شناسه خبر : 48385 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

پایان نفت، آغاز انرژی‌های پاک

آیا کاهش تقاضای نفت سرمایه‌گذاری و تولید را تحت تاثیر قرار می‌دهد؟

 

حامد وحیدی / نویسنده نشریه 

72در دنیایی که انرژی‌های تجدیدپذیر به‌سرعت جای خود را در صنعت و زندگی روزمره باز می‌کنند، وابستگی طولانی‌مدت جهان به نفت خام و فرآورده‌های نفتی برای اولین‌بار به‌طور جدی زیر سوال رفته است. فناوری‌هایی مانند خودروهای برقی با کاهش هزینه‌ها و افزایش پذیرش مصرف‌کنندگان به رقبای جدی برای سوخت‌های فسیلی تبدیل شده‌اند. همزمان، سیاست‌های اقلیمی که هدفشان کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای است، به‌طور فزاینده‌ای در سراسر جهان گسترش یافته‌اند. این تغییرات هم فرصت‌ها و هم چالش‌هایی را برای بازار نفت ایجاد کرده‌اند. سوالی که اکنون مطرح است این است که چگونه تولیدکنندگان نفت به کاهش پیش‌بینی‌شده تقاضای جهانی واکنش نشان خواهند داد و این تغییرات چه تاثیری بر میزان استخراج نفت و آسیب‌های زیست‌محیطی خواهد داشت؟ رایان کلوگ در مطالعه‌ای به این موضوع پرداخته و با رویکردی نوین به این سوال می‌پردازد. این پژوهشگر با استفاده از یک الگوی اقتصادی دقیق، تلاش می‌کند دو نیروی متضاد را که در چنین شرایطی به وجود می‌آیند، تحلیل کند: پارادوکس سبز و کاهش سرمایه‌گذاری. در پارادوکس سبز، تولیدکنندگان نفت با پیش‌بینی کاهش تقاضا، تولید خود را افزایش می‌دهند تا قبل از افت قیمت، حداکثر سود را به دست آورند. این واکنش، انتشار گازهای گلخانه‌ای را در کوتاه‌مدت افزایش می‌دهد و ممکن است آسیب‌های اقلیمی را تشدید کند. از سوی دیگر، کاهش سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های نفتی به دلیل انتظار کاهش تقاضا می‌تواند تولید را حتی در کوتاه‌مدت کاهش داده و اثرات مثبتی بر محیط زیست داشته باشد. استخراج نفت نیاز به سرمایه‌گذاری‌های بلندمدت دارد، مانند حفر چاه‌ها و ساخت زیرساخت‌ها. بنابراین، اگر تولیدکنندگان کاهش تقاضا را پیش‌بینی کنند، ممکن است سرمایه‌گذاری کمتری انجام دهند و در نتیجه تولید و انتشار کربن در کوتاه‌مدت کاهش یابد. در این مطالعه، الگویی توسعه داده شده که این دو تاثیر متضاد را ارزیابی می‌کند و ویژگی‌های صنعت نفت مانند تولیدکنندگان متنوع، قدرت بازار اوپک و هزینه‌های متغیر حفاری را در نظر می‌گیرد. نتایج این مطالعه نشان می‌دهد که در بیشتر موارد، اثر کاهش سرمایه‌گذاری از پارادوکس سبز قوی‌تر است و پیش‌بینی کاهش تقاضا می‌تواند استخراج تجمعی نفت را کاهش دهد. این یافته، نگرانی‌ها درباره پیامدهای منفی سیاست‌های اقلیمی را تا حدی کاهش می‌دهد، اما نویسنده به محدودیت‌های الگو نیز اشاره کرده و پیشنهاد می‌کند که این نوع تحلیل به منابع دیگر مانند گاز طبیعی و زغال‌سنگ نیز گسترش یابد. این تحقیق نه‌تنها نگاهی جامع به چالش‌های بازار نفت در عصر انتقال انرژی ارائه می‌دهد، بلکه راه را برای مطالعات بیشتر در زمینه‌های مشابه هموار می‌کند. در ادامه خلاصه‌ای از این گزارش ارائه می‌شود.

مقاله به دنبال چیست؟

این پژوهش دیدگاه جدیدی ارائه می‌دهد و پیامدهای پیچیده‌ای را برای سیاست‌های اقلیمی و بازار نفت آشکار می‌کند. موضوع اصلی این مقاله بررسی یکی از مهم‌ترین و پیچیده‌ترین چالش‌های پیش‌روی صنعت نفت است: چگونه کاهش پیش‌بینی‌شده تقاضای جهانی نفت در بلندمدت رفتار تولیدکنندگان و میزان تولید جهانی نفت را تحت تاثیر قرار می‌دهد؟ با توجه به پیشرفت فناوری‌های انرژی پاک، از جمله خودروهای برقی، و گسترش سیاست‌های اقلیمی، بسیاری از کارشناسان پیش‌بینی می‌کنند که تقاضای جهانی نفت تا پایان قرن بیست و یکم به صفر یا نزدیک به صفر برسد. این سناریو پرسش‌های اساسی درباره واکنش تولیدکنندگان نفت و تاثیرات این تغییر بر محیط ‌زیست و اقتصاد جهانی مطرح می‌کند. این مطالعه به‌طور خاص دو سناریوی متفاوت را در واکنش به کاهش پیش‌بینی‌شده تقاضای نفت بررسی می‌کند: پارادوکس سبز و کاهش سرمایه‌گذاری. پارادوکس سبز که نخستین‌بار در دهه ۹۰ میلادی مطرح شد، استدلال می‌کند که نفت به عنوان یک منبع محدود، تولیدکنندگان را به این سمت سوق می‌دهد که استخراج خود را در کوتاه‌مدت افزایش دهند تا پیش از کاهش تقاضا به سود بیشتری دست یابند. به عبارت دیگر، تولیدکنندگان برای بهره‌برداری از ذخایر محدود خود قبل از بی‌ارزش شدن، تولید را سرعت می‌بخشند. این اقدام ممکن است کاهش انتشار گازهای گلخانه‌ای را در آینده خنثی کند و حتی کل خسارات اقلیمی را افزایش دهد. در مقابل، کاهش سرمایه‌گذاری سناریویی است که نشان می‌دهد پیش‌بینی کاهش تقاضا ممکن است تولیدکنندگان را به کاهش سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های بلندمدت مانند حفاری چاه‌های جدید سوق دهد. از آنجا که صنعت نفت به سرمایه‌گذاری‌های اولیه و هزینه‌های بالایی نیاز دارد تا استخراج با هزینه پایین‌تر ممکن شود، کاهش سرمایه‌گذاری می‌تواند ظرفیت تولید را حتی در کوتاه‌مدت محدود کند. این امر ممکن است باعث کاهش تولید و انتشار دی‌اکسید کربن در کوتاه‌مدت شود. برای ارزیابی این دو نیروی متضاد، پژوهشگران از یک الگوی دینامیک تعادلی استفاده کرده‌اند که رفتار تولیدکنندگان نفت را در مواجهه با کاهش پیش‌بینی‌شده تقاضا شبیه‌سازی می‌کند. این الگو به شکلی طراحی شده که جنبه‌های کلیدی صنعت نفت، از جمله تولیدکنندگان متنوع، قدرت بازار اوپک و هزینه‌های حفاری متغیر را در نظر بگیرد. به عنوان مثال، این مدل تفاوت‌های کلیدی بین تولیدکنندگان اوپک و تولیدکنندگان مستقل را بررسی می‌کند و نقش قدرت بازار اوپک در تاثیرگذاری بر قیمت‌ها از طریق کنترل عرضه را تحلیل می‌کند. نتایج این مطالعه نشان می‌دهد که در بیشتر شرایط، کاهش سرمایه‌گذاری اثر بیشتری نسبت به پارادوکس سبز دارد. این بدان معناست که کاهش تقاضای پیش‌بینی‌شده معمولاً باعث کاهش استخراج و سرمایه‌گذاری می‌شود، نه افزایش تولید. این نتیجه پیامدهای مهمی برای آینده بازار نفت و سیاست‌های اقلیمی دارد. کاهش سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های جدید ممکن است به کاهش کوتاه‌مدت عرضه نفت و در نتیجه افزایش قیمت آن منجر شود، در حالی که کاهش تولید در بلندمدت می‌تواند انتشار گازهای گلخانه‌ای را محدود کند. یکی از پیامدهای کلیدی این پژوهش برای بازار نفت افزایش احتمالی قیمت در کوتاه‌مدت است. بسیاری از مدیران صنعت نفت در نظرسنجی‌های اخیر پیش‌بینی کرده‌اند که گذار به انرژی‌های پاک ممکن است به دلیل کاهش سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های نفتی، قیمت نفت را در کوتاه‌مدت افزایش دهد. این افزایش قیمت می‌تواند پیامدهای گسترده‌ای برای اقتصاد جهانی داشته باشد و تاثیرات غیرمستقیم گذار به انرژی پاک را تقویت کند. این یافته‌ها همچنین پیامدهای قابل‌ توجهی برای سیاست‌گذاران دارد. برای مدیریت گذار به انرژی پاک، سیاست‌گذاران باید به اثرات اقتصادی و زیست‌محیطی این سناریوها توجه کنند. به عنوان مثال، آنها ممکن است نیاز داشته باشند تا سیاست‌های تشویقی برای سرمایه‌گذاری در فناوری‌های انرژی پاک یا زیرساخت‌های جدید ایجاد کنند تا پیامدهای منفی کاهش سرمایه‌گذاری در صنعت نفت را کاهش دهند. برای صنعت نفت، این نتایج به معنای بازبینی استراتژی‌های سرمایه‌گذاری و تولید است. تولیدکنندگان باید تصمیم بگیرند که آیا سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های جدید با توجه به پیش‌بینی کاهش تقاضا به‌صرفه است یا خیر. برخی تولیدکنندگان ممکن است بر سرمایه‌گذاری در حوزه‌های دیگر انرژی متمرکز شوند تا از اثرات منفی کاهش تقاضا در آینده جلوگیری کنند. این پژوهش نه‌تنها به روشن شدن اثرات اقتصادی و زیست‌محیطی گذار به انرژی پاک کمک می‌کند، بلکه زوایای تازه‌ای را از رفتار صنعت نفت و نقش آن در بحران اقلیمی جهانی آشکار می‌کند. به‌طور کلی، این پژوهش نشان می‌دهد که سیاست‌های اقلیمی و فناوری‌های جدید نه‌تنها بر محیط ‌زیست، بلکه بر پویایی‌های اقتصادی و راهبردهای بلندمدت صنعت نفت نیز تاثیر عمیقی دارند.

الگوسازی جدید مقاله

رفتار تولیدکنندگان نفت در مواجهه با کاهش پیش‌بینی‌شده تقاضای جهانی نفت، یکی از موضوعات پیچیده و پرچالش در مسیر گذار به اقتصاد کم‌کربن است. این پرسش که آیا تولیدکنندگان نفت استخراج خود را تسریع می‌کنند تا پیش از بی‌ارزش شدن ذخایر خود سود بیشتری به دست آورند یا با کاهش سرمایه‌گذاری، تولید را محدود می‌کنند، محور مطالعه‌ای نوآورانه است که با استفاده از یک الگوی جامع تلاش می‌کند به این موضوع بپردازد و چشم‌انداز جدیدی برای فهم این گذار جهانی ارائه دهد. الگوی مورد استفاده در این پژوهش، ترکیبی از دو چهارچوب قدرتمند است. اولین چهارچوب، دینامیک سرمایه‌گذاری و تولید را بر اساس تحقیقات پیشین شبیه‌سازی می‌کند که در آن، شرکت‌ها ابتدا در چاه‌های نفت سرمایه‌گذاری می‌کنند و سپس تولید از این چاه‌ها به صورت نمایی کاهش می‌یابد، در حالی که هزینه استخراج حاشیه‌ای صفر در نظر گرفته می‌شود. این الگو توانسته بسیاری از ویژگی‌های واقعی صنعت نفت را بازتاب دهد. دومین چهارچوب، مدل نش-کرنو از بازار جهانی نفت است که رقابت میان کارتل‌های غالب مانند اوپک و گروه‌های کوچک‌تر تولیدکنندگان را بررسی می‌کند. این پژوهش با توسعه این الگو‌ها، رفتار تولیدکنندگان نفت را در واکنش به کاهش پیش‌بینی‌شده تقاضای جهانی و رقابت آنها بر سر سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌ها، به جای رقابت بر سر استخراج تحلیل می‌کند.

یکی از ویژگی‌های کلیدی این پژوهش، انطباق مدل با داده‌های واقعی بازار نفت در سال 2023 است. این مدل، هزینه‌های سرمایه‌گذاری متغیر، قدرت بازار اوپک و تقسیم‌بندی دقیق تولیدکنندگان را در نظر گرفته است. تولیدکنندگان به چهار گروه اصلی شامل اوپک هسته‌ای، اوپک غیرهسته‌ای، تولیدکنندگان غیرمتعارف و نفت شیل دسته‌بندی شده‌اند تا تفاوت‌های رفتاری در واکنش به کاهش تقاضا به‌طور دقیق‌تر تحلیل شود.

یافته‌های پژوهش

یافته‌های الگو نشان می‌دهد که در اغلب شرایط، اثر کاهش سرمایه‌گذاری بر پارادوکس سبز غلبه می‌کند. به عبارت دیگر، پیش‌بینی کاهش تقاضای جهانی باعث کاهش سرمایه‌گذاری در زیرساخت‌های تولید شده و در نهایت تولید کوتاه‌مدت را نیز کاهش می‌دهد. این یافته‌ها حاکی از آن است که تولید و انتشار دی‌اکسید کربن کمتر از آنچه انتظار می‌رود خواهد بود. این نتایج با نظرسنجی‌های مدیران صنعت نفت مطابقت دارد که پیش‌بینی کرده‌اند گذار به انرژی‌های پاک در کوتاه‌مدت باعث افزایش قیمت نفت می‌شود. این پژوهش پیامدهای مهمی برای سیاست‌گذاران و صنعت نفت دارد. برای اوپک، این تغییرات می‌تواند فرصت‌ها و تهدیدهایی ایجاد کند. از سوی دیگر، تولیدکنندگان نفت شیل به دلیل ساختار کوتاه‌مدت سرمایه‌گذاری، با چالش‌های بیشتری روبه‌رو خواهند شد. در سطح سیاست‌گذاری، نیاز است که اثرات کوتاه‌مدت افزایش قیمت نفت مدیریت شود و سیاست‌های اقلیمی به نحوی تنظیم شود که این اثرات تعدیل شود. 

برای اینکه الگو بتواند یک پارادوکس سبز قابل ‌توجه اقتصادی را نشان دهد، دو شرط باید برقرار باشد: 1- سرمایه‌گذاری‌ها باید بسیار کوتاه‌مدت و مشابه با نفت شیل باشند تا اثر کاهش سرمایه‌گذاری خنثی شود؛ و 2- اجاره کمیابی اولیه در حالت پیش‌بینی‌شده (با تقاضای ثابت) باید در سطح جهانی بالا باشد. این امر مستلزم آن است که تمام تولیدکنندگان، از جمله شرکت‌های خصوصی و شرکت‌های ملی نفت، نرخ‌های تنزیلی مشابه با نرخ اوراق خزانه‌داری آمریکا داشته باشند. تحقق این دو شرط به صورت جداگانه بعید است و به صورت همزمان تقریباً غیرممکن به نظر می‌رسد. بنابراین، پارادوکس سبز احتمالاً چالش جدی برای سیاست‌های آب‌و‌هوایی یا پیشرفت‌های تکنولوژیکی که هدفشان کاهش تقاضای نفت است، نخواهد بود.

این مقاله دو محدودیت اصلی را شناسایی می‌کند و برای تحقیقات آینده پیشنهادهایی ارائه می‌دهد. نخست، مدل سرمایه‌گذاری و ذخایر که از اندرسون و همکاران (2018) اقتباس شده است، سرمایه‌گذاری‌های نفتی را به صورت ساده‌ای الگوسازی می‌کند و همه فعالیت‌ها را به عنوان حفاری در نظر می‌گیرد، جایی که تولید به صورت نمایی کاهش می‌یابد. در واقعیت، سرمایه‌گذاری شامل اکتشاف، ساخت تاسیسات سطحی (مانند سکوی نفتی) و روش‌های بازیابی پیشرفته نیز می‌شود. افزودن این عوامل می‌تواند اثر کاهش سرمایه‌گذاری را تقویت کند، هرچند تاثیر روش‌های بازیابی پیشرفته بر نتایج این مقاله به‌طور پیشینی مشخص نیست. علاوه بر این، الگو فرض می‌کند که عرضه ذخایر حفاری‌نشده ثابت و بی‌کشش است و هزینه‌های استخراج با کاهش ذخایر افزایش نمی‌یابد. این فرض احتمالاً پارادوکس سبز را بیش از حد بزرگ‌نمایی می‌کند. دوم، مدل قطعی است و نمی‌تواند نوسانات بازار نفت را که ناشی از شوک‌های عرضه و تقاضاست، به‌طور کامل بازتاب دهد. گسترش الگو به محیطی تصادفی می‌تواند واقع‌گرایی بیشتری به آن بیفزاید، اما این کار نیازمند تلاش محاسباتی قابل‌ توجهی برای حل تعادل در استراتژی‌های مارکوف است، که بسیار پیچیده‌تر از تعادل باز حلقه‌ای مدل فعلی است. در نهایت، مقاله تاکید می‌کند که استفاده از این چهارچوب برای منابع فسیلی دیگر، از جمله گاز طبیعی که ویژگی‌های تولید مشابهی با نفت دارد، گام بعدی منطقی است. مطالعه زغال‌سنگ نیز به دلیل شدت بالای انتشار دی‌اکسید کربن آن اهمیت زیادی دارد. با این حال، مدل‌سازی زغال‌سنگ نیازمند رویکردی متفاوت است، زیرا تولید زغال‌سنگ منحنی‌های کاهش تولید مشابه چاه‌های نفت را دنبال نمی‌کند.

پرده پایانی

این مقاله الگویی دینامیک ارائه می‌دهد که رفتار تولیدکنندگان جهانی نفت را در مواجهه با کاهش بلندمدت و پیش‌بینی‌شده تقاضای نفت بررسی می‌کند. این الگو به‌طور خاص به تعامل دو نیروی متضاد می‌پردازد: پارادوکس سبز، که کاهش اجاره کمیابی ذخایر آینده را شتاب می‌بخشد، و کاهش سرمایه‌گذاری، که انگیزه سرمایه‌گذاری در چاه‌های جدید را محدود می‌کند. الگو با در نظر گرفتن ویژگی‌های کلیدی صنعت نفت، مانند قدرت بازار و تنوع منابع، به گونه‌ای طراحی شده است که هم قابل فهم باشد و هم امکان شبیه‌سازی سریع سناریوهای مختلف را فراهم کند. نتایج نشان می‌دهد که در شرایط کاهش پیش‌بینی‌شده تقاضا، اثرات کاهش سرمایه‌گذاری معمولاً بر پارادوکس سبز غلبه می‌کنند. کاهش تقاضا به‌طور کلی تولید تجمعی نفت را 8 /4 درصد بیشتر از سناریوی کاهش غیرمنتظره تقاضا کاهش می‌دهد. این کاهش عمدتاً در منابع نفتی متعارف خارج از اوپک هسته‌ای رخ می‌دهد، زیرا این منابع دارای اجاره کمیابی پایین و سرمایه‌گذاری‌های بلندمدت هستند. در مقابل، تولیدکنندگان اوپک هسته‌ای به دلیل اجاره کمیابی اولیه بالا، بیشتر تحت تاثیر پارادوکس سبز قرار می‌گیرند و نفت شِیل، به دلیل چرخه‌های سرمایه‌گذاری کوتاه‌مدت و اجاره کمیابی ناچیز، تاثیر قابل توجهی نشان نمی‌دهد. این پژوهش نشان می‌دهد که کاهش سرمایه‌گذاری، نیروی غالبی در کاهش تولید و انتشار کربن است و اثر آن در بسیاری از شرایط از پارادوکس سبز بیشتر می‌شود. در عین حال، یافته‌های مقاله به درک نحوه واکنش تولیدکنندگان نفت به تغییرات تقاضا کمک کرده و پیچیدگی‌های گذار به انرژی پاک و چالش‌های پیش‌روی سیاست‌گذاران را برجسته می‌کند. این پژوهش با ارائه یافته‌های مهمی درباره تاثیر کاهش تقاضای جهانی بر تولید نفت و انتشار کربن نشان می‌دهد که اثر کاهش سرمایه‌گذاری نیروی غالبی در تعیین رفتار تولیدکنندگان است. این نتایج زوایای تازه‌ای از پیچیدگی‌های گذار به انرژی پاک، چالش‌های پیش‌روی سیاست‌گذاران و ضرورت بازنگری در استراتژی‌های صنعت نفت را آشکار کرده و به ما کمک می‌کند تا درک عمیق‌تری از پیامدهای این گذار داشته باشیم. 

دراین پرونده بخوانید ...