پاداش طراحی بازار
ویلسون و میلگرام چه کمکی به علم اقتصاد کردند؟
محمدعلی سرابیانمقدم، استادیار اقتصاد دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف است که از دانشگاه کالج لندن (University College London) فارغالتحصیل شده است. سیدفرشاد فاطمی یکی از معدود اقتصاددانان ایرانی است که در حوزه طراحی بازار (Market Design) و دیگر حوزههای علم اقتصاد خرد مانند نظریه بازی، سازماندهی صنعتی (Industrial Organization) و نظریه قراردادها مطالعه کرده است. دکتر فاطمی در این گفتوگو درباره اهمیت مطالعات میلگرام و ویلسون توضیح میدهد و از اعطای نوبل اقتصاد به آنها ابراز خوشحالی میکند.
♦♦♦
اجازه بدهید با این پرسش شروع کنم که به نظر شما چرا «طراحی بازار» شایسته دریافت نوبل شد و دیگر اینکه چرا باب ویلسون و پل میلگرام مستحق دریافت این جایزه شناخته شدند؟
شاخه جدیدی که ایجاد شده و در چند سال اخیر جوایز زیادی را از آن خود کرده، ظرفیتهای قابل توجهی برای پیشرفت دارد. مثلاً جوایزی که مایرسون و تیرول بردند، جایزهای که راس و شپلی برنده شدند، حتی جایزه چهار سال پیش هولمستروم و اولیور هارت و اکنون، جایزهای که میلگرام و ویلسون برنده شدهاند، نشان میدهد که طراحی بازار، چقدر مورد توجه کمیته نوبل قرار گرفته است. به نظر میآید اصل این داستان مربوط به این مساله است که کاربردیسازی مباحثی که دو دهه پیش کاملاً تئوری بودند، چه در حوزه جفتوجورسازی و چه در حوزه حراج، خیلی در این اقبال نقش داشته است. ظاهراً نوبل به این بحث کاربردی بودن خیلی توجه داشته و شاید، عدم توفیقات اخیر در اقتصاد کلان نیز در این توجه به حوزه طراحی بازار اثرگذار بوده است. حالا میخواهم به سوال دوم شما بپردازم که چرا میلگرام برنده نوبل شد. میلگرام در زمینههای مختلفی کارهای جدی انجام داده بود. مشکل جایزه دادن به میلگرام این بود که معلوم نبود باید برای کدام کارش به وی جایزه اعطا شود.
دقیقاً، اگر اجازه دهید من نکتهای در تکمیل فرمایشات شما اضافه کنم. چند سال پیش متنی میخواندم که اینطور عنوان میشد که سوال این نیست که آیا میلگرام نوبل میگیرد یا خیر، بلکه سوال اقتصاددانان این است که چرا تا به حال، میلگرام جایزه نگرفته است.
مشکل این بود که برای کدام کارش جایزه اعطا شود. جدای از کار طراحی حراج، کارهایی که در حوزه مالی کرده است یا کارهایی که در حوزه سازماندهی صنعتی انجام داده و حتی در نظریه بازی، همه میتوانستند کاندیداهای دریافت نوبل باشند.
علاوه بر این، احساس میکنم تغییر دیگری هم در روند اعطای نوبل انجام شده است. مثلاً زمانی برای مفهوم تعادل نش، به جان نش نوبل داده شد. اما هنگامیکه به جوایز اعطاشده اخیر نگاه میکنیم، مثل جوایز راث و مایرسون و میلگرام، به نظر میرسد نوبل به همان اندازه که به جنبههای تئوری اهمیت میدهد، اکنون به همان اندازه به کاربرد نیز اهمیت میدهد. نمیدانم این مساله تصادفی بوده یا به خاطر این بوده که اسامی یادشده در هر دو زمینه فعال بودهاند منتها حداقل حدس من اینطور است که احتمالاً، اگر الوین راث آن کارها را انجام نداده بود، در آن سال به شپلی هم این جایزه داده نمیشد و اگر کارهای اخیر میلگرام نبود، احتمالاً ویلسون هم جایزه نمیگرفت. اگر بخواهم جمعبندی کنم، حداقل در این شاخه کمیته نوبل دارد کارهایی را برمیگزیند که در زندگی روزمره مردم نیز اثر ملموس داشته باشند. ممکن است این مساله را دوست داشته باشیم یا دوست نداشته باشیم اما به نظر میرسد کمیته نوبل در حال حرکت در این مسیر است.
ممکن است چند مورد از کاربردهای تئوری حراج در دنیای واقعی را توضیح دهید؟
مثلاً کارهایی که راث انجام داده بود که مربوط به جایزه هشت سال قبل است، در حوزه جفتوجورسازی در زمینه بازار کلیه، در زمینه وصل کردن رزیدنتهای پزشکی به موقعیتهای شغلی و موارد مشابه دیگر است. کارهایی که میلگرام انجام داده که برخی از آنها از اواخر قرن قبل شروع شده است از جمله بازتخصیص فرکانسهای رادیویی، تخصیص اولیه فرکانس به شرکتهای مخابراتی، تخصیص زمانهای نشستن و برخاستن هواپیماها در باند فرودگاه یا کاری که مایرسون انجام داده است، یعنی طراحی یک حراج ترکیبی برای وامهای نکولشده در اوکراین. به نظر میآید که این حوزه یکسری کاربردهای جدی را مطرح کرده است و این بهانهای شده که توجه نوبل به این حوزه جلب شود.
پس اهمیت موضوع صرفاً محدود به تراکنشهای مالی بزرگ مثلاً حراجهای حوزه مخابرات نیست، بلکه اهمیت اصلی، گستردگی کاربردهای این حوزه است.
بله، درست است. ضمن اینکه به نظر میرسد در آینده، کاربرد حوزه طراحی بازار بیشتر خواهد شد. یعنی با توجه به توسعه علوم داده و دسترسی به اینترنت و نظیر آن، احتمالاً کابردهای وسیعتری را نیز شاهد خواهیم بود.
آیا ممکن است از این ابزار برای مثلاً جهتدهی انتخابات سیاسی استفاده شود؟
راستش مطمئن نیستم که بتوانم در مورد کاربرد این تئوری در انتخابات و فضای اقتصاد سیاسی صحبت کنم، چون خیلی دور از ذهن است. منتها مثلاً اگر تخصیصهای نشستن و برخاستن هواپیما را ببینید، ممکن است به شهرهای کوچک، زمانهای خوب پرواز تخصیص داده نشود. این مشکل قابل قاعدهگذاری است و وقتی قواعد و خروجیها را میبینیم، این منجر به شفافیت بیشتر میشود. یا مشکلی که همیشه در کشور خودمان در مورد تخصیص پزشکان به مناطق محروم داشتهایم، اتفاقاً بهتر است در چنین سیستم طراحیشدهای انجام بگیرد، چون هم خروجیها و هم سازوکاری که این خروجیها را میسازد، در این سیستم کاملاً شفاف و قابل ردیابی است. ضمن اینکه اهداف کاملاً قابل طراحی است. اتفاقاً در شرایطی که تخصیص منابع در چنین مسائلی که مثال زدیم، شفاف و از قبل طراحی شده نباشد، دست مسوول آن حوزه برای اعمال نفوذ و شکلدهی تخصیصها بر مبنای منافع خود و افراد نزدیک به خود، بازتر است. و از این جهت، سازوکار شفاف به کاهش مشکلات اینچنینی کمک میکند. ممکن است بپرسید پس بازار و سازوکار بازار چه میشود. میتوانیم نشان دهیم، حتی به عنوان یک تمرین در درس نظریه بازی داریم که اگر یک حراج داشته باشیم که در دو طرف آن تعداد زیادی افراد وجود داشته باشند و اگر این حراج را به شکل یک حراج قیمت یکنواخت تنظیم کنیم، خروجی این حراج مشابه بازار رقابتی خواهد بود. در مواردی که بازار رقابتی کار نمیکند، این مکانیسم به عنوان یک کاربرد جایگزین مطرح میشود. مثلاً همان مثال تخصیص زمان نشستن و برخاستن هواپیما، صاحب فرودگاه یک انحصارگر است. حالا سیاستگذار چطور میخواهد این انحصارگر را قاعدهمند کند؟ به نظر میآید استفاده از چارچوب طراحی بازار، راهحل راحتتری است.
همه این موارد به کنار، یک خط جدیدی از تحقیقات در حوزه حراج شروع شده است که اتفاقاً محمد اکبرپور هم یکی دو کار در این حوزه انجام داده، و آن این است که چه حراجی را میتوان طراحی کرد که انگیزه تقلب حراجگذار را نیز در نظر بگیرد. مثلاً حراج انگلیسی مرسوم را در نظر بگیرید. همه حضور دارند و مشاهده میکنند که چه کسی پیشنهاد میدهد. یا اگر یک پیشنهاددهنده دوست حراجگذار باشد، افراد میبینند و از این طریق، تقلب و تخطی حراجگذار کنترل میشود. یا مثلاً حراجهای مرسوم دولتی مانند مزایدهها و مناقصهها که در پاکتهای در بسته هستند و هنگام باز شدن پاکتها، افراد همه حضور دارند و به طریق مشابه، انگیزه حراجگذار برای تقلب کنترل میشود. اما در یک حراج بزرگ آنلاین چه اتفاقی میافتد؟ در اینجا کسی با چشم، رفتار حراجگذار را نمیبیند. هماکنون مدلهایی در حال توسعه هستند که انگیزه تقلب حراجگذار را نیز از بین میبرند. یعنی با گسترش ادبیات، چنین مواردی نیز مطرح شدهاند. نکته جالبی که در اینجا وجود دارد این است که ادبیات طراحی بازار در جایگاهی ایستاده است که موضوع آن بینرشتهای است. یعنی شما اگر بخواهید در این حوزه کار کنید، ریاضیات خیلی قوی پیچیده، احتمالاً تحقیق در عملیات، علوم داده و اقتصاد از جنبه ترجیحات را نیاز خواهید داشت. یعنی به نوعی طراحی بازار به حوزهای تبدیل شده است که چندین حوزه دانش با یکدیگر ترکیب شدهاند و کاربردهای جدیدی از دل آن درآمده و این بحث جذابی است. این تنها بر مبنای پایههای نظریه بازیها و اقتصاد نیست بلکه هنگامیکه موضوع کابرد مطرح میشود، نیاز به استفاده از زمینههای علمی دیگر نیز دارد.
کاربرد طراحی بازار و حراج را در دورانهای بحران به چه شکلی میبینید؟ مثلاً به طور مشخص در همین بحران فعلی کرونا، در شرایطی که امکانات کمتر از حد مطلوب است، شاید استفاده از سیستم قیمت لزوماً در تابع هدف سیاستگذار نباشد. البته این مساله را میتوان به حوزه جفتوجورسازی نیز مرتبط کرد.
خیلی فرقی ندارد. حراج یک ابزار قیمتی است که میخواهد با پرداخت، تخصیصها را انجام دهد و اگر سیاستگذار هدف دیگری دارد، میتواند آن مداخله را در بازار معمول انجام دهد یا در یک بازار طراحی شده مثل یک حراج، انجام دهد. منتها نکتهای که در مورد حراجها وجود دارد این است که چون طراحی حراج در اختیار سیاستگذار است، به راحتی میتواند حراج را طوری طراحی کند که اهداف اجتماعی خود را وارد این حراج کرده و خروجی مطلوب خود را محقق کند. یا اگر اشارهای به بحث سیستم غیرپولی آن داشته باشیم، یعنی جفتوجورسازی، مثلاً همین کنکور کارشناسی و کارشناسی ارشد و دکترای خودمان، یک سیستم جفتوجورسازی است. مثلاً سیاستگذار ما زمانی به این نتیجه رسیده است دانشآموزانی که در شهرهای کوچک هستند، نسبت به دانشآموزان شهرهای بزرگ، عدم مزیت دارند. پس برای آنها سهمیه مناطق را قرار داده است. سهمیه مناطق در آن طراحی قرار گرفته و کار خود را انجام میدهد. یا تغییراتی بر اساس جنسیت، وضعیت تاهل و سایر ویژگیها قابل اعمال است. حسن طراحی بازار در این است که با توجه به دادههای در دسترس، امکان استفاده از آزمایشگاه و شبیهسازی وجود دارد. یعنی میتوان این تغییرات و طراحیها و نتایج آنها را قبل از اعمال در سیاستگذاری، در کامپیوتر و آزمایشگاه، شبیهسازی کرد. این ویژگی در بسیاری زمینههای دیگر اقتصاد، امکانپذیر نیست.
اجازه دهید یک سوال تئوری نیز بپرسم. ما در نظریه بازی میگفتیم که در یک موقعیت استراتژیک قرار داریم، یکسری بازیگر وجود دارند با تابع هدف و انتخابهای امکانپذیر خود، و بر اساس این موارد، خروجی را پیشبینی میکردیم. از طرف دیگر، یادم میآید محمد اکبرپور مصاحبهای داشت و در آنجا میگفت اگر بخواهم طراحی بازار را در سی ثانیه تعریف کنم، میگویم طراحی بازار به نوعی نظریه بازیهای معکوس است. یعنی در اینجا شما یک هدف و خروجی مشخص در نظر دارید و مطابق با آن، سازوکاری طراحی میکنید که به آن خروجی مشخص برسید. میخواستم بپرسم این تفکیک را چقدر قبول دارید؟ آیا این تفکیک درست است؟ یا اگر بخواهیم دقیقتر صحبت کنیم، طراحی حراج و بالاتر از آن، طراحی بازار، زیرمجموعه نظریه بازیها هستند؟
نمیتوانم بگویم کاملاً زیرمجموعه است، اما عملاً ابزار اصلی طراحی بازار، نظریه بازیها و کار کردن با انگیزه آدمهاست. منتها باید توجه داشته باشیم وقتی میگوییم طراحی بازار، این عبارت را به دو معنا به کار میبریم: معنای اسمی و معنای فعلی. معنای اسمی یعنی میروید و بازارهایی را که کار میکنند به لحاظ سازوکار و طراحی، مورد مطالعه قرار میدهید. مثلاً حراج انگلیسی برای سالیان زیادی است که کار میکند. ما میرویم و چگونگی کارکرد این حراج را مطالعه میکنیم. در اینجا من طراحی نکردهام و صرفاً چارچوبهای مختلف را مطالعه کردهام که این حراجها چه سازوکاری دارند، چه خروجیهایی میدهند و احتمالاً، چه ایراداتی دارند. بخش دوم طراحی بازار که امروزه خیلی مورد توجه قرار گرفته است، معنای فعلی آن است. در این حالت، شما یک جفتوجورسازی یا بازار را طراحی میکنید. ترجمه دیگر حرف محمد اکبرپور، عنوان مقاله الوین راث است. راث مقالهای دارد با عنوان «هنگامیکه اقتصاددانان شبیه مهندسان عمل میکنند». در مهندسی نیز عملاً به همین شکل است. مثلاً اگر بخواهیم یک هواپیما را طراحی کنیم، ابتدا بال یک پرنده را مطالعه میکنیم و نحوه کار آن را متوجه میشویم، فهم آن بهعلاوه موارد دیگری که خودمان توسعه میدهیم، به ما کمک میکند که هواپیما را بسازیم. یعنی عملاً قسمت اول این مسیر میشود فیزیک و قسمت دوم آن، مهندسی. اگر به همین شکل بخواهیم مقایسه کنیم، طراحی بازار یک قسمت اول به اسم نظریه بازیها دارد و پس از آن، قسمت دوم، جنبه مهندسی آن است.
به هرحال به عنوان کسی که در این زمینهها کار میکنم، برایم خیلی هیجانانگیز است. زمانیکه تیرول جایزه نوبل را برنده شد، همان روز یا روز قبلش، کلاس سازماندهی صنعتی داشتم و مشغول تدریس کتاب تیرول بودم. گفتم به زودی تیرول جایزه نوبل را برنده خواهد شد و فردای آن روز، تیرول جایزه نوبل را برنده شد. یا روز گذشته، در جلسه دفاع پروپوزال دکترای یکی از دانشجویان با موضوع حراج بودم که مدت کوتاهی بعد از برنده شدن نوبل توسط میلگرام و ویلسون بود. این تجربهها به زندگی یکنواخت و شاید خستهکننده افرادی که تماماً مشغول به تحقیق هستند، انگیزه و هیجان مضاعفی میدهد. از این جنبه برای من خیلی جذاب است که اگر نگاه کنید، نظریه بازی و طراحی بازار به عنوان یکی از حوزههایی بوده است که بیشترین نوبل اقتصاد را برده است. حتی میتوان سازماندهی صنعتی را نیز کنار اینها قرار داد چون سازماندهی صنعتی نیز از دل نظریه بازیها خارج شده است و در نتیجه، این مجموعه بزرگتر میشود. برای من از این جهت که در زمینهای کار میکنم که تعداد زیادی جایزه نوبل برده، جذاب است. برخی افراد این حوزه مثل میلگرام و راث را از نزدیک دیده بودم. بهخصوص که میلگرام در سال ۹۵ به ایران آمد و سخنرانی داشت و یکی دو روزی در اینجا مهمان ما بود.
شما با الوین راث هم صحبت مفصلی داشتید که در تجارت فردا منتشر شد.
بله با راث گفتوگویی داشتم که در تجارت فردا منتشر شد و البته قبلتر از آن و در زمان تحصیل نیز، او را دیده بودم. به نظر من نوبل دو خصوصیت دارد. یک خصوصیت آن است که در جمع آکادمیک، فردی که کار برجسته کرده، تشویق میشود. مطمئن نیستم اما حدس میزنم در مورد جایزه امسال، کمیته نوبل ابتدا میلگرام را انتخاب کرده و بعد به این فکر کرده است که حالا برای کدام کار میلگرام، به او جایزه بدهیم. یعنی یکسری افراد وجود دارند که جامعه علمی احساس میکند باید اینها مورد تشویق قرار بگیرند. جلب توجه عموم مردم به یکسری دستاوردهای علمی، خصوصیت دوم جایزه نوبل است. هر سال، فرصتی به وجود میآید که توجه حداقل جمعیت دانشگاهی، به موضوع علمی مهمی جلب میشود. و این فرصت و همچنین رسالت رسانهها از جمله تجارت فرداست که عموم مردم را با این موضوعات آشنا کند. به همین جهت پیشنهادی که برای شما دارم این است که مثلاً، در چندین شماره از مجله، کاربردهای تئوری حراج در عموم زندگی مردم را بررسی کنید تا عموم مردم، بیشتر با این موضوع آشنا شوند.