ابری میآید
چرا از سیاستگذاریهای کاهش آلودگی هوا کاری برنمیآید؟
«پاییز» آن «باغ بیبرگی زیبا» در گذشتههای نهچندان دور با سطلِ رنگ ریز و سرخ و زردش، در زبان و نگاه شاعر و غیرشاعر، پادشاه فصلها بود. فصل عریانی طبیعت، فصل نارنجیها، فصل نارنگیها و به قول مهدی اخوان ثالث «ساز او باران، سرودش باد، بافته بس شعله زرتار پودش باد»... حالا اما سرآغاز وارونگی و بیرنگی است... سال به سال با پریشانحالی و درماندگی از راه میرسد و خاکستر و دوده بر چشم و دل شهر و مردمش میپاشد.
جواد حیدریان: «پاییز» آن «باغ بیبرگی زیبا» در گذشتههای نهچندان دور با سطلِ رنگ ریز و سرخ و زردش، در زبان و نگاه شاعر و غیرشاعر، پادشاه فصلها بود. فصل عریانی طبیعت، فصل نارنجیها، فصل نارنگیها و به قول مهدی اخوان ثالث «ساز او باران، سرودش باد، بافته بس شعله زرتار پودش باد»... حالا اما سرآغاز وارونگی و بیرنگی است... سال به سال با پریشانحالی و درماندگی از راه میرسد و خاکستر و دوده بر چشم و دل شهر و مردمش میپاشد. هوا میایستد و تکان نمیخورد. پاییز دیگر لااقل در شهرهای خوش بر و برگی چون تهران، فصل عاشقانهها و چشمانداز چنارهای پریده برگ نیست که شهر توفان عطسهها و آلودگیهاست. شاید رویای سیدعلی صالحی، شاعر خوبگوی شعر فارسی، رویای شهروندان بسیاری از کلانشهرهای ایران است. رویای باد و ابری که بیاید و هر چه کثافت است از سر و روی شهر پاک کند و تا روییدن بدرقه کند. در نبود سازمان هدفمند مدیریت هوای پاک، دعای باد و باران راه نجات شهر از بختک آلودگی هواست! شرایط غمانگیز است. هوا که به حال ایستایی درآید، آلودگی چون هیولایی از سر و کول شهر بالا میرود. شهروندان مثل برگی که از درخت افتاده باشند، یکی یکی فرومیافتند. آمارهای وزارت بهداشت در هفته پر از آلاینده تهران، از افزایش میزان سکتههای قلبی و افزایش میزان مراجعان به بخشهای قلبی، عروقی و تنفسی کلینیکها و اورژانسها حکایت داشت. ناقوس مرگ نواخته شده است و روزهای سرد پاییزی، با استمرار هوای ناپاک، ریههای شهر را اندود کرده است. برای مدیریت بهتر شهر و کنترل این حجم از آلودگی چه باید کرد؟ آیا داشتن هوای پاک و آسمان آبی خواسته زیادی است؟ تجربه دیگر مردم جهان که رویاهای آبی خود را برای مدتی از دست دادند و دوباره یافتند چیست؟ آنها چطور بختک سیاه آلودگی را از آسمان شهرهایشان دور کردند؟ آیا خودروهای آلودهکننده را کم کردند؟ ناوگان حملونقل عمومی را توسعه دادند؟ به روشهای غیرآلاینده مثل دوچرخهسوارها جادههای امنتری دادند؟ سوخت خودروها را سبز کردند؟ ما چه خواهیم کرد؟ آیا ما شهری نفرینشده داریم که سایه مرگ بر سرش افتاده است؟ آیا هوای ناپاک به خانههای مردم سرک خواهد کشید؟ تهران و دیگر کلانشهرهای ایران چطور باید از دست این دیو سیاه خلاصی یابند؟ مردم و نخبگان هم مثل متولیان مسوولیتی دارند، اگر دارند باید چه بکنند؟
رویای هوای پاک و آسمان آبی، رویای دستیافتنی است. دستیابی به آن تنها نیازمند پذیریش مسوولیت دستگاههای اجرایی و نهادهای متولی و نظارتی برای اجرای طرحهای کاهشدهنده آلایندههاست. تا شهر در خواب مرگ فرو نرود و مردمانش یکییکی مثل برگهای زرد پاییز بر سنگفرش خیابان زندگی نیفتند.