مزیت پولداری
درآمد خانواده چه تاثیری بر رضایت شغلی فرزندان دارد؟
اقتصادهای مدرن این ادعا را دارند که سعی میکنند به همه افراد، فرصتهای برابری را ارائه کنند؛ فرصتهای برابر برای دستیابی به مشاغلی که هر کس از کودکی آرزویش را داشته است و فرصتهای برابر برای رسیدن به درجات شغلی بالا در نتیجه تلاش. اقتصادهای مدرن این ادعا را دارند که در سیستمی که به وجود آوردهاند، مهم نیست پسزمینه اقتصادی یک فرد چیست. یعنی مهم نیست که شما در یک خانواده تحصیلکرده یا ثروتمند متولد شدهاید یا در خانوادهای که علم در آن جایگاهی نداشته یا فقیر بوده است. این ادعا مطرح میشود که در اقتصادهای مدرن، از هر پسزمینه اقتصادیای که باشید، میتوانید در رسیدن به مشاغلی که دوست دارید، از فرصتهای برابر بهره ببرید. اما آیا میتوان چنین چیزی را اندازهگیری کرد؟ آیا میتوان صحت این ادعا را تایید کرد یا آن را رد کرد؟ یکی از رایجترین راهکارها برای بررسی ادعای کسانی که میگویند در کشورشان، فرصتهای برابر برای همه افراد (صرفنظر از پسزمینه اقتصادیشان) وجود دارد، این است که ببینیم درآمد والدین، تا چه اندازه میتواند دستمزد دریافتی فرزندان در آینده را پیشبینی کند. بسیاری از مطالعات اجتماعی و اقتصادی به بررسی اثرات والدین بر سطح تحصیلات، میزان درآمد، آینده شغلی و رفاه فرزندان پرداختهاند. یافتههای بسیاری از این تحقیقات نشان میدهد که وضعیت مالی خانواده نقش تعیینکنندهای در سطح کیفیت زندگی و رفاهی فرزندان و درآمدها و موفقیتهای آتی آنها دارند. این موضوع تا حدی بدیهی است که درآمد والدین مولفهای مهم در تعیین میزان درآمد فرزندان باشد و این انتظار را داریم که افرادی که در خانوادههای ثروتمند بزرگ شدهاند، به نسبت سطح تحصیلات بالاتر، موقعیت شغلی بهتر و درآمدهای بیشتری داشته باشند. اما سوالی که مطرح میشود این است که آیا خانواده و تصمیماتشان بر رضایت شغلی و کیفیت کاری فرزندان نیز موثر هستند یا خیر. آیا فرزندانی که در خانوادهای با وضعیت مالی بهتر رشد کردهاند، شغلی را انتخاب کردهاند که به آن علاقه دارند؟ کورینا بوار و دانیال لشکری در پژوهشی با نام «انتخاب شغل و انتقال بیننسلی رفاه» که در اکتبر 2021 در NBER به چاپ رسید، به بررسی چگونگی اثرگذاری خانواده بر رفاه فرزندان و رضایت شغلی آنها میپردازند. این محققان با استفاده از دادههای نظرسنجیهای مختلف اجتماعی، شاخصی طراحی میکنند که به وسیله آن میتوانند رفاه کارگران را از طریق ویژگیهای غیرپولی مشاغل، مانند احترام، میزان یادگیری، میزان استقلال و کم بودن خطرات کاری اندازهگیری کنند. با بهکارگیری تحلیلهای رگرسیونی و تخمین مولفههای مدل خود، این محققان به این نتیجه رسیدند که فرزندان خانوادههای ثروتمند تمایل بیشتری به انتخاب مشاغلی دارند که مولفههای غیرپولی در آن وضعیت بهتری دارد و در نتیجه این افراد رضایت شغلی بیشتری از کارشان دارند. در ادامه خلاصهای از این مقاله ارائه میشود.
والدین و درآمد فرزندان
فرض کنید در کشور A، یک میلیون نفر با سطوح درآمدی مختلف و در مشاغل مختلف مورد بررسی قرار میگیرند. درکشور B نیز یک میلیون نفر در سطوح درآمدی مختلف و در مشاغل مختلف مورد بررسی قرار میگیرند. ادعای سیاستمداران در هر دو کشور نیز این است که توانستهاند فرصتهای برابر برای افراد به وجود آورند. سیاستمداران در هر دو کشور اذعان میکنند که به خاطر خطمشیهایی که طی چند دهه گذشته در پیش گرفتهاند، هر کسی میتواند با تلاش و صرف نظر از پسزمینه اقتصادیاش به شغلی که دوست دارد برسد و درآمد خوبی داشته باشد. برای اینکه صحت ادعای این سیاستمداران را بررسی کنیم میتوانیم ببینیم سطوح درآمدی والدین یک میلیون نفر مورد بررسی در کشور A و یک میلیون نفر مورد بررسی در کشور B چقدر است. سپس ببینیم که آیا به طور میانگین، رابطه والدین با رابطه فرزندان ارتباط دارد یا خیر (یعنی آیا همبستگی میان درآمد والدین و فرزندان وجود دارد یا خیر). این سوال مطرح میشود که آیا درآمد والدین میتواند درآمد فرزندان را پیشبینی کند یا خیر؟ مفهوم این سوال این است که آیا پسزمینه اقتصادی یک شخص روی درآمدش تاثیر میگذارد یا خیر. اگر درآمد والدین بتواند درآمد فرزندان را پیشبینی کند یعنی اینکه پسزمینه اقتصادی روی درآمد افراد تاثیرگذار است. تحت چنین شرایطی دیگر نمیتوان گفت که برای همه، فرصت برابر جهت دستیابی به شغل مطلوب یا درآمد مطلوب وجود دارد. از طرف دیگر، اگر درآمد والدین نتواند درآمد فرزندان را پیشبینی کند، یعنی پسزمینه اقتصادی روی درآمد افراد تاثیرگذار نیست و همه افراد فرصت برابر دارند تا بر حسب تلاشی که میکنند، به شغل یا درآمد مطلوبشان برسند.
حالا برگردیم به دو کشور A و B. فرض کردیم که سیاستمداران در هر دو کشور این ادعا را مطرح کردهاند که تلاشهایشان طی چند دهه گذشته منجر به این شده که برابری فرصتها وجود داشته باشد. اگر فرضاً در کشور A درآمد والدین بتواند درآمد فرزندان را پیشبینی کند، یعنی ادعای سیاستمداران در کشور A صحت ندارد. در عوض اگر در کشور B درآمد والدین نتواند درآمد فرزندان را پیشبینی کند، آنگاه متوجه میشویم که ادعای سیاستمداران در کشور B صحت دارد. البته با این فرض که اگر درآمد آینده فرزندان توسط درآمد والدینشان قابل پیشبینی نباشد، یعنی برابری فرصتها وجود دارد. این فرض از آن جهت اهمیت دارد که ممکن است عدهای دیگر از محققان اعتقاد داشته باشند که نمیتوان وجود یا نبود برابری فرصتها را از طریق پیشبینیپذیر بودن یا پیشبینیپذیر نبودن درآمد فرزندان توسط درآمد والدینشان، تعیین کرد. تحقیقات گستردهای در اقتصاد، علوم اجتماعی، روانشناسی و سایر علوم انسانی وجود دارد که به بررسی رابطه میان رفاه و متغیرهای مختلف غیرپولی شغل افراد پرداختهاند. اما این متغیرهای غیرپولی چه چیزهایی هستند؟ به جز درآمد که یک متغیر پولی است، چه متغیرهای غیرپولیای وجود دارند که میتوانند کیفیت شغل افراد را تعیین کنند؟
متغیرهای غیرپولی و رضایت شغلی
وقتی که میخواهیم شغلی را انتخاب کنیم، آیا تنها به میزان درآمد آن توجه میکنیم؟ به طور قطع جواب این سوال منفی است. رضایت یک فرد از شغلش نیز همینگونه است و تنها به میزان درآمد او برنمیگردد، بلکه مولفههای دیگری که اغلب باعث بهرهوری بیشتر نیرویکار نیز میشوند، وجود دارد که در رضایت فرد از شغلش تاثیر قابل توجهی دارند. برای مثال میتوان به درجه استقلال و کنترل اشاره کرد. به این معنا که یک فرد تا چه اندازه در انجام کارهایش (به طور کلی از زمانی که ساعت کاریاش شروع میشود تا زمانی که ساعت کاریاش پایان مییابد) تحت کنترل است؟ تا چه حد میتواند به طور مستقلانه کارها را انجام دهد؟ انجام دادن مستقلانه کارها به این معنا نیست که یک فرد هر کاری که میخواهد بکند و هر نتیجهای که میخواهد بگیرد. بلکه نتیجه مطلوب از طرف کارفرما تعیین میشود. اما ممکن است دهها راه برای رسیدن به نتیجه مطلوب کارفرما وجود داشته باشد. حالا سوال این است که آیا نیروی کار استقلال این را دارد که از بین این 10 راه، هر راهی را که میخواهد انتخاب کند و به نتیجه مطلوب کارفرما برسد؟ یا اینکه کارفرما تعیین میکند که نیروی کار صرفاً باید از راه اول به نتیجه مطلوب برسد؟ همچنین میتوان به تنوع و پیچیدگی وظایف یک فرد، فرصتهای پیشروی نیروی کار برای توسعه مهارتها و قرار گرفتن در معرض خطرات ناشی از کار اشاره کرد. به طوری که هر چه پیچیدگی یک شغل بیشتر باشد و در نتیجه انجام آن شغل سختتر باشد، یعنی کیفیت آن شغل از نظر نیروی کار کمتر است. البته باید توجه داشت که باید در درآمدهای یکسان این متغیرهای غیرپولی را بررسی کرد. مثلاً اگر دو فرد درآمد یکسانی داشته باشند اما پیچیدگی وظایف فرد اول بیشتر از پیچیدگی وظایف فرد دوم باشد، یعنی فرد اول وضعیت بدتری دارد. همچنین اگر دو فرد درآمد یکسانی داشته باشند اما فرد اول فرصتهای بیشتری برای ارتقا داشته باشد و فرد دوم فرصتهای کمتری جهت ارتقا پیش رویش باشد، وضعیت فرد اول بهتر است. نهایتاً اگر دو فرد درآمد یکسانی داشته باشند، اما فرد اول در معرض خطرات فیزیکی و جانی قرار داشته باشد و فرد دوم در معرض این خطرات نباشد، یعنی وضعیت فرد دوم بهتر است. همچنین باید توجه داشت که صرف داشتن کار با پیچیدگیهای بیشتر، خطرات فیزیکی و جانی بیشتر و همچنین وجود فرصت جهت پیشرفت به معنی بدتر بودن یا بهتر بودن وضعیت یک فرد نیست. بلکه افراد با توجه به درآمدی که کسب میکنند، میپذیرند که کارشان پیچیدهتر باشد یا خطرات بیشتری داشته باشد یا برایشان فرصت جهت پیشرفت را فراهم آورد. از طرفی چون فرزندانی که در خانوادههای ثروتمند رشد کردهاند، به نسبت دغدغه انتخاب شغل کمتری نسبت به دیگران دارند، در مواجهه با شغلی که خطرات بیشتری دارد، درخواست دستمزد بیشتری میکنند. همین موضوع نشاندهنده این است که وضعیت مالی خانوار بر سطح درآمد فرزندانشان تاثیر بسزایی دارد.
در ادامه مقاله، محققان در پی پاسخ به این هستند که خانواده چه تاثیری بر متغیرهای غیرپولی شغلی که فرزندشان انتخاب میکند، دارند؟ بوار و لشکری با استفاده از تحلیلهای رگرسیونی نشان میدهند که وضعیت مالی خانواده علاوه بر تاثیرگذاری بر سطح درآمد و موفقیتهای فرزندانشان، بر کیفیت شغلی و رضایتمندی آنها از کار کردن در این شغل نیز موثرند. این محققان در بخشی از مقاله نشان میدهند که همین موضوع باعث شده است که طی سه دهه گذشته، انتقال بیننسلی درآمد و رفاه افراد افزایش یافته و نکته قابل توجه آن است که این افزایش رفاه در طول دوره به طور مساویتری نسبت به افزایش درآمد، بین کارگران توزیع شده است. به عبارت دیگر، با آنکه اختلاف درآمد بین فرزندان خانوار فقیر و ثروتمند زیادتر شده، اما میزان رضایت شغلی بین این دو گروه خیلی تفاوت فاحشی نکرده است.
جمعبندی
خانواده یکی از مهمترین نهادهای تربیتی و یکی از مولفههای تاثیرگذار بر رشد و توسعه هر جامعه محسوب میشود. علاوه بر این، شکلگیری عقاید و ارزشها که در خانواده اتفاق میافتد، بدونشک بر انتخابهای فرد و همچنین موفقیتهای آتی او اثر قابل توجهی دارد. اثرات خانواده بر انتخابها و موقعیتهای شغلی فرزندان در طول زندگی، مقولهای است که در طیف گستردهای از پژوهشها بررسی شده اما همچنان شواهد معتبر کمی درباره ویژگیهای خانواده که باعث به وجود آمدن این رابطه بین خانواده و دستاورد فرزندان میشود، وجود دارد. در همین راستا، این مقاله به بررسی انتقال بیننسلی درآمد و رضایت کاری میپردازد. یافتههای این مقاله نشان میدهد که افرادی که در خانوادههای ثروتمند بزرگ شدهاند، علاوه بر درآمد بالاتر، مولفههای غیرپولی شغلی همچون احترام، استقلال و میزان یادگیری بیشتری از کار خود دریافت کردهاند و به نسبت رضایت بیشتری از شغل خود داشتهاند.