چشمانداز تورم
درک خانوارهای آمریکایی از تورم تا چه حد با تورم محققشده همخوانی داشت؟
با گسترش همهگیری کووید در سراسر ایالات متحده، اختلاف نظر بین خانوارهای ایالات متحده در مورد انتظارات تورمی همراه با میانگین سطح تورم درکشده و مورد انتظار افزایش یافت. به طور همزمان، تورم تجربهشده توسط خانوارها نیز پراکندهتر شد. با استفاده از دادههای خرد منطبق بر مخارج خانوارها و انتظارات کلان اقتصادی آنها، ما ارتباط بین تورمی که خانوارها در خرید روزانه خود تجربه میکنند و سطوح تورم درکشده و مورد انتظار آنها قبل و در طول همهگیری را مطالعه میکنیم. در زمانهای عادی، تورم تحققیافته به سختی در ابعاد قابل مشاهده متفاوت است، اما درآمد کم، تحصیلات پایین و خانوارهای سیاهپوست نسبت به سایر خانوارها افزایش بیشتری را در تورم تحققیافته تجربه کردند. پراکندگی در تورم تحققیافته و درکشده سهم بزرگی از افزایش پراکندگی در انتظارات تورمی را توضیح میدهد. وقتی همهگیری کووید 19 در سراسر ایالات متحده گسترش یافت و فعالیتهای اقتصادی در بسیاری از بخشها متوقف شد، یک سوال اساسی که سیاستگذاران با آن مواجه بودند این بود که آیا باید این شوک را ناشی از سمت عرضه در نظر گرفت یا این شوک مربوط به سمت تقاضا بوده است. بسیاری دیگر از بازیگران اقتصادی نیز با این سوال مواجه بودند. از آنجا که محصولاتی مانند دستمال توالت از قفسههای فروشگاههای خردهفروشی ناپدید شدند و دوباره به صورت آنلاین با قیمتهای گزاف ظاهر شدند، خانوارها باید از خود میپرسیدند که آیا کمبود ناشی از خرید وحشتزده دیگر مصرفکنندگان است یا خیر، در این صورت میتوانستند منتظر افزایش سریع عرضه باشند یا اینکه این کمبود، به دلیل کاهش تولید توسط تولیدکنندگان به دلیل قرنطینه یا ماندن کارگران در خانه بوده است و در این صورت ممکن است این کمبود طولانیمدتتر باشد. به طور قابل توجهی، میانگین انتظارات تورمی خانوارها، مطابق با تفسیر سمت عرضه، افزایش یافت، اما اختلاف نظر بین خانوارها در مورد چشمانداز تورم نیز بهشدت افزایش نشان داد. پشت این اختلاف نظر فراگیر چه بود؟ آیا این بود که مانند اقتصاددانان، خانوارها در مورد عرضه یا تقاضا بودن شوک اختلاف نظر داشتند؟ یا این بود که مثلاً به دلیل قیمتهای خاصی که در خریدهای منظم خود با آن مواجه بودند و ناهمگونی در بستههای خریدشان، سیگنالهای مختلفی در مورد شدت شوک دریافت میکردند؟ درک پاسخ به این سوالات میتواند نهتنها در مورد دوره همهگیری، بلکه به طور کلی بر درک ما از ماهیت انتظارات خانوارها، درجه تثبیت انتظارات تورمی، و چشمانداز تورم فعلی با افزایش نرخ تورم پس از همهگیری، تاثیر زیادی به جا بگذارد.
در این مقاله، منابع افزایش اختلاف نظر در مورد چشمانداز اقتصاد کلان و بهویژه تورم را در میان خانوارهای ایالات متحده در طول همهگیری مطالعه میکنیم. برای انجام این کار، نظرسنجیهای مقیاس بزرگ از خانوادههای ایالات متحده را با اطلاعات دقیق در مورد الگوهای مخارج آنها ترکیب میکنیم. دادههای هزینه به ما امکان میدهد الگوهای قیمتی را که مصرفکنندگان فردی با آن مواجه هستند با جزئیات مشاهده کنیم و از این طریق مشخص کنیم که خانوارها در خرید منظم خود چه نرخ تورمی را تجربه کردهاند. نظرسنجیها به ما امکان میدهند تا انتظارات خانوارها را در مورد تغییرات گستردهتر قیمتها و فعالیتهای اقتصادی و همچنین انتظارات آنها برای آینده اندازهگیری کنیم. به طور مشترک، این دادهها به ما اجازه میدهد تا حدی را مشخص کنیم که تغییرات قیمتی خاص که مصرفکنندگان در زندگی روزمره با آنها مواجه شدهاند، انتظارات اقتصادی آنها در این زمان غیرمعمول را شکل داده است. با استفاده از هر دو سطح تورم درکشده و انتظاری توسط خانوارها، نقش مهمی برای تغییرات قیمت واقعی در حسابداری ادراک آنها از تغییرات قیمت در آینده و همچنین درک آنها از شدت رکود ناشی از بیماری همهگیر پیدا میکنیم.
قیمتهایی که در طول خریدهای روزانه پرداخت میشوند، نقطه شروع طبیعی برای درک انتظارات تورمی هستند، زیرا این قیمتها به راحتی و اغلب توسط مصرفکنندگان مشاهده میشوند. در غیاب اخبار مستقیم در مورد تورم، خانوارها احتمالاً بر اساس قیمتهایی که به طور مرتب مشاهده میکنند، باورهایی را در مورد قیمتهای کل شکل میدهند. مطابق با این دیدگاه، مشاهده میشود که نرخ تورم کالاهایی که به طور منظم خریداری میشوند (مانند غذا و نوشیدنی) که توسط خانوارهای ایالات متحده تجربه میشوند، همزمان در طول همهگیری و انتظارات تورمی افزایش یافته است. در بخش متقاطع افراد، افزایش بیشتری در تورم تحققیافته برای افراد سیاهپوست، کمدرآمد و دارای تحصیلات پایین در مقایسه با سایرین در طول همهگیری با تفاوتهای اندک در تورم تحققیافته در زمانهای عادی مشاهده میکنیم. نکته مهم این است که پراکندگی نرخهای تورم تحققیافته نیز در طول همهگیری، دقیقاً زمانی که خانوارها نیز در مورد چشمانداز تورم اختلاف نظر بیشتری داشتند، به شدت افزایش یافت. نابرابری در تورم تحققیافته عمدتاً از الگوهای مختلف مخارج در بین دستههای کالاها همراه با پراکندگی غیرمعمول بالا در تورم در بین دستهها (یعنی از برخی خانوارها که نسبتاً بیشتر شیر و برخی دیگر نوشابه بیشتری میخرند) سرچشمه میگیرد. سپس یک رابطه مثبت بین تورم تحققیافته در سطح خانوار و انتظارات تورمی خانوارها مشاهده شد. این رابطه به ویژه برای آمریکاییهایی که تحصیلات کمتری دارند و درآمد کمتری دارند، قویتر است: وقتی آنها تورم بیشتری را در زندگی روزمره خود تجربه میکنند، تمایل دارند در آینده تورم بالاتری را برای کل اقتصاد انتظار داشته باشند. در نتیجه، پراکندگی گسترده نرخ تورم در طول همهگیری که توسط خانوادههای ایالات متحده تجربه شد، یکی از منابع احتمالی برای افزایش اختلاف نظر در مورد تورم کل آتی در این دوره است.
علاوه بر تورم تجربهشده خانوارها، نظرسنجی به ما امکان میدهد تورم کل ادراکشده خانوارها را که اغلب به عنوان یک پیشبینیکننده قوی برای انتظارات تورمی خانوارها شناخته شده است، اندازهگیری کنیم. تورم درکشده و انتظاری میتواند برای برخی اطمینانها متفاوت باشد. اول، خریدهای گزارششده در دادههای اسکنر که برای محاسبه تورم تحققیافته استفاده میکنیم، تنها حدود 20 تا 25 درصد از مخارج مصرف کلی خانوارهای معمولی را شامل میشود و ناهمگونی بین خانوارها در مولفه مشاهدهنشده احتمالاً برای نرخهای تورم کلی درکشده مهم است. دوم، سوگیریهای رفتاری ممکن است بین سطوح تورم درکشده و انتظاری توسط خانوارها فاصله ایجاد کند. به عنوان مثال، اگر برخی از خانوارها سطوح و تغییرات را با هم اشتباه بگیرند، معیارهای مبتنی بر نظرسنجی تورم درکشده، بیشتر باورهای خانوارها را نشان میدهد تا اینکه معیاری از تورم تحققیافته باشد. بهعلاوه، اگر خانوارها هنگام شکلدهی تصورات خود وزن نامتناسبی (نسبت به سهم مخارج خود) روی کالاهای خاصی بگذارند (مثلاً انتظارات یا ادراکات تورمی نسبت به تغییرات قیمت برای کالاهایی که بیشتر خریداری میشوند حساستر است) بر این اساس معیارهای وزندهیشده بر هزینهها از تورم تحققیافته، نمیتواند به اندازه کافی گویای این باشد که کدام کالاها درک خانوارها از حرکات گستردهتر قیمت را هدایت میکنند. این موضوع نشان میدهد که بسیاری از افراد به محصولات مشخص و خاص مانند قیمت شیر توجه میکنند که تاثیرات بزرگ و نامتناسبی بر تغییرات قیمت درکشده در سطح کل دارند. سوم، خانوارها ممکن است از اطلاعاتی فراتر از تجربیات خود در مورد قیمتها برای ایجاد باورهایی در مورد قیمتهای کل استفاده کنند، مانند تجربه دوستان و همسایگان، گزارشهای خبری یا رسانههای اجتماعی.
مانند سطوح واقعی تورم، نرخ تورم درکشده توسط خانوارها در طول همهگیری افزایش یافت و با اختلاف نظرهای گستردهای مواجه شد. پیوند بین تورم درکشده و مورد انتظار نیز در مقطعی وجود دارد: خانوارهایی با بالاترین انتظارات تورمی نیز تمایل دارند کسانی باشند که فکر میکنند تورم به تازگی بالا رفته است، ویژگیای که در بخشهای مختلف درآمدی با وضوح بیشتری دیده میشود و سطوح تحصیلی، سن یا مناطق جغرافیایی نیز بر آن تاثیرگذار است.
نکته مهم این است که ما دریافتیم پیوند بین تورم درکشده و تورم مورد انتظار قویتر از پیوند بین تورم تحققیافته و تورم مورد انتظار است. در حالی که هر دو به طور قابل توجهی با انتظارات تورمی مرتبط هستند، تغییر در تورم درکشده میتواند تغییرات تورم مورد انتظار را بسیار بیشتر از تورم تحققیافته توضیح دهد و مطابق با مزایای اندازهگیری مبتنی بر نظرسنجی از ادراک تغییرات قیمت است. از نظر کمّی، افزایش اختلاف نظر در مورد نرخهای تورم اخیر که توسط خانوارها درک میشود، میتواند دلیل عمده افزایش اختلاف نظر در مورد تورم آینده در طول دوره همهگیری باشد (50 درصد). یک توضیح بالقوه جایگزین برای اختلاف نظر گسترده در مورد چشمانداز تورم در طول همهگیری این است که خانوادهها دیدگاههای متفاوتی در مورد ماهیت شوک داشته باشند: در حالی که یک خانوار با دیدگاه طرف عرضه ممکن است انتظار داشته باشد قیمتها به طور قابل توجهی با رکود ناشی از کووید افزایش یابد، خانوارهایی که دیدگاه تقاضا دارند باید انتظار کاهش قیمت را داشته باشند. هیچ مدرک خاصی برای این توضیح جایگزین نمییابیم. دیدگاه طرف عرضه از تورم که توسط خانوارها در طول همهگیری گرفته میشود، قابل مقایسه با تورم قبل از همهگیری است. علاوه بر این، این دیدگاه در همه انواع خانوادهها فراگیر است: ثروتمند یا فقیر، ضمناً آمریکاییهایی که بیکاری بیشتر را پیشبینی میکنند بهطور سیستماتیک انتظار تورم بالاتری را دارند. همانطور که در طول بحران کووید اختلاف نظر با تورم افزایش یافت، اختلاف نظر در مورد بیکاری در آینده نیز افزایش یافت، کسانی که انتظار بهبود سریعی را داشتند، همان افرادی بودند که انتظار تورم کمتری را میکشیدند. اختلاف نظر در مورد شدت همهگیری میتواند پویایی اختلاف نظر در انتظارات در مورد تورم کل و بیکاری در میان خانوارها را به طور کیفی توضیح دهد. در حالی که ممکن است اقتصاددانان و سیاستگذاران بین خودشان در مورد اینکه آیا شوکهای ناشی از این بیماری همهگیر از سمت عرضه هستند یا تقاضا اختلاف نظر داشتند، هیچ اختلاف نظر قابل مقایسهای در میان خانوادههای ایالات متحده وجود نداشت.
بحث و نتیجهگیری
مشابه پیشبینیکنندگان حرفهای، سیاستگذاران پیشبینی کردند که تورم در واکنش به بحران کووید کاهش یابد. برای جلوگیری از کاهش تورم احتمالی و همچنین فروپاشی بازارهای مالی و اقتصاد به صورت گسترده، برنامههای محرک پولی و مالی تهاجمی اجرا شدند. تا حدی، منطق این برنامهها افزایش انتظارات تورمی و در نتیجه تحریک هزینههای مصرفکننده بود. با این حال، تحلیل ما نشان میدهد که چنین سیاستهایی احتمالاً کمتر از پیشبینیشده از طریق الگوهای مبتنی بر انتظارات منطقی با اطلاعات کامل موثر هستند. به طور خاص، فراگیر بودن دیدگاه طرف عرضه از تورم که توسط خانوارها اتخاذ میشود، برای پاسخ مورد انتظار هزینههای خانوار به تغییرات انتظارات تورمی اهمیت دارد: در حالی که معادله اویلر نشان میدهد که پیشبینی قیمتهای بالاتر در آینده باید خانوارها را به سمت تغییر مخارج سوق دهد. با گذشت زمان، انتظار همزمان بدتر شدن چشمانداز اقتصادی میتواند آنها را به کاهش هزینههای خود سوق دهد. در واقع، شواهدی وجود دارد که نشان میدهد انتظارات تورمی خانوارها در هلند و در ایالات متحده تغییر کردهاند و دیده شده که خانوارها با کاهش مخارج به افزایش انتظارات تورمی خود واکنش نشان میدهند. روی کالاهای بهشدت بادوام مشخص شده است که بدتر شدن چشماندازهای اقتصادی بهطور برونزا باعث میشود خانوارها مخارج برنامهریزیشده خود را کاهش دهند. رابطه مثبت بین تورم و بیکاری در باورهای خانوارها مکانیسم دیگری را برای توضیح شدت کاهش هزینهها در طول همهگیری فراهم میکند: از آنجا که انتظارات تورمی تا حدی به دلیل تجربه خانوارها از قیمتهای بالاتر افزایش یافت، آنها انتظار رکود عمیقتری داشتند و انتظارات تورمی را کاهش دادند و بیش از آنچه در غیر این صورت احتمالاً خرج میکردند، خرج کردند. مطابق با این منطق، مشخص شد که تمایل نهایی به مصرف (MPC) برای پرداختهای محرک در طول همهگیری، کمتر از تمایل نهایی به مصرف برای پرداختهای مشابه در رکودهای قبلی بود.
رکود همهگیری سال 2020 از بسیاری جهات غیرعادی بود. یکی از این ابعاد این است که با کاهش شدید سطح فعالیت اقتصادی از مارس 2020، انتظارات تورمی خانوارها همزمان با افزایش اختلاف نظر در مورد پویایی قیمتها در آینده بهشدت افزایش یافت. به نظر میرسد که دلیل اصلی این اختلاف نظر فراگیر در مورد چشمانداز تورم ناشی از تجارب متفاوت مصرفکننده با قیمتها در این دوره است. ماههای اولیه همهگیری با پویایی قیمتهای متفاوت در بخشها مشخص شد، که به تفاوتهای قابل توجهی در تجربههای تورمی خانوارها منجر شد. تصورات از حرکات گستردهتر قیمت به طور گستردهتری در بین خانوارها متفاوت بود، و آنها را به استنباطهای بسیار متفاوتی در مورد شدت شوک سوق داد. این تفاوتها در تغییرات تورم درکشده نهتنها به چشمانداز تورمی خانوارها، بلکه انتظارات آنها از بیکاری آتی نیز منتقل شد. تعبیر گسترده این بیماری همهگیر به عنوان شوک عرضه توسط خانوارها باعث شد آنهایی که تورم بالاتری را در این دوره احساس میکردند، هم تورم بالاتر و هم بیکاری بالاتری را در دورههای بعدی پیشبینی کنند.
در حالی که اندازه افزایش اختلاف قابل توجه بود، اما تفسیر طرف عرضه از شوک توسط خانوارها قابل توجه نبود. درعوض، با دیدگاه سیستماتیکتر یعنی اینکه خانوارها معتقدند تورم بالا با نتایج اقتصادی بدتری همراه است، سازگار بود. این دیدگاه احتمالاً برای نتایج کلان اقتصادی بیضرر نیست. از آنجا که قرار است سیاستهایی مانند هدایت آینده تا حدی با افزایش انتظارات تورمی عمل کنند، این نوع تفسیر طرف عرضه توسط خانوارها احتمالاً به اثرات ضعیفتری از این سیاستها منجر میشود، زیرا خانوارها هنگام پیشبینی افزایش قیمتها، خرید خود را به جای افزایش، کاهش میدهند.
این مکانیسم احتمالاً در طول جهش تورم در سال 2021 نیز مهم خواهد بود. با افزایش انتظارات تورمی در طول سال، خانوارها حتی با افزایش شدید دستمزدها و اشتغال، نسبت به چشمانداز اقتصادی بدبینتر شدهاند. این بدبینی در مورد چشمانداز، یک ریسک نزولی برای بهبود ایجاد میکند و نشان میدهد که سیاستگذاران باید نسبت به حذف سریع اقدامات حمایتی محتاط باشند. بنابراین، صبر در کاهش محدودیتهای عرضه، ضروری به نظر میرسد، زیرا سیاستهای انقباضی پیشگیرانه احتمالاً بدبینی را تقویت میکنند که خطر خنثی کردن بهبود پس از همهگیری را تشدید میکند.