شناسه خبر : 36137 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

سیری شکمی

فاطمه محمدی‌نصرآبادی از کاهش کمی و کیفی سبد غذایی ایرانیان بر اثر رکود می‌گوید

سیری شکمی

واقعیت ساده این است؛ هرچه شرایط اقتصادی به دلیل رکود و افزایش تورم بدتر شود، مردم برای ابتدایی‌ترین نیازهایشان هم دچار مشکل می‌شوند. نیاز به تامین غذا ابتدایی‌ترین نیاز بشر برای زیستن است. با آغاز رکود ابتدا کیفیت مواد غذایی افت می‌کند و سپس کمیت آن دستخوش تغییر می‌شود، چراکه درآمد خانواده کفاف تامین نیازهای غذایی را نمی‌دهد. با این شرایط کاملاً طبیعی است که کم شدن کیفیت و کمیت تامین مواد غذایی در کشور تبعات اجتماعی خواهد داشت. حق تغذیه مناسب از حقوق اولیه انسانی است. اگر این حق از جامعه‌ای سلب شود، آن جامعه به‌طور طبیعی با آثار و عوارض آن روبه‌رو خواهد شد. دکتر فاطمه محمدی‌نصرآبادی، استادیار علوم تغذیه دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی و عضو هیات علمی انستیتو تحقیقات تغذیه‌ای و صنایع غذایی کشور معتقد است: سیری شکمی ممکن است در کوتاه‌مدت مشکلات اجتماعی ناشی از کاهش کیفیت و کمیت مواد غذایی را رفع کند اما عوارض بلندمدت آن می‌تواند جامعه را متاثر کند.

♦♦♦

  با تداوم وضعیت رکود اقتصادی، ذائقه مردم در تامین مواد غذایی چه تغییری خواهد کرد؟

من به کلمه ذائقه کمی با تردید نگاه می‌کنم. چون از ذوق و سلیقه می‌آید. یعنی غذایی که انسان تمایل به مصرف آن داشته باشد یا نداشته باشد. وقتی شما به اجبار به سمت خوردن چیزی می‌روید، قاعدتاً ذائقه شما محسوب نمی‌شود. این نوعی انتخاب اجباری در مواد غذایی و در کیفیت مواد غذایی است که از بیرون به ما تحمیل شده است. به این معنی نیست که ذائقه ما آن را بپسندد. باید گفت اجبار باعث شده که مردم به سمت مصرف مواد غذایی بروند که علاقه‌ای به آن ندارند. بسیاری مواقع مردم می‌دانند این مواد غذایی کیفیت لازم را ندارد اما مجبور هستند به دلیل تنگ‌دستی و مشکلات اقتصادی آن را مصرف کنند. در درازمدت ممکن است واقعاً این روند مصرف به تغییر ذائقه هم منجر شود. وقتی بچه‌ها هم دارند با همین رژیم غذایی بزرگ می‌شوند بعید نیست در آینده ذائقه غذایی آنها هم عوض شود. مثلاً ممکن است بچه‌ها میوه و سبزی را در آینده نپسندند چون در کودکی نخورده‌اند و با مزه و طعم آن آشنا نیستند. واقعیت این است که از چندین سال پیش از حدود سال 90 به بعد که تحریم‌های اول آغاز شد، مصرف برخی از گروه‌های غذایی که ارزش بالایی دارند و مواد مغذی خوبی دارند، مانند شیر و لبنیات، گوشت، ماهی و حبوبات و... در جامعه ما شروع به کاهش کرد. ماهی از مهم‌ترین مواد غذایی است که مصرف آن منجر به کاهش بیماری‌ها در فرد می‌شود اما شوربختانه مصرف ماهی در میان ایرانیان به‌طور کلی خیلی بالا نیست و کم شدن همین مقدار کم به چشم نمی‌آید. مغزها نیز چون از ابتدا گران بوده در جامعه کمتر مصرف شده است و اکنون نیز مصرف آن پایین است. به‌طور کلی مهم‌ترین نکته این است که سفره ایرانیان کوچک‌تر شده است. حتی این عبارت اظهارنظر رئیس‌جمهوری که سفره مردم کوچک شده است. با این حال سفره ایرانی علاوه بر اینکه کوچک‌تر شده از نظر کیفیت نیز دچار کمبود شده است. بیشتر گروه‌های غذایی مفید طی این سال‌ها از سفره غذایی ایرانیان کم شده است و دلیل آن هم وضعیت قیمتی آنهاست. یعنی به ازای اینکه قیمت یک گروه غذایی تغییر می‌کند، کشش تقاضا نیز کاهش پیدا می‌کند. این گروه‌ها عمدتاً مواد غذایی پروتئینی هستند. شیر و لبنیات و گوشت‌ها و حبوبات آرام‌آرام دارد از سبد غذایی ایرانیان کم می‌شود. معمولاً گروه‌های غذایی تامین‌کننده انرژی مثل نان و روغن تغییر نکرده است. این مواد البته در سفره ایرانی کم شده اما تغییرات کمی آن محسوس نیست. می‌توان گفت تغییرات در این مواد نهایتاً به کم شدن مقدار ضایعات آن مربوط است. یعنی مردم بیشتر از نیاز مصرف نکرده‌اند. در مورد برنج البته این روند متفاوت است و به نظر می‌رسد با افزایش قیمت مصرف برنج نیز در میان ایرانیان کم شده است.

  این روند تغییر و کاهش مصرف برخی گروه‌های غذایی، در درازمدت چه تاثیری بر جامعه ایرانی خواهد گذاشت؟

این یک مکانیسم دفاعی است. در همه جای دنیا وقتی بحرانی به وجود بیاید و مشکلی باشد و بخشی از جامعه نتواند مسیر هموار گذشته را طی کند و نتوانند مواد غذایی مفید برای سلامت بدن خود را به دست بیاورند، شروع به کم کردن مواد غذایی می‌کنند که گران‌تر است و عمدتاً مواد غذایی گران‌تر نیز اهمیت غذایی بالاتری دارد. در همه جهان چنین است. بیشترین قشری که از ابتدا و بیشتر از همه در خانواده تحت تاثیر این روند تغییر کمی و کیفی غذا قرار می‌گیرند، مادران هستند. مادر خانوار معمولاً خود را قربانی می‌کند که بقیه خانواده مواد غذایی بیشتری دریافت کنند. سعی می‌شود بچه‌ها و مردهای خانواده که نان‌آور خانواده هستند، تحت تاثیر قرار نگیرند. اتفاقی که می‌افتد این است که مصرف آن چیزی که شکم را فقط سیر می‌کند افزایش می‌یابد. مواد غذایی که حاوی انرژی هستند و نه مواد مغذی دیگر، مصرف بالاتری پیدا خواهند کرد. در این شرایط اقتصادی و شرایط فشار بر خانوار مثلاً روغن‌ها، نان و شکر و... ثابت نگه داشته می‌شود و بقیه مواد غذایی کم می‌شود. موادی که می‌توانند ویتامین‌ها و مواد معدنی را به بدن برسانند. ما معتقدیم جامعه ما از نظر شکمی سیر است ولی از نظر سلولی گرسنه است.

  با توضیحی که درباره وضعیت اقتصادی و اثر آن بر تغذیه مردم دادید، تاثیر کاهش کیفیت مواد غذایی بر سلامت شهروندان چیست؟

در بلندمدت اگر روند کیفی تغذیه رو به کاهش بگذارد و این روند طولانی‌مدت باشد، تاثیر بدی بر سلامت مردم خواهد گذاشت. برای مثال فرض کنیم مادران جامعه شیر و لبنیات و گوشت و حبوبات کم مصرف کنند، در آینده ما نسلی خواهیم داشت که خیلی زود دچار پوکی استخوان خواهند شد. چون مواد مغذی که در طی دوره باروری نیاز آنهاست به آنها نرسیده است. همچنین اگر دختران نوجوان در طی دوران رشد خود مواد مغذی را که نیاز داشتند دریافت نکنند تاثیر بسیار منفی بر نسل آینده خواهد گذاشت. مواد غذایی مثل ماهی، سبزیجات و میوه‌ها اگر از سبد غذایی حذف یا کم دریافت شود در بلندمدت با مشکل مواجه خواهیم شد. این کاهش مواد مغذی منجر به افزایش بیماری‌های غیرواگیر خواهد شد. بیماری‌های قلبی و عروقی و سرطان‌ها به دلیل اینکه یکسری پیشگیری‌کننده‌ها را دریافت نکرده‌ایم نسل آینده ما با این چالش‌ها در آینده روبه‌رو خواهد شد. با این حال نسلی که دارد بزرگ می‌شود اگر در دوران مشکلات اقتصادی مواد غذایی مهمی را حذف کرده باشد، مثلاً به نخوردن میوه و سبزی و ماهی و... عادت کرده باشد، در نهایت چون به مزه‌ها آشنا نیست ذائقه‌اش عوض خواهد شد و بنابراین وقتی بزرگ شد دیگر از این مواد غذایی نه‌تنها لذت نخواهد برد بلکه تامین این نیازها برای بدن در بزرگسالی خیلی سخت خواهد بود.

 کاهش کیفیت و کمیت مواد غذایی در سبد خانوار ایرانی علاوه بر تاثیر بر سلامت جامعه، ابعاد دیگری هم دارد. اگر شهروندان در تامین مواد غذایی خود دچار مشکل شوند، چه اثرات اجتماعی و سیاسی به دنبال دارد؟

کاملاً طبیعی است که کم شدن کیفیت و کمیت تامین مواد غذایی در کشور تبعات اجتماعی خواهد داشت. تامین غذا نه‌تنها یک نیاز اولیه است بلکه یک حق است. حق تغذیه مناسب از حقوق اولیه انسانی است. اگر این حق از جامعه‌ای سلب شود یا گرفتن این حق سخت باشد، آن جامعه به‌طور طبیعی با آثار و عوارض روانی و اجتماعی آن روبه‌رو خواهد شد و تبعاتی به دنبال خواهد داشت. البته اینکه در جامعه ما این وضعیت اخیراً ایجاد شده یا اینکه در آینده این روند بدتر خواهد شد، قابل پیش‌بینی نیست و خیلی نمی‌توان بر روی آن اظهارنظر کارشناسی کرد. تمام ارکان دولت دارند تلاش می‌کنند که کشور به این مرحله وارد نشود و حداقل‌های غذایی برای افراد جامعه به‌خصوص افراد آسیب‌پذیر تامین شود. اقداماتی که دارد صورت می‌گیرد همه در راستای همین سیاست است. مثلاً کالابرگ‌های الکترونیک که برای نیمی از جامعه صادر خواهد شد یا طرح کنترل قیمت‌ها همه به این دلیل است که جامعه از نظر غذایی دچار مشکل نشود و فقر غذایی اتفاق نیفتد. اینکه مواد غذایی با ارزش بالا کمتر در دسترس افراد قرار بگیرد، به این معنی نیست که نمود خیلی سریعی در جامعه داشته باشد. باید پذیرفت در ایران افراد گرسنه نمی‌مانند و از نظر تامین انرژی آنقدر گرسنه نخواهند بود که منجر به تنش اجتماعی و سیاسی شود. انرژی تامین خواهد شد. مساله کیفیت مواد مغذی است که ما با آن مشکل پیدا خواهیم کرد و این تبعات درازمدت شرایط اقتصادی سخت است.

  آیا با کاهش قدرت خرید مردم چه از نظر کیفی و چه از نظر کمی، صنعت غذا هم آسیب می‌بیند؟ این روند آیا متقابل است؟ یعنی اگر مردم توان خرید مواد غذایی را از دست بدهند، صنایع هم ورشکست خواهند شد؟

نمی‌توان با یک اظهارنظر به این مساله پاسخ داد. جنبه‌های متعددی در این مساله دخیل هستند. تاثیری که قدرت خرید مردم بر صنایع می‌گذارد و همچنین محیطی که در آن واقع هستند موثر است. واقعیت این است که ما در شرایط تحریم و کرونا با هم هستیم. توصیه‌ای که الان دارد به مردم می‌شود این است که از وسایل بسته‌بندی‌شده استفاده کنند. عمده توصیه‌های سلامتی به مردم این است که تا حد امکان از خریدهای فله‌ای پرهیز کنند. بنابراین این روش مردم را به سمت محصولات کارخانه‌ای می‌برد. متاسفانه هیچ تحقیق جامعی با در نظر گرفتن همه عوامل موثر و جوانب در این زمینه وجود ندارد که به ما ثابت کند، استفاده از مواد غذایی کارخانه‌ای چه تفاوتی با مواد غذایی فله‌ای و غیربسته‌بندی‌شده دارد. خیلی از بنگاه‌های خرد و کارخانه‌هایی که از پس هزینه‌های شوک کرونا برنمی‌آیند ممکن است تعطیل شده باشند. بسیاری از نیروهای انسانی این شرکت‌ها ممکن است بیمار شده باشند. قرنطینه باعث شده بسیاری از پرسنل کار نکنند و آنها نتوانسته‌اند آن دوره را بگذرانند. همه اینها می‌تواند منجر به این شود که این صنایع خرد، زمین بخورند. از طرف دیگر یکسری نوآوری وجود دارد که وقتی نتوانیم اجناس مورد نیاز را وارد کنیم مجبور می‌شویم یکسری تولیدات داخل داشته باشیم که این اتفاق مفیدی است. بنابراین برخی از کسب‌وکارها از این طریق رونق پیدا می‌کند. البته باید در نظر گرفت که اختلال در شبکه مالی با دنیا الان گریبان‌گیر اقتصاد ماست. این معضل بزرگی است. ولی باید در نظر گرفت که وقتی مجبور باشیم در درون خودمان کارهایی بکنیم، می‌تواند بر تولید داخل هم موثر باشد. البته مساله پیچیده‌ای است و نمی‌توان تک‌بعدی به اثرات این شرایط اشاره کرد. تاثیر این شرایط اکنون بر مردم مشخص نیست اما تحقیقاتی که در زمان قرنطینه انجام شده نشان می‌دهد مردم در خانه به دلیل اینکه سرگرمی دیگری نداشتند، خیلی از هزینه‌هایشان صرف غذا می‌شد. مثلاً چیزی که من از یک کارخانه شنیدم، مصرف پنیر پیتزا به شدت در این ایام بالا رفت. در حالی که مردم رستوران نمی‌رفتند و این خریدها از طرف آنها و در خانه‌ها صورت گرفته است.

  روندی که به نظر می‌رسد پیش روی ماست با توجه به تشدید تحریم‌های مالی جدید و شرایط سختی که بر کشور تحمیل شده، عملاً کشور به سمت بدتر شدن شرایط خواهد رفت. اگر سیاست‌های مدیریتی در کشور تغییر نکند و روند رکود و مشکلات معیشتی و کاسته شدن از طبقه متوسط و افتادن مردم در فقر و سختی و تنگدستی بیشتر شود، تعداد گرسنگان بیشتر خواهد شد. آیا باید منتظر یک بحران اجتماعی جدی در کشور باشیم؟

نمی‌توان خیلی دقیق در این زمینه اظهارنظر کرد. خیلی از مسائل در این شرایط دخیل است. در نظر بگیرید که اگر سیری شکمی اتفاق بیفتد، نمی‌توان گفت بحران شدیدی رخ می‌دهد که جنبه‌های اجتماعی خیابانی یا تنش‌های سیاسی به دنبال داشته باشد اما عوارض درازمدت این کاهش کیفیت سبد غذایی و کاهش قدرت خرید مردم در تامین مواد غذایی گریبان ما را رها نخواهد کرد. با همه اینها شرایط آینده نیز به این مربوط است که مدیران کشور چقدر بتوانند این وضعیت را مدیریت کنند. ممکن است اکنون ما برای وارد کردن غذا و دارو و نقل و انتقالات مالی آن با ممنوعیت روبه‌رو نباشیم و در این زمینه به صورت حقوقی مشکلی وجود نداشته باشد اما برای تامین خیلی از پیش‌نیازهای تامین مواد غذایی با مشکل مواجه هستیم و خواهیم بود. مثلاً موادی مثل سم و کود یا موادی از این دست پیش‌نیاز تولید مواد غذایی است. دارو برای دام و حتی غذای دام نیز اگر محدود شود ما برای تولید مواد غذایی سال آینده با چالش روبه‌رو خواهیم شد.

  انباشت بحران‌های اجتماعی و رسیدن بحران به ناتوانی در تامین مواد غذایی قطعاً تبعاتی برای کشور دارد. اگر شما به عنوان یک متخصص و فرد علمی در زمینه مواد غذایی و تغذیه بخواهید توصیه‌ای به نظام حکمرانی در مورد بهبود رویه‌های ارتباطی با جهان برای رفع تحریم‌های ظالمانه داشته باشید، چه خواهید گفت؟

این مساله و این تحلیل خیلی به سیاست ربط پیدا می‌کند. ما سیاسی نیستیم و اظهارنظر در این زمینه برای ما کار مشکلی است. واقعیت این است که برای بهبود این وضعیت باید در وهله اول از سیاسی‌کاری پرهیز کنیم. اکنون موقع دعواهای جناحی و مطرح شدن آن حزب و این حزب نیست. ما در شرایطی هستیم که همه باید با حداکثر توان و دقت در مدیریت بدون اینکه دنبال طرح اسم‌ها باشیم، کار کنیم. کشور الان نیاز به برون‌رفت از این بحران دارد. در شرایط بحران واقعاً سیاسی‌کاری معنی نمی‌دهد. وقتی ما حتی پول نفت را هم نمی‌توانیم دریافت کنیم یعنی چالش اساسی است. باید در نظر گرفت ما با وجود داشتن نفت هم حتی نمی‌توانیم از پس مشکلات بربیاییم. واقعیت این است که ما به دلایلی عادت نکرده‌ایم که مدل درستی برای امور مختلف سیاستگذاری تعیین کنیم. حوزه غذا و تغذیه نیز از این قاعده مستثنی نیست. ما اگر سیستم درستی برای برنامه‌ریزی و سیاستگذاری داشتیم باید دائم جریان داده‌هایی را داشتیم که به ما بگوید الان وضعیت دقیقاً چیست و ما در چه شرایطی هستیم. این سیستم داده‌های شفاف باید بتواند سناریوهای آینده را پیش‌بینی کند. یعنی تشخیص درستی از شرایط آینده نسبت به احتمالات مرتبط با فقر و گرسنگی و... داشته باشد. ما اساساً جریان داده شفاف در کشور نداریم. بعد به نظر می‌رسد مدیریت و سیاستگذاری در کشور بر اساس داده‌ها هدایت نمی‌شود. بلکه مشخص است که نوع مدیریت ما بر اساس حدس و گمان است. شواهد حاصل از پژوهش نقشی در برنامه‌ریزی ما ندارد. در حوزه مدیریت کیفی غذا و اثر رکود و مشکلات اقتصادی بر میزان تامین نیازهای غذایی و تامین نیازهای کیفی تغذیه مردم مشخص نیست که الان چه تعدادی از مردم مشکل دارند، بنابراین در شرایط بحران باید چگونه سیاستگذاری کنیم؟ مرکز پژوهش‌های مجلس طرحی برای کالابرگ های الکترونیکی برای بیش از 50 درصد افراد جامعه مطرح کرده است اما ما می‌دانیم عوارض یارانه نقدی بر جامعه چه بود و چقدر مفید واقع شد. آن تجربه را به‌طور کامل داریم اما از آن استفاده نشده که بر اساس آن دوباره بار اضافه بر دوش دولت گذاشته نشود. هیچ‌کدام از این شرایط مشخص نیست. معمولاً این‌طور است که صرفاً یک کاری انجام شده باشد. اینکه این کار چقدر اثربخش است و چه عوارض جانبی خواهد داشت و چقدر مشکلات ما را کم خواهد کرد در دستور کار نیست. اساساً حکمرانی در کشور ما این‌گونه است که نهادهای تصمیم‌گیر عادت ندارند از دانشگاه‌ها کمک بگیرند. به صورت گعده‌ای تصمیم‌گیری می‌شود. البته کشورهای زیادی هستند که مشکلاتی بدتر از ما داشته‌اند اما هر کدام راهکارهایی برای مدیریت این وضعیت اندیشیده‌اند که ما هم باید در این مسیر به سمت تصمیم‌های موثر و کارآمد برای برون‌رفت از شرایط فعلی برویم.

دراین پرونده بخوانید ...