از لنزکسبوکار
چه فیلمهایی درباره استارتآپها ساخته شدهاند؟
استارتآپها مهم هستند، زیرا موتور رشد اقتصادی به حساب میآیند. آنها منبع مشاغل جدید، محصولات جدید و خدمات جدید هستند. آنها نوآوری را هدایت میکنند و ثروت میآفرینند. استارتآپها نسبت به کسبوکارهای مستقر ریسک بالاتری داشته، اما پتانسیل ایجاد بازده بالاتر را نیز دارند. این به این دلیل است که استارتآپها معمولاً در تبدیل ورودیها به خروجی کارآمدتر هستند. به همین دلیل است که سرمایهگذاران خطرپذیر و سایر سرمایهگذاران مایل به سرمایهگذاری در استارتآپها هستند. آنها همچنین چابکتر و سازگارتر هستند و میتوانند به سرعت در پاسخ به شرایط بازار تغییر کنند.
استارتآپها مهم هستند، زیرا موتور رشد اقتصادی به حساب میآیند. آنها منبع مشاغل جدید، محصولات جدید و خدمات جدید هستند. آنها نوآوری را هدایت میکنند و ثروت میآفرینند. استارتآپها نسبت به کسبوکارهای مستقر ریسک بالاتری داشته، اما پتانسیل ایجاد بازده بالاتر را نیز دارند. این به این دلیل است که استارتآپها معمولاً در تبدیل ورودیها به خروجی کارآمدتر هستند. به همین دلیل است که سرمایهگذاران خطرپذیر و سایر سرمایهگذاران مایل به سرمایهگذاری در استارتآپها هستند. آنها همچنین چابکتر و سازگارتر هستند و میتوانند به سرعت در پاسخ به شرایط بازار تغییر کنند.
استارتآپها منبع ایدهها و نوآوریهای جدید هستند؛ به این خاطر که معمولاً افرادی آنها را ایجاد میکنند که مشتاق ایدهشان هستند و حاضرند برای تحقق آن ریسک کنند. استارتآپها مهماند، زیرا شغل ایجاد میکنند، نوآوری را هدایت میکنند، ثروتآفرین هستند، فرصتهای نابی را برای افراد دارای ایده و بینش فراهم میکنند، موجب تنوع بخشیدن به اقتصاد میشوند، میتوانند تاثیر مثبتی بر جامعه داشته باشند و سرگرمکننده هستند!
برای ساختن یک امپراتوری تجاری میلیارددلاری چه چیزی لازم است؛ جاهطلبی خام، رانندگی بیامان، تاکتیکهای بیرحمانه؟ بسیاری از بزرگترین داستانهای موفقیت استارتآپ هر سه را دربرمیگیرند. در ادامه، 14 مورد از فیلمهایی که درباره این مقوله مهم اقتصادی ساخته شدهاند، آورده شده است.
1- شبکه اجتماعی، 2010
درام «شبکه اجتماعی» به کارگردانی دیوید فینچر، روزهای پرفرازونشیب فیسبوک و مارک زاکربرگ، موسس آن را به نمایش میگذارد. جسی آیزنبرگ در نقش زاکربرگ جاهطلب و در عین حال از نظر اجتماعی بیدستوپا عملکرد برجستهای ارائه میدهد و فیلم، تلاش بیوقفه او را برای ایجاد یک شرکت انقلابی، حتی در شرایطی که روابط از بین میرود، به تصویر میکشد.
فیلم، فرازوفرودهای هیجانانگیز پشت ایدههای پیشرفت را به تصویر میکشد. ما شاهد هجوم هیجانانگیز فیسبوک هستیم که به دانشگاههای جدید گسترش مییابد و همچنین اضطراب شکایتها و خیانتهایی که هر آنچه زاکربرگ ساخته است را تهدید میکند. او با مسئله ایجاد تعادل میان دوستیها و وظایف تجاری دستوپنجه نرم میکند؛ یک مبارزه استارتآپی بیانتها. در نهایت، شبکه اجتماعی به عنوان یک تمثیل مدرن در مورد جستوجوی روح در پس «تغییر جهان» عمل میکند. زاکربرگ در نتیجه دنبال کردن چشمانداز جسورانهاش برای اتصال میلیاردها نفر، خود را از دست میدهد- ایدهآلها و افراد را در این مسیر به خطر میاندازد. او نفوذ جهانی به دست میآورد، در حالی که از درون منزویتر و خالیتر میشود. این فیلم در عین برانگیختن سوالات سخت، بینندگان را به تغییر فرهنگ سوق میدهد. مرز میان الهام خلاق و دزدی چیست؟ آیا کارآفرینان در ماموریت خود، مدیون وفاداران اولیه خود هستند یا فقط آیندهای که تصور میکنند؟
2- تتریس، 2023
«تِتریس» یک فیلم بیوگرافی مهیج محصول سال 2023 است که بر اساس رویدادهای واقعی در مورد گرفتن مجوز و ثبت اختراع بازی ویدئویی تتریس از روسیه در اواخر دهه 1980 در دوران جنگ سرد ساخته شده است. کارگردانی این فیلم را Jon S. Baird و نویسندگیاش را نوآ پینک بر عهده داشتهاند. در این فیلم تارون اِجِرتون، نیکیتا اِفرموف، سوفیا لِبِدِوا و آنتونی بویل ایفای نقش میکنند.
داستان فیلم، درباره طراح بازیهای ویدئویی، هنک راجرز است که به دنبال تضمین حقوق جهانی برای تتریس (1984) است؛ اقدامی که به مذاکرات پرتنش در اتحاد جماهیر شوروی، شامل سازندگان، دولت و دسیسههای شرکتی منجر میشود. ما میبینیم که راجرز از جذابیت، سرسختی و مانورهای حقوقی مشکوک استفاده میکند تا حقوق دستنیافتنی را از مخترع تتریس، الکسی پاجیتنوف (نیکیتا افرموف) و آژانس دولتی شوروی که ادعای مالکیت آن را داشت، تضمین کند. آنچه به دست میآید، داستانی طنزآمیز است که هیاهوی سرمایهداری راجرز را در برابر تشریفات اداری کمونیستی قرار میدهد. تتریس در بستری از یک فیلم دزدی ماهرانه جریان دارد؛ همانطور که راجرز از مسکو تا توکیو، تا سیلیکون ولی میدود، بر ماموران کاگب، تاجران شوم و دیگر موانع غیرمنتظره در تلاش خود غلبه میکند. این فیلم به تضاد فرهنگی میپردازد و در عین حال، شور و شوق راجرز و پاجیتنوف را که میخواهند بازی را به یک پدیده بینالمللی تبدیل کنند، به تصویر میکشد.
تتریس در 15 مارس 2023 در جشنواره فیلم SXSW به نمایش درآمد و در 31 مارس از طریق Apple TV+ منتشر شد. این فیلم عموماً نقدهای مثبتی از سوی منتقدان دریافت کرده است.
3- بنیانگذار، 2016
«The Founder» نگاهی قانعکننده به جاهطلبی و نوآوری، در پس یکی از نمادینترین برندهای آمریکایی ارائه میدهد. مایکل کیتون در نقش رِی کروک نقش برجستهای را ارائه میدهد و در این فیلم، شاهد رانندگی بیامان و همچنین تاکتیکهای بیرحمانه او هستیم. برای هر کارآفرین جوان، این فیلم یک مطالعه موردی جذاب در زمینه استفاده از فرصتها و معضلات اخلاقی رشد بیش از حد است. کاوش فیلم در مورد مشارکتهایی است که پس از بالا رفتن ریسکها، ضعیف میشوند. برادران مکدونالد برای محافظت از کیفیت، در برابر گسترش یافتن مقاومت میکنند، اما کروک پتانسیل بیحدوحصری را برای پیمودن این مسیر میبیند. طرز فکرهای اساساً متضاد آنها باعث ایجاد خشم میشود. این یک تنش رایج در استارتآپهایی است که هم به ایدهآلیستها و هم به عملگرایان نیاز دارند. حفظ همسویی با وجود موفقیت بسیار مهم است.
بنیانگذار همچنین نشان میدهد که تامین مالی اولیه و شرکای مالی برای به دست آوردن قدرت نفوذ چقدر حیاتی هستند. هری سونِبورن با بازی بی. جی. نواک، املاک و مستغلات را به عنوان مسیر مکدونالد به سوی ثروت میشناسد. تفکر خارج از چهارچوب او اجازه میدهد تا سرمایهای فراتر از فروش مواد غذایی داشته باشد. از این رو، آوردن مشاوران کسبوکاری که بتوانند گزینههای کسب درآمدی را که شما از دست میدهید کشف کنند، میتواند بازی را تغییر دهد.
بنیانگذار، تمثیلی شکسپیری درباره شمشیر دولبه پیروزی کارآفرینی است. هنگامی که کروک، مکدونالد را به یک زنجیره جهانی همهجاحاضر تبدیل میکند، خود را در این فرآیند از دست میدهد- روابط را به خطر میاندازد و دیدگاه اصلی برادران را برای غذای باکیفیت، خدمات سریع و ارزشهای دوستانه خانواده منحرف میکند. این یک یادآوری هوشیارکننده است که جاهطلبی لجامگسیخته میتواند معنایی را که پشتِ کار هر فرد وجود دارد، تضعیف کند. برای هر بنیانگذار، داشتن نگاه به ماموریت خود، در مقابل وسواس در مورد معیارها اهمیت دارد.
4- لامبورگینی: مردی پشت افسانه، 2022
لامبـــورگـیــنی، تلـاش خستگیناپذیـــر فروچــیو لامبورگینی (بنیانگذار لامبورگینی) را برای برتری در ساخت خودروهای اسپرت افسانهای به تصویر میکشد که قدرت و زیبایی را روی چرخها بازتعریف میکنند. یک کارآفرین جوان از این فیلم الهام میگیرد که چگونه لامبورگینی از تجربه خود به عنوان یک تراکتورسازی برای شکستن موانع در برابر نخبگان صنعت خودرو استفاده کرد. این فیلم همچنین به عنوان یک نمایه هوشیارکننده از خطر جاهطلبی سمی عمل میکند. کمالگرایی وسواسگونه لامبورگینی روابط را تیره میکند و ارزشها را به خطر میاندازد، زیرا او در تلاش برای یافتن جایگاه نمادش، منزوی میشود. هزینههای پیروزی حرفهای او، ارتباطات شخصیاش را تضعیف میکند- او خانواده خود را نادیده میگیرد، شرکای وفادار را تحقیر میکند و در نهایت خود را از دست میدهد. این موضوع نشاندهنده تعادل دشواری است که رویاپردازان باید میان موشکافکنی تا عظمت تجاری بر آن مسلط شوند و در عین حال، بر اصول و ارتباطات خود پایبند بمانند. جاهطلبی لامبورگینی به نوآوریهای مهیج دامن میزند، اما همچنین باعث ایجاد تکبر و شک و تردید در افرادی میشود که به دیدگاه اصلی او متعهد هستند. داستان او برانگیختن تفکر در مورد معضلات اخلاقی است که بنیانگذاران در رابطه با وفاداری در مقابل پیشرفت با آن روبهرو هستند. در نهایت برای کارآفرینان، لامبورگینی مظهر روحیه سربهفلککشیده مورد نیاز برای تصور ایدههای تغییردهنده بازی است که با درسهای احتیاطی در مورد خطرات اولویت دادن به معیارها نسبت به معنا، تعدیل شده است. دقیقاً مانند «بنیانگذار» و...، این فیلم نشان میدهد که چگونه تفکر بتشکنانه میتواند شما را آزاد، یا در مقابل، منزوی کند. حفظ همسویی، چشمانداز و ارتباط در سفر به همان اندازه مقصد، مهم است.
5- گرگ وال استریت، 2013
«گرگ وال استریت»، به کارگردانی مارتین اسکورسیزی، نگاهی تحریکآمیز و بحثبرانگیز به داستان واقعی جردن بلفورت (لئوناردو دی کاپریو) دارد؛ دلال سهامی که در دهه 1990 یک امپراتوری متقلبانه را بر اساس ریختن سهام پنی میسازد، اما همه چیز را زمانی که افبیآی متوجه میشود، از دست میدهد.
این فیلم درسهای هوشیارکنندهای دارد که چگونه شیوههای تجاری غیراخلاقی و سبک زندگی لذتگرایانه بلفورت در نهایت به سقوط او منتهی شد. این فیلم جذابیت اغواکننده پول، مواد مخدر و رابطه جنسی را در تحریف قطبنمای اخلاقی یک فرد برجسته میکند. بلفورت که به وسیله مربیان مشکوک و مردان بلهقربانگو احاطه شده است، رفتار مجرمانه پرمخاطره را منطقی جلوه میدهد، زیرا سود و لذت را بدون محدودیت دنبال میکند.
احتمالاً، به نظر میرسد که گرگ وال استریت، افراط و تفریط را که محکوم میکند، تمجید هم میکند. در برخی مواقع به نظر میرسد که فیلم از شیطنتهای فاسدانهای که به تصویر میکشد لذت میبرد. با این حال، اوج موفقیت بلفورت ناشی از تقلب باعث میشود که سقوط نهایی او دراماتیکتر شود. در پایان، این فیلم به عنوان یک داستان اخلاقی عمل میکند که جنبه تاریک جاهطلبی را آشکار میکند.
گرگ وال استریت در حالی که بحثبرانگیز است، موفق میشود؛ زیرا یک مطالعه احتیاطی در مورد جاهطلبیِ سمی است. این امر بحثهای متفکرانهای را در مورد موضوعاتی مانند حرص و طمع در مقابل اخلاق ایجاد میکند. در واقع سوالاتی را مطرح میکند که همه کارآفرینانی که امروز به دنبال ایجاد کسبوکار هستند، با آنها مواجه میشوند. پیامهای این فیلم در مورد اینکه چقدر ساده میتوان رفتار غیراخلاقی را توجیه کرد، به طرز نگرانکنندهای درست است.
6- جوی، 2015
«Joy» به کارگردانی دیوید اُ. راسل، داستان تخیلی جوی مانگانو (با بازی جنیفر لارنس)، مادر مجرد لانگ آیلند را روایت میکند که با اختراع موپ (تی) جادویی، یک خاندان تجاری میسازد. این فیلم در حالی که آزادیهای خلاقانه دارد، سفر جوی را از آغازی ساده تا تبدیل شدن به مادر یک شرکت قدرتمند خانوادگی به تصویر میکشد.
جوی یک پرتره الهامبخش از پشتکار کارآفرینانه در برابر همه مشکلات است. چیزی که به چشم میخورد، انگیزه و بینش بیامان جوی است؛ حتی زمانی که با بدبینی دروازهبانان صنعت1، خیانت شرکای تجاری و مقاومت خانواده آشفتهاش مواجه میشود. اشتیاق او برای نوآوری و حل خلاقانه مشکلات در مواجهه با بسیاری از موانع، به شدت طنینانداز شده است.
جنیفر لارنس با بازیگری فوقالعادهاش، کار شگفتانگیزی انجام داده و چالشهایی را که کارآفرینان زن در رابطه با اعتبار و تامین مالی با آن مواجه هستند، برجسته کرده است. اختراع موپ جادوییِ جوی به عنوان «پروژه یک زن خانهدار کوچک زیبا»، در ابتدا از سوی دنیای تولیدی و خردهفروشیِ تحت سلطه مردان رد شد. غلبه بر تعصب جنسیتی و جلب حمایت مدیران مرد برای فروش محصولش، موفقیت جوی را رضایتبخشتر میکند.
این فیلم تنشهای واقعی ایجاد تعادل در رشد کسبوکار در مقابل روابط شخصی را از طریق روابط خانوادگی فرسوده جوی زنده میکند. به طور کلی، Joy تصویری قابل دسترس از چشمانداز، فداکاری و عزم محض پشت پیروزی کارآفرینی یک زن، در برابر شانس ارائه میدهد.
7- رکود بزرگ، 2015
«The Big Short» به کارگردانی آدام مککی، نگاهی کوبنده و در عین حال سرگرمکننده به ایجاد و پیامدهای بحران مالی سال 2008 ارائه میدهد. این فیلم که از کتاب غیرداستانی مایکل لوئیس اقتباس شده است، چندین فرد خارجی وال استریت را دنبال میکند که حباب عظیم مسکن را قبل از ترکیدن آن مشاهده میکنند، سپس علیه بازار شرطبندی میکنند تا از فروپاشی آن سود ببرند.
برای هر کارآفرین جوان، فیلم رکود بزرگ درسهای هوشیارکنندهای در مورد حرص و طمع کنترلنشده و نیاز حیاتی به مسئولیت و پاسخگویی ارائه میدهد. ما میبینیم که بانکداران وامهای رهنی با ریسک بالا را بستهبندی میکنند در حالی که آژانسهای اعتباری به آنها رتبهبندی AAA تقلبی میدهند. شخصیتها متوجه میشوند که کل سیستم بر اساس اسطورهها ساخته شده است- اما تنظیمکنندهها چشم خود را میبندند.
در نهایت بازار مسکن همانطور که قهرمانان ما پیشبینی میکنند منفجر میشود. اما فیلم، از تجلیل از آنها به عنوان قهرمان امتناع میورزد؛ بلکه نشان میدهد که چگونه حتی کسانی که از بحران پول درمیآورند، نتوانستهاند زنگ خطر را به صدا درآورند. این فیلم، فساد وال استریت را مورد انتقاد قرار میدهد و در عین حال پیشنهاد میکند، کسانی که نسبت به رنجهایی که این فساد ایجاد کرده بیتفاوت بودهاند، مسئولیتهایی مشترک دارند.
هیچ پاسخ آسانی ارائه نمیشود، ما فقط حقایق سخت را میبینیم. رکود بزرگ، بینندگان را نهتنها به سرزنش کردن، بلکه برای جستوجوی روح خود فرامیخواند. چگونه مشکلات ریشهای را برطرف کنیم؟ رهبری اخلاقی چگونه است؟ چگونه میتوانیم فرهنگ وجدان را به جای همدستی ایجاد کنیم؟ امروزه کارآفرینان شرکتهای سازنده، با این پرسشها مواجه هستند.
در حالی که The Big Short سریع و سرگرمکننده است، اما مسائل قابل تاملی را در مورد اخلاق مالی و مسئولیتپذیری مطرح میکند که ارزش مبارزه با آن را دارد. پیامهای این فیلم در اطراف شیب لغزنده حرص و طمع، بسیار فراتر از وال استریت طنینانداز میشود.
8- فورد در برابر فراری، 2019
«فورد در برابر فراری» داستان واقعی و غیرعادی کارول شلبی، رویاپرداز خودرو و کن مایلز، راننده ماشین مسابقهای را دراماتیک میکند که با هم متحد میشوند تا یک ماشین مسابقهای فورد انقلابی بسازند تا تسلط فراری در پیست را به چالش بکشند. به عنوان یک کارآفرین، فیلم را در به تصویر کشیدن پشتکار بیامان مورد نیاز برای بر هم زدن جالوتها در هر صنعتی بسیار قوی میبینید.
ما شاهد هستیم که ماوِریک مایلز و شلبی، طراح خودرو، شجاعانه فورد را متقاعد میکنند تا در لمانز2 با فراری غیرقابل نفوذ فرضی روبهرو شود. از طریق شکستها و مقاومت شرکتها، آنها اهرمهای اشتیاق خود را برای نوآوری به کار میگیرند تا مرزهایی را که دیگران غیرممکن میدانند، کنار بزنند. غرایز مسابقهای مایلز با خلاقیت خودروسازی شلبی درآمیخته و در نهایت ماشینی را ایجاد کرد که میتوانست همه را در مسابقه شوکه کند.
فراتر از صحنههای هیجانی مسابقه، مضامین بزرگتری از ناسازگاران رویایی وجود دارد که برای یافتن دیدگاههای تازه، فرضیههای منسوخ را به چالش میکشند. فورد در برابر فراری نشان میدهد که چگونه افراد تازهکار با بودجه کم میتوانند از فناوری، مشارکت و اراده محض برای بازنویسی استانداردهای قدیمی صنعت استفاده کنند. با این حال، نوآوری مستلزم متقاعد کردن ناباورانی است که به وضع موجود وابسته هستند تا امکانات ممکن را تشخیص دهند.
فورد در برابر فراری، نمایهای برانگیزاننده از انعطافپذیری لازم برای غلبه بر شک و تردید دروازهبانان شرکتی و مصرفکنندگان است. این فیلم، الهامبخش هر کارآفرین موفقی است که قصد دارد رقبای به ظاهر شکستناپذیر خود را از طریق قدرت اعتقاد شکست دهد. این فیلم ثابت میکند که مسابقهدهندگان رویایی هنوز هم میتوانند غولها را شکست دهند.
9- بلکبری، 2023
«بلکبری» سفر هیجانانگیز یک پیشگام در فناوری را به تصویر میکشد که با تغییر جزرومد از ریل خارج شده است. هنگامی که دوستان دوران کودکی مایک لازاریدیس (جی باروچل) و داگ فرگین (مت جانسون، کارگردان موفق فیلم) از نوآوری برای بر هم زدن بازار تلفن همراه استفاده میکنند، شاهد جرقه نبوغ هستیم. با این حال، اوج موفقیت آنها با ورود آیفون، جای خود را به مرگ فاجعهبار میدهد.
درسهای تکاندهندهای را در پرترههای رویایی بلکبری کشف خواهید کرد که از طریق اعتقاد و ظرافت محض، قراردادها را تغییر میدهند. فیلم، اهمیت یافتن همبنیانگذار مناسب را نشان میدهد. لازاریدیس و فرگین مظهر روحیات پرهیاهویی هستند که برای تبدیل ایدههای تغییردهنده بازی به واقعیت لازم است. ما میبینیم که آنها بهرغم شک و تردید، یک دستگاه پیشرفت را راهاندازی میکنند، سپس از تفکر جسورانه برای پاسخگویی به تقاضای فزاینده بهره میبرند. آنها از فناوری برای توانمندسازی افراد برای برقراری ارتباط و دسترسی به اطلاعات در هر زمان و هر مکان استفاده میکنند.
با این حال، فیلم همچنین به عنوان یک داستان هشداردهنده شرکتی عمل میکند. بلکبری در پی رشد نمایی تهاجمی، ارزشهای اصلی خود را از دست میدهد. فرهنگ آن از رفاقت ماموریتمحور به دنیای شرکتهای بزرگ منتهی میشود. شکستگی روابط سود کوتاهمدت، جایگزین اشتیاق به عنوان اولویت میشود.
این داستان واقعی، همزمان هم الهام و هم هشدار میدهد. خوشبینی بنیانگذاران به نوآوری دامن میزند، اما آنها را نسبت به بادهای متغیر بازار کور میکند. برای کارآفرینان، این فیلم درسهای اساسی در مورد متعادل کردن اعتقاد با سازگاری و افراد دارای سود ارائه و نشان میدهد که چگونه از دست دادن همسویی با ستاره شمالی (راهنما)، ارزشها و تیم میتواند امیدوارکنندهترین سرمایهگذاریها را هنگام وقوع طوفان تضعیف کند.
10- وال استریت، 1987
درام کلاسیک الیور استون در سال 1987، «وال استریت»، امروزه در تشریح حرص و طمع کنترلنشده، به طرز شگفتانگیزی کار میکند. این فیلم به روایت داستان کارگزار جوان جاهطلب، باد فاکس (چارلی شین) میپردازد که شیفته یک مهاجم ظالم شرکتی، گوردون گکو (مایکل داگلاس) میشود. باد با اشتیاق برای پیشرفت، تجارت بر روی اطلاعات داخلی را آغاز میکند- منطقی کردن رفتار غیراخلاقی به عنوان هزینه موفقیت.
برای کارآفرینان، این فیلم به عنوان یک داستان اخلاقی در شیب لغزنده جاهطلبی طنینانداز میشود. ما شاهد هستیم که باد، ارزشهای خود را به خطر میاندازد تا از نردبان شرکت بالا برود- سایههایی از جنبههای اخلاقی که ممکن است بسیاری از بنیانگذاران درگیر آنها باشند. این فیلم نشان میدهد که چگونه پول و قدرت به جای ابزاری برای نوآوری، میتوانند به اهداف مخدوش تبدیل شوند.
در نهایت، زمانی که مربی او شرکت هواپیمایی پدرش را هدف قرار میدهد، باد باید با بیروح بودن زیربنای باور «طمع خوب است» گکو دستوپنجه نرم کند. این امر باعث میشود که باد، در مورد آنچه برای رسیدن به موفقیت قربانی کرده، تاملی هوشیارکننده داشته باشد.
پیامهای این فیلم در مورد جاهطلبی کنترلنشده و ماتریالیسم سیریناپذیر، هنوز به طرز نگرانکنندهای صادق است. گکو نمایانگر شخصیت افراطی و در عین حال متقاعدکننده سرمایهداری ظالم است که افسارگسیخته باقی مانده است. برای کارآفرینان، این فیلم هم به عنوان یک آرزوی جذاب و هم به عنوان یک داستان هشداردهنده عمل میکند. تماشای والاستریت این سوال را برمیانگیزد: موفقیت شما به چه قیمتی است و آیا رضایت شما را برآورده خواهد کرد؟
11- اتاق بخار، 2000
«اتاق بخار» نگاهی قانعکننده به دنیای تجاری پرمخاطره کارگزاریهای سهام ارائه میدهد. درام جنایی سال 2000، به نویسندگی و کارگردانی بن یانگر، به دنبال ترک تحصیل سِث دیویس (جیوانی ریبیسی) است که درگیر شیوههای کلاهبرداری یک شرکت «دیگ بخار»3 به نام لانگ آیلند میشود که سهام بیارزش را میفروشد.
چیزی که در این فیلم ارزشمند است، این است که چگونه اتاق بخار جاهطلبی را بررسی میکند که پس از به خطر افتادن اخلاقیات، سمی شد. در ابتدا، سث از افزایش آدرنالین ناشی از مشتریان پولدار و بستن معاملات لذت میبرد. رئیس جیم یانگ (بن افلک) میگوید: «این موضوع به پول مربوط نمیشود، بلکه بزرگتر از آن است.» با این حال، مانتراهای ثروتمند شدن شرکت، سث را اغوا میکند.
این فیلم شیبهای لغزنده حرص و طمع و وجدان را در طول زمان نشان میدهد. یانگر (کارگردان) دلالان را شیطانی نمیداند، در عوض انسانسازی میکند که چگونه افراد ظاهراً «خوب» رفتارهای مبهم را پس از غوطهور شدن در فرهنگهای خاص، منطقی جلوه میدهند. مانند وال استریت و گلنگری گلن راس، در این فیلم هم فروشندگانی را میبینیم که به محض ناامیدی برای رسیدن به سهمهای زیاد، به تاکتیکهای غیراخلاقی متوسل میشوند. این فیلم الهامبخش بحثهای متفکرانهای درباره ارزشهای نهفته در فرهنگهای فروش با فشار بالا و ماهیت غارتگرانه آنهاست.
12- گلنگری گلن راس، 1992
«گلنگری گلن راس» که از نمایشنامه تحسینشده دیوید ممت اقتباس شده است، نگاهی غنی به دنیای بینظیر فروش املاک و مستغلات ارائه میکند. ما در این فیلم چهار مامور ناامید را دنبال میکنیم که با سهمیههای بیرحمانه مبارزه میکنند و مایل به استفاده از تاکتیکهای مشکوک برای به دست آوردن سرنخهای امیدوارکننده هستند. هنگامی که معیشت شخصیتها در معرض تهدید انتظارات، دشوار میشود، خطوط اخلاقی با شروع غرایز بقا از بین میرود. وقتی شکست به معنای تامین نکردن خانواده است، چه مدت تاخیر موجه به نظر میرسد؟ گلنگری بحثهای متفکرانهای پیرامون شیب لغزنده جاهطلبی و هزینه واقعی یکپارچگی ایجاد میکند.
در حالی که فیلم حس همدردی را با وضعیت دشوار فروشندگان برمیانگیزد، گلنگری گلن راس از قضاوتهای ساده پرهیز میکند. ممت زیرکانه چندین دیدگاه را در خود جای داده است- از جمله آنهایی که فقط سعی میکنند کار خود را در میان هرجومرج انجام دهند. وقتی فریب رخ میدهد، هیچ شرور یا قهرمان سادهای وجود ندارد. در عوض، آنها افراد پیچیدهای هستند که وقتی سیستمها از کار میافتند، راه خود را گم میکنند.
گلنگری گلن راس با ریتمی سریع و مملو از اجراهای فاخر، هم به عنوان درام جذاب و هم به عنوان تفسیری عمیق موفق است. این فیلم تماشاگران را وادار میکند هنگام زیر فشار بودن، انگیزهها و صداقت را بررسی کنند. وقتی با خواستههای غیرمنطقی مواجه میشویم، چگونه پاسخ میدهیم؛ با همدلی یا اتهام؟ این فیلم نشان میدهد که موفقیت، به فرهنگها و مشوقهایی که در آن ایجاد میکنیم بستگی دارد.
13- Startup.com، 2001
«استارتآپ دات کام» نگاهی به ظهور و سقوط هیجانانگیز govWorks ارائه میدهد- یک استارتآپ جاهطلبانه داتکام در دهه 1990 که هدف آن انقلابی کردن خدمات دولتی است.
در این فیلم سینمایی، شاهد هستیم که بنیانگذاران تام هرمان و کالیل توزمن فشارهای فزاینده رشد بیش از حد،درگیریهای بینفردی و مشکلات فنی را که در نهایت سرمایه امیدوارکننده آنها را خنثی میکند،هدایت میکنند.
در جریان فیلم میبینیم که خوشبینی جای خود را به ناامیدی میدهد و رفاقت کهنه به کینه تبدیل میشود. مانند یک تراژدی شکسپیر، یک جستوجوی قهرمانانه اولیه برای معنا، به دلیل نقص خود قهرمانان از بین میرود.
با این حال استارتآپ داتکام در برابر داستانهای اخلاقی مقاومت میکند. سازندگان فیلم از شیطان جلوه دادن نسل جاهطلب و راندهشده داتکام که اغلب صادقانه میخواستند دنیا را تغییر دهند، امتناع میورزند. در عوض، ما در حال اندیشیدن به پرسشهای جاودانه درباره دوستی، ارزشها و ناتوانیمان در کنترل نیروهای بزرگتر از خودمان هستیم.
در پایان، Startup.com موفق میشود یک لحظه خاص از تاریخ اینترنت را ثبت کند؛ اما پیامهای آن در مورد روابطی که زیر فشار، بیاعتمادی و سوءظن ایجاد میکند، و دشواری حفظ دیدگاه، به طور جهانی طنینانداز میشود. امروز برای هر کارآفرین جوانی عاقلانه است که به درسهای این فیلم توجه کند.
14- هوانورد، 2004
«هوانورد» به کارگردانی مارتین اسکورسیزی، نگاهی گسترده به دوران اولیه زندگی هاوارد هیوز -صنعتگر بلندپروازی که به عنوان تهیهکننده فیلم، پیشگام هوانوردی و بزرگ تجارت، تاریخساز شد-، ارائه میدهد. هیوز که نقشش را لئوناردو دی کاپریو بازی میکند، به عنوان یک مبتکر جسور به تصویر کشیده میشود که از طریق کمالگرایی بیوقفه و میل رویایی برای جابهجایی مرزها هدایت میشود. در این فیلم توضیح داده میشود که چگونه هیوز از ثروت شخصی خود برای ایجاد اختلال در چندین صنعت استفاده کرده است. او میلیونها دلار سرمایهگذاری میکند تا فیلمبرداری هوایی در Hell’s Angels را متحول کند، ریسکهای بزرگی را برای راهاندازی هواپیماهای رکوردشکنی مانند هرکول متحمل میشود و روی سرمایهگذاریهای مخاطرهآمیز مانند خرید خطوط هوایی TWA قمار میکند. کارآفرینان الهام میگیرند که چگونه هیوز بنیانگذار کلاسیکی را نشان میدهد که مایل است همه چیز را برای پیشرفتهایی که دیگران آن را غیرممکن تلقی میکنند، در خط تولید قرار دهد. از طرف دیگر، با وجود تمام درخشش فیلم، «هوانورد» به آرامی تسلط ضعیف هیوز را بر واقعیت آشکار میکند. توجه وسواسگونه او به جزئیات باعث ایجاد فوبیای فلجکننده نسبت به میکروبها و صداها میشود. اخلاق کاری بیامان او جای خود را به بلاتکلیفی و انزوای فلجکننده میدهد. دی کاپریو، مارپیچ هیوز را در جنون انزوا به تصویر میکشد و هشدار میدهد که جاهطلبیهای بزرگ بدون مراقبت از خود میتواند به تلفات منتهی شود. هیوز هم به عنوان نماد و هم به عنوان داستان هشداردهنده عمل میکند.
پینوشتها:
1- دروازهبان در بسیاری از صنایع ضروری است. آنها افراد یا سیاستهایی هستند که به عنوان واسطه عمل کرده و دسترسی از یک نقطه به نقطه دیگر را کنترل میکنند.
2- 24 ساعت لمانز، یک مسابقه اتومبیلرانی اسپرت متمرکز بر استقامت است که هر سال در نزدیکی شهر لومان فرانسه برگزار میشود.
3- طرحهای اتاق بخار، عملیاتهایی در مقیاس بزرگ هستند که از تاکتیکهای فروش فشار بالا، به وسیله بازاریابهایی که سرمایهگذاریهای بسیار سوداگرانه (عمدتاً سهام پنی) را معامله میکنند، استفاده میکنند. این ارتباط ممکن است از طریق تلفن، ایمیل، پیامهای متنی، رسانههای اجتماعی و... انجام شود.