شناسه خبر : 40300 لینک کوتاه

قوی سیاه و شکست نردبان برابری‌ها

تعطیلی مدارس در طول همه‌گیری کرونا چه تاثیری بر بازار کار داشت؟

 

آسیه اسدپور / نویسنده نشریه 

66آموزش، تعّین‌گر ساختاری روابط موجود میان قدرت و اقتصاد است. این ساخت‌یاب اجتماعی، می‌تواند با برتری‌بخشی به دو قدرت تسهیلگر و الزام‌آور، از رهگذر نظام آموزشی، توسعه اقتصادی را محقق کند یا به واسطه شکاف آموزشی، باعث نابرابری شود. نابرابری که اندیشه متعارض با دوگانه «رشد-برابری» است، آثار کارکردی مخربی در بُرش درآمدی دارد. می‌تواند رکود و زیان اقتصادی را بر جوامع تحمیل کند؛ و آن‌گونه که رابرت کوسووسکی، رئیس گروه مالی مدرسه بازرگانی کالج امپریال لندن تعبیر می‌کند، پای «غازهای طلایی» را می‌شکند و شانس را به دوره «قوهای سیاه» می‌دهد. قوهای سیاه، دوره‌های بحرانی هستند که در پی سیاست‌های غلط یا بروز یک بیماری و همه‌گیری به وجود آمده‌اند و در آنها سرمایه‌گذاری‌ها و استراتژی‌های توسعه‌ای در هر بخشی حکم جوجه‌اردک‌های زشتی را دارند که به خاطر نابرابری‌ها به «غازهای طلایی» تبدیل نمی‌شوند. یکی از این دوره‌ها، بعد از بحران مالی سال 2008، همه‌گیری کووید 19 است که نابرابری حاصل از آن، اقتصاد بخش‌های مختلف چون اقتصاد آموزش و کار را متضرر کرد به نحوی که فقط اختلال یادگیری ناشی از قرنطینه، بر اساس سناریوی اپیدمیولوژیک «اِما دورن»1، مدیر آموزش جهانی سیلیکون‌ولی، می‌تواند به خاطر فرصت یادگیری از‌دست‌رفته دانش‌آموزانی که تا سال 2040 وارد بازار کار می‌شوند، زیان تولید ناخالص داخلی در ایالات متحده را به 173 میلیارد دلار در سال برساند و طبق تحقیقات بانک فدرال‌رزرو سانفرانسیسکو، در سال 2045، زمانی‌که این دانش‌آموزان به سنین 29 تا 39‌سالگی و دوره اوج پتانسیل درآمدی رسیدند، زیان‌ها بر اساس تورم تا 271 میلیارد دلار افزایش یابد. البته اگر 110 میلیارد دلار درآمد سالیانه و زیان ناشی از ترک تحصیل ۲۳۲ هزار دانش‌آموز و تبعات درآمدی خانواده‌ها در ملایم‌ترین پیش‌بینی‌ها نادیده گرفته شود. موضوعی که «سیمون برگس و هانس هنریک سیورتسن» در پژوهش «تاثیر کووید 19 بر آموزش: مدارس، یادگیری و مهارت‌ها» آن را غیرقابل انکار می‌دانند و معتقدند: «همه‌گیری گرچه به ظاهر یک بحران بهداشتی به نظر می‌رسد اما معضلی بزرگ برای نظام آموزشی است. سیاستگذاران مدت‌هاست بین تعطیلی مدارس و بازگشایی مجدد آنها مستاصل مانده‌اند و اختلال شدیدی در روند آموزش، یادگیری و درآمد خانواده‌ها به وجود آمده به نحوی که آموزش مجازی اکنون نه‌تنها یک شوک بزرگ برای والدین، که عامل نابرابری و اختلال در یادگیری است. بی‌تردید، رفتن به مدرسه، بهترین ابزار سیاست عمومی در دسترس برای بالابردن مهارت‌هاست؛ مدرسه می‌تواند سرگرم‌کننده باشد، مهارت‌های اجتماعی را افزایش دهد و اولین گام برای شناخت توانایی‌های اقتصادی باشد. به همین دلیل، حضور دانش‌آموزان ولو کوتاه‌مدت در مدارس اهمیت زیادی دارد و از دست‌دادن این زمان، اختلال در یادگیری و ناتوانی در مهارت را به همراه خواهد داشت. علاوه بر آن، با اینکه خانواده‌ها در آموزش نقشِ محوری و مبنایی دارند و به طور گسترده میان جامعه‌شناسان توافق شده که ورودی‌های اصلی داده‌ای در یادگیری و شکل‌دهی به هویت فردی-اجتماعی از خانه و به وسیله والدین به کودک و دانش‌آموز منتقل می‌شود و گروه همسالان و مدرسه مکمل آن هستند، ولی تفاوت‌های اساسی بین خانواده‌ها در سطح یادگیری و مهارت فرزندانشان تاثیر بزرگی دارد. تفاوت‌های کلیدی در فرآیند یادگیری بین خانه و مدرسه چون زمان آموزش، امکانات لازم برای استفاده از آموزش‌های مجازی، مهارت‌های غیرشناختی پدر و مادر، میزان دانش و تحصیلات والدین، شغل، درآمد و سطح درگیری اجتماعی آنها باعث می‌شود آموزش با حذف حضور در مدارس، عامل ایجاد نابرابری در رشد سرمایه انسانی و شکاف دانش به ویژه در گروه‌های آسیب‌پذیر باشد؛ به نحوی که مدارس پس از بازگشایی قطعاً به منابعی برای بازسازی روند آموزش و اختلالات یادگیری نیاز دارند و در مقابل والدین باید چندین برابر بیشتر از روزهای قبل از اپیدمی، کار کنند و چه بسا به دنبال شغل‌های جدیدی باشند. چراکه بر اساس داده‌های اداره آمار کار ایالات متحده (BLS)، تقریباً 10 درصد از خانواده‌های آمریکایی ـ‌به طور دقیق 8 /9 درصد‌ـ شامل حداقل یکی از اعضای خانواده در سال 2021 بیکار بوده‌اند و این رقم در مقایسه با سال قبل آن دو برابر شده است. مضاف بر اینکه 1 /8 میلیون خانواده که اداره کار آمریکا آنها را به عنوان گروهی می‌داند متشکل از دو یا چند نفر که با هم زندگی می‌کنند و از طریق تولد، ازدواج یا فرزندخواندگی با هم خویشاوند شده‌اند، در سال 2021 شغلشان را از دست داده‌اند و نرخ بیکاری برای مادران و پدران به ترتیب به 5 /7 و 6 /5 درصد رسیده است؛ به نحوی که پیش‌بینی می‌شود در صورت موافقت بایدن با کمک مالی 9 /1 تریلیون‌دلاری هم، نتوان اقتصاد بازار کار را ترمیم کرد.»

 

افزایش نرخ بیکاری، شکاف جنسیتی شغلی

اما آیا اقتصاد بعد از کرونا واقعاً قابل بازسازی و توسعه نیست و مهم‌تر اینکه در صورت جهش سویه‌ها و بروز واریانت‌های جدید، تعطیلی مدارس و مراقبت از کودکان و دانش‌آموزان همان تاثیری را بر بازار کار و شغل والدین خواهند داشت که «برگس و سیورتسن» به آن رسیدند؟ «کایرون شاین‌دی گارسیا و بنجامین دبلیو کوان» معتقدند گرچه نمی‌توان گفت دقیقاً چگونه باید ضرر ۱۰ تریلیون‌دلاری کرونا به اقتصاد جهان را جبران کرد ولی تاثیر تعطیلی مدارس، با توجه به در نظر گرفتن متغیرهای مختلف می‌تواند نتایج یکسانی نداشته باشد. این دو پژوهشگر با اشاره به 22 تحقیق جداگانه‌ای که تاکنون درباره تاثیر تعطیلی مدارس در دوران همه‌گیری انجام شده است، توضیح می‌دهند که «به استثنای پژوهش «برگس و سیورتسن»‌ هیچ‌کدام از این مطالعات به طور همزمان چگونگی اثرگذاری تعطیلی مدارس و مراکز مراقبت از کودکان در دوران همه‌گیری و قرنطینه بر بازار کار را بررسی نکرده‌اند، شاخصه‌های اثرگذار در روند تحقیق دخیل نبوده، به خاطر محدودیت در بازه زمانی پژوهش‌ها و جهش واریانت‌های جدید کرونا، نمی‌توان نتایج را تعمیم داد و صرفاً در تشریح آنها می‌توان به این داده‌ها اکتفا کرد که در بهار سال 2020، نرخ اشتغال زنانی که فرزند داشته‌اند با کاهش 7 /26‌درصدی ساعت کار به 3 /‌4 درصد تقلیل یافته، این نرخ تا اواخر تابستان همین سال با یک کاهش 8 /1‌درصدی دیگر همراه شده، شکاف جنسیتی در نتایج شغلی شدت بیشتری یافته و قرنطینه و آموزش آنلاین هیچ اثر مشابهی بر روند شغلی و ساعات کاری پدران نداشته است. از این‌رو چون تحلیل چگونگی تاثیرگذاری تعطیلی مدارس بر بازار کار نیاز به پوشش‌دهی جامع‌تر داده‌ای و واکاوی منسجم‌تری دارد، پژوهش «تاثیر تعطیلی مدارس و مراقبت از کودکان بر نتایج بازار کار در طول همه‌گیری» بر مبنای داده‌های «CPS» و اداره آمار کار ایالات متحده (BLS) که منابع اصلی آمار نیروی کار برای جمعیت ایالات متحده هستند، انجام شد. این پژوهش در بازه زمانی آگوست 2020 تا آوریل 2021، با بازدید از 109414 موسسه مراقبت از کودکان دارای کد طبقه‌بندی 62441 موسسات تجاری آمریکای شمالی (‌NAICS‌)، با استفاده از ردیاب دیجیتالی بازگشایی دوباره مدارس (Burbio) و سیستم K-12‌2 که مخفف عبارت «از مهدکودک تا کلاس دوازدهم» و «سن 5 تا 18 سال» است و بیش از 1200 مدرسه و 47 درصد از میزان ثبت‌نام دانش‌آموزان را پوشش می‌دهد، انجام گرفت و مجموعه‌ای از متغیرهای مرتبط با کووید 19 به عنوان عوامل کنترل در تجزیه و تحلیل‌ها مورد استفاده قرار گرفتند. اطلاعات لازم برای این متغیرها هم از پایگاه داده‌ای مرکز علوم و مهندسی سیستم‌ها (CSSE) در دانشگاه جان هاپکینز و پایگاه داده‌ای بنیاد خانواده کایزر یا هنری جی که به صورت مخفف «KFF»3 نامیده می‌شود، جمع‌آوری شدند، در کنار متغیرهای جنسیت، وضعیت تاهل، تحصیلات والدین و منطقه ‌جغرافیایی (محل سکونت- سطح مدرسه) مورد بررسی و تحلیل قرار گرفتند و نتایج در دو بخش اصلی و داده‌های اضافی تبیین شدند. نتایج اصلی تحقیق نشان داد، درصد اشتغال مردان و زنان در سه‌ماهه دوم سال 2020، یعنی در دوران اوج اولیه همه‌گیری، به طور کلی کاهش یافته است. در همین حال، تا سه‌ماهه اول سال 2021، نرخ کار برای همه زنان و زنانی که حداقل یک فرزند در سن مدرسه (5 تا 17 سال) دارند همچنان به ترتیب 3 و 6 /3 درصد کمتر از قبل از همه‌گیری بوده، نرخ کار برای تمام مردان و مردانی با حداقل یک فرزند در سن مدرسه هم به ترتیب 2 /3 و 9 /2 درصد کاهش داشته است و با این فرضیه که تعطیلی مدارس و مراکز مراقبت از کودکان بر وضعیت بازار کار مادران شاغل تاثیر بیشتری می‌گذارد، همسویی دارد. کمااینکه بررسی تاثیر تعطیلی مدارس بر حاشیه گسترده و شدید عرضه نیروی کار، حاکی از آن بود که تعطیلی مدارس و مهدکودک‌ها بر ساعات کار هفتگی والدین (حداقل 35 ساعت در هفته) اثر دارد و باعث کاهش 8 /3‌درصدی کار تمام‌وقت مادران و افت 5 /2‌درصدی کار پدران دارای فرزند دانش‌آموز می‌شود و البته هیچ اثر مخربی بر زنان و مردانی که فرزندِ دانش‌آموز ندارند، نخواهد گذاشت؛ همان‌گونه که تعطیلی مهدکودک‌ها برای والدینی که کودک خردسال دارند باعث کاهش اجباری 3 /12‌درصدی ساعات کار (تمام‌وقت-پاره‌وقت) می‌شود ولی تاثیر منفی بر نتایج شغلی والدین دارای کودکان در سن مدرسه ندارد.

 

فقر و نردبان شکسته پیشرفت

نتایج بخش داده‌های اضافی هم نشان داد والدین متاهل به خاطر تقسیم مسوولیت‌ها، نسبت به تعطیلی مدارس واکنش متفاوتی دارند و اثرات تعطیلی بر بازار کار و تولید در خانواده‌هایی که همسران کنار هم زندگی می‌کنند نسبت به پدرها و مادرهایی که جدا از هم هستند، متفاوت و برای زنان و مردان مجرد یکسان و بر زنان مجرد بیشتر است، به نحوی که باعث کاهش 7 /1‌درصدی ساعات کار و کاهش 4 /12‌درصدی کار تمام‌وقت زنان مجردی می‌شود که 21 درصد کودکان زیر 18 سال با آنها زندگی می‌کنند. جدای از آن و براساس نتایج کسب‌شده، توانایی انجام مشاغل دورکار، سطح تحصیلات والدین و قابلیت انجام مشاغلی که تحت‌تاثیر شوک‌های مکرر هستند نیز در نحوه واکنش والدین به تعطیلی مدارس و مهدکودک‌ها و تاثیر آن بر مشاغلشان نقش مهمی دارند. به گونه‌ای که مادران فاقد مدرک دانشگاهی با کاهش 9 /1‌درصدی ساعات کاری جهت مراقبت از فرزندانشان مواجه هستند و دلیل آن می‌تواند عدم انعطاف در تنظیم زمان و برنامه‌ریزی در زنان کم‌سواد، استفاده از معلمان خصوصی توسط زنان تحصیل‌کرده و شاغل با سطح درآمد بالا و اجبار زنان کم‌سواد به انجام کارهای سنگین و مستلزم زمان کاری بالا باشد که خود باعث یک شکاف جنسیتی-طبقاتی عمیق در بین جامعه زنان و مادران دارای فرزند دانش‌آموز یا خردسال در سن مهدکودک می‌شود. کمااینکه چنین شکافی در بین طبقات اقتصادی بالا و جامعه آسیب‌پذیر هم کاملاً ملموس است. بی‌شک، همان‌گونه که سطح تحصیلات می‌تواند از تاثیر قوی و منفی تعطیلی مدارس کم کند، سطح درآمد هم اثرگذار است. وقتی سلامتی و سرمایه انسانی کودکان با سطح اقتصادی متوسط در اثر تعطیلی مدارس آسیب می‌بیند، کودکان و دانش‌آموزان محروم هم شوک‌های بزرگی را تجربه می‌کنند. آنها، ناخواسته با کیفیت تدریس و یادگیری پایین مواجه می‌شوند. محیط خانه محل مناسبی برای تداوم حضور مجازی آنها در کلاس‌های درس نیست. از تجهیزات سخت‌افزاری مناسبی برخوردار نیستند، با تداوم همه‌گیری و زمانبر شدن آن با یک فرآیند فرسایشی روبه‌رو می‌شوند و به تعبیر «کیث پِین» در کتاب «نردبان شکسته» در پی تاثیرات روانی این نابرابری اقتصادی، ممکن است از ادامه تحصیل منصرف شده، به خاطر افت یادگیری و مهارتی در آینده دچار شکست در بازار کار شوند و در طول یک زندگی کاری 40‌ساله، به غیر از هزینه‌های درمانی لازم برای رفع مشکل انزوا و افسردگی، 820 هزار دلار از دست بدهند. و به همین جهت نیاز است برای جلوگیری از وقوع بدترین نتایج، مداخلات لازم برای حمایت از کودکان و دانش‌آموزان آسیب‌پذیر و والدین آنها انجام شود. یک الزام است که بستر استفاده همه دانش‌آموزان از زیرساخت‌های لازم برای دریافت آموزش مجازی فراهم آید. ترکیبی از یادگیری از راه دور و حضوری امکان‌پذیر شود. مدل‌های شغلی انعطاف‌پذیرتر با درک روشنی از اینکه کودک و دانش‌آموز نیاز به آموزش و والدین او برای تامین این نیاز نیاز به شغل و درآمد کافی دارند، شکل بگیرد. سیستم‌های آموزشی به یک پایگاه داده‌ای از دانش‌آموزان آسیب‌پذیر مجهز شوند و آنها را در ذهن خود نگه دارند و فراموش نکنند که بیش از ۲۵۰ میلیون کودک در سراسر جهان، چه در مدرسه و چه خارج از مدرسه، فاقد مهارت‌های اولیه ریاضی و خواندن هستند. نابرابری و شکاف عمیق تحصیلی در نسل‌ها گاه به گذشت یک قرن نیاز دارد تا جبران شود. 65 سال طول می‌کشد تا اقشار کم درآمد یک کشور فقیر به سطح تحصیلات امروزی در کشورهای توسعه‌یافته برسند. 6 /1 میلیارد نفر باید 85 سال صبر کنند تا بتوانند سطح تحصیلات متوسطه را بگذرانند. با امکان تحصیل -‌حداقل در مقطع متوسطه- 420 میلیون نفر از فقر نجات پیدا می‌کنند. یک سال تحصیلی اضافی‌تر برای زنان می‌تواند درآمد آنها در بزرگسالی را 20 درصد افزایش داده و دو برابر بیشتر آنها را در مسیر برابر جنسیتی قرار دهد. کودکی که مادرش بتواند بخواند و بنویسد، 50 درصد بیشتر عمر سالم و مبتنی بر بهره‌وری دارد؛ و مهم‌تر آنکه بچه‌های امروز نیروی کار آینده و فردا هستند و نیروی کار فردا از بازنشستگی افراد امروز حمایت خواهند کرد. فلسفه‌ای که بندیکت اندرسون، آن را یک ارتباط عمیق و افقی مبتنی بر ارزش‌ها می‌داند که از مدرسه شروع می‌شود و قدرت یک ملت برای توسعه و پیشرفت را می‌سازد. 

پی‌نوشت‌ها:

1- Dorn,E, Hancock, B, Sarakatsannis, j & Viruleg,E. (2021).COVID-19 and student learning in the United States: The hurt could last a lifetime. McKinsey’s compony.

2- این سیستم اختلالات ناشی از همه‌گیری در مدارس دولتی را مشخص می‌کند و اختلال به این صورت تعریف می‌شود که مدرسه از آموزش‌های حضوری معمولی که به نوعی ناشی از بیماری همه‌گیر است دور شده و آموزش غیرحضوری در کنار تعطیلی مدارس جایگزین می‌شود.

3- KFF، یک سازمان غیرانتفاعی آمریکایی است که بر مشکلات عمده مراقبتی و بهداشتی پیش‌روی جوامع و همچنین نقش ایالات متحده در سیاست جهانی بهداشت و سلامت تمرکز دارد و ادعا می‌کند که منبعی غیرحزبی از حقایق و تحلیل‌ها، نظرسنجی‌ها و رویدادها برای سیاستگذاران، رسانه‌ها، جامعه و عموم مردم است. 

دراین پرونده بخوانید ...