هراس مواجهه
چگونه از شر اهمالکاری راحت شویم؟
همه ما به نوعی تجربیاتی از اهمالکاری در زندگی خود داشتهایم، اینکه کاری، پروژهای و مسوولیتی را تا لحظه آخر به تاخیر میاندازیم و گاهی حتی ترجیح میدهیم به آن فکر نکنیم در حالی که به تدریج در گوشه ذهنمان به دغدغهای اجتنابناپذیر و نگرانی مزمن تبدیل میشود. اهمالکاری پیشینهای به قدمت تاریخ بشر دارد. در یکی از شعرهای هزیود، شاعر یونان باستان، او به برادری که همه ثروت خود را به باد داده است، توصیه میکند که وظایف خود را به روز دیگر موکول نکند. کتاب «غلبه بر اهمالکاری» نوشته آلبرت آلیس و بیل ناس (1977) یکی از اولین کتابهایی است که به بررسی پدیده اهمالکاری پرداخته است و در بخشی از کتاب نویسندگان پس از مطالعهای که بر روی دانشجویان انجام میدهند شاهد رفتار اهمالگرایانه 95 درصد از آنها هستند.
روانشناسی اهمالکاری
در اینکه اهمالکاری ریشه در ویژگیهای شخصیتی ما دارد شکی نیست. خصلتهایی مانند کمبود اعتمادبهنفس، عدم توانایی در تعیین اهداف واقعبینانه، وظیفهگریزی و میزان زیادی حواسپرتی و تکانشگری. در گذشته تصور میشد که اهمالکاری ناشی از عدم مدیریت زمان است ولی تحقیقات سالهای اخیر نشان داده است که این رفتار میتواند ناشی از احوالات روحی افراد و خلقوخوی آنها نیز باشد. افراد مضطرب و افسرده به میزان بیشتری کارهای خود را به عقب میاندازند. در مقابل گاهی نیز ویژگیهای کاری که باید انجام دهیم اهمالکاری ما را تشدید میکند، یکی از آن ویژگیها کسالتبار و ناخوشایند بودن آن است و دیگری زمانبندی پاداش و مجازات، یعنی کاری که پاداش و مجازات آن در آیندهای بسیار دور صورت میپذیرد.
اهمالکاری پدیدهای بسیار فراگیر است که در اقتصاد رفتاری نیز زیاد به آن پرداخته شده است. برای مثال جرج لوینستاین، اقتصاددان شناختهشده آمریکایی، با فرضیه «ترجیح زمانی» یا «ناسازگاری زمانی» به توضیح این پدیده میپردازد. بر اساس این تئوری رفتار اهمالگرایانه، برخلاف آن چیزی که در باور عموم جا افتاده است، از نوعی تلاش مغز برای رفتار منطقی نشات میگیرد و هیچ ارتباطی با تنبلی و ناتوانی در مدیریت زمان ندارد. به عبارت دیگر افراد اهمالکار نهتنها تنبل نیستند بلکه معمولاً افرادی بسیار پرکار و پردغدغه هستند. این تئوری اقتصاد رفتاری معمولاً در یک سوال خلاصه میشود، آیا شما دوست دارید در همین لحظه 100 دلار داشته باشید یا هفته آینده؟ طبیعتاً همه دوست دارند همین الان 100 دلار در جیب خود داشته باشند. حال تصور کنید پروژهای را باید هفته آینده تحویل دهید، آیا ترجیح میدهید امروز 5 ساعت برای آن وقت بگذارید یا هفته آینده؟ بسیاری تصور میکنند که 5 ساعت امروز با هفته آینده هیچ تفاوتی ندارد پس آن را به همان روزهای آخر موکول میکنند. این یک رفتار ناخودآگاه ذهن است برای نیل به یک لذت آنی که قطعاً تفاوت زیادی با تعریف تنبلی دارد.
لورا سالومون و استر روتبلام دو روانشناس آمریکایی، در مطالعه خود دلایل اهمالکاری فراگیر بین دانشجویان را مورد بررسی قرار دادند و به این نتیجه رسیدند که ترس از شکست از مهمترین دلایل به تاخیر انداختن وظایف در میان دانشجویان است (1984). در سال 1997 دو روانشناس دیگر به نامهای تایس و بامیستر پژوهش دیگری بر روی دانشجویان انجام دادند و مدعی شدند دانشجویانی که مسوولیتهای خود را به تاخیر میاندازند، در کوتاهمدت سطح کمتری از استرس را تجربه میکنند ولی در بلندمدت به استرسهای مزمن و بیماری مبتلا شده و حتی نمرههای کمتری کسب میکنند. جوزف فراری، استاد روانشناسی دانشگاه دوپال در شیکاگو، در مصاحبهای که با انجمن روانشناسی آمریکا در سال 2010 انجام داد، از مطالعهای که در این زمینه بر روی چهارهزار نفر انجام داده است میگوید. تحقیقی که نشان میدهد 15 تا 20 درصد مردم آمریکا به اهمالکاری مزمن مبتلا هستند. به اعتقاد او افراد غیراهمالکار، افرادی هستند که هویت شخصیتی محکمتری داشته و «احترام اجتماعی» (Social Esteem) یعنی چقدر بقیه ما را دوست دارند، برایشان اهمیت چندانی ندارد، در واقع آنها برای خود احترام بیشتری قائل هستند (Self Esteem). او تاکید میکند برای کسانی که به اهمالکاری مزمن مبتلا هستند، این نوع به تاخیر انداختن کارها، نه یک مساله مدیریت زمانی بلکه نوعی سبک زندگی بیمارگونه است. جوزف فراری اضافه میکند که «بلاتکلیفی» و «تاخیر در تصمیمگیری برای تحقیق و جمعآوری اطلاعات بیشتر» دو موضوع کاملاً متفاوت هستند. جمعآوری اطلاعات، استراتژی لازم برای تصمیمگیری است، طبیعی است افراد باید زمان مشخصی را برای بررسی یک تصمیم اختصاص دهند ولی گاهی آنها قادر به تصمیمگیری نیستند و تا حد ممکن تصمیمگیری را به تاخیر میاندازند تا شاید دیگران برایشان تصمیم بگیرند و با این کار مسوولیت تصمیماتشان به گردن خودشان نباشد. اهمالکاری نوعی تصمیم برای عمل نکردن است، نوعی بلاتکلیفی که نتیجه معکوس آنچه انتظار داریم را به همراه دارد.
اپیدمی اهمالکاری
در مطالعهای که شرکت تحقیقاتی Basex در سال 2007 در آمریکا انجام داد، هزینه حواسپرتیهای غیرضروری در کار از نظر اختلالی که در بهرهوری و نوآوری ایجاد میکنند، معادل 650 میلیارد دلار اعلام شد. به گزارش گاردین همان صدای نوتیفیکیشن ایمیل برای اقتصاد آمریکا باعث کاهش 5 /0درصدی تولید ناخالص داخلی یعنی خسارت سالانهای معادل 70 میلیارد دلار شده است.
تحقیق پیرس استیل از دانشگاه کلگری در کانادا، در سال 2007 نشان داد حدود 15 تا 20 درصد افراد بالغ به اهمالکاری مزمن مبتلا هستند و 25 درصد از بزرگسالان، اهمالکاری را یک ویژگی مشخص و متمایزکننده شخصیتشان میدانند. این در حالی است که در دهه 1970 حدود پنج درصد بزرگسالان خود را اهمالکار میدانستند. در تحقیق استیل، 80 تا 95 درصد از دانشجویان تا درجاتی از اهمالکاری داشتهاند در حالی که 50 درصد آنها معتقدند این ویژگی به رفتاری مشکلزا و مزمن در آنها تبدیل شده است. گاهی بخش بزرگی از رفتارهای روزمره ما صرفاً با هدف به تعویق انداختن وظایفمان انجام میشود. برای مثال بیش از یکسوم از فعالیتهای روزانه دانشآموزان صرف رفتارهایی اهمالگرایانه مانند خوابیدن، تلویزیون دیدن یا بازیهای کامپیوتری میشود، که این کارها نه برای لذت بلکه فقط به منظور به تاخیر انداختن تکالیف و مسوولیتهای مدرسه انجام میشوند (استیل، 2007). حتی دیر به رختخواب رفتن هم نوعی اهمالکاری محسوب میشود. گروهی از محققان در سال 2016 تحقیقی انجام دادند و به این نتیجه رسیدند که 74 درصد مردم حداقل هفتهای یک روز سعی میکنند خوابیدن خود را به تاخیر بیندازند. در این میان زنان بیش از دو برابر مردان از به تاخیر انداختن خوابیدن رنج میبرند.
مساله پرداخت مالیات و به تعویق انداختن آن به روزهای آخر نیز معمولاً موضوع بحثبرانگیزی بوده است. در سال 2002 حدود 40 درصد مردم آمریکا و در سال 2021 جمعیتی معادل 33 درصد آمریکاییها، پرداخت مالیات خود را تا دقایق آخر به تاخیر انداختند.
در مطالعهای که در سال 2019 توسط دانشگاه نروژ و دانشگاه کلگری انجام شد، اهمالکاری عامل اصلی مشکلات مالی افراد نشان داده شد. رفتارهای مالی زیانباری مانند به تاخیر انداختن شروع پسانداز برای دوران بازنشستگی، خریدهای لحظه آخری و پرداخت نکردن بهموقع صورتحسابها ناشی از اهمالکاری افراد است.
چگونه به جنگ اهمالکاری برویم
روانشناسان راهکارهای زیادی برای مقابله با این پدیده ارائه دادهاند. از اختصاص نیم ساعت در روز به انجام کارهای عقبافتاده و تکنیک حمله پنجدقیقهای تا استفاده از یادداشتهای برچسبدار و تهیه فهرست کارهایی که باید انجام شوند. در حالی که هیچیک از این راهکارها، به تنهایی ایدههای بدی برای مدیریت بحران اهمالکاری نیستند، اما هیچکدام، هسته اصلی و نیروی محرک آن را هدف قرار نمیدهد.
تیموتی پیچل نویسنده و استاد دانشگاه و محقق در زمینه اهمالکاری معتقد است اهمالکاری ریشه در احساسات افراد دارد. پیچل تئوری ترمیم خلقوخو را به عنوان راهکاری برای مقابله با این پدیده ارائه داد. او معتقد است توانایی ما در کنترل احساسات منفیمان ارتباط مستقیمی با توانایی ما در مبارزه با اهمالکاری دارد. تحقیقات او نشان داده است قضاوت احساساتمان عامل اصلی به تاخیر انداختن وظایمان است. وقتی خود را برای انجام ندادن کاری سرزنش میکنیم، کنترل اوضاع را به کل از دست میدهیم.
واقعیت این است که اهمالکاری وجود دارد و باید آن را بپذیریم. حتی این ویژگی شایسته احترام و توجه نیز هست. اهمالکاری یک عملکرد روانی حیاتی برای کاهش اضطراب و غلبه بر سایر احساسات دردناک است. این رفتار نتیجه تلاش ذهن برای القای حس خوب به شماست و مشکل از همینجا شروع میشود، اهمالکاری در کوتاهمدت باعث کاهش اضطراب اما در بلندمدت به افزایش اضطراب منجر میشود. در مجموع دقت کنید، بسیاری از رفتارهای بد و نامعقول ما نتیجه تلاش ذهن برای غلبه بر اضطرابهای کوتاهمدت است.
پرودی گورگیوکان نویسنده ارشد سایت فوربس در جدیدترین مقاله خود از این نمودار به عنوان راز مبارزه با اهمالکاری نام میبرد. در این نمودار آدمک دونده شمایید که دائم در حال به تعویق انداختن کارهایتان هستید. خط قرمز نشانگر همان اتفاقی است که با به تاخیر انداختن کارها، باید انتظار آن را داشته باشید. دقت کنید که هربار کاری را به زمان دیگری موکول میکنید، اضطراب شما بهطور موقتی کاهش پیدا میکند ولی میزان کلی اضطراب شما همچنان رو به افزایش است. در حالی که شما به آرامش موقتی میرسید، حس ناامیدی و شکست در پسزمینه احساسات شما در حال افزایش است و اینطور به نظر میرسد که تنها راهحل فرار از این حجم از احساسات بد، موکول کردن کارهای بیشتری به زمانهای دیگر است.
خط آبی نشاندهنده زمانی است که شما تلاش میکنید کارهایتان را به موقع انجام داده و از اهمالکاری دوری کنید. دایره زرد همان لحظهای است که شما مصمم میشوید بر اهمالکاریتان غلبه کنید و با آن چیزی که از آن واهمه دارید روبهرو شوید. دقت کنید، اضطراب شما زیاد میشود، احساس خوبی ندارید. افزایش ناگهانی استرس و نگرانیتان با بالا رفتن خط آبی در سمت راست آدمک کاملاً مشخص است. ولی اگر بتوانید همان افزایش اندک اضطراب در لحظه مقابله با کاری را که از آن بیزارید، تحمل کنید، بعد از آن به تدریج میزان اضطرابتان کاهش یافته و روند نزولی آن ادامه پیدا میکند. این همان راز بزرگ است. تنها راه مقابله با اهمالکاری، پیشبینی و تحمل آن افزایش موقتی اضطراب است که در هنگام روبهرو شدن با کاری که از آن فرار میکردید تجربه خواهید کرد. انتظار آن اضطراب را داشته باشید و از آن فرار نکنید، قبولش کنید و برای گذر از آن برای خود جایزهای تعیین کنید. برای خود تکرار کنید که این رنج و اضطراب دائمی نخواهد بود. چنین آگاهیای واقعاً نتیجه مفیدی به همراه خواهد داشت. شک نکنید که اگر از انجام کارهایتان طفره بروید، بهرغم آن آرامشهای موقتی، سطح اضطراب شما روند صعودی خود را حفظ خواهد کرد ولی اگر بتوانید آن اضطرابهای کوتاهمدت را تحمل کنید، استرس و فشار به تدریج در شما از بین خواهد رفت.
این راهکار نهتنها برای اهمالکاری بلکه برای بسیاری از عادات بد مانند غذا خوردنهای افراطی و خرید کردنهای بیبرنامه تاثیر بسزایی دارد. ما چنین رفتارهایی را صرفاً به دلیل اینکه بهطور موقتی میزان اضطراب ما را کاهش میدهند انجام میدهیم. اگر نگاه ما به چنین عاداتی به عنوان ابزار «کاهشدهنده استرس» باشد، هرگز نخواهیم توانست از شر آنها خلاص شویم. زیرا واقعیت این است که در لحظه، چنین رفتارهایی واقعاً میتوانند بر استرس و اضطراب ما غلبه کنند. اهمالکاری نیز میتواند حس آرامش و حمایتگرانهای در ما ایجاد کند، برای همین ترک آن بسیار دشوار است. در این میان انگشتشمار روانشناسانی مانند اکسل گراند و استفان فرایز نیز هستند که میگویند اهمالکاری خصلت ناپسندی نیست زیرا در جوامعی که ارزشهای لیبرال فردی تشویق میشود، ظهور چنین رفتارهایی نشاندهنده تفاوتهای فردی در اولویتبندی اهداف است. ولی تجربههای شخصی همه ما نشان داده است که دلیل اهمالکاری هرآنچه باشد، از تفاوتهای فردی گرفته تا کسالتبار بودن مسوولیتهایمان یا زندگی در جوامعی که آزادیهای فردی تشویق میشوند، چنین رفتاری میتواند افسردگی، بیخوابی، کاهش عزتنفس و به خطر افتادن سلامتمان را به همراه داشته باشد و بهترین راه مبارزه با آن نه قضاوت عملکرد و احساساتمان، بلکه قبول احساسات منفیمان، تحمل اضطرابها و فشارهای زودگذر به امید رسیدن به آرامش واقعی پس از طوفان است.