دانلود امید
چشمانداز سرمایهگذاری در زیستبوم فناوری در میزگرد فرزین فردیس، کیوان جامهبزرگ و پشوتن پورپزشک
رضا طهماسبی: داستان حیات زیستبوم فناوری کشور، از ابتدای سال 1401 تاکنون پر از رخدادهای عجیب و نوسانهای زیاد و درسهای آموزنده بسیار است. اکوسیستم فعال و پرامیدی که ناگهان به دره مرگ فرو افتاد و کسبوکارهای زیادی هرگز از آن دره بیرون نیامدند. آنها که بیرون آمدند با دستوپای بسته و زخمی و خسته، تلاش زیادی کردند تا به جایی برسند که چندین ماه قبل بودند، بعضی هم عطایش را به لقایش بخشیدند و تخصصشان را در کولهای گذاشتند و رفتند. اما آیا این اکوسیستم در حال احیا، توان ترسیم چشماندازی برای جلب سرمایهگذار و جذب سرمایه دارد تا بتواند رشد کند و توسعه یابد؟ فرزین فردیس، کیوان جامهبزرگ و پشوتن پورپزشک، که هر سه از فعالان نامآشنای صنعت اقتصاد دیجیتال و اکوسیستم استارتآپی هستند، در میزگرد مشترک تجارت فردا و اکوایران به شرایط کنونی این اکوسیستم و چشمانداز آن پرداختهاند. هر سه کارشناس که به قول نسیم طالب، پوست خودشان در بازی است، با اشاره به سختیها و مرارتهای گذشته و ضربه مهلک قطعی اینترنت و فیلترینگ، خوشبین هستند که جذابیت بازار فناوری، عطش مردم برای دسترسی بیشتر به تکنولوژیها روز، محاسبهگری سرمایهگذار و شاید عقلانیت سیاستگذار، فضا را برای رشد و توسعه استارتآپها و جذب سرمایههای بیشتر هموار کند. این میزگرد به صورت تصویری نیز از طریق تلویزیون اینترنتی اکو ایران منتشر خواهد شد.
♦♦♦
در نیمه نخست سال گذشته، مشاهدهها و دادههای دردسترس، چشمانداز روشن، پررونق و امیدوارکنندهای از فضای استارتآپی یا بهطور کل زیستبوم فناوری کشور ترسیم میکرد. به نظر میرسید که این اکوسیستم با سرعت خوبی در حال رشد و توسعه است. تا اینکه در اواخر شهریور 1401 و کمی بعد از آغاز اعتراضهای اجتماعی، با ایجاد اختلال در اینترنت، قطعی و کُندی سرعت آن و فیلترینگ پلتفرمها یا سکوهای اصلی که مأمن کسبوکارهای دیجیتال بودند مواجه شدیم که ضربه مهلکی بر اکوسیستم وارد کرد. گرچه در اواخر سال گذشته به مدد توسعه ابزارهای گذر از فیلترینگ که در دسترس عموم قرار گرفت، مجدد این فضا در مسیر احیا و بازسازی حرکت کرد. بعد از این رخدادهای اثرگذار و شاید دور از انتظار، شرایط زیستبوم فناوری ما چگونه است و کسبوکارهای اینترنتی و مبتنی بر شبکههای اجتماعی چه شرایطی دارند؟
پشوتن پورپزشک: من از کمی عقبتر و از سال 1400 شروع میکنم. سالی که بهطور جدی با مشکلات اقتصادی درگیر و همه نگران سال 1401 بودیم. در عین حال امیدوار بودیم با عوض شدن سال و شاید یک مقدار تثبیت فضای سیاسی کشور و به اصطلاح جا افتادن دولت سیزدهم، سال 1401 آغاز یک دوران بهتر باشد. شاید همین امید باعث شد که در ابتدای سال در برخی از دادهها و آمارها شاهد اندکی رشد باشیم. در این دوره تمایل به سرمایهگذاری هم کمی بهبود یافت و بعضی از مجموعهها توانستند سرمایههای بیشتر یا سرمایهگذاران جدید جذب کنند. اما از اول تابستان 1401 بروز اختلال در اینترنت شروع شد تا در نهایت فیلترینگ گسترده که در پایان شهریورماه اتفاق افتاد؛ رخدادی که بازی را کاملاً عوض کرد؛ یعنی علاوهبر بحران اقتصادی و تورم بالایی که با آن مواجه بودیم، کسبوکارها با مساله فیلترینگ هم مواجه شدند. قبل از فیلترینگ هم تا حدودی شرایط اقتصادی کشور کسبوکارهای آنلاین را تحت تاثیر قرار داده بود، غیر از آنهایی که در حوزه کالاها و خدمات ضروری روزمره مردم کار میکنند و شاید مشتریانشان بسته به نیاز روزمره باید از آنها خرید کنند. به هر حال رونق و رکود کسبوکارهای اقتصاد دیجیتال هم به شرایط عمومی اقتصادی، سیاسی و اجتماعی برمیگردد. چه کسبوکارهایی که مستقیم با مشتری سروکار دارند و چه آنها که به دیگر کسبوکارها خدمات میدهند از شرایط بحرانی اقتصادی آسیب میدیدند. حالا در این شرایط ناگهان ضربهای مهلک با قطعی اینترنت و فیلترینگ گسترده وارد شد. با این ضربه بسیاری از کسبوکارها آسیب جدی دیدند، استارتآپهایی که در سالهای اول فعالیت بودند و هنوز به روند درآمدزایی ثابت نرسیده و همچنان روی سرمایهای که جذب کرده بودند کار میکردند، آسیب بسیار بیشتر و جدیتری دیدند. بسیاری از کسبوکارهای دیجیتال تقریباً تمام درآمدشان را از دست دادند و سقوطهای عجیب و غریبی رخ داد، خریدها تغییر کرد و به سمت کالاهای ضروری رفت و محدود شد. در نتیجه یکسری از کسبوکارهای نوپا، به سمت تعطیلی رفتند و دره مرگ را تجربه کردند و در نهایت هم تعداد کمی از آنها بعد از این گذر زمان از آن دره بیرون آمدند. با عرضه ویپیانها برخی از این کسبوکارها به تدریج به مدار فعالیت برگشتند و بسیاری هم کاملاً از بین رفتند. بعضی هم برای ادامه فعالیت با سرمایهگذارهایشان دچار مشکل شدند.
شرایط بد اقتصادی و اثرگذاری محدودیتهای جدی مانند فیلترینگ، روی ماندگاری نیروی انسانی هم اثرگذار بود. تمایل به مهاجرت در نیروی انسانی هم ناشی از شرایط اجتماعی و هم از شرایط کسبوکارها و رکود اقتصادی، افزایش یافت و اگرچه در ابتدا مهاجرت بیشتر مساله نیروی متخصص و ماهر بود اما به تدریج مشمول کل نیروی کار شد و هر آن کس که میتوانست نیمنگاهی هم به مهاجرت داشت. نگهداشت نیرو هم آسیب دیگری برای بنگاهها شد و در آن شرایط سخت باید روی نگهداشت نیرو هم تمرکز میشد.
با گذر از آن سهماهه اول پاییز و ورود به زمستان، با توجه به اینکه روند دسترسی به اینترنت کم و بیش بهتر شده بود و حداقل کاربرها توانسته بودند با ابزارهایی دسترسی پیدا کنند، روندها بهتر شد. البته کسبوکارها همچنان مشکل دارند و دستشان به ابزارهای مورد نیازشان نمیرسد. تحریمها که از گذشته بود و فیلترینگ هم به آن اضافه شد. با این حال در مدتی که از سال جاری گذشته است، حداقل از نظر حجم ترافیک، بازگشت ترافیک و رجوع مشتریان و گذاشتن سفارش، روند رو به رشد است. در یک مقایسه کلی میتوانم بگویم که اکنون به آمار مرداد و شهریور 1401 برگشتهایم اما هنوز هم این نگرانی را داریم که ممکن است دوباره با محدودیتهای بیشتر و شدیدتری مواجه شویم.
در شرایط نامساعد اقتصادی کنونی و مشکلات جدی حوزه اقتصاد دیجیتال مانند کندی یا قطعی اینترنت و فیلترینگ، هیچ جذابیتی برای سرمایهگذاران در حوزه استارتآپی باقی مانده است؟ یا اینکه همان سرمایهگذارانی هم که بودهاند، ترجیح میدهند که از این ورطه رخت خودشان را بیرون بکشند؟
کیوان جامهبزرگ: آنچه در نیمه دوم سال 1401 اتفاق افتاد قطعاً روی روند کلی حوزه سرمایهگذاری و رشد اکوسیستم تاثیر داشته است؛ اما اگر بخواهیم بلندمدتتر نگاه کنیم و راجع به چشمانداز صحبت کنیم، نباید در بند این رخداد بمانیم. ما حتماً آسیب دیدیم و قطعاً یک تلنگر سخت و جدی به سرمایهپذیر و سرمایهگذار وارد شده است که نشان میدهد تصمیمهای سیاسی و رخدادهای اجتماعی چگونه میتواند به اکوسیستم نوآوری و دیجیتال کشور که بسیار نحیف است، آسیب برساند. اگر این اکوسیستم را با سایر صنایع دیگر که سالها در کشور قدمت دارند و سهم بزرگتری از اقتصاد کشور را به خودشان اختصاص دادهاند، مقایسه کنید، قطعاً به این نتیجه میرسید که کسبوکارهای آنلاین آسیبپذیری بالایی دارد. اما واقعیت این است که تصمیمگیری سرمایهگذار براساس چند رخداد محدود در یک بازه زمانی کوتاه یک یا دوساله نیست، معقول نیست که این رخدادها کل روند سرمایهگذاری در اکوسیستم دیجیتال را بهطور جدی تحت تاثیر قرار دهد. در نتیجه من همچنان حرکت را خوشبینانه میبینم و فکر میکنم هم اکوسیستم و هم فضای سرمایهگذاری در آن رو به رشد است. در نظر بگیرید که با همه این شرایط، سال گذشته یکی از شرکتهای اکوسیستم وارد بازار سرمایه شد و امیدواریم امسال هم اتفاقهایی از این دست رخ دهد. حتماً شرایط کنونی بسیار سخت و پرچالش است اما من ترجیح میدهم که نگاهم را متمرکز و محدود به یک اتفاق بسیار ناگوار در سال 1401 نکنم و مساله سرمایهگذاری را بلندمدتتر ببینم چرا که جامعه ما پذیرا و نیازمند خدمات اکوسیستم دیجیتال است. ادبیات اکوسیستم دیجیتال در کل حکمرانی کشور هم در حال جا افتادن است. میبینید که در دولت و حاکمیت، وزرای مختلف، نه فقط وزرای مرتبط، و بسیاری از مسوولان حتی اگر فرض کنیم صرفاً شعار میدهند، به موضوع اکوسیستم دیجیتال وارد میشوند. در محتوای برنامه هفتم هم اکوسیستم دیجیتال ردپای جدیتری نسبت به برنامه ششم یا پنجم دارد. این سخنان من به معنای تایید وضع موجود و احساس رضایت از آن نیست؛ بیشتر از این جهت میخواهم تاکید کنم که صرفاً تمرکز روی بحران بزرگی که سال گذشته داشتیم کفایت نمیکند که یک تصمیم کلان مانند سرمایهگذاری را کاملاً تغییر دهیم.
من فکر میکنم سرمایهگذاری در این حوزه همچنان توجیه دارد اما حتماً باید هوشمندانهتر و سختگیرانهتر رخ دهد. ما همچنان میتوانیم به سرمایهگذاری در این حوزه امیدوار باشیم و به آن دل ببندیم. با این حال فکر میکنم قدم اول باید صیانت و حفاظت از سرمایهگذاریهایی باشد که قبلاً انجام شده است چون اگر این سرمایهگذاریها شکست بخورد، روی موجهای بعدی سرمایهگذاری اثرگذار خواهد بود و برعکس، اگر موفق شوند بارقه امیدی ایجاد میکنند که موجب انگیزه و ریسکپذیری بیشتر برای سرمایهگذار و سرمایهپذیر میشود. من با این پیشفرض که تمرکز اولیه را روی حفظ سرمایهگذاریهای موجود بگذاریم، همچنان خوشبینم و فکر میکنم که سرمایهگذاریهای آتی در اکوسیستم دیجیتال توجیه اقتصادی دارد.
آقای فردیس با توجه به وقایعی که زیستبوم فناوری از سر گذرانده فکر میکنید میتوان به بازگشت سرمایهگذاران خوشبین بود؟ آیا آثار اتفاق سال گذشته قابلترمیم و قابل جبران است؟ ما در اقتصاد همیشه این مثال را میزنیم که سرمایهگذار مثل یک کبوتر است که لب بام مینشیند و با کوچکترین صدا و مزاحمتی پرواز میکند و دوباره آوردن و نشاندنش کار بسیار سختی است.
فرزین فردیس: من سعی میکنم حرفم را در یک تمثیل بگنجانم و بیان کنم. من بازیگران اکوسیستم اقتصاد دیجیتال را مثل دوچرخهسوار در نظر میگیرم. دوچرخه را هم عامدانه انتخاب میکنم و نمیگویم راننده خودرو. شاید در کشورهای منطقه، بازیگران این اکوسیستم مانند راننده خودرو هستند و در جادهای هموار با سرعتهای بالا حرکت میکنند. اما بازیگران اکوسیستم ما مانند دوچرخهسوارهایی هستند که امکانات چندانی هم ندارند. مثلاً دوچرخهشان کمباد است و خودشان هم کلاه ایمنی ندارند و مسیر مناسبی هم برایشان طراحی و ساخته نشده است. با این حال این دوچرخهسواران در مسیر خودشان با تلاش در حرکت هستند و کاری به مسیرهای دیگر هم ندارند. با وجود این مدام در مسیرشان به چاله و دستانداز برخورد میکنند و گاهی مجبور میشوند پیاده شوند و دوچرخهشان را دست بگیرند و از چالههای بزرگ رد کنند و دوباره سوار شوند. با این حال باز هم ناگهان به جایی میرسند که میبینند مسیر کاملاً بسته است و باید با مشقت بسیار از بیراهه بروند تا آن مانع را رد کنند و دوباره به مسیر برگردند. یعنی دائم به این دوچرخهسوارها شوک وارد میشود که سرعتشان را کم میکند.
اتفاقی که در سال 1401 افتاد، ایجاد یک چاله بزرگ و عمیق پیش پای این دوچرخهسواران بود. این چاله در جایی قرار گرفته بود که دوچرخهسوار از دور آن را نمیدید و ناگهان در یک فاصله بسیار کوتاه متوجه آن شد و در نتیجه در آن سقوط کرد و زخمی شد و آسیبهای متعدد دید. مثلاً متوجه شد از سرش خون میآید، دستش کبود شده و درد میکند و انگار پایش هم ضربه جدی خورده و به سختی توان ایستادن و لنگانلنگان رفتن دارد. این تمثیل توضیحی از آسیبهای متفاوتی بود که به فضای استارتآپی کشور وارد شد. نیروی انسانی آسیب دید، سرمایهگذار دچار شوک شد، ارتباط با مشتریان و جامعه ابتدا مسدود و بعد کاملاً عوض شد. دوچرخهسوار مثالی ما نمیدانست باید جلوی خونریزی سرش را بگیرد، به دستش توجه کند، آسیب پایش را درمان کند، بلند شود و رکاب بزند یا همانجا بماند. در هفتههای نخست رخدادهای سال قبل زیستبوم فناوری دچار یک بلاتکلیفی بود، یک تردید بزرگ که هم سرمایهگذاران و مدیران و هم نیروی انسانی استارتآپها درگیر آن بودند. ابعاد بحران و تنوع زمینههای بروز بحران در سال 1401 بسیار بیشتر از گذشته و متفاوت از قبل بود.
میدانیم که فعالان اقتصادی در کشور ما به دلیل تجربههای سخت مختلف آبدیده شدهاند و دائم درگیر چالشهایی مانند رکود، تورم، تغییر سیاستها و قوانین و عوض شدن یکشبه دستورالعملها هستند، بارها گرفتار چالهها و دیوارها بودهاند اما در بحران 1401 جنس دیواری که جلوی ما کشیده شد و عمق چالهای که در آن افتادیم بدیع و متفاوت بود. به همین دلیل سردرگمی و تردید زمان طولانیتری در اکوسیستم ماندگار شد و جراحتها نیز عمیقتر و جدیتر بود. در حال حاضر من موافق صحبتهای پشوتن هستم که اکوسیستم بهتدریج در حال بازیابی خودش است و بعضی زودتر و بعضی دیرتر برمیگردند. بعضیها سرمایهگذار باتجربهتری داشتند و سرمایهگذار با پانسمان و چسب زخم با دوچرخهسواران مصدوم تیم همراهی کرده و امید داده است. یعنی فهم و تجربه بیشتر سرمایهگذار و شجاعت او به بازگشت فعالیتهای استارتآپ کمک کرده است. به هر حال بنیانگذار این مساله را حلاجی کرده که حالا با این همه آسیب باید تصمیم بگیرد که تعطیل کند یا برگردد و کار کند. اینجا مدیریت بحران نقش تعیینکنندهای داشته است. با این حال هنوز هم بعضیها از این ضربه مهلک، تلوتلو میخورند و گیج هستند و نتوانستهاند خودشان را بازیابی کنند که با توجه به شرایط سخت اقتصادی و شدت ضربهای که وارد شد، باید به آنها هم حق داد.
در حوزه سرمایهگذاری هم من مثل کیوان جامهبزرگ دوست دارم خوشبین باشم و به ماجرا خوشبینانه نگاه کنم اما وقتی تحلیل میکنم نگاه کیوان را واقعبینانه میبینم نه به تعبیر شما خوشبینانه. خوشبینی کیوان از جنس واقعبینی است. پای او روی زمین است و واقعیت را میبیند؛ نه اینکه مشکلات را کتمان کند و بگوید چیزی از دست ندادهایم. اما واقعیتها را میبیند و میداند که هنوز سرمایهگذارها مشکلات بزرگی دارند و شاید با آن جدیت گذشته کار نمیکنند؛ سوالهای زیادی برایشان ایجاد شده که هنوز جوابی برایش ندارند اما در نهایت تلاش میکنند که از این چاله بیرون بیایند و باز هم به رکاب زدن ادامه دهند. خلاصهاش این است که میگویند تلاش میکنیم، بزرگتر میشویم و از مشکلات عبور میکنیم.
آقای پورپزشک، مساله فیلترینگ شبکههای اجتماعی برای مدتی کاملاً ارتباط بین مشتریان و ارائهدهندگان کالا و خدمات را مسدود کرد. بعد هم این ارتباط به سختی و به مدد ویپیانها برقرار شد. بستن کامل این راه چه صدماتی به زیستبوم فناوری وارد کرد؟
پورپزشک: نکته بارز این موضوع اینستاگرام است؛ شبکهای که حجم زیادی از پهنای باند را به خودش اختصاص داده و نرخ رشد کاربران و میزان استفادهشان بسیار چشمگیر است؛ چه آن دسته از کاربرانی که از اینستاگرام به عنوان یک رسانه سرگرمکننده و تفریحی استفاده میکنند و چه بیش از 600 هزار کسبوکاری که در اینستاگرام برای خودشان مغازه درست کرده بودند. در فیلترینگ اینستاگرام دو قشر آسیب دیدند؛ هم کاربران نهایی که مشتریان همین کسبوکارها بودند و هم خود کسبوکارها که با فیلتر شدن اینستاگرام عملاً مغازهشان پلمب شده است. فکر کنید کسبوکاری با صرف وقت و هزینه بالا راه افتاده، مخاطبان و مشتریانی پیدا کرده اما ناگهان راه دسترسی به آن مسدود شده است. از طرفی در نظر بگیرید که ما در مورد کسبوکارهای خردی صحبت میکنیم که تابآوریشان هم پایین است.
کسبوکارهای اینستاگرامی هنوز چند سال بیشتر عمر نداشتند. در حالی که استارتآپهای دیگر به هر حال سرمایهگذار دارند و در زنجیره ارزش قرار گرفته و تابآوری بیشتری دارند. اما یک کسبوکار اینستاگرامی با مثلاً 20 یا 30 میلیون هزینه اولیه یک فروشگاه دایر کرده و برای خودش یک جریان درآمدی ایجاد کرده است اما ناگهان با زیان ماهانه بالغ بر 50 میلیون تومان مواجه شده است. فروشش صفر شده و تفاضل درآمد و هزینهاش با عدد بالایی منفی است. این کسبوکار هم یک تابآوری محدود یکی، دوماهه دارد و برای همین قطعی دسترسی به اینستاگرام، خیل عظیمی از این کسبوکارهای خرد از بین رفتند. برآورد ما این است که از حدود بیش از 630 هزار کسبوکار اینستاگرامی که قبل از فیلترینگ فعال بودند حدود 300 هزار کسبوکار به صورت موقت یا دائم از بین رفتند. بعد از اینکه دسترسی تا حدودی فراهم شد تعداد کمی از آنها دوباره برگشتند، و در حال حاضر برآورد ما این است که حدود 330 هزار کسبوکار در اینستاگرام فروشگاه فعال دارند که یا کاربران جدید هستند یا برخی از همان قبلیها که موفق به احیای خود شدهاند.
اما در نظر داشته باشیم که این رفت و برگشت هزینه زیادی هم داشته است. هزینه اصلی آن اشتغالی بود که به راحتی با فشردن دکمه فیلترینگ از بین رفت، کسبوکارهایی که قرار بود ابتدا به عنوان شغل دوم و بعد شغل اول افراد پا بگیرند و توسعه یابند و چرخه اشتغالآفرینی خصوصی را به حرکت دربیاورند یا سرمایه شخصی افراد بود که از بین رفت. آسیب این کسبوکار به صورت دومینووار به دیگر بخشهای اکوسیستم هم سرایت کرد و سیستمهای فروش، تبلیغات، حوزه حمل و ارسال هم آسیب دید. حتی در نظر بگیرید که پیکهای موتورسوار و رانندگانی که کارشان تحویل مرسولات بود هم زیان دیدند و شغل خود را از دست دادند. آسیبها صرفاً محدود به کسبوکارهای خُرد اینستاگرامی نبود، بسیاری از کسبوکارهای دیگری که به عنوان یک فروشگاه آنلاین یک وبسایت مستقل بودند، تا 60 درصد از بازدید و ترافیکشان را از اینستاگرام یا شبکههای اجتماعی مثل اینستاگرام میگرفتند؛ مهمترین و کمهزینهترین روش بازاریابی آنها اینستاگرام بود. همه اینها از بین رفت. درست است که اکنون با برگشتن ترافیک روند رو به رشد است و ما در برخی آمارهایمان رشدهای 80درصدی حتی نسبت به شهریور 1401 میبینیم اما یادمان باشد ما بعد از حدود شش تا هفت ماه داریم به نقطهای برمیگردیم که نزدیک یک سال قبل آنجا بودیم.
میدانیم که سرمایهگذار باید هوشمندانه و حسابگرانه رفتار کند و حتی عوامل طبیعی و فورسماژور را هم در محاسبات خود بگنجاند. این روند طبیعی و منطقی سرمایهگذاری است اما آیا سرمایهگذار میتواند این تضمین را دریافت کند که مجدد مسیر کاریاش مسدود نمیشود؟ جایی که در آن سرمایهگذاری کرده فیلتر نمیشود؟ سرمایهگذار با این عدم قطعیت بزرگ چگونه باید کنار بیاید؟ از کجا معلوم دوباره پلتفرمهایی که اکنون فعالیت دارند فیلتر نشوند یا حتی همین ویپیانها مسدود نشود؟
جامهبزرگ: اجازه دهید من ابتدا یک توضیح تکمیلی نسبت به صحبتهای قبلیام بدهم. منظور من از خوشبینی به هیچعنوان فروکاست فاجعهای که سال گذشته اتفاق افتاد، نبود. مصادیق آن فاجعه را هم پشوتن به خوبی بیان کرد و آن هجمه بزرگ به اکوسیستم دیجیتال با قطعی اینترنت و فیلترینگ، هم مردم و جامعه مصرفکننده و هم صاحبان کسبوکار را دچار بحران جدی کرد. این اتفاقی کوچک و کمهزینه نبود.
در مورد عدم قطعیت در سرمایهگذار هم من فکر میکنم اتفاقی که یکبار افتاده، احتمال بسیار زیادی دارد که دوباره در آینده هم رخ دهد. از نظر من این اتفاق اکنون یک رخداد پیشبینیپذیر و به شدت محتمل است و سرمایهگذار باید آن را در مولفههای ارزیابی ریسک لحاظ کند. خوشبینی به این معنا نیست که به قول فرزین در هوا تصمیم بگیریم و بگوییم یک اتفاقی افتاد و تمام شد و دیگر هم پیش نمیآید. ما در کشوری هستیم که هر لحظه ممکن است دولت دوباره دستش روی دکمه فیلترینگ بیشتر برود و کسبوکارها را با چالشهای جدیتر مواجه کند. من این رخداد را حالا در زمره اتفاقات پیشبینیپذیر به حساب میآورم چون تاکنون چند بار رخ داده و بعدها هم ممکن است رخ دهد. به همین دلیل است که باید طرحهای سرمایهگذاری را قوی، تابآور و هوشمندانه پیش برد. من چرا گفتم خوشبین هستم؟ چون فرض من این است که این اکوسیستم، هوشمندتر و چابکتر است و احتمالاً سریعتر و راحتتر میتواند خودش را بازیابی کند.
یک ویژگی مهم دیگر این اکوسیستم هم این است که نسبت به بسیاری از صنایع دیگر در کشور، رانتی نبوده است. در نتیجه آسیبپذیری آن نسبت به صنایعی که با رانت رشد کردهاند، کمتر است. میتوان این دلخوشی را به این اکوسیستم داشت که با پول نفت و یارانه انرژی و امثالهم رشد نکرده است. از جنبه نقد دیگر صنایع نمیگویم اما اگر امروز قیمت خوراک پتروشیمیها را تغییر دهند، چند پتروشیمی دوام میآورند؟ اگر قیمت برق یا گاز را بالا ببرند صنایع معدنی و... میتوانند دوام بیاورند؟ اکوسیستم دیجیتال کشور هیچکدام از این رانتها را نداشته است. شاید به تعبیری در برخی موارد از رقابت جهانی آسوده بود که باعث شده است بعضی از خدمات با فراغ بال بیشتری راه بیفتند و فعالیت کنند؛ اما مگر در صنایع دیگر رقابت جهانی داشتهایم؟ من کاملاً مخالف فضای بسته هستم اما حتی محدودیت برای رقبای خارجی هم در صنایع دیگر بیشتر وجود داشته است. من در نهایت با اشاره به همان مثل معروفی که میگوید آنچه تو را نکشد، قویترت میکند، فکر میکنم این تهدیدها که تاکنون بوده و از این به بعد هم خواهد بود، به ما یاد میدهد که چگونه در این فضا زنده بمانیم.
آقای فرزین میخواهم در مورد چرایی وجود برخی موانع صحبت کنم. درست است که هر دوچرخهسواری در مسیرش با چاله و دستانداز مواجه شود اما دیوارهایی که عامدانه ساخته شده یا خندقهایی که آگاهانه از سوی دولت حفر شده، چرا باید وجود داشته باشد؟ چرا سیاستمدار باید چنین موانعی پیشروی کسبوکارها ایجاد کند و انتظار پذیرش آن را هم داشته باشد؟ چرا سرمایهگذار باید فیلترینگ گسترده و دائمی را بپذیرد؟
فردیس: در سوال دو چرای مختلف وجود داشت. یکی اینکه چرا این موانع را ایجاد میکنند و دوم اینکه چرا سرمایهگذار باید وجود آنها را بپذیرد. ایجاد این موانع منابع مختلفی دارد؛ یعنی تمام کسانی که در حوزه تصمیمگیری هستند و مانع ایجاد میکنند و دیوار میکشند، لزوماً دلیل یکسانی ندارند. به نظرم بخش عمدهای مصداق آن حرف هستند که میگوید آدم دشمن چیزی است که نمیشناسد. برخی از این مانعسازها با این اکوسیستم دشمن هستند چون آن را خوب درک نکرده و نسبت به آن جهل دارند. وقتی این اکوسیستم با فناوری جدید و ابزاری که دارد یکسری پدیدههای جدید شکل میدهد و نگاه جدیدی برای حل مساله ارائه میکند، افرادی که جهل دارند، شروع به دیوار کشیدن میکنند. یک گروه دیگر هم از سر حسادت مانعتراشی میکنند. اخیراً زیاد میشنوم که میگویند در اقتصاد دیجیتال رانت زیادی توزیع و چند هزار میلیارد ریال پول هزینه شده است. در حالی که کل پولی که در اکوسیستم دیجیتال کشور اعم از مستقیم یا غیرمستقیم هزینه شده، با پولی که در صنایع دیگر مانند خودروسازی خرج شده اصلاً قابل مقایسه نیست. چند دهه است که در صنعت خودرو پول پاشیده و از آن حمایت کردهاند، کمکهای عجیب و غریب و رانت دادهاند و برای رقبای خارجی هم ممنوعیت و محدودیت وضع کردهاند. حالا کسانی که در فضای چنین صنایعی کار میکنند، دوست دارند تمرکز را از روی این صنایع بردارند و به سمت دیگری منحرف کنند. در نتیجه علیه اکوسیستم نوآوری هجمه راه میاندازند در حالی که رانتهای بزرگ در صنعت خودرو است. فعالان اکوسیستم اقتصاد دیجیتال دنبال رانت نبودند، برای آن سینه سپر نکردند و پشت پرده مذاکره نداشتند. گاهی حمایتهای محدودی صورت گرفته که بخش بزرگی از آن درست و احتمالاً بخشهایی از آن هم اشتباه بوده است که باید با آن مخالفت کرد. اما مانعتراشها و سدسازها کسانی هستند که روی همین بخش تکیه میکنند تا حواسها را از رانتهای بزرگ دور کنند.
در مورد چرای دوم که به سرمایهگذار برمیگردد هم شاید مساله تا حدود زیادی به بلاتکلیفی و عدم شفافیت برمیگردد. حوزه اقتصاد دیجیتال هم پر از مانع و چالش است. در حوزههای دیگر موانع بسیار کمتر است. مثلاً به صنعت مسکن نگاه کنید. کسی که سرمایهگذاری میکند و مسکن میسازد بسیار کمتر با مشکل نقدشوندگی مواجه است؛ یعنی صنعت مسکن مساله «خروج» ندارد. سرمایهگذار با یک فاصله زمانی کوتاه، حتی با کمی قیمت پایینتر در دوره رکود هم میتواند از بازار خارج شود. در حالی که در صنعت اقتصاد دیجیتال، خروج بزرگترین مساله است. کل تجربه موفق اکوسیستم دیجیتال در عرضه اولیه سهام مربوط به یک شرکت است که تازه یک سال از آن گذشته است. مشکل سرمایهگذاری در اقتصاد ایران یک مساله کلان است و فقط مربوط به اکوسیستم اقتصاد دیجیتال نیست. حداقل دو سال است که بهطور مرتب در نشستها و جلسات اتاق بازرگانی تهران به این مساله اشاره میکنیم که نرخ استهلاک از نرخ سرمایهگذاری پیشی گرفته و خالص سرمایهگذاری منفی است. این قابل کتمان نیست و دادههای رسمی آن را نشان میدهد. سرمایهگذارها با تردید مواجهاند و حق هم دارند. سرمایهگذار بخش خصوصی برای پولش زحمت کشیده و خون دل خورده است. هر چقدر هم ریسکپذیر باشد باز هم باید عوامل و مولفههای زیادی را بررسی و محاسبه کند. با این حال باز هم با عدم قطعیت بالایی مواجه است. سرمایهگذار نمیداند با این روند تورم آیا تا پایان سال همچنان برای محصولش مشتری خواهد داشت یا خیر؛ نمیداند نیروی کار خبره و زبدهاش ماندگار خواهد شد یا خیر؛ اینها برای سرمایهگذار مهم است. سرمایهگذار ترسو است و بخش مهمی از این ترس، مربوط به موجهای اقتصاد کلان است و بخشهای کوچکی هم موجهای اکوسیستم دیجیتال است. مشکل سرمایهگذاری باید در بعد کلان اقتصاد کشور درمان شود و بعد وارد حوزههای کوچکتر مانند اکوسیستم دیجیتال شویم که هم مهم است و هم قابل توجه؛ و مشکلاتش را نباید از نظر دور نگه داشت.
آقای پورپزشک، بخشی از سرمایه هر استارتآپ سرمایه انسانی است. استارتآپها از مرحله جذب سرمایه تا راهاندازی و رشد و توسعه نیاز به نیروی انسانی ماهر و خلاق دارند اما از میانه سال گذشته و با اتفاقاتی که در اکوسیستم دیجیتال رخ داد و خطر بیکاری برای این نیروها تشدید شد، مساله مهاجرت این نیروها هم پررنگ شد. مهاجرت به اروپا یا حتی کشورهای حاشیه خلیجفارس بسیار جذاب شد و اخبار زیادی هم منتشر شد که نیروهای متخصص استارتآپی به دنبال مهاجرت کاری هستند. این مساله تا چه اندازه جدی شد و روی کار شما اثرگذار بود؟
پورپزشک: ابتدا اجازه دهید من یک مساله را از دید یک فرد اجرایی در استارتآپ در مورد سرمایهگذاری مالی بگویم. در جریان رخدادهای سال قبل، برخی استارتآپها رابطه درست بین سرمایهگذار و تیم اجرایی را تجربه کردند. زمانی تیم اجرایی استارتآپها، سرمایهگذار را به شکل پول میدیدند و از آن طرف هم سرمایهگذار کل تیم اجرایی به شکل یک ایده نگاه میکرد. در حالی که مولفه اجرا، کاری مشترک بین تیم کارآفرین و تیم سرمایهگذار است. هر چقدر که این ارتباط، صحیحتر شکل گرفته و از جنس جانمایی درست نقشها باشد، هرچقدر که سرمایهگذاری اولیه با دقت بیشتر و با وسواس بزرگتری انجام گرفته و سمتوسوی حرکت به سمت ایدههای خلاقانه باشد و تیم اجرایی دارای یک شاکله مناسب باشد، اجرا بهتر و موفقتر خواهد بود. ارتباط متناسب بین سرمایهگذار و کارآفرین، از جنس خیلی نزدیک بودن یا خیلی دور بودن نیست، دقیقاً از جنس تناسب است، این فاصله باید یک فاصله دقیق، درست و معنادار باشد. سرمایهگذارها علاوه بر آورده نقدی یکسری آورده غیرنقدی مانند تجربه یا همراهی یا همان چسب زخمی که فرزین عزیز اشاره کرد، با خود دارند که میتوانند در زمان مناسب از آن استفاده کنند. در حال حاضر سرمایهگذارها با وسواس و دقت بیشتر سرمایهگذاری میکنند. میبینیم که در دنیا هم یکسری از استارتآپها در زمان بحرانهای اقتصادی و در دورههای سخت شکل گرفتند و اکنون هم جزو استارتآپهای موفق هستند. اینها مصداق سرمایهگذاری در دوره بحران بودند که اتفاقاً وسواس بیشتری داشتند و به جزئیات دقت بسیاری کردند و توانستند موفق شوند.
ارتباط سالمتر، همگراتر و فارغ از رانت بین تیم اجرایی و کارآفرین با بنیانگذار و سرمایهگذار میتواند روی پایداری استارتآپ حتی در شرایط سخت و آسیبهای زیاد، اثر بزرگی داشته باشد؛ میتواند ضریب امیدواری بزرگتری ایجاد کند که در اوضاع و احوال خراب هم کورسوی امیدی را زنده نگه دارد. در زمان بحران هم این سرمایهگذارها هستند که تصمیم میگیرند تا چه زمانی همراهی بکنند و چه زمانی به تیم فشار بیاورند یا چه زمانی این پیام را بدهند که بحران را درک میکنند. همه اینها سلسله اتفاقات و رویدادهایی است که کنار هم مینشیند و گاهی زورش به بحران اقتصادی و اجتماعی میرسد و سرمایه انسانی خودش را حفظ میکند، گاهی هم نمیتواند و شاهد خروج این سرمایههاست. بعضیها مهاجرت میکنند و میروند و برخی هم در خانه مینشینند و با شرکتهای خارجی دورکاری میکنند. خوشبختانه در فاندرها و سرمایهگذارها هم تغییر نسل رخ داده است. باید وقت گذاشت و فرهنگی ساخت که روابط را در استارتآپ تنظیم کند. البته ما باید بپذیریم که این چرخه هم ورودی دارد و هم خروجی. ما مجبوریم که دائم نیروی انسانی تربیت کنیم، زمانی روی نگهداشت سرمایه انسانی تمرکز کنیم و زمانی هم تلاش کنیم که فضا را مدیریت کنیم. با این حال بحث خروج سرمایه انسانی و شدت گرفتن آن از سال گذشته، یک واقعیت است که دیگر مختص به اکوسیستم استارتآپی هم نیست. سرمایه انسانی از کل جریان اقتصادی ایران دارد خارج میشود. ما کسی را میبینیم که با ماشین کار میکرده و راننده تاکسی بوده اما به امارات مهاجرت کرده است. بخشی از نیروهای خبره که در حوزههای تک و استارتآپی مانند محصول، مالی یا بازاریابی فعال بودند، رفتهاند؛ این رفتنها و برگشتنها ناگزیر است، ما هم باید بتوانیم ورودی و خروجی اکوسیستم را تنظیم کنیم.
در صحبتهای آقای پورپزشک به سرمایهگذاری در دوران بحران اشاره شد. به هر حال این دوره هم در کنار تهدیدها، فرصتهای خودش را دارد و میتواند بستری برای پرورش ایدههای جدید باشد. آیا با وجود همه عوامل خطرزا، هنوز جذابیتی برای سرمایهگذار بخش خصوصی وجود دارد که وارد این فضا شود و رقابت کند؟
جامهبزرگ: واقعیت این است که بله، به نظر من باید به این نکته دقت کنیم که ماهیت سرمایهگذاری حوزه دیجیتال از ابتدا «خطرپذیری» بوده است. در کشور ما هم ابتدا سرمایههای خطرپذیر به اکوسیستم وارد شدند؛ چه سرمایههایی که از خارج آمدند و چه سرمایههایی که از داخل کشور جذب شدند. پس ماهیت سرمایهگذاری در اکوسیستم نوآوری خطرپذیری است. حالا این خطرها و ریسکها بسیار بیشتر شده است. حالا باید علاوه بر خطرپذیری نوعی وحشیگری در ذات سرمایهپذیر و سرمایهگذار باشد برای اینکه تسلیم نشود و بتواند این شرایط را تحمل کند. در ماههای گذشته فرار سرمایه مالی و انسانی داشتیم، نیروی انسانی مهاجرت کرده و سرمایهگذار هم محافظهکارتر شده است. این را اصلاً نمیشود کتمان کرد. اما مطمئن هستم فرصت برای سرمایهگذاری وجود دارد؛ سرمایهگذاری هوشمند و چابک. گفتم که خطرپذیری ماهیت اکوسیستم است، در نتیجه باید بتواند در این شرایط هم خودش را وفق دهد و فرصتها را شناسایی کند. همانطور که گفته شد بسیاری از سرمایهگذاریهای موفق اتفاقاً در دوره بحران انجام گرفته است. چون از صنعت ساختمان هم سخن به میان آمد، بد نیست این مقایسه را هم در ذهن داشته باشیم. میانگین قیمت مسکن در 50 سال گذشته در تهران به دلار نوسان بسیار کمی داشته است. درست است که ملک خیلی گران شده، اما کاهش ارزش پول ملی موجب این افزایش قیمت شده وگرنه متوسط قیمت هر متر مسکن از قبل از انقلاب تاکنون از نظر دلاری تفاوت زیادی نداشته است. اما سرمایهگذاریهایی که در اکوسیستم دیجیتال در سالهای گذشته انجام گرفته، رشدش به مراتب بیشتر از تورم بوده است. سرمایهگذاریهای درست با انتخاب تیم درست باعث شده است که ما تجربههای موفقیتآمیز زیادی داشته باشیم. فراموش نکنیم سرعت رشد اسنپ در تهران از اوبر در نیویورک بیشتر بوده است. سرعت رشد دیجیکالا و توسعه بازار آن در ایران از آمازون در آمریکا بیشتر بوده است. اینها را نمیشود کتمان کرد. این به خاطر بازار بزرگی است که در کشور ما وجود دارد و اشتهای زیادی که در جامعه مصرفکننده برای خدمات و کالاهای فناوریمحور شکل گرفته است. عموم مردم ما تکنولوژی را دوست دارند و به سمت آن رفتند. برای مثال خاطرم هست آماری منتشر شد که نشان میداد بیشترین تعداد گوشی آیفون به نسبت جمعیت مصرفکننده در خاورمیانه، مربوط به ایران است. البته احتمالاً در حال حاضر به لطف جهش قیمت و مساله عدم رجیستری دیگر این رکورد دست ما نیست. اما میخواهم بگویم همچنان در این فضا با وجود اینکه شرایط یک مقدار تغییر کرده و سختتر شده است، فرصتهای ویژه سرمایهگذاری وجود دارد. من همچنان خوشبینم که میشود آن فرصتها را پیدا کرد و امیدوار بود که در میانمدت (نه در کوتاهمدت) بازدهی هم از آن گرفت. فرزین به مساله خروج اشاره کرد که همچنان یک مساله بزرگ است. ما هنوز بسیاری از ابزارهای سرمایهگذاری را نداریم و از این حیث با مشکلاتی مواجه هستیم. این ابزارها باید ساخته شود و به همین دلیل شاید ما در کوتاهمدت شاهد رونق ویژهای در این حوزه نباشیم، اما در میانمدت و بلندمدت حتماً سرمایهگذاران راه خودشان را پیدا میکنند و این اکوسیستم رشد میکند.
در اکوسیستم استارتآپی هم رقابت نابرابر بخش خصوصی با نهادهای دولتی و حاکمیتی شکل گرفته است؟ آیا این عارضه به شکل یک مشکل جدی یا بحران مطرح شده است؟
جامهبزرگ: من رقابت چندانی بین سرمایهگذاران خصوصی و دولتی ندیدهام. چون عمده کسبوکارهایی که در حوزه دیجیتال شکل گرفتهاند ماهیت ارائه مستقیم خدمات به مردم داشتند و عامل کیفیت در سرویس نهایی به شدت در توفیق آن کسبوکاراثرگذار است. من اثرگذاری خاصی که از ورود پولها و سرمایههای دولتی و شبهدولتی ناشی شده باشد، ندیدهام. رقابت شدیدی هم شکل نگرفته چون اولاً در حال حاضر موردهای قابل سرمایهگذاری کم است؛ یعنی بازار عرضه ایده و استارتآپ جدید چندان رونقی ندارد که قرار باشد برایش یک رقابتی جدی هم شکل میگیرد. از طرفی هم پولی که از جانب نهادهای شبهدولتی آمده، تاکنون نتوانسته است یک تجربه موفق بسازد. شما اگر کسبوکارهای موفق در اکوسیستم دیجیتال را بشمارید من در 10 رده اول هیچ استارتآپی نمیبینم که با سرمایه غیر بخش خصوصی توانسته باشد دوام آورده باشد.
در بحث گفته شد که در این اکوسیستم رانت نداریم یا بسیار کم داریم و پولی از طرف دولت و حاکمیت به صورت حمایتی و رانتی وارد نشده است. اما آیا فقدان رانت به معنای نبود انحصار هم هست؟ یکی از نقدهایی که به برخی از فعالان اقتصاد دیجیتال وارد میشود همین مساله انحصاری است که مانع از شکلگیری رقیب و مانع از بهبود کیفیت خدمات میشود. آیا در فضای استارتآپی نیاز به قوانین ضدتراست و ضدانحصار داریم؟
فردیس: از نظر فعالان اکوسیستم اقتصاد دیجیتال، رانتی در این فضا توزیع نشده است و اگر هم بوده نسبت آن در مقایسه با دیگر صنایع آنقدر کم است که میتوان گفت انگار اصلاً نبوده؛ اما قاعدتاً یک جاهایی اتفاق افتاده است. ولی اینکه این رانت به انحصار منجر شده یا نه؛ من فکر نمیکنم. چون ماهیت اکوسیستم دیجیتال با ماهیت صنایع دیگری که به شکلهای محدودسازی دچار رانت شدند، تفاوت جدی دارد. فقط هم صنعت خودرو را مثال نزنیم؛ ما الان در صنایع دیگری مانند لوازم خانگی هم همین شرایط انحصاری را داریم؛ یعنی درهای کشور به اسم حمایت از تولید داخل به روی رقبای خارجی بسته شد اما سیاست به شکل درستی تنظیم نشد و عملاً نتیجهاش این بود که نهتنها کیفیت محصول داخلی بالا نرفت، بلکه قیمتهایش هم از قیمتهای جهانی پیشی گرفت. یعنی به اسم اینکه میخواهیم به تولید داخلی کمک کنیم محدودیت ایجاد کردیم و نگذاشتیم کالای خارجی وارد شود، رقابتپذیری را کم کردیم، کیفیت را از دست دادیم و مصرفکننده هم مجبور شد قیمت بالاتری برای کالای مورد نیازش پرداخت کند.
اما اکوسیستم دیجیتال عمده محصولاتش از جنس خدمت است که با بستن گمرک و دروازه واردات و وضع تعرفه بالا نمیتوان جلوی آن را گرفت. برای مثال ما در اکوسیستم دیجیتال دو مسیریاب داشتیم به اسمهای نشان و بلد که هر دو نتیجه کار و سرمایهگذاری دو هلدینگ خوب، بزرگ، قوی و فهیم کشور بودند که بازار را شناسایی کرده و خوب کار میکردند. درست است که فیلترینگ یکسری از پلتفرمهای مشابه خارجی وجود داشت اما همزمان هم رقبای خارجی دیگری وجود داشتند و هم اینکه افراد میتوانستند حتی از همان فیلترشدهها هم استفاده کنند. چون محدودیتی که به نفع این دو پلتفرم داخلی ساخته شده بود، قابل دور زدن بود. اتفاقی که در صنعت خودرو امکانپذیر نیست و با استفاده از ویپیان میشود از مسیریابهای دیگر هم استفاده کرد. با این حال این نشان و بلد بلوغ پیدا کردند و توسعه یافتند. البته از یک جایی به بعد بلد به این نتیجه رسید که از لحاظ اقتصادی این کار برایش مزیت ندارد، از بازی خارج شد و توسعه خود را به سمت دیگری برد و در جای دیگری سرمایهگذاری کرد که برایش مزیت داشته باشد اما نشان همچنان با قدرت به کار ادامه میدهد و به نسبت چند سال پیش سهم بازارش اصلاً کم نیست و بسیار رشد کرده است، بهطور مداوم هم در حال ارائه فیچرها و سرویسهای جدید است و تلاش میکند خودش را با بهترینهای دنیا مقایسه کند و کیفیت خدماتش را بالا ببرد. مثلاً اگر خدماتگیرنده در یک پلتفرم جهانی میتواند همزمان موسیقی دلخواهش را تنظیم و گوش کند، این امکان اینجا هم فراهم شده یا اگر برای یک رویداد خاص یک دسترسی ویژه لازم است و لایههای ویژه مسیریابی تعریف میشود، اینجا هم این امکان ایجاد میشود.
نمونه مشابه دیگر را در کافهبازار و مایکت میبینیم. مسلماً درست است که اگر دسترسی به پلتفرمی مثل گوگلپلی بسته میشود، بهطور طبیعی به رشد این دو ابزار کمک میکند و این قابل کتمان نیست اما انحصار شکل نمیگیرد چون باز هم دسترسی به ابزارهای خارجی کاملاً قطع نیست. با این حال این ابزارهای داخلی توانستهاند در یک فرصت کوتاه خودشان را تقویت کنند و محصولات رقابتی ارائه بدهند و سعی کنند جایگزین قابل قبولی برای مشتری ایرانی باشند؛ در حالی که در سایر صنایع چنین شرایطی وجود ندارد. مثلاً به یک نمونه تاسفبار دقت کنید. چند روز پیش در جلفا، یک تصادف بین دو خودرو ایرانی و خارجی رخ داد که به وضوح نشان داد فاصله کیفیت خودرو ایرانی با کیفیت متوسط جهانی چقدر زیاد است و اصلاً قابل مقایسه نیست؛ چون آنجا محدودیت و ممنوعیت کاملاً معنا دارد. وقتی واردات خودرو ممنوع میشود ورود خودرو صفر یا نزدیک به صفر میشود. اما در اکوسیستم دیجیتال همچنان دسترسی به سرویسهای جایگزین جهانی وجود دارد. درست است که محدودیتها کمک کرده اما با این حال استارتآپهای ایرانی برای توسعه و رشد و حفظ مشتریان خود مجبور بودند که با نمونههای خارجی رقابت کنند.
جامهبزرگ: من این نکته را به صحبتهای فرزین اضافه کنم که در هر دو مثالی که درباره نشان و بلد و کافه بازار و مایکت زد، بیشترین رشد آنها مربوط به دورهای است که رقیبهای آنها هم بدون محدودیت فعالیت میکردند. از زمان آغاز به کار کافه بازار تا مدتها گوگلپلی در کشور در دسترس بوده و رقابت بین آنها وجود دارد. گوگلپلی مدت زیادی نیست که دچار محدودیت شده است. ضمن اینکه علاوه بر گوگلپلی، بازارهای خارجی دیگری هم بودند و مایکت و بازار دو نمونه داخلی بودند. نشان و بلد هم دورهای که رشد سریعی داشتند، رقبای خارجی قوی داشتند که درگیر محدودیت نبودند؛ دسترسی به گوگلمپ و ویز باز بود. در مورد انحصار هم باید به این مساله اشاره کرد که اساساً رگولاتوری در این اکوسیستم در سطح جهانی هم هنوز نابالغ و جوان است و تازه دارد خودش را پیدا میکند و قوانین آنتیتراست در حال شکلگیری است. همین هفته گذشته اتحادیه اروپا گوگل را ملزم کرده که سرویس تبلیغات خود (گوگل اد) را در اروپا واگذار کند. قانونگذار به گوگل میگوید تو نمیتوانی هم موتور جستوجو داشته باشی و هم بازار تبلیغات. این شمشیرکشی رگولاتور برای گوگل تازه است یا محدودیتهایی که برای فیسبوک یا آمازون در آمریکا رخ داده است، بخش رگولاتوری در این اکوسیستم هم تازه دارد خودش را پیدا میکند. من هم فکر میکنم که در میانمدت در کشور به مقررات نیاز داریم و به هر حال ما هم با این مساله مواجه خواهیم شد و باید به موقع برای آن تمهیدی بیندیشیم.
حالا که بحث استارتآپهای خارجی به میان آمد بد نیست به این مساله هم بپردازیم که آیا فضای استارتآپی ما برای سرمایهگذار خارجی هم همچنان جذاب است؟ اشاره شد که در ابتدای امر سرمایهگذار خارجی داشتیم که در استارتآپهای بزرگ امروز ما سرمایهگذاری کرده بودند و البته به نظرم به تدریج این فضا را ترک کردند. آیا در حال حاضر هم شرایط برای حضورشان مهیاست؟
جامهبزرگ: فضا به شدت برایشان جذاب است اما شرایط فراهم نیست. بخشی از مساله به مسائل اقتصاد کلان برمیگردد که مانع از حضور مستقیم سرمایهگذار خارجی میشود. مساله برای سرمایهگذار ایرانی خروج است اما برای سرمایهگذاری خارجی هم ورود و هم خروج مساله است. سرمایهگذارهای خارجی که در گذشته وارد این کار شدهاند حالا نمیتوانند خارج شوند و کسانی هم که مشتاق به ورود هستند نمیتوانند بیایند و مشکل اصلی مساله تحریمهاست. اما بازار بزرگ 80 و چندمیلیونی کشور ایران و کلی به اصطلاح اقیانوس آبی در داخل که هنوز دست نخورده است، بازار به شدت جذابی است منتها متاسفانه شرایط آن فراهم نیست که سرمایهگذار خارجی بیاید. و چقدر این اتفاق مبارک است اگر تکرار شود و شرایط برای حضورشان فراهم شود. تازه آن موقع رقابتی که در موردش صحبت کردیم میتواند شکل جذابتر و بهتری به خود بگیرد و نتایج بهتری به بار بیاورد.
نکته مهمی از بحث مغفول مانده است که به آن اشاره نکرده باشیم؟
فردیس: در پایان من میخواهم به این مساله اشاره کنم که اصالت در حرکت است؛ چه با دوچرخه، چه با اسکوتر، چه ماشین و چه پای پیاده و لنگلنگان؛ به هر حال باید قدمی برداشت و حرکت کرد. حالا ممکن است حرکت آنقدر پرهزینه باشد که سرمایهگذار به یک اکوسیستم دیگر برود و فعالیت کند اما در نهایت اصالت در حرکت روبهجلو است و هر کسی که میتواند در ایران حرکت کند دارد تلاش خود را هم میکند. ممکن است لحظهای درنگ کند، لحظهای بنشیند و آبی بنوشد؛ اما دوباره حرکت میکند چون فرد اصالت را به حرکت میدهد. من امیدوارم که دولتمردان و حکمرانان ما کمک کنند که در مسیر این حرکت، سدها برچیده و چالهها پر شود.