سنگلاخ توسعه
چه نسبتی میان آموزش و توسعه وجود دارد؟
از دهه 1950 میلادی که «رابرت سولو» اقتصاددان آمریکایی، پشتوانه رشد پایدار و متعاقب آن توسعه را «توسعه فناوری» عنوان کرد، سالهای بسیاری سپری شده و در پس این سالها، تجربه کشورها در قلب اروپا و از آسیا، مهر تاییدی بر این نظریه سولو نشاندهاند. افزون بر این، پژوهشهای بسیاری، رابطه مستقیم میان انباشت سرمایه انسانی و توسعه تکنولوژی را با رشد و توسعه، ترسیم کرده است. نظام آموزشی کارآمد، موجب تحریک خلاقیت افراد شده و در نهایت مهارت و تخصص آنان را ارتقا میبخشد.
از دهه 1950 میلادی که «رابرت سولو» اقتصاددان آمریکایی، پشتوانه رشد پایدار و متعاقب آن توسعه را «توسعه فناوری» عنوان کرد، سالهای بسیاری سپری شده و در پس این سالها، تجربه کشورها در قلب اروپا و از آسیا، مهر تاییدی بر این نظریه سولو نشاندهاند. افزون بر این، پژوهشهای بسیاری، رابطه مستقیم میان انباشت سرمایه انسانی و توسعه تکنولوژی را با رشد و توسعه، ترسیم کرده است. نظام آموزشی کارآمد، موجب تحریک خلاقیت افراد شده و در نهایت مهارت و تخصص آنان را ارتقا میبخشد. این نیروی ماهر برای ورود به عرصه تولید مهیا شده و به سهم خود، بهرهوری در تولید را ارتقا میبخشد. به سبب اثری که سیستم آموزشی بر تقویت خلاقیت افراد میگذارد، آنها به ابداع و نوآوری روی آورده و موج این ابداعات، مسیر رشد اقتصادی پایدار و در نهایت توسعه اقتصادی را هموار میکند. با این وصف، رابطه این دو متغیر در ایران چگونه است؟ آیا نظام آموزشی در ایران، توانسته است، کشور را به سوی توسعه سوق دهد؟ وزارت آموزش و پرورش به عنوان اصلیترین متولی تعلیم و تربیت در کشور که همواره با معضل کسری بودجه و اعتراضات صنفی معلمانش مواجه بوده است، چه زمانی مجال آن را یافته که به توسعه و ایجاد تحول برای توسعه بیندیشد. دولتها نیز جملگی به این وزارتخانه به مثابه عضوی دست و پاگیر نگریستهاند که بخش قابل توجهی از بودجههای سالانه را میبلعد. برخی از صاحبنظران بر این عقیدهاند که دلایل ضعف آموزش در ایران، در نوع نگرش، سیاستگذاریها و غفلت از سرمایهگذاری در این حوزه نهفته است. در کتاب «آموزش و پرورش و توسعه انسانی» نوشته مرتضی نظری به نتایج تحقیقاتی در سرعت رشد اقتصادی در هشت کشور آسیایی اشاره شده است. پل موریس و آنتونی سوئیتینگ در پژوهشی مشترک پیرامون رابطه آموزش و پرورش و توسعه در هشت کشور به نتایج سودمندی دست یافتهاند: «بریتانیا از سال ۱۷۸۰ به مدت 58 سال و ایالات متحده از سال ۱۸۳۹ به مدت 47 سال، سود واقعی حاصل از سرمایهگذاری را به دو برابر رساندهاند. در حالی که ژاپن از سال ۱۹۰۰ به مدت 34 سال و کره جنوبی از سال ۱۹۶۶ به مدت 11 سال به این سود دست پیدا کردهاند. این موفقیت تنها با سرمایهگذاری در آموزش و پرورش به دست آمده است.»
اما گروهی از کارشناسان نیز چنین میانگارند که مساله ناکارآمدی نظام آموزشی در ایران با افزایش سیاستگذاریها یا از طریق افزایش بودجه حوزه آموزش و پرورش برطرف نمیشود. شاهد مدعای آنها، رشد افسارگسیخته مراکز آموزش عالی در کشور است که نیروهایی کمسواد و بیانگیزه را به جامعه تحویل میدهد؟
اما و اگرهای بسیاری در مورد نظام آموزشی ایران مطرح است؛ اینکه به چه دلیل الگوی آموزشی حاکم نمیتواند از فارغالتحصیلانش، نیروهایی خلاق و بهرهور بسازد؟ اینکه چرا دانشآموزان، 12 سال تحصیلی را با اضطراب و صرفاً برای عبور از سد کنکور سپری میکنند و البته با وجود فارغالتحصیلی از دانشگاه، باز هم کاری بلد نیستند؟