خروج از انفعال پیری
چگونه میتوان بحران سالمندان بدون آینده را مهار کرد؟
زنگ خطر سالمندی در ایران به صدا درآمده و نهادهای رسمی، وزیر و نیروهای درگیر با موضوع سالمندی نیز در این زمینه اخطارهایی دادهاند. مطابق آمارهای وزارت کار در حال حاضر ما حدود هفت میلیون و ۴۱۴ هزار و ۹۱ نفر یعنی حدود 28 /9 درصد جمعیت سالمند داریم.
زنگ خطر سالمندی در ایران به صدا درآمده و نهادهای رسمی، وزیر و نیروهای درگیر با موضوع سالمندی نیز در این زمینه اخطارهایی دادهاند. مطابق آمارهای وزارت کار در حال حاضر ما حدود هفت میلیون و ۴۱۴ هزار و ۹۱ نفر یعنی حدود 28 /9 درصد جمعیت سالمند داریم. در ۱۴۱۰ این رقم به 13 میلیون نفر (حدود 14 درصد جمعیت) و در ۱۴۳۰ به حدود ۳۰ میلیون نفر (حدود 31 درصد) خواهد رسید. در تعریفهای عمومی به شکل تقویمی، به افراد بالای ۶۰ سال سالمند گویند و در بازه سالمندی، یک گروه جوان بین سنین ۶۰ تا ۷۵ سال، میانسالان سالمند از ۷۵ تا ۹۰ سال و کهنسالان افراد با سن بالای ۹۰ را دربر میگیرد. نکته قابل توجه در جمعیت سالمندی، زنانه شدن سالمندی در ایران است. در واقع بالاتر بودن امید به زندگی در بین زنان درصد این گروه را بالاتر برده است. از سویی دیگر به دلیل پذیرش فاصله سنی زن از مرد برای ازدواج در ایران، در دوران سالمندی ما زنان سالمند سرپرست خانوار خواهیم داشت. طبق آمار 45 درصد از زنان سالمند بالای ۶۰ سال در کشور بدون همسر هستند.
تغییرات جمعیتی
تغییر شکل جمعیت و نسبتهای جمعیتی همراه است با تغییرات متفاوتی در سبک زندگی، روشهای اشتغال و تغییرات تکنیکی که خود میتواند عاملی برای فاصله گرفتن بیشتر سالمندان از جامعه و نسل جدیدتر باشد. در واقع برنامهریزی برای سالمندان باید نیازمند آیندهپژوهی در باب ویژگیهای متفاوت شهری هم باشد تا بتوان سالمندانی پویاتر، مرتبطتر و درگیرتر در فضای اجتماعی داشت. توجه به مقوله سالمندی و سیاستگذاری برای مقابله با بحران سالمندی چند بعد مشخص دارد؛ بعد روانی و اجتماعی ماجرا سالمندی پویا را توصیه میکند. سالمندانی که از نهاد اجتماعی گسسته نمیشوند و در پیوستگی با جامعه و نهادهای شغلی درگیر میتوانند به اثربخشی خود ادامه دهند. از سوی دیگر باید امکان آموزش و حضور ایشان در عرصههای مدنی را فراهم کرد. در واقع نهادهای مدنی میتوانند به قوت و فراغت سالمندان پویاتر شوند.
از طرفی دیگر با در نظر گرفتن شاخصهای سلامت و نیازهای زیستی در سنین سالمندی میتوان سلامت سالمندان را در آینده بالا برد. طبیعی است که اگر سالم زیستن و تشویق فعالیتهای ورزشی از سنین پایینتر مدنظر قرار گیرد، با یک برنامهریزی هدفمند میتوان سالمندانی سلامت داشت. یکی از روشهای کاهش بحران سالمندی در آینده نزدیک میتواند این موضوع باشد. سلامت سالمندان یکی از روشهای ارتقای حس سعادت ایشان خواهد بود. در واقع رضایت از زندگی و افزایش آن در جامعهای که تعداد سالمندان آن زیاد است، میتواند تنها با افزایش حس سعادت از طریق لذت بردن از دوران پیری محقق شود. بخش زیادی از برنامهریزی برای این مهم از طریق حمایتها و برنامههای دولتی هدفمند محقق خواهد شد.
برنامهریزی اقتصادی
از سویی دیگر برای آیندهای با تعداد سالمند بالا نیازمند برنامهریزیهای اقتصادی نیز هستیم. یکی از روشهایی که در کشورهای درگیر با این بحران مدنظر قرار میدهند، به کارگیری سالمندان توانمند در اشتغال است. این مهم تنها در صورتی اتفاق خواهد افتاد که فرصتهای شغلی بیش از ظرفیت جوانان در جامعه وجود داشته باشد. در وضعیتی که رشد اقتصادی وضعیت مطلوبی داشته باشد، با افزایش بهرهوری نیروی کار از طریق به کارگیری سالمندان توانمند و دارای تجربه میتوان حرکت رو به جلوی جامعه را تضمین کرد. اما به واقع بهکارگیری جوانان در فرصتها در اولویت قرار دارد.
توانمندسازی سالمندان و خصوصاً زنان سالمند برای استفاده از فرصتهای شغلی ممکن نیز بسیار ضروری است. فراغت، تجربه و نوع نگاه ایشان به زندگی میتواند عاملی برای شروع تجارب جدید شغلی برای ایشان باشد. رسیدن به این موضوع از طریق آموزشها و تسهیلگریهای هدفمند قابل انجام است. سیاستگذار عرصه شهری باید بتواند درباره سالمندان، ارتباطات ایشان، نیازهایشان و تواناییهایشان اطلاعات دقیق داشته باشد تا با مشارکت خود ایشان برای این گروه تصمیم گرفته شود. در ادبیات رایج امروز سالمندی را دوران انفعال میدانند. اگر قرار است در آیندهای با درصد جمعیت سالمند بالا دچار بحران سالمندی نباشیم، باید در توانمندسازی و فعال ماندن این گروه تلاش کنیم. اما باید فعالیتهای شایسته بازتعریف و آموزش داده شود.
مساله زنان و سالمندی زنان نیز میتواند از بحرانهای آینده باشد. به واسطه سبک زندگی و نوع زیست برخی از خانوادهها زنان در خانواده از نظر اقتصادی و اجتماعی وابسته به حساب میآیند. وابستگی زنان به همسران در سالمندی، وابستگی ایشان به فرزندانشان را به همراه خواهد داشت. مسالهای که در بسیاری از خانوادهها میتواند موجبات افسردگی و حتی عدم رضایت از زندگی را برای زنان سالمند فراهم آورد. توانمندسازی و رشد اشتغال و فعالیت اجتماعی زنان از سنین پایینتر یکی از راههای خروج از وضعیت انفعال ایشان در آینده خواهد بود.
دیگر موضوعی که در بعد اقتصادی ماجرای سالمندی باید به آن توجه کرد، بحث نوع معیشت آنها و امکان تامین آن است. از چالشهای بزرگ این روزهای دولت و از بحرانهای بزرگ دولت در آینده موضوع صندوقهای بازنشستگی است. در حال حاضر ۷۳ درصد سالمندان از مزایای صندوقها بهرهمندند و به مرور با ایجاد تمهیدات بیشتر بیمهشدگان بیشتری به عضویت این صندوقها درخواهند آمد. مساله بیمهها تنظیم ورودیها و خروجیهاست. در حال حاضر به ازای هر شش نفر پرداختکننده بیمه، یک نفر مستمریبگیر وجود دارد و با توجه به نسبت جمعیتی احتمالاً در آیندهای نزدیک شاهد این خواهیم بود که تعداد مستمریبگیران افزایش میباید و نسبتشان بیشتر هم خواهد شد. نکته دیگری که صندوقها درگیر آن هستند، تعیین قیمت مستمریها به شکل سراسری و از سوی دولت است بنابراین صندوقها امکان تنظیم ورودی و خروجیها را ندارند. همین امر عاملی است که باید بخش زیادی از بودجه عمومی دولت به این صندوقها اختصاص یابد. همه این موارد در کنار حداقلی بودن همین مستمریها به نسبت مخارج زندگی خود میتواند گویای وضعیتی باشد که در آینده با موضوع صندوقهای بازنشستگی خواهیم داشت. بسیاری از صاحبنظران در حوزه بیمه بر این باورند که امروز باید در یک تصمیم سریع و جسورانه روال کار بیمهها اصلاح شود. برای این اصلاحات هم باید نظام تامین مالی صندوقها و ورودی و خروجی آنها اصلاح شوند و هم باید فرمول محاسبه مستمری و سن بازنشستگی بازتعریف شود. البته ضروری است که کلیه این اصلاحات نباید منجر به بدتر شدن وضعیت سالمندان شود.
آموزش حمایت عمومی از سالمندان
در بعد رفتاری نیازمند آموزشهای دقیق برای برخورد با سالمندان هستیم. در واقع از یک طرف داشتن سالمندان پویا و سالم و از سوی دیگر نظام رفتاری مبتنی بر احترام و تعامل دوسویه میتواند ما را از بحرانهای اخلاقی و رفتاری در خانوادهها باز رهاند. طبیعی است که در روزگاری نهچندان دور همچنان بر تعداد خانههای سالمندان افزوده خواهد شد؛ خانوادههایی که تعداد فرزندان بسیار کمی دارند و روال مهاجرت و سبک زندگی نسلهای جدیدتر، پذیرش سالمندان را سخت کرده است. وجود سازمانهای رفاهی دقیق و منظم میتواند از ملزومات چنین جامعهای باشد. یکی از مشاغل اصلی در جامعه آینده ما پرستاری است؛ جامعهای با جمعیت میانسال شاغل که نه فرصتی برای کودکان میتواند داشته باشد و نه سالمندان. طبیعی است که حمایتهای عمومی باید به سمت چنین خدمترسانیهایی معطوف شود و در این راستا آموزش و فرهنگسازیهای گستردهای مورد نیاز است.
تابآوری سالمندان نسبت به مشکلات و آسیبهای اجتماعی بالا نیست. در واقع انواع خشونت یا تقابلهای رایج در جامعه امروز ما حتی اگر برای نسل جدید تحملپذیر باشد، در نسل سالمند بیاحترامی تلقی میشود. جامعهای که به لحاظ اخلاقی گرفتار معضلات بیشمار است، در آینده نیز این خشونت را بر سالمندان خویش اعمال خواهد کرد. ضرورت اخلاقی زیستن و آموزش مهارتهای زندگی سالم برای همه گروهها شناخته شده است. در هر دورهای این وضعیت اخلاقی و ویژگیهای اجتماعی به نوعی خود را نشان خواهد داد.
به واقع موضوع سالمند شدن جمعیت در کشورهای در حال توسعه به شدت دیده میشود؛ کشورهایی که با جمعیت بالا برای شتاب گرفتن توسعه افزایش جمعیت را تشویق کردهاند. اما به واقع باید در نظر داشت که میتوان با برنامهریزی، توانمندسازی و سیاستهای درست از بحرانی شدن موضوع سالمندی در ایران جلوگیری کرد.