چالش آموزش
نظام آموزشی کشور با چه دشواریهایی روبهروست؟
«آموزش، قدرتمندترین سلاحی است که با آن میتوانیم دنیا را تغییر دهیم» نلسون ماندلا، هنگامی که این جمله را در تاریخ ثبت میکرد، بیتردید نمیدانست که دو دهه بعد، آموزش به دغدغه مهم جهان تبدیل میشود و بانک جهانی را وامیدارد تا گزارش توسعه جهانی 2018 را به موضوع آموزش و بحران آن اختصاص دهد.
«آموزش، قدرتمندترین سلاحی است که با آن میتوانیم دنیا را تغییر دهیم»
نلسون ماندلا، هنگامی که این جمله را در تاریخ ثبت میکرد، بیتردید نمیدانست که دو دهه بعد، آموزش به دغدغه مهم جهان تبدیل میشود و بانک جهانی را وامیدارد تا گزارش توسعه جهانی 2018 را به موضوع آموزش و بحران آن اختصاص دهد.
بانک جهانی که هرسال موضوع جدیدی را محور گزارش توسعه جهانی قرار میدهد امسال در تبیین علت انتخاب موضوع «آموزش» بهسادگی مینویسد: دلیل این انتخاب برای هرکس، مثل روز روشن است! همین که خواندن این گزارش و درک آن نیازمند سواد خواندن و محاسبه است؛ ارزیابی اعتبار و درستی آن، مستلزم تفکر انتقادی است که فراتر از مهارتهای زیربنایی ساده، توانمندیهای بیشتری را میطلبد و همین که هر مخاطب سادهای میداند با کسب مهارت و آموزش، درهای جدیدی برای اشتغال به رویش گشوده میشود و اشتیاقش برای آموزش و توسعه فردی فزونی مییابد، کافی است که درک کنیم چرا بانک جهانی این بار بهسوی آموزش رفته است. مهمتر از این همه، اگر چشمانداز بحث را از سطح فردی به سطح سیاستگذاری تغییر دهیم، اعطای حق آموزش به شهروندان یکی از محوریترین مسوولیتهای سیاست عمومی است.
مولفان گزارش توسعه جهانی 2018، میگویند بهرغم دستاوردهای بسیار کشورها در زمینه آموزش، ارزیابیهای کیفی دانشآموزان نشان میدهد اغلب آنان مدرسه را بدون مهارتهای ضروری برای زندگی و کار و حتی بدون زیربناییترین مهارتهای خواندن و محاسبه ترک میکنند. کشورهای با درآمد کم و متوسط در ثبتنام کودکان و نوجوانان در مدرسه و اتمام تحصیلات دورههای سهگانه پیشرفت چشمگیری داشتهاند. بسیاری از کشورها به استانداردهای جهانی تکمیل تحصیلات دوره ابتدایی نزدیک شدهاند، شکافهای جنسیتی در آنها کم و در برخی موارد کاملاً مرتفع شده است، اما خروجی نهایی چندان رضایتبخش نیست. شواهد نشان میدهد دانشآموزان در قیاس با استانداردهای داخلی و بینالمللی آموزش و نیز در مقایسه با الزامات بازار کار، بسیار اندک آموختهاند. تحلیلگران اظهار نگرانی میکنند که نقصان در آموزش و کسب مهارتهای لازم برای کار و زندگی، بهویژه در بخشهای فقیرتر جامعه و سایر گروههای محروم شدیدتر است و تداوم آن در نهایت، نابرابریهای اجتماعی را بیشتر خواهد کرد.
در کجای آموزش جهان ایستادهایم؟
در پایان سال 2015 میلادی که بزرگترین رتبهبندی جهانی مدارس (Global School Ranking) از سوی OECD منتشر شد، دانشآموزان ایرانی در میان 76 کشور، از نظر آموزههای علوم و ریاضیات در رتبه 51 جهان قرار گرفتند. رتبههای نخست این فهرست در انحصار پنج کشور آسیایی سنگاپور، هنگکنگ، کره جنوبی، ژاپن و تایوان بود. فنلاند که سالهاست نام خود را در صدر بهترین نظامهای آموزشی جهان به ثبت رسانده در رتبه ششم قرار گرفت. مقام بیستم به انگلستان رسید و هشت پله بعد نام ایالات متحده آمریکا دیده میشد. کشورهای آفریقای جنوبی و غنا هم دو رتبه آخر فهرست را به نام خود کردند.
ایدهای که OECD را بر آن داشت تا چنین ارزیابی گستردهای را برنامهریزی و اجرا کند این بود که کشورهای بیشتری از فقیر گرفته تا ثروتمند، بتوانند خود را با پیشگامان آموزش در جهان مقایسه کنند، نقاط ضعف و قوت خود را بشناسند و دریابند با بهبود کیفیت آموزش چگونه میتوانند در بلندمدت به دستاوردهای اقتصادی بیشتری نائل آیند. اقتصاددانان OECD معتقدند این مقایسه - که بر مبنای نمره آزمونهای ریاضی، علوم و خواندن صورت گرفته- مدرک متقنی برای وجود رابطه میان آموزش این مهارتها و رشد اقتصادی است.
سنگاپور، صدرنشین رتبهبندی جهانی مدارس از دهه 1960 تاکنون نرخ سوادآموزی خود را به نحو چشمگیری ارتقا بخشیده و این نشان میدهد هر کشوری با سرمایهگذاری در آموزش میتواند تا چه اندازه پیشرفت کند، در نقطه مقابل یافتههای پیمایش نشان میدهد در انگلستان از هر پنج نوجوان، یک نفر بدون آموزش مهارتهای ضروری مدرسه را به اتمام میرساند. تحلیلگران میگویند کاهش این تعداد و بهبود مهارتها میتواند تریلیونها دلار به اقتصاد انگلستان کمک کند.
یافته دیگر این رتبهبندی که بیش از یکسوم کشورهای جهان را بررسی کرده آن است که کشورهایی نظیر ایران، آفریقای جنوبی، پرو و تایلند هم میتوانند در مقیاسهای جهانی خود را نشان دهند. پژوهشگران البته دلیل موفقیت کشورهای آسیای شرقی در این ارزیابی را بهسادگی تبیین کردهاند: اگر شما به یک کلاس درس آسیایی وارد شوید آموزگارانی را میبینید که انتظار دارند همه دانشآموزانشان موفق شوند. نظام آموزشی، سختگیر، متمرکز و منسجم است. این کشورها همچنین در جذب معلمان باهوش و مستعد برای تدریس در کلاسهای پرچالش بسیار موفق هستند، بنابراین دانشآموزان زیر نظر آموزگاران فوقالعادهای آموزش میبینند.
نویسندگان این رتبهبندی که دو تن از استادان دانشگاههای استنفورد و مونیخ هستند میگویند: «کیفیت آموزش» پیشبینیکننده قدرتمند میزان «ثروتی» است که کشورها در بلندمدت تولید خواهند کرد. رتبهبندی جهانی مدارس البته منتقدانی هم دارد. آنها میگویند این پیمایش از آنجا که تمامی شاخصهای آموزش در کشورها را بررسی نمیکند نمیتواند معیار کاملی برای ارزیابی نظام آموزشی باشد. شاید به همین دلیل است که مطالعات متعدد دیگری صورت میگیرد تا هرسال بهترین نظامهای آموزشی جهان، شناسایی و معرفی شوند تا برنامهریزی، مدیریت و سیاستگذاریهای آنها الگوی کشورهای در حال توسعه قرار گیرد.
برترین نظامهای آموزشی جهان
سالهاست که نظامهای آموزشی کشورهای مختلف از سوی نهادها و سازمانهای معتبری مانند بانک جهانی، یونیسف و... ارزیابی میشود تا مشخص شود کدام کشور، جوانان خود را برای اقتصاد دانشمحورِ جهانی آماده کرده است. آنچه تحلیلگران را ناامید میکند متاسفانه این واقعیت است که بیش از نیمی از کشورهای کره زمین فاقد دادههای لازم در حوزه آموزش هستند. اغلب این دادهها مربوط به ارزیابیهای دو یا سه سال گذشته و حتی بیشتر هستند و از 209 کشور جهان تنها 85 کشور در زمینه نظام آموزشی خود اطلاعات بهروزی دارند.
یکی از موسسات معتبری که هر سال بر مبنای دادههای بسیار معتبر شش سازمان بینالمللی پایشگر یعنی O،OECD،PISA، UNESCO، EIU، TIMSS و PIRLS رتبهبندی کیفیت نظامهای آموزشی در جهان را منتشر میکند NJ MED یا مدرسه پزشکی نیوجرسی در ایالات متحده است. این مدرسه در پایان هر سال میلادی 20 نظام برتر آموزشی جهان را معرفی میکند، ضمن آنکه در پایان هر فصل نیز نتایج یک پیمایش بینالمللی از دانشآموزان، معلمان، والدین، تعلیمدهندگان و مالیاتدهندگان محلی را تهیه و منتشر میکند.
20 کشور برتر جهان بر مبنای شاخصهایی نظیر نرخ ثبتنام در مدرسه در سالهای کودکی، نمره آزمونهای استاندارد ریاضی، علوم و خواندن و نرخ فارغالتحصیلی از مدرسه و کالج رتبهبندی میشوند. در جدیدترین گزارش آموزش جهانی 2017، برترین نظامهای آموزشی جهان در کشورهای فنلاند، ژاپن، کره جنوبی، دانمارک و روسیه مشاهده شده است.
فنلاند؛ بهشت آموزش
از سال 2000 تاکنون، فنلاند عنوان غیررسمی کشوری با بهترین نظام آموزشی جهان را با خود یدک میکشد. تحلیلگران، موفقیت فنلاند در امر آموزش را مرهون چهار عامل کلیدی میدانند:
♦ آزمونهای استانداردشده. این آزمونها بهجای آنکه بر محفوظات متمرکز باشد، دانش، اطلاعات عمومی، قدرت تحلیل و تفکر خلاق دانشآموزان را میسنجد. پرسشهایی که به مهارتهای دانشآموزان در تطبیقپذیری با مسائل مختلف مربوط میشود معمولاً بخش عمدهای از این آزمونهاست: از دست دادن شغل، رژیم غذایی، مسائل سیاسی، خشونت، جنگ، اخلاق در ورزش، غذاهای فاقد ارزش تغذیهای، مسائل جنسی، مواد مخدر و موسیقی عامهپسند. بیتردید پاسخ دادن به این سوالات نیازمند دانش و مهارتهای چندبعدی است.
♦ زمان بیشتر برای بازی. در فنلاند عملاً تکلیفی برای خانه وجود ندارد؛ بچهها در طول هفته تنها 8 /2 ساعت را صرف نوشتن تکلیف مدرسه میکنند. نظام آموزشی در فنلاند بالعکس، ارزش زیادی برای اوقات فراغت و تفریح و بازی بچهها قائل است.
♦ تخصص و مهارت ویژه معلمان. در فنلاند تدریس، یکی از پردرآمدترین حرفههاست که ورود به آن هم بهدشواری میسر است. از هر 10 دانشآموزی که برای ورود به دورههای تربیتمعلم درخواست میدهند، تنها یک نفر پذیرفته میشود. جایگاه معلمان در فنلاند مشابه پروفسورها در دانشگاه است. آموزگاران در مقایسه با بسیاری کشورها نظیر آمریکا، ساعات کمتری تدریس میکنند و زمان بیشتری را به برنامهریزی درسی اختصاص میدهند.
♦ تحصیل در کالجها رایگان است. در مقایسه با کشورهایی نظیر آمریکا تحصیل رایگان در کالج و دانشگاه، دانشآموزان فنلاندی را به ادامه تحصیل بیشتر ترغیب میکند.
مدارس؛ جایی برای نیاموختن
نگاهی به تصویر جهانی آموزش نشان میدهد در سراسر دنیا، دستاوردهای نظام آموزشی دغدغه مهم و کلیدی صاحبنظران و سیاستگذاران است؛ اما گزارش توسعه جهانی 2018 میگوید جهان باید بیش از پیش نگران این دستاوردها باشد چراکه تاکنون به اشتباه، تحصیل را با آموزش یکسان تصور کرده است.
مدارس ایران نیز از این قاعده مستثنی نیستند. سیاستهای آموزشی منطبق با نیازهای فردی و اجتماعی جوانان و الزامات بازار کار نیست. محتوای کتابهای درسی بیشتر دانشآموزان را به سمت محفوظات بدون درک مفاهیم میراند. شأن و منزلت معلمان بهدرستی درک نشده و مشکلات معیشتی آنان را بیانگیزه و خسته و فرسوده کرده است. و کنکور هیولای استعدادخواری است که تمام تلاشها برای راندن آموزش به سمت تفکر خلاق و مهارتآموزی را بیاثر میکند.
نتایج مطالعاتی که در سالهای اخیر از سوی دانشجویان علوم تربیتی دانشگاه شهید بهشتی انجام گرفته نشان میدهد نظام آموزش و پرورش کشور در محاصره پنج نیروی مخرب قرار دارد. توقعات و انتظارات نامناسب خانوادهها، سد کنکور، تنگناهای فزاینده و دائمی مالی آموزش و پرورش و مسائل و مضایق ناشی از آن، حافظهمحوری و کهنگی و ضعف روشهای یاددهی-یادگیری، بیکاری جوانان و عدم امکان دسترسی آسان به فرصتهای مناسب شغلی بهعنوان این پنج نیروی مخرب برشمرده شدهاند.
اما به نظر میرسد ضعف نظام آموزشی به همینها خلاصه نمیشود. روزبهروز بر تعداد دانشآموزانی که بدون کسب دانش و مهارتهای زیربنایی از مدارس فارغالتحصیل میشوند افزوده میشود. واقعیت آن است که مدارس تنها به افراد «اطلاعات و دانش» میدهند اما زندگی واقعی به «خرد» و «مهارت» نیاز دارد. آنها بهجای کسب مهارتهای ضروری برای زندگی مانند تفکر خلاق و توانایی حل مساله، مدیریت مالی، مهارت مذاکره یا مهارتهای ارتباطی تنها یاد میگیرند که اطلاعات را به حافظه بسپارند. حافظهای که چندان هم پایدار نیست. نظام آموزشی در کشور مانند آنچه پائولو فریره میگوید همچنان «مخزنی» است. انبوه آموختههای معلمان، بیدرک و مشارکت فعال، به دانشآموزان منتقل میشود. مدارس بهجایی برای نیاموختن تبدیل شدهاند؛ نیاموختن مهارت گفتوگوی موثر، تفکر، مدیریت روابط عاطفی، دانش سیاسی، روش پژوهش و تحقیق، درس گرفتن از شکستها، دفاع شخصی، کاریابی، مراقبتهای بهداشتی، قوانین و حقوق، مدیریت زمان و دهها و شاید صدها مهارتی که میتواند کیفیت زندگی هر فرد را بهبود ببخشد و ارتقا دهد. هدف آموزش، کمک به «پیروزی» افراد است اما یک نظام آموزشی بیکیفیت، دانشآموزانی پرورش میدهد که با هر گام به «شکست» نزدیک میشوند. چنین نظامی نیازمند بازبینی و اصلاح است.