حواشی سراوان
چرا مطالبات محیطزیستی امنیتی میشود؟
جواد حیدریان: جامعه محیطزیستی ایران این سالها در ابعاد مختلف صحنه گردهماییهای اعتراضی به روندهای توسعه و تخریب طبیعت و دستاندازی نهادهای دولتی و ذینفعان به طبیعت و منابع حیاتی کشور بوده است. از سوی دیگر دستگاههای مدیریتی کشور با این تجمعات و مطالبهگران برخوردهای قهری میکنند. در حالی که به نظر میرسد محیطزیست برای مردم و جنبشهای محیطزیستی یک ضرورت سرزمینی است اما برای نهادهای مدیریتی کشور یک چالش امنیتی!
چالش زباله در شمال ایران
چند دهه است که انباشت زبالههای شهری و آلاینده در مناطق جنگلی در شمال ایران به یکی از چالشبرانگیزترین رخدادهای حوزه سلامت و محیطزیست بدل شده است. به خاطر موقعیت جغرافیایی، کمبود زمین، بالا بودن سطح آبهای زیرزمینی و وفور رودخانهها از یکسو و فقدان تخصیص منابع مالی و سوءمدیریت برای ایجاد کارخانههای تبدیل زباله به مواد کمپوست، کود و انرژی و...، کیفیت زندگی در مناطق شمالی کشور به شدت کاسته شده و حتی مرگومیر ناشی از سرطان به خاطر آلودگی آبها بالا رفته است. علاوه بر مناطق شمالی کشور، طی هفتهها و البته ماههای گذشته بسیاری از مناطق ایران -به دلیل تنشهای اقلیمی، آبهوایی، خشکسالی، کمبود آب و سوءمدیریت و تعرض و تخریب و زمینخواری و جنگلتراشی و مشکلات زیستمحیطی ناشی از این رخدادها- صحنه گردهمایی معترضان به شرایط محیطزیستی در مناطق مختلف بوده است.
در آخرین موارد برای چندمین بار مردم سراوان رشت در اعتراض به دفن زباله در این منطقه تجمع کرده و جلوی ورود کامیونهای حمل زباله را گرفتند اما این تجمع در نهایت با دخالت نیروی انتظامی و دستگیری چند نفر پایان گرفت. برخوردهای قهری با تجمعات مطالبهگرایانه جنبشهای محیطزیستی در ایران موضوع قابل تاملی است که نیازمند واکاوی و طرح مساله است.
تمثیل طویلههای اوجیاس
چالش زبالهها در سراسر کشور نمونهای از این وضعیت است که مخاطب را به یاد «طویلههای اوجیاس» نمایشنامه اثر «فردریش دورنمات» نمایشنامهنویس سوئدی میاندازد. «طویلههای اوجیاس» روایتی طنزگونه از زندگی اهالی «الید» در یونان باستان است که با پرورش گاو و گوسفند زندگی میکردند. الید چراگاههای بسیار داشت و مردم آن نیز عمدتاً به کار گلهداری مشغول بودند. پادشاه الید که «اوجیاس» نام داشت، بزرگترین گلهدار این کشور بود و در طویلهاش سه هزار رأس گاو داشت. «الیس» هم پایتخت کشور الید بود که به واسطه انباشت چندساله مدفوع حیوانات زیر خروارها پهن و تاپاله مدفون شده بود. بوی تعفن همه شهر را گرفته بود و مردم در پلیدی و آلودگی زندگی میکردند. در خیلی از کوچهها انباشت چندساله مدفوع حیوانات تا پشتبام خانهها هم رسیده بود. در نهایت، مردم شهر الیس اعتراض کردند و دست به دامن اوجیاس شدند. پادشاه الید نشست اضطراری برگزار کرد و در نهایت چاره را در این دید که دست به دامان «هرکول» قهرمان ملی یونانیان شود. از او خواست به الید سفر کند تا شاید برای آلودگی الیس چارهای بیابد. هرکول به الید سفر کرد و چاره را در هدایت آب دو رودخانه به شهر دید تا در سریعترین زمان ممکن، شهر را از آلودگی پاک کند. در روایت اصلی، هرکول شهر الیس را با این ترفند پاک و منزه میکند و انباشت مدفوع چندساله را با آب دو رودخانه میشوید. اما نویسنده نمایشنامه، برای اینکه کنایهای به بیعقلی سیاستمداران و نادانی مردم الیس بزند، پایان قصهاش را تغییر میدهد. در نمایشنامه اشاره میشود که هرکول قبل از اینکه شهر را پاکیزه کند، از شر افکار مردم و ترفندهای سیاستمداران شهر میگریزد. در قسمتی از نمایشنامه، چوپانی به نام «کامبیزس» که نامی ایرانی دارد به هرکول میگوید: «تو از عهده تطهیر این کشور برنخواهی آمد. هرگز، هرگز، من مکرر به تو گفتهام و باز هم میگویم مغز و کله مردم این شهر است که در آلودگی فرو رفته و لانه کثافت شده است و تو هرگز نخواهی توانست که با آب دو رودخانه پنه و آلفه مغز آنها را بشویی و مطهر و پاک سازی.» اگرچه تمثیل «طویلههای اوجیاس» شباهتها و تفاوتهایی با ماجرای آلودگی و شیرابههای زباله در سراوان و دیگر شهرهای شمالی کشور دارد اما آن کسی که ذهنش درگیر آلودگی است و برای تطهیر شهر چارهای نمیاندیشد مدیریت شهری و البته ساختار دولتی است، نه مردم که برای مدیریت زباله در شمال ایران باید تمهیدات مالی و طراحی دقیق و حرفهای بیندیشد. از سویی اما ما هرکول یا رستمی نداریم که بتواند آلودگی شیرابه زبالههای شمال را با باز کردن دریچه پاکی تطهیر کند!
زباله شمال معضلی ملی
شمال ایران سالانه میزبان بیش از نیمی از جمعیت ایران برای تفرج است. ایرانیان زبالههای خود را در کنار مردم شهرهای شمالی به آن خطه سبز شمالی میبرند. حال تولید زباله در شمال کشور دهههاست به شکل یک معضل حلنشده باقی مانده است در حالیکه به نظر باید با یک رویکرد ملی و نه یک مشکل محلی به آن نگریست. اما آنچه بسیار مایه حیرت و تاسف است نحوه مواجهه نهاد اجرایی و ساختاری کشور با معضل بزرگ زباله در ایران و البته شمال کشور است. غالب سایتهای زباله در شمال در جنگلها و در بالادست رودخانهها واقع است. شیرابه حاصل از انباشت زباله چندساله شهرها، به زمین نفوذ کرده و آبهای شمال را آلوده کرده و در نتیجه سبب گسترش بیماری و شیوع هولناک سرطان شده است. اما مقامات چگونه در اندیشه حل مشکل بودهاند؟ یک نمونه و یک شاهد از این ماجرا حیرت خردمندان را چند برابر خواهد کرد. آب رودخانه شفارود، گوهررود، زررود و... به دلیل نشت آلودگی و شیرابه آلوده شده است. مدیران برای تامین آب تمیز شهر تلاش کردهاند در بالادست سد بسازند و آب سالم به مردم تحویل دهند. این در حالی است که برای ساخت سد مبالغ هنگفتی نیاز است که در یک مورد رقمی حدود شش هزار میلیارد برای سد لاسک در بالادست شفارود اختصاص یافته است. طنز ماجرا اما اینجاست که مدیران شهری و استانی در سراوان رشت میگویند اگر 25 میلیارد تومان اعتبار طی این دو تا سه دهه در اختیار داشتند میتوانستند با ایجاد تاسیسات مدیریت زباله و تصفیهخانه، شیرابههای زبالهها را کنترل و مانع آلودگی آبها شوند. اما به نظر میرسد برای مغز متفکری که توان ساخت سد چند هزارمیلیاردی دارد، بهصرفه نیست که هزینه ناچیز ایجاد تاسیسات مدیریت زباله و تصفیهخانه به مناطق در معرض خطر بدهد. برای درک این وضعیت فقط میتوان به این نتیجه رسید که انتفاع جریانها و گروهها بر منافع عمومی مردم ارجحیت پیدا کرده و گِرهی که با دست باز میشد اکنون دیگر با دندان هم باز نمیشود و نهاد تصمیمگیر در مواجهه با اعتراض و مطالبه بحق مردم جز خشونت و برخورد راهکار دیگری ندارد.
پاک کردن صورت مساله
سوی دیگر ماجرا البته پاک کردن صورت مساله و انداختن مشکل در منطقهای دیگر است. اکنون زمزمههای تغییر سایت انباشت زباله سراوان در منجیل شنیده میشود که با واکنش مقامات سیاسی این شهر مواجه شده است. حجتالاسلام خضری، امام جمعه منجیل درباره انتخاب منجیل و لوشان به عنوان سایت دفن زباله، عنوان کرده «تکتک شهروندان منجیل و لوشان هوشیار باشند؛ شنیدم 10 هکتار زمین در محدوده شهرک باباییان منجیل برای ذخیره زبالههای استان گیلان خریداری کردهاند.» حجتالاسلام خضری ضمن هشدار به مسوولان استان یادآور شد: «آقایان! مصیبت عظما برای منجیل و لوشان درست نکنید، اگر چنین تصمیمی دارید با مردم صادقانه صحبت کنید چرا مخفیانه کار انجام میدهید؟» او گفته مردم اجازه چنین کاری را نمیدهند! از سوی دیگر به نظر میرسد نهاد دولت نهتنها خود هزینه مدیریت سایتهای تبدیل زباله را نمیدهد که اجازه ورود بخش خصوصی را نیز نمیدهد. پیشتر یک سرمایهگذار در حوزه پسماند با اشاره به غفلت در راستای اقتصادسازی زباله، گفته است؛ با توجه به دارا بودن دانش فنی روز دنیا تقریباً تمام پسماندها قابل بازگشت صحیح به چرخه مصرف هستند و میتوان علاوه بر اشتغالزایی سود قابلتوجهی را نیز از آن کسب کرد. برخی بهانهتراشیها و سنگاندازیها در استانها روند آسیبپذیری زباله و مدیریت پسماند را دوچندان میکند.
شکنندگی اکوسیستم و افزایش اعتراضهای مدنی
نگاهی به مطالبات محیطزیستی مردم ایران نشان میدهد که مردم از شکنندگی اکوسیستم در ایران در حال آسیب جدی هستند. اقتصاد دارد ضربه میخورد و تنشهای اجتماعی از جمله مهاجرت و تبعات بعد از آن در حال افزایش است. بنابراین باید منتظر افزایش اعتراضهای محیط زیستی در قالب فعالیتهای مدنی باشیم. برخورد قهری با مطالبات مردمی نیازمند واکاوی است. ساخت سیاسی و نهاد قدرت در ایران باید به این درک صحیح از توان اکولوژیک ایران برسد که تنشهای طبیعی به خودی خود ایران و مردمش را آزرده است بنابراین باید در نحوه چیدمان توسعه نهایت ارزیابی و ملاحظات را به خرج دهد و به بهانه تحریم و فشارهای وارده بر اقتصاد کشور، منابع حیاتی ایران را به تاراج نگذارد و از سویی مردم آسیبدیده را به چشم دشمن و معترضان به ساخت سیاسی تلقی نکند، بلکه آنها را مردمی مطالبهگر بپندارد که در تلاش برای بهبود وضع زیست خود و بالا بردن تابآوری سرزمین تلقی کند.