پارادایم تغییر تغییر پارادایم
آیا سیاستمداران ایرانی واقعیات جامعه را در نظر دارند؟
سرریز شدن مطالبات اقتصادی–اجتماعی مردم در سالهای اخیر با اعمال فشارهای بینالمللی و گسترده شدن مجدد نظام تحریم، گره کوری در روند تغییرات سیاسی-اجتماعی ایران پدید آورده است. وعده دولتها برای رفع موانع رفاهی و اجتماعی و شعارهای بلندپروازانه در توسعه کشور با آنچه مردم در زندگی روزمره خود احساس میکنند، تفاوت معناداری پیدا کرده است.
جواد حیدریان: سرریز شدن مطالبات اقتصادی–اجتماعی مردم در سالهای اخیر با اعمال فشارهای بینالمللی و گسترده شدن مجدد نظام تحریم، گره کوری در روند تغییرات سیاسی-اجتماعی ایران پدید آورده است. وعده دولتها برای رفع موانع رفاهی و اجتماعی و شعارهای بلندپروازانه در توسعه کشور با آنچه مردم در زندگی روزمره خود احساس میکنند، تفاوت معناداری پیدا کرده است. طی کمتر از دو دهه گذشته بهرغم اینکه دو دولت با سیاستهای نسبتاً متفاوت بر سر کار آمدهاند اما چالشهای اقتصادی و سیاسی ایرانیان همچنان شباهتهای معناداری با هم داشته است. تناقض در شعارها و عملکردها نوعی از جنبشهای اعتراضی-صنفی را در کشور پدید آورد که به باور یک جامعهشناس و نماینده سابق مجلس، میتواند زنهاردهنده شکلگیری سطحی از رفتارهای مخرب آنارشیستی باشد.
بیدارباش عماد افروغ که به لحاظ سیاسی نزدیکی ارگانیکی به طیف محافظهکار اصولگرا دارد، نشان میدهد جامعه ایرانی، در مخاطره یک تغییر اساسی مردمی است. بروز شکاف میان مسوولان و مردم، بیاعتمادی به دولتها بهرغم تنوع دیدگاههای سیاسی در کنار فشارهای بینالمللی، به گفته آقای افروغ میتواند طوفان غیرقابل مهاری به وجود بیاورد.
در تشریح این هشدار جامعهشناختی، میتوان به رشد فکری و آگاهیهای سیاسی مردم اشاره کرد. اتفاقی که به دلیل گسترش شبکههای اجتماعی و قدرت تحلیل و آنالیز شرایط آنها در مقایسه با شرایط دیگر کشورهای دنیا، مخاطرات زیادی برای دولتمردان و نهادهای سیاسی و امنیتی کشور ایجاد کرده است. مردم میان عمل و شعار دولتمردان خود اختلاف فاحشی حس میکنند. سیاستمداران تلاشی برای تغییر پارادایم حاکم بر جامعه نمیکنند و این شکاف به بیاعتمادی بیشتر و بیشتر منجر شده است. به نظر میرسد غفلت سیاستمداران در کنار مولفه آگاهی تودههای اجتماعی مردم زمزمههای یک التهاب و ناآرامی را فراهم آورده است. البته برخی از جامعهشناسان بر این باور هستند که مردم به سبب آگاهی سیاسی که دارند، تمایلی به یک تغییر اساسی، شبیه به آنچه عماد افروغ از آن به عنوان آنارشی مخرب نام برده، ندارند. اما آنچه شرایط را خطرناکتر میکند، نگرانی از نبود درک شرایط حاکم بر اجتماع ایرانی از سوی سیاستمداران در کشور است. مردم در یکسوی این بیاعتمادی بر این باورند که سیاستمداران با آنها صادق نیستند. خواستهای مردم برای دولت-حاکمیت اولویتی ندارد و گاه نحوه مواجهه طرفین در تعارض با هم تعبیر میشود. رواج و گسترش فساد در لایههای مختلف دستگاههای دولتی با تعلل در برخورد روبهرو میشود و در مقابل کوچکترین ناهنجاری اجتماعی از سوی جامعه مانند رقص یک نوجوان در شبکههای مجازی یا بیحجابی با برخورد قاطع و حتی پخش اعترافات تلویزیونی روبهرو میشود. این در حالی است که در همین روزها یکی دیگر از متهمان اصلی یک پرونده فساد جنجالی به راحتی و بدون مانع از کشور میگریزد.