رفتگران طبیعت
چرا افراد برای پاکسازی طبیعت حاضر به پرداخت هزینه میشوند؟
اوج فعالیتهای داوطلبانه در ایران در بطن یک حادثه متجلی میشود؛ وقتی سیلی جاری میشود یا یک زمینلرزه، گروهی را بیسرپناه میکند. آنگاه مردم از طریق مساجد، مراکز عمومی و اکنون که شبکههای اجتماعی همهگیر شده است، از طریق فراخوان در این شبکهها به یاری آسیبدیدگان میشتابند. حادثهای رخ داده، انگیزه، کمک به همنوعان است و البته این کنش نیز عقلانی به نظر میرسد. در چنین شرایطی، سود و زیان مادی برای کسی که به شرایط نامساعد هموطن بیخانمان خود میاندیشد، مطرح نیست. اما چه انگیزهای سبب میشود که گروهی از مردم، کیسه زباله در دست گیرند و ساعاتی از اوقات خود را در هفته یا ماه، به این فعالیت اختصاص دهند که زبالههایی را که دیگران به خیال خود دور ریختهاند، جمعآوری کنند؟
اگر این گروهها را از نزدیک مشاهده نکرده باشید، بیتردید با نوع فعالیت آنان آشنا هستید. حتی در یکی از شبکههای اجتماعی، افرادی با همین فلسفه، گروههایی تشکیل داده و در فواصل مختلف به پاکسازی طبیعت میپردازند. همچنین گروههای مدافع محیط زیست هم شکل گرفتهاند که بدون تبلیغات به جمعآوری زبالهها مشغولاند. یکی از افرادی که در اینستاگرام فعالیت دارد، برای افزایش دنبالکنندگان خود قول داده بابت 100 نفر افزایش دنبالکننده، 100 زباله از طبیعت جمع کند.
تصاویر یادگاری این افراد و گروهها با کیسههایی پر از زباله نیز نتیجه کار را نشان میدهد. «زباله کمتر، زندگی بهتر» شعار آنهاست. در مانیفست این گروهها «پاکسازی مناطق آلوده به زباله»، «فرهنگسازی در مورد تمیزی محیط زیست»، «فرهنگسازی در مورد تولید کمتر زباله» و «سعی در بازیافت زبالههای جمعآوریشده» مورد اشاره قرار گرفته است... این رفتار از نگاه فعالان محیط زیست به کنشی برای «حفاظت از محیط زیست» تعبیر میشود. اما ترجمه اقتصادی این رفتارها چیست؟
شاید کسی مدعی باشد فردی که در فلان نهاد غیرانتفاعی دفاع از طبیعت است به دنبال آن است تا در بلندمدت با ارتباطاتی که با افراد گروه ایجاد میکند، نفع مادی ببرد و به همین علت در آن شرکت میکند. اما از منظری دیگر وقتی میپذیریم در تابع مطلوبیت افراد بهجز عوامل مادی، متغیرهای دیگر نیز وجود دارد، آنگاه میپذیریم که فردی که به طبیعت علاقه دارد حاضر است بیمزد و مواجب برای دفاع از طبیعت کار کند و از آن لذت ببرد و عمل او کاملاً نیز عقلایی است. با وجود این هنوز پرسشهایی مطرح است: آیا اگر بتوان مکانیسمی تعریف کرد که دفاع از طبیعت دارای منفعت مادی باشد آنگاه افراد بیشتری جذب این کار نمیشوند؟ آیا اگر بتوان به این مکانیسم دست یافت، گروه مداومتر و پرقدرتتر نمیشود؟ آیا بهتر نیست انگیزههای مادی را برای قدرت و تداوم بیشتر یک عمل خیرخواهانه به کار گیریم؟
انسانها دو گروه حامی و مخرب محیط زیست نیستند
نمیتوان انسانها را به دو گروه حامی محیط زیست و مخالف محیط زیست تقسیم کرد. نمیتوان گفت بیشتر مردم، دنبال بیشینهیابی و کسب سود حداکثری از بازارهای ارز و سکه و سهام هستند و گروههایی خودجوش بدون توجه به کسب سود، سعی در انجام فعالیتهای غیرانتفاعی مثل پاکسازی طبیعت و جنگل دارند. این نگرش اشتباه است.
غالباً کسانی که حافظ محیط زیست هستند ممکن است در طول هفته در یک ساختار دولتی یا خصوصی کار کنند و درآمد خود را دارند و بخشی از درآمد خود را خرج محیط زیست هم بکنند. بنابراین این افراد بعضاً شغل دارند و در طول هفته درآمد خوبی هم کسب میکنند. این افراد با هر نیتی از جمله پاکسازی طبیعت حاضر به پرداخت هزینه شخصی میشوند، به کوه میروند و طبیعت را هم تمیز میکنند. ممکن است این افراد خوشحال باشند و از این کار خود لذت ببرند.
ضرورتاً افراد جامعه به دو گروه دلسوز محیط زیست و مصرفکننده محیط زیست تقسیم نمیشوند. برعکس ممکن است کسی که دستکش نمیخرد و به جمعآوری زباله نمیپردازد، در یک جایی کاری برای حفاظت از منابع مثل آب انجام دهد. آدمی که فعالیت اقتصادی میکند ممکن است بخواهد محیط زیست را نیز پاکیزه نگه دارد و از مصرف منابع بیش از اندازه پرهیز کند. میتواند این یک فرد باشد میتواند جمعی از افراد چنین باشند. مشابه این وضعیت زیاد است. مثلاً ممکن است کسی در بازار کاسبی کند و درآمد حداکثری به دست آورد و در عین حال بخشی از سودی را که کسب کرده صرف تهیه جهیزیه برای دختری کند که برای ازدواج دچار مشکل مالی است و درآمد کافی ندارند.
بنابراین افراد بعضی از کارها را که جنبه خیر عمومی دارند انجام میدهند که با روش و کار دیگری که آن هم خیر عمومی است فرق دارد. یکی برای محیط زیست، دیگری برای کمک به خانوادهای نیازمند. یکی برای کمک به سیلزدگان، دیگری برای کمک به زلزلهزدگان و... بنابراین افراد جامعه گاهی از شاد بودن افراد دیگر جامعه احساس رضایت میکنند. بنابراین اینجا هم دو گروه متفاوت نداریم که یکی درآمدش را حداکثری کند و دیگری به خانواده کمدرآمد کمک کند.
این دو یکی هستند. بنابراین مجموعه گرایشهای انسانها را شاهد هستیم که این رفتار از منظر علم اقتصاد چندان ناشناخته نیست.
با اینکه در اقتصاد دائماً از اقتصاد متعارف حرف میزنیم که با تحلیل نفع شخصی انسانهای کنشگر اقتصادی مفهوم پیدا میکند و به نوعی تاکید میشود که اقتصاد رفتار حداکثر سود و حداکثر رضایتمندی فردی را تحلیل میکند، نهایتاً میبینیم رضایتمندی فردی حداکثر کردن کالا و خدماتی که فرد به صورت انحصاری استفاده میکند، نیست. گاهی وقتها این رضایت به گونهای است که در جامعه برای دیگران به دست میآید یا محیط زیست تخریبنشده و زیبایی است که همه استفاده میکنند. این نوع رضایتمندی هیچ تنافری با کنشگری اقتصادی ندارد.
گاهی افراد روز کاملی را به کارهای خیرخواهانه ازجمله کمک به محیط زیست اختصاص میدهند. طبیعی است که این کنشگری زیبا و الهامبخش است. پس انسانها گرایشهای مختلفی دارند و گاهی این رضایتمندی به صورت انحصاری از دارایی شخصی خودشان کسب میشود، گاهی بخشی از این رضایت از روابط اجتماعی کشف میشود.
ایرانیان سرآمد هستند اما مشارکت داوطلبانه جهانی است
بعضاً این نکته مطرح میشود که فعالیتهای داوطلبانه در ایران در بطن یک حادثه مثل سیل یا یک زمینلرزه، متجلی میشود. اما این کنش مختص ایرانیان نیست. همه جای دنیا مردم به کمک هم میشتابند.
این احساسی است که افراد عمدتاً در کاهش رنج بشریت دارند و از این رفع آلام سهم میبرند و نوعی رضایت قلبی برای خود ایجاد میکنند. میتوان این رضایت را در نحوه کنشگری در حوزه محیط زیست نیز دید.
هرچقدر انسانها خودشان از فقر آزاردهنده فاصله بگیرند تلاش بیشتری برای کاهش رنج و آلام انسانها و طبیعت به خرج میدهند. کسی که خودش در فقر دستوپا میزند این امکان را ندارد که بخواهد از آلام دیگر بکاهد یا بخواهد به طبیعت کمک کند. خوشبختانه سنت کمک به دیگران و حفاظت از طبیعت بدون بخشنامه و دستورالعمل در ایران بسیار قوی است. این سنت نوعی خیریه است که سنتی تاریخی در ایران است. اما این نگرش مثل کمک به کاهش رنج دیگران و تلاش برای بهبود کیفیت زیستی، جمعآوری زباله در کوهستان و جنگل و طبیعت، نمیتواند به شکلی ساختارمند و بزرگتر نیز ادامه یابد. این روند تا یک حدی امکانپذیر است اما وقتی از یک حدی فراتر رود، دیگر متوقف میشود. فردی که طی هفته برای کسب درآمد تلاش کرده روز تعطیل خود را به دامن طبیعت میرود و در فرصتی که از طبیعت لذت میبرد، زبالهها را هم جمع میکند. اما اگر قرار باشد این فرد یا افراد طی سال این کار را به عنوان یک وظیفه انجام دهند، دیگر نمیتوانند این کار را تکرار کنند. چون آن زمان فرد باید از زندگی خود بزند و به اموری بپردازد که اصطلاحاً امور عمومی است. افراد بسیار نادری هستند که همه زندگی خود را صرف ترمیم طبیعت میکنند و علاوه بر اینکه در طبیعت زندگی میکنند، به این طبیعت نیز خدمت میکنند. استثناها هیچوقت قاعده نمیشوند. قاعده این است که افراد برای زندگی فردی خود تلاش میکنند ولی از ارتقای کیفیت زندگی اجتماعی نیز لذت میبرند و احساس رضایتمندی میکنند.
افراد در سیل و زلزله هجوم میآورند و کمک میکنند. حتی گاهی افراد یک هفته مرخصی میگیرند و در منطقه حادثه میمانند. اما وقتی این حادثه و نیاز به حضور افراد طولانی شود، دیگر یک امر رضایتمند نیست. تبدیل به یک مشکل میشود که آدمها از قضا از زیر فشار آن فرار میکنند. بنابراین ما از رضایت اجتماعی یا کاهش رنج اجتماعی یا افزایش سطح رفاه اطرافیان لذت میبریم. اما اگر قرار باشد به عنوان یک وظیفه یا یک کار دائمی به آن نگاه کنیم نتیجه معکوس میشود. همکاری و همیاری یک فرهنگ قدیمی در سنن ایرانی است و باید آن را ارج گذاشت. خیرخواهی و افزایش و رضایتمندی از شیوع احساس خوب میان انسانها یک اتفاق قدیمی و قابل احترام است و کمابیش برای همه مردم دنیا چنین احساسی وجود دارد. این نوع کنشگری رضایتمندانه و داوطلبانه در کنار همان کنشگر اقتصادی است که به زندگی و تلاش اقتصادیاش ادامه میدهد.
دفاع از طبیعت امری غیرمادی
ممکن است این ذهنیت باشد که اگر بتوان مکانیسمی تعریف کرد که دفاع از طبیعت دارای منفعت مادی باشد آنگاه افراد بیشتری جذب این کار میشوند. این فکر کاملاً غیرطبیعی است. این رویه که برای کار داوطلبانه هزینه شود گیرد ماهیت کار داوطلبانه را زیر سوال میبرد. آن وقت آدمها برای رضایتمندی خود اقدام نمیکنند. بلکه به چشم یک شغل به آن نگاه میکنند و تبعات خودش را دارد. در نظر بگیرید که شهرداریها در سراسر شهرها چنین وظیفهای بر عهده دارند و کار خود را میکنند اما هنوز مشکلاتی وجود دارد. کار داوطلبانه عمدتاً برای تکمیل و بهبود کیفیت کارهایی است که نهادهای دولتی انجام میدهند. ممکن است حتی در این میان عدهای اقدام خرابکارانه بکنند. مثلاً برای اینکه پول بگیرند بروند زباله در طبیعت بریزند و بعد پولی بگیرند و بروند جمع کنند. این خسارت محض است. ایجاد مشوق مادی ممکن است کار داوطلبانه اجتماعی را به ضد خودش تبدیل کند. اما اینکه گاه شهرداری به کوهنوردها کیسه زباله یا دستکش میداد و تشکری میکرد که در طول مسیر کوهنوردی خود، طبیعت را نیز تمیز میکنند، این کار باارزشی است و جنبه مادی ندارد. اساساً تشویق مردم به کار داوطلبانه خوب است. اما ایجاد مشوقهای جدی مادی دیگر ماهیت کار داوطلبانه را از بین میبرد. کسی که زبالههای محیط طبیعی را جمع میکند اساساً خودش اقدام به انتشار زباله و آلودگی در طبیعت نمیکند. سالها پیش در اروپا این ذهنیت به وجود آمده بود که افراد حیوانات خانگی زیادی نگه میداشتند و این کار تشویق میشد. در پس این ایده اندیشه جالبی وجود داشت که آدمهایی که با حیوانات مهربان هستند و از آنها نگهداری میکنند، رفتار محترمانه و مهربانانهای با همنوعان خود دارند. آنجا بچهها را با حیوانات آشنا میکنند و بچههایی که با حیوانات بازی میکنند، رفتار بهتری با انسانها دارند. اما همین نگرش هم ممکن است اندکی افراطی به نظر برسد. چون نمیتوان این دو را به هم مربوط دانست. بعضاً کسانی هستند که با حیوانات مهربان هستند و حتی در تهران غذای زیادی برای سگها و گربهها میریزند اما علیه انسانها خشونت میورزند. چندی پیش شب بزرگداشت حسین آخانی کنشگر محیط زیست در موسسه بخارا برگزار شد. شخصی که در کنار فعالیتهایش در حوزه گیاهشناسی و... مخالف ازدیاد حیوانات بیسرپرست شهری و رهاست. حیواناتی که بعضاً در حاشیه شهرها باعث مرگ انسانها هم شدهاند. اما گروهی به شب بزرگداشت او حمله کردند و با نیت حمایت از سگهای خیابانی علیه یکی از برجستهترین دانشمندان محیط زیست ایران شعارهای زشت سر دادند و فحاشی میکردند.
بررسی رسانهها نشان میدهد این افراد عمدتاً یا واردکننده غذای حیوانات هستند یا پزشکان حیوانات خانگی و سگهای خیابانی. این دقیقاً ضد فعالیت داوطلبانه و محیط زیستی است. ازدیاد حیوانات خیابانی خطرناک است. چون تبعاتی مانند آلودگی و مصرف منابع دارد. اما افرادی که منافعی در بازارهای واردات مواد غذایی و دامپزشکانی که درآمدهای هنگفت از کلینیکهای درمان سگها و گربهها دارند، اقداماتی غیراخلاقی و غیرانسانی به اسم حمایت از حیوانات انجام میدهند که اساساً با اصول کنشگری داوطلبانه و محیط زیستی در تضاد است.
بنا به گزارش رسانهها مراسم بزرگداشت حسین آخانی، استاد برجسته گیاهشناسی و مدافع حقوق محیط زیست، به دلیل تنشها و اعتراضات حامیان حیوانات خیابانی به هم ریخت. در این مراسم، صاحبنظران و فعالان محیط زیست به انتقاد از وضعیت محیط زیست کشور، مشکلات مربوط به جمعیت سگهای خیابانی و عدم مدیریت صحیح زبالهها پرداختند. حسین آخانی، با انتقاد از برهم زدن این مراسم، بر اهمیت توجه به حفظ اکوسیستم و عدم دخالت در حیات وحش تاکید کرد و هشداری جدی درباره عواقب افزایش جمعیت سگهای خیابانی برای محیط زیست داد.
ضرورت مشوقهای غیرمادی در بروز خیر عمومی
هر چقدر مشوقهای غیرمادی برای فعالیتهای داوطلبانه و خیرخواهانه در عرصههای محیط زیستی و کمکهای بشردوستانه بیشتر باشد، عملکرد جامعه بهتر میشود. انتشار فیلم، کتاب و... باعث میشود مردم بهخصوص دانشآموزان و کودکان با حفاظت از محیط زیست آشنا شوند و رفتارهای خیرخواهانه در امور انسانی و خدمت به طبیعت را یاد گیرند. چرا که بچهها آموزشپذیر هستند و در آینده جامعه از این شیوه تربیتی سود بسیار خواهد برد. جامعهای که چنین آموزشهایی در آن در اولویت باشد حتماً از گزند حوادث نجات خواهد یافت. از سویی سرزمینی که با تنشهای اقلیمی، آبوهوایی و تنشهای محیط زیستی روبهرو است، باید بتواند از جنبههای فرهنگی و آموزشی مردمش را بهبود دهد تا کارایی سرزمین بهتر و عملکرد ساختارهای مرتبط با مدیریت سرزمین بیشتر شود.
واقعیت این است که گاهی حتی در محیطهایی که انسانهای فرهیخته و تحصیلکرده کار و زندگی میکنند، هم آشغال و آلودگی وجود دارد.
در محیطهای دانشگاهی گاهی اندازه یک بازار میوه و ترهبار یا یک فضای پرتردد و تراکم شهری آلودگی و آشغال وجود دارد. بعضاً گروههای داوطلب برای بهتر کردن این محیطها اقدامات خیرخواهانه انجام میدهند. اما در مجموع فرهنگ همیاری و همکاری عمومی برای بهتر شدن وضعیت محیط زیست در ایران غنی است.
از آن طرف نیز فرهنگ مصرف و بیمسئولیتی نیز وجود دارد. تصاویری در سالهای گذشته از ارتفاعات کوه دماوند منتشر شد که حیرتانگیز بود. کوهنوردان و طبیعتگردان چنان بلایی بر سر دماوند آوردهاند که جای تاسف دارد. برآوردهای تحقیقی رسانهها نشان میدهد بیشترین لطمه به بکرترین محیطهای طبیعی را طبیعتگردان و کوهنوردان وارد میکنند. کسانی که بیشترین لذت را از دل طبیعت میبرند. آنها با خود انواع آشغال از مواد پلاستیکی تا مواد غذایی و پارچه و فلز را به بلندترین ارتفاعات کوهستانها، اعماق جنگلها، دشتها و سواحل و دریاها میبرند و بدون اینکه احساس مسئولیت کنند آن را رها میکنند. در این میان اما کسانی خیرخواهانه بدون اینکه داعیه طبیعت داشته باشند و حتی از طبیعت بهرهای اندک برده باشند، به تمیز کردن این محیطها میپردازند و البته آنها با این کار نوعی رضایتمندی درونی و آشتی و صلح درونی برای خود به ارمغان میآورند. باید پذیرفت مشوقها برای کارهای داوطلبانه و خیرخواهانه نباید بر مبنای مسائل مادی و پول باشد. انگیزههای مادی روندهای طبیعی ایندست فعالیتها را مختل میکند. انگیزه کسب درآمد رفتار فرصتطلبانه ایجاد میکند و میتواند به جای عملکرد بهبوددهنده، عملکردی منفی ایجاد کند.
توسعه پایدار و مشارکت عمومی
توسعه پایدار مبحث پیچیدهای است. مسائل متفاوتی برای بحث توسعه پایدار در هم تنیدهاند و این اتفاق را ممکن میکنند. دستیابی به تکنولوژیهای برتر و حرکت به سمتوسوی تولیداتی که کمتر به محیط زیست آسیب میزند از مهمترین مولفههای پایداری است. در فرآیند توسعه کشورهای صنعتی دیده میشود که در اواخر قرن 18 و اوایل قرن 19، این کشورها از آلودهترین کشورهای جهان بودند. استفاده زیاد از زغالسنگ و... این کشورها را به کثیفترین کشورها و مخربترین طبیعتها تبدیل کرده بود. بعد که این کشورها وضعیت اقتصادی بهتری پیدا کردند و توانستند به سمت انرژیهای پاک حرکت کنند، آلودگی محیط زیست را بهتر کنترل کردند و آن چیزی را که اکنون شاهد آن هستیم آفریدند. بحثی در اقتصاد به نام منحنی کوزنتس برای محیط زیست وجود دارد. کوزنتس اقتصاددانی است که تحولات اقتصادی 200 سال را از نیمه قرن 18 تا نیمه قرن 20 اندازهگیری کرد و متوجه شد که مهمترین عامل توسعه در غرب بهرهوری بوده است. هر چند جمعیت و نیروی کار و سرمایه زیاد شده اما افزایش بهرهوری عامل اصلی توسعه بوده است. در مقابل این اندازهگیری که او برای رشد اقتصادی صورت داده، نابرابری توزیع درآمد را نیز ارزیابی کرده است که بسیار مهم است. این نابرابری شکل یک U معکوس را داشته است. اگر شما یک منحنی در محور مختصات رسم کنید قسمت افقی آن زمان است و قسمت عمومی آن ضریب جینی که هرچه بالاتر برود نشاندهنده نابرابری بیشتر است. این شکل U معکوس است که نشان میدهد کشورها در نیمه قرن 18 هرچه توسعه بیشتری پیدا کرده و درآمد بیشتری به دست آوردهاند، نابرابری در این کشورها بیشتر شده است. دلیل آن هم این است که مزد کارگران پایین بوده و صاحبان سرمایه سود بیشتری به دست آوردهاند و شکاف اجتماعی بیشتر شده است. نمونه این جوامع انگلستان قرن نوزدهم است که حتی در ادبیات این کشورها اینطور نمایش داده شده که زندگی کارگران بسیار بد بوده و مردم و نیروی کار بسیار بودهاند. وقتی درآمدها کمکم به یک حدی میرسد دولتها میتوانند سیاستهای بازتوزیع اعمال کنند و با گرفتن مالیات از دیگران به اقشار فقیر یارانه بدهند و جامعه به سمت توزیع عادلانهتری برود. مثلاً قانون حداقل مزد را اعمال کنند یا در چنین جامعهای اتحادیه کارگری شکل بگیرد که از حقوق کارگران هم بهتر دفاع کنند. اتفاقی که کوزنتس شاهد آن است، این است که ابتدا با افزایش درآمد سرانه، نابرابرای زیاد و سپس کم میشود. مشابه همین منحنی در مورد محیط زیست وجود دارد. کشورهای صنعتی ابتدا محیط زیست را بهشدت آلوده و مصرف میکنند. اما از یک حدی به بعد شروع به کاهش آلودگی و ترمیم تخریبهای صورتگرفته میکنند. در ژاپن و چین شاهد چنین وضعیتی بودیم. در چین شهرهای زیادی بودند که از شدت آلودگی غیرقابل زیست شدند. اکنون با گذشت زمان و بهبود عملکرد اقتصاد، محیط زیست نیز بهبود پیدا کرده و آلودگی هوا کاهش یافته است. دولت از تکنولوژیهای برتر استفاده کرد و ماشینآلات برقی به سامانه حملونقل شهری آمدند و مصرف سوختهای فسیلی کاهش پیدا کرد و آلودگی شهرها رفع شد. بنابراین استفاده از حملونقل عمومی فرهنگسازی شد و مترو و اتوبوس برقی بیشتر از خودروهای با سوخت فسیلی از جمله زغالسنگ و... مورد اقبال قرار گرفت و عملاً وضع شهرها بهتر شد. انواع و اقسام تمهیدات اندیشیده و اجرایی شد تا آلودگی شهرها از بین رفت. اکنون شهرهای چین دیگر آلوده نیستند. در ایران اکنون کیفیت سوخت بسیار پایین است و شهرهایی مانند تهران در بسیاری از فصول سال عملاً آلودگی بسیار زیادی را ایجاد میکنند و دیگر غیرقابل زیست هستند. آخرین آمار مرگومیر ناشی از آلودگی هوا نشان میدهد چیزی حدود 30 هزار نفر در ایران سالانه بر اثر آلودگی هوا از بین میروند. رسانهها گزارش دادهاند که خسارات ناشی از آلودگی هوا در سال 1402 بالغ بر 597 همت بوده است که این میزان زنگ خطری برای مسئولان مربوطه بهخصوص سازمانهای متولی حفاظت از محیط زیست و سلامت در کشور است.
متاسفانه عملاً قانون هوای پاک نیز در دولت به اشکال مختلف دور خورده است. رئیس کمیته محیط زیست کمیسیون کشاورزی مجلس با بیان اینکه میزان مرگومیر ناشی از آلودگی هوا به ۳۰ هزار نفر در سال ۱۴۰۲ افزایش یافته است، گفت: با گذشت هفت سال از تصویب و ابلاغ قانون هوای پاک تنها ۱۲ درصد احکام این قانون اجرایی شده است! سمیه رفیعی؛ سخنگوی کمیسیون کشاورزی، آب،
منابع طبیعی و محیط زیست مجلس شورای اسلامی در گفتوگو با تسنیم درباره بررسی روند اجرای «قانون هوای پاک» در کمیسیون متبوعش گفت: بر اساس گزارش دیوان محاسبات کشور از 228 حکم مندرج در قانون هوای پاک تنها 28 حکم اجرا شده، 138 حکم ناقص اجرا شده و 62 حکم نیز اصلاً اجرا نشده است.
کشورهایی که در تله فقر افتادهاند و نمیتوانند خودشان را در شرایطی قرار دهند که رشد سریع داشته باشند و درآمد قابل توجهی به دست بیاورند امکان مقابله با آلودگی ندارند و اساساً مردم هم در امور عمومی مشارکت کمتری دارند و روند تخریبی سرزمین بیشتر هم میشود. اگر ایران را در نظر بگیریم تحریمها باعث شده سرمایهگذاری در ایران بهندرت صورت بگیرد و دانش روز بهکندی وارد چرخه سیاستگذاری و تصمیمگیری و اجرا شود و تکنولوژی فرسوده، ساخت فیزیکی جامعه را تحت تاثیر قرار دهد. در ایران ما سالها گرفتار این ایده متناقض هستیم که روی منابع غنی گاز و نفت نشستهایم اما در بزنگاه مهم و حیاتی دچار ناترازی انرژی میشویم و نمیتوانیم از داشتههای خود بهترین بهره را ببریم. زمستانها گاز کافی نداریم و مازوت مصرف میکنیم و شهرهای ما آلوده میشود. تابستانها برق کافی نداریم و مجبوریم قطعی برق را تحمل کنیم و تبعات آلودگی ناشی از مصرف منابع آب خود را در تودههای گردوغباری نشان میدهد که سیمای مراکز جمعیتی کشور را در تابستان میگیرد.
اساساً در چنین شرایطی دیگر کنشگری فردی و اختصاص هزینه شخصی برای بهبود عملکرد مدیریت سرزمین محلی از اعراب ندارد و بحران بسیار بزرگ و غیرقابل کنترل به نظر میرسد. مصرف بنزین و قاچاق بنزین در ایران بسیار بالاست. پالایشگاهها میزان تولید بنزین یورو 5 را محدود کردهاند و بنزین با کیفیت بسیار پایین تولید میشود. مسئله ما صرفاً مسئله فرهنگی نیست. هرچقدر مردم با فرهنگ هم باشند، با وجود چنین شرایط سختی در مدیریت محیط زیست و منابع طبیعی باز هم مشکلات بر سر جای خود هستند. مسائل درهمتنیده تکنولوژیک، سرمایهگذاری و گرفتاریهای اقتصادی و... موانع جدی بر سر راه حفظ محیط زیست ایجاد میکنند و عامل تشدیدکننده تخریب در محیط زیست هستند. اگر مثالی برای درک بهتر این وضعیت بتوان آورد میتوان به اصفهان و وضعیت آب و موقعیت برخی از تالابهای کشور اشاره کرد. وضعیت آبوهوا در استانهای مختلف کشور به بحرانی جدی تبدیل شده است. استان اصفهان وضعیت متفاوتی پیدا کرده است. تصمیمهای سیاسی باعث شده واحدهای بزرگ صنعتی تولیدکننده فولاد در اصفهان استقرار پیدا کنند. بنابراین در مناطقی که آب کافی وجود نداشته، صنایع مستقر شدهاند. در استان کرمان و یزد و سمنان نیز وضع بر همین منوال است. استان تهران نیز با تراکم جمعیتی و استقرار همهچیز به یک بحران بزرگ برای نظام حکمرانی تبدیل شده است. مدیریت آب و حتی جمعآوری پسابهای شهری و زباله در تهران اندازه یک کشور هزینه دارد. دریاچه ارومیه و دیگر تالابها و دریاچهها از جمله در استانهای خوزستان، فارس، اصفهان، مرکزی و... خشک شدهاند و منابع آب زیرزمینی در اغلب مناطق کشور از بین رفته است. فرونشست بسیاری از دشتهای کشور را تهدید میکند و... در این شرایط به نظر نمیرسد بهبود عملکرد فردی افراد بتواند از فروپاشی ساخت سرزمینی جلوگیری کند. واحدهای صنعتی آب بسیاری مصرف میکنند. از طرفی طبیعت حقآبه خود را دریافت نمیکند و همه اینها را وقتی کنار هم میگذاریم با یک تنش مدیریتی جدی در حفاظت از طبیعت و مدیریت منابع حیاتی و طبیعی کشور مواجه میشویم که در صورتی که بهتر نشود، ممکن است حیات اجتماعی ایرانیان را تهدید کند.
پاسخ هوش مصنوعی
در انتهای این گزارش که البته پیش از آن نظر کارشناسان اقتصاد، محیط زیست و برخی اظهارنظرهای مقامات کشور را مورد ارزیابی و استفاده قرار دادیم، نظر هوش مصنوعی را در مورد ضرورت مشارکت مردم و خیر عمومی در مقولات مهمی مثل محیط زیست جویا شدیم. آنچه در نتیجهگیری این گزارش میآید، پاسخ هوش مصنوعی است:
خیر عمومی در محیط زیست، مفهومی است که به منابع و خدمات طبیعی اشاره دارد که برای رفاه اجتماعی همگان حیاتیاند، مانند آبوهوا، جنگلها، دریاها و تنوع زیستی. در ایران، این منابع با چالشهای جدی مانند کمآبی، آلودگی هوا، تخریب جنگلها و نابودی تنوع زیستی مواجه هستند که حفظ آنها نیاز به همبستگی و مشارکت جمعی دارد. مشارکت مردم در این زمینه بسیار مهم است، زیرا حفاظت از محیط زیست بدون همکاری فعالانه جامعه دشوار است. در ایران، با وجود اینکه آگاهی عمومی نسبت به مسائل زیستمحیطی در سالهای اخیر افزایش یافته، مشارکت مردم
در سطح عملیاتی همچنان نیازمند تقویت است. آموزشهای عمومی، برنامههای اجتماعی و ایجاد ساختارهای مشارکتمحور میتوانند نقش مهمی در این زمینه ایفا کنند. بهویژه، حمایت از تشکلهای زیستمحیطی و فراهم کردن بستر مناسب برای اقدامات شهروندی میتواند نتایج مثبت و پایداری به دنبال داشته باشد.
تهیه گزارش در مورد مشارکت مردمی و خیر عمومی در محیط زیست موضوع بسیار مهمی است، بهویژه با توجه به چالشهای زیستمحیطی که ایران و سایر نقاط جهان با آن مواجهاند. میتوانید در این گزارش به موضوعات کلیدی زیر بپردازید:
آگاهی عمومی: میزان آگاهی مردم نسبت به مسائل زیستمحیطی و اهمیت خیر عمومی. بررسی کنید که چگونه کمپینهای آموزشی، رسانهها و مدارس نقش خود را ایفا کردهاند.
نقش دولت و سیاستها: قوانین و سیاستهای محیط زیستی تا چه حد به مشارکت مردمی کمک کردهاند. آیا ساختارهای موجود برای مشارکت عمومی تسهیلکننده هستند؟
تشکلهای مردمی: نقش سازمانهای مردمنهاد (NGOs) و فعالان زیستمحیطی در ترویج مشارکت عمومی و حفاظت از خیر عمومی.
مسئولیت اجتماعی شرکتها: بررسی کنید که چگونه شرکتهای بزرگ در ایران و جهان با اجرای برنامههای CSR (مسئولیت اجتماعی شرکتها) به حمایت از پروژههای زیستمحیطی میپردازند.
نمونههای موفق: به موارد موفقیتآمیز در ایران و سایر کشورها اشاره کنید. این میتواند شامل پروژههای بازسازی جنگل، کاهش مصرف پلاستیک یا حفاظت از تنوع زیستی باشد.