شناسه خبر : 47933 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

نسل نااطمینانی

نسل زد برای ورود به بازار کار با چه مشکلاتی مواجه است؟

 

مریم رحیمی / نویسنده نشریه

22در دهه 1330، کشاورزی پیشران بازار کار بود. به این معنی که جوانان اغلب از طریق کشاورزی روزگار می‌گذراندند. در دهه 1340 با رونق تولید صنعتی، جوانان اغلب به عنوان کارگران صنعتی به استخدام واحدهای تولیدی درآمدند. در دهه 1350 علاوه بر صنعت و کشاورزی، بخش خدمات هم به عنوان پیشران بازار کار جوانان نقش ایفا کرد. دهه 1360 دهه جنگ بود اما در دهه 1370، اغلب جوانان جذب فعالیت‌های صنعتی با محوریت صنعت ساخت‌وساز شدند. دهه 1380 را به نوعی می‌توان دهه رونق تجارت و خدمات دانست که باعث شد اغلب جوانان، تاجر و فروشنده کالاهای وارداتی شوند. دهه 1390 به صورت طبیعی باید دهه اشتغال با پیشرانی استارت‌آپ‌ها و بنگاه‌های نوظهور می‌بود اما با تهدید و محدودیت اینترنت، این فرصت از نسل جوان گرفته شد.

بخشی از متولدان نسل زد (1376 تا 1390) اکنون وارد بازار کار شده‌اند یا به زودی وارد می‌شوند. این نسل علاقه‌ای به ورود به بازار سنتی کار ندارد. علاقه این نسل ورود به بازار کار مبتنی بر تکنولوژی و شبکه‌های اجتماعی است. بنا به دلایلی که مطرح شد، همه مشاغلی که در بستر اینترنت شکل گرفته‌اند با نااطمینانی و عدم قطعیت از سوی نظام حکمرانی مواجه‌اند. در این صورت متقاضیان نسل زی برای ورود به بازار کار چه فرصت‌ها و چه تهدیدهایی دارند؟ در این گزارش که در نگارش آن از راهنمایی و مشورت جبار رحمانی، عضو هیات‌علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم بهره بردیم، تلاش می‌کنیم مشکلات نسل زد را برای ورود به بازار کار بررسی کنیم.

تغییر فرهنگ کار

مفاهیمی مثل نسل زد، ایکس، ایگرگ و نام‌هایی از این دست، عمدتاً از مطالعات آمریکای شمالی وارد فرهنگ مطالعاتی شده است. در ایران هم تقریباً از اواخر دهه 1370 و اوایل دهه 1380، در دوم خردادماه است که مطالعات نسلی کلید می‌خورد. انگار نسل جدید دیگر مطابق آرمان‌ها و عقاید نسل قبلی نیستند و این تغییر چون نامطلوب است، باید بچه‌های این نسل را آسیب‌شناسی کرد تا به مسیر درست بازگردند.

دعوا دقیقاً همین‌جاست؛ نسلی که خود را پدر همه نسل‌ها می‌داند، تلاش می‌کند جوانان را به مسیری هدایت کند که به نظرش مسیر درست است. یکی از تلقی‌های جنجال‌آفرین، تلقی نسل‌های قبل از کار و تلاش است. نسل قبل همچنان کار را فیزیکی می‌داند و معتقد است باید ساعات زیادی را در یک مکان خاص کار کنیم. این نگرش مختص زمانی است که یک مکان کار مشخص وجود دارد و افراد باید در آن مکان مشخص، با ابزارهای مشخص، فعالیت‌های فیزیکی مشخص انجام دهند. این چرخه در زمان‌های قبل وجود داشت اما جهان دیجیتال به‌طور کلی منطق متفاوتی از ارتباط انسان و کار به وجود آورد. این منطق متفاوت هم در صنعت، هم در کشاورزی و هم در کسب‌وکارهای دیجیتال وجود دارد. منظور این است که انسان جدید دیگر نیاز ندارد که مانند گذشته در ساعات مشخص در یک مکان معین حضور یابد تا بتواند با دستگاه‌ها کار کند. اساساً دسترسی انسان به ابزارهای کار متفاوت شده است. بخشی از آنچه در سازمان‌ها و کارهایی که هنوز ساختار سنتی را حفظ کرده‌اند دیده می‌شود، این است که اولین گروه‌های نسل زد یعنی 25ساله‌ها وارد فضای کار شده‌اند. این افراد معمولاً تحمل اینکه ساعت‌ها در یک مکان بمانند و مانند نسل‌های قبل، خود را مشغول به کار سنگین کنند ندارند. بنابراین این مسئله، تفاوت میان سبک زندگی و تمایلات نسل زد به عنوان نیروی کار جوان و نیروی کار پیشین است. به همین دلیل مسئله، مسئله بد بودن نسل زد نیست، بلکه کارفرماها که متعلق به نسل‌های پیشین هستند، مطابق با انتظارات آنها نیستند. اگر این مسئله را از همین منظر ببینیم، بهتر می‌توان مشکلات را درک کرد.

عشایر دیجیتال

بومی‌های دیجیتال، متعلق به عصر دیجیتال هستند اما فضای کار در ایران هنوز دیجیتال نشده و به همین دلیل آنها نمی‌توانند در فضای سنتی کار کنند. تصور اینکه بچه‌های نسل زد صبح زود از خواب بیدار شوند، در خیابان منتظر بمانند که سرویس کارخانه از راه برسد، بعد در یکی از کارگاه‌های کیلومتر 15 جاده کرج تا ساعت 5 در خط تولید کار کنند، نادرست است. با این حال بازار کار دیجیتال هم در کشور ما بازار کوچکی است و کفاف جمعیت بومی‌های دیجیتال را نمی‌دهد. ارزیابی برخی ناظران این است که نسل جوان موفق‌تر از نسل‌های پیشین است اما گزارش‌هایی که از ناکارآمدی نیروی کار در بازار خبر می‌دهند، درباره کسب‌وکارهای دیجیتال حرف نمی‌زنند. چراکه این نسل در بازار دیجیتال موفق است و در کسب‌وکارهای غیردیجیتال دچار چالش می‌شوند. بخشی از مشکل این است که خود نسل زد مهارت‌های لازم را برای ورود به بازارهای سنتی ندارد و بخش دیگر هم از آنجایی نشات می‌گیرد که کاری وجود دارد که کارجو مناسب با آن کار نیست. در هر دو حالت، ناکارآمدی به وجود می‌آید. به همین دلیل کارفرماهای سنتی، نیروی جوان را پس می‌زنند. بازار کار دیجیتال و کارکنان آن اصطلاحاً، عشایر کوچ‌گرای دیجیتال نامیده می‌شوند. این افراد هم از نظر مکانی می‌توانند هر جایی که بخواهند کار کنند و هم اینکه خودشان هم مایل هستند با چندین شرکت به شکل دورکاری همکاری داشته باشند. اگر بستر اینترنت برای این نسل آماده باشد، آنها به راحتی می‌توانند از همه‌جا هر طور که بخواهند کار کنند. اگر نیروی کار در سال‌های قبل مجبور بود مسیر مشخصی را طی کند تا به محل کار برسد، نسل زد با استفاده از بستر اینترنت، به راحتی می‌تواند به منابع دسترسی یافته و کار کند. نکته اصلی این است که عرصه کار دیجیتال به تازگی در جهان و ایران گسترش یافته است و هنوز آن سابقه لازم را ندارد و نظام حکمرانی، اتحادیه‌های مدنی و دیگر تشکل‌ها هنوز در این نوع از کسب‌وکارها به خوبی شکل نگرفته است. بنابراین نه مدل کار آنقدر گسترش یافته که نهادینه و مستقر شود و نه نهادهای مدنی و حقوقی گسترش یافته‌اند که کارکنان این بخش حمایت شوند. سیال بودن این مدل کار هم سبب ایجاد ناامنی در کار شده است و گلوگاه‌هایی در کسب‌وکارهای دیجیتال وجود دارد. این گلوگاه کاملاً دوطرفه است و همان‌قدر که کارفرماها به نیروی کار هیبریدی خود متعهد نیستند، کارجویان هم می‌توانند نسبت به کار و کارفرمای خود بی‌تعهدی نشان دهند. بنابراین این ابهام‌ها از دو سمت‌وسو نشان داده می‌شود و همزمان کارمندان و کارفرمایان می‌توانند نسبت به یکدیگر رفتارهای غیرمتعهدانه نشان دهند. البته به دلیل اینکه این مدل کسب‌وکارها بسیار جدید هستند این مشکلات پدیدار می‌شود و از آنجا که ایران به شبکه‌های جهانی متصل نیست، از این فرآیندها عقب می‌ماند. این در حالی است که در جهان، کارفرمایان و کارکنان هر دو مدرن‌تر می‌شوند و نهادهای مدنی مورد نیاز خود را شکل می‌دهند. نهادهای مدنی کارفرمایان دیجیتال و کارکنان دیجیتال، در جهان تا حد زیادی هم شکل گرفته است و حقوق هر دو طرف به رسمیت شناخته می‌شود. البته، به ثمر نشستن این فعالیت‌ها و تلاش‌ها نیاز به زمان بیشتری دارد تا سازوکاری تعیین شود که کارفرما و کارکنان، تعادل منفعتی درستی داشته باشند.

اشتباه سیاست‌گذار

نیروی کلیدی تصمیم‌گیر در حوزه مجازی، در مورد فیلترینگ شبکه‌های اجتماعی و کاهش سرعت اینترنت، دچار اشتباهات محاسباتی شده است. در واقع نیروی کلیدی تصمیم‌گیر در این حوزه به این موضوع توجه نکرده که با فیلترینگ چه اثری روی کسب‌وکار یک نسل می‌گذارد. از آنجا که کشور ما ارتباط موثری با جهان ندارد، نه متوجه تحولات جهانی است و نه متوجه تغییرات فاحش بازار کار دیگر کشورها می‌شود. حتی متوجه این نکته نیست که کشورهای دیگر جهان تا چه اندازه از بسترهای شبکه‌های اجتماعی درآمدزایی می‌کنند. نسل زد ایران در حوزه‌های دیجیتال موفق بوده و اگر دسترسی‌های لازم را داشته باشد و به شبکه‌های جهانی متصل شود، می‌تواند موفقیت‌های زیادی داشته باشد. اغلب جوانانی که مهاجرت کرده‌اند، در زمینه‌های کاری و تحصیلی خود موفق بوده‌اند که توانستند در شرکت‌های جهانی مشغول به کار شوند. اگر این افراد این امکان را داشتند که از ایران برای شرکت‌های بزرگ کار کنند، کمک زیادی به اقتصاد کشور می‌کردند اما در حال حاضر جوانان نسل زد که مایل به همکاری با کشورهای دیگر هستند حتی یک حساب بانکی معتبر ندارند که از طریق آن بتوانند درآمد خود را دریافت کنند. بومی‌های دیجیتال که اکنون تبدیل به عشایر دیجیتال شده‌اند، مجبور هستند از ایران بروند چراکه یک شرکت اروپایی، استرالیایی، آمریکایی یا حتی شرق آسیایی، نمی‌تواند با یک فرد در ایران ارتباط شفاف و رسمی مالی داشته باشد. اگر یک شرکت خارجی بخواهد با کارمند ایرانی کار کند و به او حقوق پرداخت کند، متهم به پولشویی می‌شود. بنابراین سیاست‌گذار با تصمیم‌گیری غلط خود و سیاست‌های نادرستی که در عرصه بین‌المللی در پیش گرفته، نیروی جوان و باانگیزه خود را ناکارآمد کرده است. تصور کنید نیروی نسل زد جوان نه می‌تواند در ساختار کسب‌وکارهای قدیمی و سنتی ایران کار کند و نه این امکان برای او فراهم شده که بتواند با شرکت‌های مدرن و فناورانه خارجی مشغول به همکاری شود. چاره چیست؟ می‌گذارد و می‌رود زیرا اگر این کار را نکند، نمی‌تواند به بازار کار بپیوندد. کارفرمای قدیمی اصلاً تمایلات نیروی نسل جدید را نمی‌داند و ساختارها اجازه فعالیت به او نمی‌دهند. تحریم‌ها هم فرصت همکاری با شرکت‌های خارجی را از او گرفته است. بنابراین تنها راه چاره برای نسل زد مهاجرت است. به همین دلیل هم هست که مهاجرت در این نسل بیشتر از نسل‌های قبل به چشم می‌خورد. این تعاملات غیرمنطقی با جهان و تصمیم‌گیری‌های نادرست سیاست‌گذار است که باعث شده تمایل به مهاجرت در جوان‌ها تا این حد افزایش یابد. 

مهاجرت نیروی جوان نسل زد باعث می‌شود که کشور دوباره کار دیجیتال را از نقطه صفر شروع کند و این مسئله بسیار به ضرر کسب‌وکارها و کشور است. مهاجرت نسل زد که نتوانسته با کارفرما ارتباط بگیرد یا از داخل کشور با طرف خارجی کار کند، سبب می‌شود کشور از زیرساخت‌های دیجیتال شغلی که در حال حکمفرمایی در کشور است، عقب بماند. این‌گونه است که یک خسارت دائمی مستمر زیرساختی برای کشور ایجاد می‌شود که تا ابد به راحتی قابل جبران نخواهد بود.

ناتوانی دولت چهاردهم

به نظر می‌رسد مدیریت مسئله فضای مجازی از دست دولت خارج است. دولت چهاردهم در شعار، موافق آزادسازی اینترنت است و بارها اذعان کرده که قرار است فیلترینگ را حذف کند اما به این راحتی نمی‌تواند فیلترینگ را حذف کند. از آنجا که سیاست‌گذار هنوز اقدامی برای آزادسازی فضای مجازی و تعامل با جهان نکرده است، نیروی کار جوان به راحتی از دست کشور می‌رود. مشکل اینترنت در ایران زمانی حل می‌شود که کشور با جهان وارد تعامل شود. تعامل با جهان هم مستلزم سیستم بانکی متصل با جهان، ارتباط سازنده با کشورها و تجارت با آنهاست. ساختارهای قدرت و ذی‌نفعان تحریم تمایلی به اتصال به شبکه‌های جهانی ندارند و به همین دلیل به نظر نمی‌رسد مشکل نسل زد در بازار کار به این زودی حل شود. کار کردن نسل جوان در ایران مستلزم این است که یک مخزن اطلاعاتی، پایگاه داده قوی و ارتباط موثر با جهان وجود داشته باشد. در واقع، دو روی سکه به دلیل ناکارآمدی سیاست‌گذار رو به اضمحلال رفته است. تا زمانی که تعامل با دنیا بهبود نیابد، نمی‌توان با شبکه جهانی کار کرد و از سوی دیگر برای اینکه نیروی جوان در کشور بماند و کار کند باز هم نیاز است که سیاست‌گذار ارتباط خود را با جهان بهبود دهد اما چون ساختار و هسته قدرت تصمیم ندارد که مشکلات اینترنت را حل کند، بحران در کشور به‌جا می‌ماند.

23

مشکلات قدیمی در قالب جدید

در واقع می‌توان گفت مشکلاتی که به دلیل تحریم‌ها و دخالت دولت در کسب‌وکارهای سنتی وجود داشت و سبب عقب‌ماندگی این کسب‌وکارها از ترندهای جهانی شده بود، موجب شده که نسل زد نیز در محیط کار به سختی بیفتد. اگر پیش از این، کسب‌وکارهای سنتی مشکل ثبت سفارش و تعهد ارزی داشتند یا نمی‌توانستند محصول خود را بدون دردسر به طرف خارجی بفروشند، امروز نسل زد هم به دلیل تحریم‌ها نمی‌تواند مزد کار کردن با طرف خارجی را دریافت کند و هیچ ضمانتی برای صیانت از حقوق او وجود ندارد و سازوکارهای رسمی ممکن است اصلاً به دلیل همکاری با کشورهای خارجی برای او دردسر ایجاد کنند. اگر کسب‌وکارهای سنتی به سبب دخالت دولت در آخرین حلقه عرضه و تقاضا، یعنی قیمت با مشکل مواجه بودند و زیان‌ده می‌شدند، اکنون نسل زد نیز به دلیل دخالت دولت و محدودسازی اینترنت، احساس می‌کند که آزادی ندارد و نمی‌تواند با کسب‌وکارهای جهانی، همکاری کند. نسل زد به دلیل محدودیت اینترنت، در تنگناهای جدی گرفتار شده است و مسئله اینترنت برای این نسل بسیار پراهمیت‌تر از نسل‌های پیشین است چراکه آنها، بومیان و عشایر دیجیتال هستند.

اگر کسب‌وکارهای سنتی به دلیل تحریم، نمی‌توانستند کالای خود را به فروش برسانند، اکنون نسل زد به دلیل برخوردار نبودن از حساب بانکی جهانی، امکان دریافت دستمزد خود را هم ندارد. اگر کسب‌وکارهای سنتی به دلیل نبود نهاده‌های تولیدی و مواد اولیه خارجی در فعالیت‌های خود دچار مشکل می‌شدند، اکنون بومیان دیجیتال نیز نیاز به دریافت آموزش‌هایی دارند که در ایران موجود نیست و به همین دلیل در تنگنا قرار می‌گیرند. زمانی که فرد تصمیم می‌گیرد جهان‌وطن باشد و با شرکت‌های خارجی کار کند، نیاز به اینترنت آزاد دارد چراکه اینترنت ابزار آن است. متصل بودن به شبکه‌های جهانی مالی، الزام دیگر جهان‌وطنی بودن و همکاری با کشورهای دیگر است. وقتی نمی‌توان فناوری‌های جدید را به همراه پشتیبانی‌های مختص به آن در ایران داشت، نسل زد دیگر مایل به کار کردن در کشور نیست. این نسل دوست دارد در کشوری زندگی کند که این‌گونه محدودیت‌ها برای او مشکل ایجاد نکند. بومی‌های دیجیتال، با موبایل بزرگ شده‌اند و بیشتر فعالیت‌های خود را با موبایل انجام می‌دهند اما در ایران نمی‌توان از آخرین نسخه‌های موبایل‌های جدید بهره‌مند بود. تصور کنید فردی یک مهارت دارد اما نه اجازه دسترسی به ابزارهای آن را داشته باشد و نه مسیری برای استفاده از آن متصور شود و مشخص است که در چنین شرایطی فرد بی‌انگیزه و ناامید خواهد شد. به همین دلیل کشور دچار بحرانی شده که حالا خود را در زندگی روزمره نسل زد هم نشان می‌دهد. مسئله حالا دیگر تنها مربوط به کار و فعالیت اقتصادی نیست. نسل زد که کالا و خدمات خارجی را می‌بیند، دیگر به محصولات سنتی داخلی خود را محدود نمی‌کند. بسیاری از جوانان، ترجیح می‌دهند از فروشگاه‌های آنلاین در ترکیه، کالاهای مورد نیاز خود را خریداری کنند چراکه دیگر محصول داخلی برای آنها کافی نیست. نسل زد دیگر به کالاهای سنتی قدیمی احساس نیاز نمی‌کند و دوست دارد کالاها و خدمات به‌روز دنیا را داشته باشد، زیرا با جهان ارتباط دارد. بنابراین این تناقض وارد سطوح دیگر زندگی نسل جدید هم شده است. حالا فکر کنید این نسل هم نه پاسپورت معتبری ندارد که بتواند به راحتی به کشورهای دیگر سفر کند تا ارزش افزوده خود را به جهان عرضه کند، هم طرف خارجی به دلیل مسائل امنیتی تمایلی به ورود به ایران نشان نمی‌دهد. 

دراین پرونده بخوانید ...