حیاتبخش چون سیل
حمید مصباح از اهمیت مدیریت سیلاب در ایران میگوید
جواد حیدریان: پخش سیلاب بر آبخوان یکی از روشهای ابداعی ایرانی است که از تلفیق دانش بومی(آبخیزداری سنتی) و مدرن در دوره جدید آبخیزداری در کشور از سوی دکتر آهنگ کوثر و همکارانش در موسسه تحقیقات جنگلها و مراتع کشور، در اواخر دهه پنجاه شمسی طراحی و بعد در چند منطقه ایران از جمله خراسان، قزوین، اصفهان و عمدتاً در استان فارس و منطقه گربایگان با نهایت ظرافت اجرا شد. طرحی که به نظر میرسد نیازمند بازیابی و اجرای مجدد در روزهای فراگیری سیلابهای تند در سرزمین ایران است. حمید مصباح عضو بازنشسته هیات علمی مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی استان فارس معتقد است: سیل حیاتبخش است و برای مدیریت مناطق خشک و نیمهخشک که بیشتر پهنه ایران را تشکیل میدهد باید به سوی مهار کردن و بهرهوری از سیل، حرکت کرد.
♦♦♦
بر اساس مطالعات سازمان منابع طبیعی تعداد سیلها در 20 سال اخیر در مناطق مشخصی از کشور افزایش پیدا کرده است. اکنون هم که شاهد افزایش تعداد و تنوع سیلابها در سراسر کشور هستیم. آیا میتوانیم از این اتفاقات چنین برداشت کنیم که سیلابها آمدهاند که در ایران بمانند؟
اینکه بدون یک بررسی علمی بگوییم تعداد سیلها در ایران افزایش پیدا کرده است، قابل استناد نیست، حتی اگر یک سازمان دولتی منبع آن باشد. باید یک گروه کارشناسی علمی با آمار و ارقام و با استفاده از بینش کارشناسی خود و تحلیلهای آماری رخدادهای گذشته و حال را بررسی کنند و نتایج به صورت نقشه، منحنی و جدول منتشر شود، تا بعد بتوان مقایسه کرد و فهمید آیا تعداد سیلها افزایش پیدا کرده است یا خیر. در گذشته چون ثبت آمار سیل وجود نداشت و یا اندک بود، بخشی از رخدادهای سیل را فقط در سفرنامهها و خاطرات و گزارشهای شخصی یا از روی آثاری که از خود بهجا میگذاشت، متوجه میشدیم و آمار دقیقی از اینگونه رخدادها نداریم. ما عملاً آمار ثبتشده کاملی از سیلابها در گذشته نداریم که بخواهیم با شرایط امروز آن را مقایسه کنیم. مفهومی که در ذهن افراد جامعه از سیل داریم از آن چیزی که در معنای واقعی وجود دارد، متفاوت است. جامعه ما بهطور عام مفهوم سیل را همراه با خسارت میداند. زمانی که بارش به جریان آبی منجر شود و آن آب خسارت برساند، اسمش را سیل میگذارند. در صورتی که مفهوم علمی سیل این نیست. ما باید با توجه به مفهوم علمی سیل آن را تحلیل کنیم و تشخیص دهیم که آیا تعداد سیلها بیشتر شده است یا نه.
مکانیسم به وجود آمدن روانآب یا سیل چگونه است؟
وقتی باران رخ میدهد، بخشی از آن در خاک نفوذ میکند و وارد لایههای زمین میشود. بخشی از آن نیز به وسیله پوشش گیاهی، گودالهای سطح زمین و آبگیرها به تله میافتد. بخشی دیگر در بین راه و در سطح زمین اگر دما بالا باشد، تبخیر میشود. آن چیزی که باقی میماند در سطح زمین جاری میشود که به آن روانآب یا هرزآب گفته میشود. وقتی روانآبهای کوچک در دامنهها و یا سطوح صاف به هم میپیوندند، تشکیل جریان بزرگتری میدهند، اگر این جریان از شرایط عادی و معمولی خارج باشد و بیشتر از ظرفیت آبراههها، کانالها و رودخانهها باشد و حرکتی تلاطمی داشته باشد، اصطلاحاً میگوییم سیل رخ داده و سیلاب جاری شده است. یعنی پس از بارندگی به هر جریان آبی حتی اگر کوچک باشد میتوان سیل گفت. اما در اذهان عمومی سیلاب با خسارت و ترس همراه است.
با توجه به توضیح و تحلیل علمی شما از سیل از یکسو و آن ذهنیت عامه مردم از سیل که با خسارت همراه است، به این نتیجه میرسیم که سیل لزوماً خسارت نیست بلکه میتواند فایدههایی داشته باشد. آیا میتوانید به بخشی از فواید و مزایای سیل اشاره کنید؟
ما باید ابتدا ببینیم از نظر جغرافیایی در چه منطقهای زندگی میکنیم. اصطلاحی را مرتب شنیدهایم و معمولاً مردم از کنارش رد میشوند بدون اینکه به جزئیات درون آن فکر کنند؛ «90 درصد خاک ایران در منطقه خشک و نیمهخشک واقع است». ویژگیهای این منطقه خشک و نیمهخشک چیست؟ ما اگر معتقد هستیم که در این سرزمین زندگی میکنیم و پدیدههای طبیعی مثل سیل و ...را میبینیم که باید برایمان فایدهای داشته باشد، باید خودمان را با این ویژگیها سازگار کنیم. یکی از ویژگیهای منطقه خشک و نیمهخشک وقوع سیلاب، خشکی و خشکسالی است. اینها در کنار هم هستند و هر سه در کنار هم اتفاق میافتند. یکی از ویژگیهای دیگر این منطقه این است که ممکن است میزان بارشی که قرار است در طول یک سال در این منطقه اتفاق بیفتد در یک یا دو رخداد اتفاق بیفتد. این چه معنی میدهد؟ یعنی شما از یک طرف به آب باران نیازمند هستید و از یک طرف هم ممکن است یک یا دو رخداد را که اتفاق میافتد، از دست بدهید. وقتی ما متوجه این وضعیت شدیم که ایران کشور سیل و خشکسالی است، این درک و فهم در ما به وجود میآید که سیل در این منطقه حیاتی است. زمانی این نگرش اهمیت پیدا میکند که درک مفهوم سیل در اذهان عامه مردم را نیز بدانیم که آنها سیل را برابر با خسارت میدانند. در حالی که ما باید به این مفهوم واحد برسیم که زندگی در ایران به وقوع سیلاب وابسته است. این در بخشهای مرکزی و جنوبی ایران کاملاً روشن است و در میان مردم کاملاً رواج دارد. در ذهن مردم این مناطق اگر بارانی منجر به سیل نشود آن باران اصلاً باران نیست! چرا؟ چون سیل برای زندگی مردم مهم است. در مرکز و جنوب ایران که مناطق همواری هستند، آبخوانهای بزرگی وجود دارد. این سیلابها به صورت طبیعی در این آبخوانها وارد میشوند و به اصطلاح آبخوان تغذیه میشود. اصولاً منابع آب زیرزمینی که این مناطق به آن وابستهاند از تغذیه آبخوان به وجود میآیند. بنابراین زندگی مردم به منابع آب زیرزمینی وابسته است. پس سیل خیلی برای مردم اهمیت دارد. در این مناطق اگر سیلاب خیلی بزرگ و شدید نباشد مردم از آب سیل برای «زراعت سیلابی» استفاده میکنند. زراعت سیلابی که در مناطق مرکزی و جنوبی ایران مرسوم است به این شیوه انجام میشود که زمین را شخم میزنند، بذر را میکارند و منتظر میمانند تا سیل اتفاق بیفتد. بخش زیادی از درختان دیم در این مناطق به سیلاب وابسته هستند. معروفترین منطقه با مدل آبیاری سیلابی در استهبان فارس است که 25 هزار هکتار باغ انجیر به این شیوه سیراب میشوند. این انجیر دیم به روانآب، سیل و بارش مستقیم وابسته است. اگر این سه برای این درختان اتفاق بیفتد، هم از نظر کمیت و هم از نظر کیفیت، محصول انجیر محصول خوبی میشود. پس سیل برای زیستن در مناطق خشک و نیمهخشک یک پدیده حیاتی است و تامین آب و غذای مردم در این مناطق با سیل گره خورده است به شرطی که خوب از آن استفاده کنند. انسانهای هوشمندی که در دورههای باستان در سرزمینهایی مثل ایران و یا آفریقا یا صحراها زندگی میکردند، یاد گرفته بودند چطور از این پدیده بهره ببرند و با کاهش خسارت از مزایای آن استفاده کنند. بنابراین ما هیچوقت از اصطلاح مهار کردن سیل نباید استفاده کنیم بلکه مهار و بهرهوری از سیل درست است.
ایرانیان در تاریخ پیشامدرن با شناختی که از ویژگیهای سرزمین خود داشتند، بسیار شگفتانگیز از مهارت مدیریت آب استفاده کردهاند و به نوعی با کمآبی سازگار بودند. امروزه اما ما دقیقاً نقطه مقابل آن مهارت و مهندسی را شاهد هستیم و منابع آب در ایران هدر رفته و با بحران کمآبی مواجه هستیم. مدیریت سازهای هم بر ذهن کشور حاکم است و سدسازان جولان میدهند.
دو بحث مختلف در این پرسش مطرح است. بخش اول به پیشینه تاریخی ایرانیان در مدیریت آب مربوط است که وقتی پیشینه را بررسی میکنیم به این نتیجه میرسیم که حداقل تا قبل از اینکه پمپ آب وارد ایران شود، بخش زیادی از نیاز آبی ما هم در کشاورزی و هم در شرب به وسیله سیلاب و سازگاری مردم و سبک زندگی با شرایط خشکسالی و بارشها تامین میشد. به همین دلیل نیز اگر به گذشته کشاورزی ایران مراجعه کنید، کشاورزی در حدود 200 سال گذشته بیشتر دیم بوده و کشاورزی آبی کمتر داشتهایم. جز در جلگهها از جمله جلگه مازندران و گیلان و خوزستان و بعضی مناطق دیگر به صورت نقطهای که آب فراوان داشتند، ما کشت آبی کمی داشتیم، اما، بیشتر کشتها در ایران دیم بوده و مایحتاج مردم را تامین میکرده است. از زمانی که پمپ وارد ایران میشود قضیه برعکس میشود. کشاورزی از حالت دیم به آبی تغییر میکند. چون آب هم در منابع سطحی محدود بوده است، آب زیرزمینی را با حفر چاه و استفاده از پمپ بالا آورده و مصرف کردهاند. وقتی به آمارها و کارهای انجامشده نگاه میکنیم متوجه میشویم که کارهایی انجام شده اما کافی نبوده است. از طرف دیگر در بحث مدیریت منابع آب به ویژه بعد از انقلاب تمرکز بر آبهای سطحی بوده تا آبهای زیرزمینی. در کنار آن به آمارها که نگاه میکنیم میبینیم بیشترین منابعی که مصرف شده و تامین نیاز آبی ما در همه بخشهای شرب، کشاورزی و صنعتی با منابع آب زیرزمینی بوده است. وقتی درصد را نگاه میکنیم نقش آب زیرزمینی بسیار پررنگ است. اما اگر میزان سرمایهگذاری را که در مدیریت منابع آب در کشور صورت گرفته بررسی کنید، متوجه میشوید که بالای 90 درصد سرمایهگذاری در آب سطحی بوده و کمتر از 10 درصد در آبهای زیرزمینی سرمایهگذاری صورت گرفته است. این نشان میدهد که ما بیشتر به سمت کارهای سازهای بزرگ روی آوردهایم. از دهه 70 این نوع سرمایهگذاری سرعت گرفت و در دوره سازندگی و بعد از جنگ تا امروز به صورت شتابناکی ادامه دارد. بنابراین ما بخش زیادی از سرمایههای کشور را که میتوانسته در بخشهای دیگر منابع آب صرف شود، در بخش سدسازی متمرکز کردهایم. در دیگر حوزهها شامل آب زیرزمینی و مدیریت روانآب و سیلاب در حوضههای آبخیز کمترین سرمایهگذاری صورت گرفته است. طبیعی است که باید منتظر اتفاقات ناگوار از جمله افزایش خسارت ناشی از وقوع سیلابها باشیم و از سویی منابع آبی بهخصوص آبهای زیرزمینی ته بکشد و تغذیه نشود.
سیلابها به صورت مدیریتشده یا حتی مدیریتنشده میتوانند به تغذیه آبخوانها و بهبود کیفیت و کمیت منابع آب زیرزمینی منجر شوند. اما به نظر میرسد این واقعه مهم چندان مورد توجه نظام تصمیمگیری و سیاستگذاری مدیریت سرزمین نیست.
تغذیه آب زیرزمینی در کشور ما به همین باران و سیلاب و روانآبی که ایجاد میکند وابسته است. مشکلی که داریم این است که نوعی موازنه در سرزمین وجود داشته که اکنون بههمخورده است. موازنه بین برداشت آب و میزان تغذیه در طول دهههای اخیر بههمخورده است. این موازنه اکنون به نفع برداشت تغییر کرده است. یعنی اگر بهطور مثال سالی 10 واحد تغذیه میکنید در کنارش صد واحد برداشت میکنید (این یک مثال است که عدد دقیقی محسوب نمیشود و صرفاً برای فهم بحث مطرح شده است). وقتی این اتفاق میافتد هرچه باران هم ببارد و تغذیه صورت گیرد، جبران آن برداشت و کسری مخزن را نمیکند. وقتی موازنه به هم بخورد کسری مخزن اتفاق میافتد. مخزن روزبهروز کاهش پیدا میکند. برای مثال حدود 30 تا 40 سال پیش در شهرستان جهرم استان فارس با حفر 40 متر به آب میرسیدند ولی اکنون با 400 متر حفاری نیز به آب نمیرسند. این یعنی مخزن دائماً کسری پیدا کرده و منفی شده و پایین رفته است. حالا در نظر بگیرید مخزنی که یکباره ده برابر کاهش پیدا کرده و از 40 به 400 رسیده، طبیعتاً با یک باران و دو تا سیل جبران نمیشود اما بخشی از نیاز ما را تامین میکند. از سویی اگر این تغذیه به صورت مصنوعی هم انجام شود به ما کمک میکند و شتاب جبران آب بیشتر میشود.
در استان فارس کسانی مثل استاد سیدآهنگ کوثر که از او به عنوان پدر علم آبخوانداری ایران یاد میشود و همکارانی چون شما، تجربههای خوبی در مدیریت سیلاب داشتند. به نظر میرسد نوعی دخالت مثبت در سیکل طبیعت اتفاق افتاده است. توضیح دهید آنچه در فارس اتفاق افتاده چه ویژگیهایی دارد و آیا نمونهای برای آن در ایران سراغ داریم؟
باید بدانید هر دخالتی که در طبیعت انجام میشود، طبیعت به شما عکسالعمل نشان میدهد. وقتی با مساله آب روبهرو هستید و میخواهید در طبیعت دخالت کنید باید یادتان باشد قرار نیست همه آب را چه در روی زمین و چه زیر زمین، به نفع خودتان ضبط کنید. اینجا باید به این نتیجه برسید و توجه ویژه داشته باشید که طبیعت در کنار ماست و به این آب نیاز دارد که به آن حقآبه طبیعت میگوییم. ابتدا باید سهم طبیعت را جدا کرد. اگر این کار را نکنید طبیعت طور دیگری با شما رفتار میکند و مشکلات بیشتری را برای شما فراهم میکند و بعد افزون بر آب مشکلات دیگری نیز به شما تحمیل میشود، و مشکل در جای دیگر و به شکل دیگری بروز میکند، مانند گسترش کانونهای ریزگرد. تاریخچه آبخیزداری در کشور ما به دو دوره جدا از هم برمیگردد. یک دوره آبخیزداری در زمانهای گذشته ایران است که به شکل سنتی به وسیله مردم انجام میشد (دانش بومی آبخیزداری). دوره دوم آبخیزداری نوین و امروزی است. این دوره از زمانی شروع شد که اولین سد در ایران ساخته شد. به ویژه وقتی سد کرج ساخته شد، مسائل آبخیزداری به صورت امروزی آغاز شد و ادارهای به نام اداره حفاظت آب و خاک و آبخیزداری در سازمان جنگلها و مراتع و آبخیزداری تشکیل شد. هدف اصلی این بود که اراضی پشت سد یا حوضه آبخیز پشت سد مدیریت شود که عمر سد طولانیتر باشد و رسوبات کمتر وارد و عمر سد بیشتر شود. بعد این تفکر به حوضههای آبخیز خارج از سدها و در همه مناطق کشور گسترش پیدا کرد. این قضیه وقتی شتاب گرفت که آبخیزداری از سازمان جنگلها و مراتع جدا شد و در حدود سال 70 در وزارت جهاد سازندگی آن زمان ادغام شد و معاونتی بزرگ به آن اختصاص داده شد. موضوعی که آقای آهنگ کوثر شروع کرد تحت عنوان پخش سیلاب بر آبخوان است که به اشتباه برخی آن را آبخوانداری مینامند. ایشان در سازمان تحقیقات جنگلها و مراتع در اواخر دهه 50 همکارانی داشت که با واژه سیل و بهرهبرداری از آن آشنا بودند. به ویژه همکاری داشتند به نام محمد پاشالی که در خراسان جنوبی کار کرده بود. این افراد کنار هم قرار میگیرند و همکار خراسانی موضوع سیل را مطرح میکند و چون آقای کوثر توان تئوریک و سواد این کار را داشت و در آمریکا درس خوانده بود، این مساله را به یک طرح تبدیل میکند به نام طرح گسترش سیلاب بر آبخوانها. ایشان و همکارانش در چند نقطه ایران از جمله جونگان ممسنی، گویم شیراز، گربایگان در استان فارس و چناران خراسان، نودهک قزوین، میمه اصفهان و... این پروژه را اجرایی میکنند. اجرای این طرح با حمایتهای خوبی از سوی دولت آقای هاشمیرفسنجانی همراه میشود و امکانات و اختیارات ویژه در خدمت ایشان قرار میگیرد که البته در دولتهای بعد این توجه و حمایت کمتر و کمتر شد.