شناسه خبر : 46882 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

تورم ترجیحی

ترجیحات مردم نسبت به تورم چگونه شکل می‌گیرد؟

ورم به عنوان یک پدیده اقتصادی می‌تواند تاثیرات عمیقی بر زندگی مردم، شرایط اقتصادی کشور و سیاست‌های مالی و اقتصادی دولت داشته باشد. با افزایش قیمت‌ها، ارزش پول کاهش پیدا می‌کند و قدرت خرید مردم کاهش می‌یابد؛ همچنین تورم باعث افزایش هزینه‌های تولید و تبعات منفی برای شرکت‌ها و کسب‌وکارها می‌شود. از طرفی، تورم می‌تواند تاثیرات منفی بر توزیع درآمدها و تولید کالاها و خدمات داشته باشد و می‌تواند سرمایه‌گذاری‌ها را تضعیف کند که به نابسامانی‌های اقتصادی منجر می‌شود. بنابراین، مدیریت تورم و پیشگیری از افزایش آن از اهمیت بسزایی برخوردار است تا اثرات منفی آن بر اقتصاد و زندگی مردم کاهش یابد.

 

حامد وحیدی / نویسنده نشریه 

66تورم به عنوان یک پدیده اقتصادی می‌تواند تاثیرات عمیقی بر زندگی مردم، شرایط اقتصادی کشور و سیاست‌های مالی و اقتصادی دولت داشته باشد. با افزایش قیمت‌ها، ارزش پول کاهش پیدا می‌کند و قدرت خرید مردم کاهش می‌یابد؛ همچنین تورم باعث افزایش هزینه‌های تولید و تبعات منفی برای شرکت‌ها و کسب‌وکارها می‌شود. از طرفی، تورم می‌تواند تاثیرات منفی بر توزیع درآمدها و تولید کالاها و خدمات داشته باشد و می‌تواند سرمایه‌گذاری‌ها را تضعیف کند که به نابسامانی‌های اقتصادی منجر می‌شود. بنابراین، مدیریت تورم و پیشگیری از افزایش آن از اهمیت بسزایی برخوردار است تا اثرات منفی آن بر اقتصاد و زندگی مردم کاهش یابد.

باورهای مردم درباره تورم اغلب از طریق تجربیات شخصی، گزارش‌های رسانه‌ای، تجزیه و تحلیل‌های اقتصادی و تاثیرات اجتماعی شکل می‌گیرد. وقتی افراد افزایش قیمت‌ها را در محصولات و خدمات روزمره خود مشاهده می‌کنند، احساس خواهند کرد که تورم در حال افزایش است. اخبار و تحلیل‌های اقتصادی منتشرشده در رسانه‌ها نیز می‌توانند تصویر خاصی از وضعیت تورم ارائه دهند و بر تصورات عمومی تاثیر بگذارند. علاوه بر این، گفت‌وگوها و نظراتی که در جوامع و شبکه‌های اجتماعی مطرح می‌شوند، اعلامیه‌ها و سیاست‌های دولتی در زمینه کنترل تورم نیز می‌تواند بر انتظارات تورمی مردم تاثیر بگذارد. برخی اوقات، باورهای فرهنگی می‌توانند بر درک افراد از اقتصاد و تورم تاثیر بگذارند، به‌طور مثال اگر فرهنگی ارزش‌های پس‌انداز و خرید عاقلانه را ترویج دهد، ممکن است این باور باعث شود افراد به‌طور فزاینده‌ای در مورد افزایش قیمت‌ها حساس باشند. تفاوت در تجربه‌ها و دانش اقتصادی فردبه‌فرد متفاوت است، بنابراین باورهای مردم در مورد تورم بسیار گوناگون خواهد بود. در نتیجه، این تفاوت در دیدگاه افراد نسبت به تورم می‌تواند بر تورم واقعی اثر بگذارد. وقتی مردم انتظار دارند که تورم در آینده افزایش یابد، این باور می‌تواند بر رفتار مالی آنها تاثیر بگذارد. برای مثال، آنها ممکن است تصمیم بگیرند خریدهای بزرگ‌تری انجام دهند یا سرمایه‌گذاری کنند قبل از اینکه قیمت‌ها بالاتر بروند. اگر انتظارات تورمی به‌طور گسترده‌ای پذیرفته شوند و مردم شروع به عمل کردن بر اساس آنها کنند، این انتظارات ممکن است به تورم واقعی تبدیل شوند. واضح است که تورم و انتظارات مردم از آن ارتباط تنگاتنگی دارند و می‌توانند روی همدیگر تاثیر بگذارند. با توجه به اهمیت انتظارات و ترجیحات مردم نسبت به تورم پژوهش‌های بسیاری در این زمینه انجام شده است. در یکی از تازه‌ترین مقالات مربوط به این زمینه، گروهی از پژوهشگران اقتصادی، حسن افروزی، الکساندر دیتریش، کریستین میرسث، رومانوس پریفتیس و رافائل شونله، با استفاده از نظرسنجی‌ها به بررسی نحوه شکل‌گیری تورم ترجیحی و عوامل موثر بر آن می‌پردازند. آنها در مقاله خود، یافته‌های جدیدی در مورد نرخ تورم ترجیحی بلندمدت در میان مصرف‌کنندگان آمریکا ارائه می‌کنند. طبق نتایج این مقاله، مصرف‌کنندگان به‌طور متوسط نرخ تورم سالانه 2/ 0 درصد را ترجیح می‌دهند که به‌طور قابل ملاحظه‌ای کمتر از نرخ تورم هدف فدرال‌رزرو (دو درصد) است. در ادامه خلاصه‌ای از این مقاله ارائه می‌شود.

مقاله به دنبال چه چیزی است؟

اکثر بانک‌های مرکزی مدرن یک هدف اجباری را دنبال می‌کنند؛ ثبات قیمت‌ها. به عنوان مثال، در آمریکا، کنگره به سیستم فدرال‌رزرو دستور می‌دهد قیمت‌های باثبات، حداکثر اشتغال و نرخ‌های بهره بلندمدت متوسط را به ارمغان بیاورند. با این حال، تفسیر ثبات قیمت در محافل سیاستی و دانشگاهی به سمت‌وسوی دیگری کشیده شده و غالباً هدف‌گذاری‌ها از قیمت‌های ثابت به تورم باثبات تغییر پیدا کرده است. این تغییر به این دلیل است که گفته می‌شود وجود سطح پایین و باثباتی از تورم می‌تواند خوب باشد؛ که این موضوع بر اساس الگو‌های نظری اقتصادی است. در مقابل، مصرف‌کنندگان از تورم خوششان نمی‌آید. این تنش دو مجموعه پرسش را ایجاد می‌کند که در این مقاله به بررسی آنها پرداخته شده است. یک، آیا بین ترجیحات مردم و هدف تورمی واقعی فدرال‌رزرو فاصله وجود دارد و اگر چنین است، این فاصله به چه میزان است؟ دو، آیا سیاست‌گذاران می‌توانند با ارائه نظریه‌ها بر نرخ تورم ترجیحی مصرف‌کنندگان تاثیر بگذارند، و اگر چنین است، تا چه حد؟

با استفاده از یک نظرسنجی جدید از مردم آمریکا، تجزیه و تحلیل این مقاله نشان می‌دهد که در واقع شکاف قابل توجهی میان ترجیحات مصرف‌کننده و اهداف واقعی سیاست وجود دارد: مصرف‌کنندگان آمریکا نرخ تورم بسیار پایین‌تری از نرخ تورم مورد نظر فدرال‌رزرو را ترجیح می‌دهند. ترجیح تورم بدون قید و شرط میانه (میانگین) پاسخ‌دهندگان در نظرسنجی این پژوهشگران برای تورم صفر درصد (20/ 0 درصد) است و اکثریت این افراد (بیش از 80 درصد) سیاست پولی را برای اقتصاد آمریکا ترجیح می‌دهند که نرخ تورم بلندمدت را هدف قرار دهد که کمتر از هدف دودرصدی فدرال‌رزرو است. برای درک بهتر منابع این تنش، این مقاله یک تجزیه و تحلیل دومرحله‌ای ارائه می‌کند. در ابتدا، این پژوهشگران عواملی را نشان می‌دهند که به‌طور سیستماتیک با ترجیحات تورم مصرف‌کننده مرتبط هستند. سپس، آنها از یک کارآزمایی تصادفی‌شده کنترل‌دار (RCT) در بررسی خود استفاده می‌کنند تا بتوانند رابطه علی بین ترجیحات تورم و روایت‌های اقتصادی را که مصرف‌کنندگان ممکن است در ذهن داشته باشند تعیین کنند. کارآزمایی تصادفی‌شده کنترل‌دار (RCT) نوعی آزمایش علمی است که در کارآزمایی‌های بالینی بهترین نوع آزمایش به‌شمار می‌رود. در آزمایش تصادفی کنترل‌شده، مشارکت‌کنندگان در آزمایش به صورت تصادفی به حداقل دو گروه تقسیم می‌شوند: گروه اول که تحت درمان مورد آزمایش قرار می‌گیرند و گروه دوم، گروه کنترل (شاهد) است، که برای مقایسه به کار می‌روند. هر یک از مشارکت‌کنندگان باید وظیفه خود را تا حد معینی کامل کنند. پس از اتمام آزمایش، برخی از نتایج در دو گروه تحت آزمایش و گروه کنترل با هم مقایسه می‌شوند تا روابط علت و معلولی بین درمان و پاسخ به درمان ارزیابی شوند. در نهایت این محققان با استفاده از این روش در این مقاله نشان می‌دهند که سیاست‌گذاران می‌توانند با انتقال روایت‌های اقتصادی بر ترجیحات تورم مصرف‌کننده تاثیر بگذارند.

یافته‌های مقاله

اولین گام در تحلیل این مقاله نشان می‌دهد که ویژگی‌های جمعیت‌شناختی و اجتماعی-اقتصادی پاسخ‌دهندگان و همچنین استدلال اقتصادی آنها، با ترجیحات تورمی آنها ارتباط زیادی دارد. برای مثال، پاسخ‌دهندگان مسن‌تر، به‌طور متوسط تورم کمتری را ترجیح می‌دهند. علاوه بر این، شرکت‌کنندگان در نظرسنجی که درآمد آنها بیشتر متکی به دستمزد است، تورم کمتری را ترجیح می‌دهند. در مقابل، پاسخ‌دهندگانی که مطالعات اقتصادی داشته‌اند، تورم ترجیحی‌شان به میزان قابل توجهی بیشتر از دیگران است. این یافته به اهمیت استدلال و روایت‌های اقتصادی برای ترجیحات تورمی در میان مردم اشاره دارد. در واقع، شواهدی برای حضور الگوهایی پیدا می‌شود که اقتصاددانان در ذهن دارند. در این بررسی نشان داده می‌شود زمانی که پاسخ‌دهندگان با فهرستی از روایت‌های مربوط به الگوهای اقتصادی رایج مواجه می‌شوند که دلایلی را برای افزایش یا کاهش تورم بلندمدت تجویز می‌کند، به خوبی ترجیحات تورمی خود را نشان می‌دهند. پاسخ‌دهندگانی که از اثر تورم بر کاهش دستمزدها اطلاع داشتند، ترجیحات تورمی کمتری را نیز بیان کردند. در مقابل، کسانی که تورم بر روی فعالیت اقتصادی اثری نداشت، ترجیحات تورمی بالاتری را بیان کردند.

در مرحله دوم تحلیل این مقاله، شواهد جدیدی برای رابطه علی بین ترجیحات تورم و روایت‌های اقتصادی ارائه می‌شود. در مدل RCT این مقاله، پاسخ‌دهندگان به‌طور تصادفی در یک گروه کنترل یا یکی از پنج گروه درمانی قرار گرفتند. در هر گروه درمانی، پاسخ‌دهندگان در مورد روایت خاصی از تئوری نرخ بهینه تورم، مطلع می‌شوند. طبق یافته‌های مقاله، دو روایت به‌طور قابل توجهی ترجیحات تورم را از نظر آماری و اقتصادی تغییر می‌دهند: یک، تاثیر تورم بر ارزش واقعی دارایی‌های نقدی؛ دو، تورمی که دستمزدهای واقعی را از بین می‌برد که به‌طور علّی ارتباط مستقیمی با ترجیحات تورم‌های پایین‌تر دارد. به عبارت دیگر، وقتی افراد از تاثیر تورم بر دارایی‌های نقدی و دستمزد مطلع می‌شوند، ترجیح می‌دهند که تورم کمتری در اقتصاد کشور باشد.

از طریق یک چهارچوب مفهومی ساده، تحلیل این محققان بینش وسیع‌تری در مورد رابطه بین روایت‌های اقتصادی و ترجیحات تورم ارائه می‌کند. طبق مشاهدات این مقاله، انتقال اطلاعات مربوط به روایت‌های اقتصادی در مورد تورم، ترجیحات تورم پاسخ‌دهندگان را تغییر می‌دهد. با این حال، این تغییر تنها در مورد برخی نظریه‌ها و در میان برخی جمعیت شناختی وجود دارد. به‌طور خاص، اطلاع‌رسانی به افراد در مورد سه نظریه زیر، احتمال تغییر در ترجیحات را در میان پاسخ‌دهندگان تحت درمان افزایش می‌دهد: 1- تورم، هزینه-فرصت نگهداری پول را افزایش می‌دهد. 2- تورم، فضای بیشتری را برای سیاست‌گذاری در کران پایین صفر (Zero Lower Bound ) ایجاد می‌کند. 3- تورم بالاتر می‌تواند شرایط بازار کار را بهبود بخشد. در مقابل، اطلاع دادن به پاسخ‌دهندگان در مورد اینکه تورم دستمزدها را کاهش می‌دهد یا بر قیمت‌های اسمی دارایی‌ها تاثیر می‌گذارد، بر احتمال این توضیح به‌عنوان تورم تاثیر نمی‌گذارد. علاوه بر این، اثرات درمانی در میان برخی از جمعیت‌شناختی‌ها قوی‌تر است: پس از بررسی روایت‌های مربوط به این نظریه‌ها مشخص می‌شود که شرکت‌کنندگان مسن‌تر و همچنین زنان و آنهایی که تحصیلات اقتصادی رسمی ندارند، در احتمالات تعیین‌شده خود بیشتر جابه‌جا می‌شوند.

برای درک بهتر نظریه دومی، نیاز است اطلاعاتی در مورد سیاست‌گذاری در کران پایین صفر داشته باشیم. سیاست‌گذاران با «کاهش نرخ بهره» کاری می‌کنند که انگیزه پس‌انداز در اقتصاد «کم» شود. وقتی مازاد ظرفیت وجود دارد، اقتصاد نیاز به سرمایه‌گذاری جدید ندارد و بیشتر به مصرف نیاز دارد تا صنایع فعلی به ظرفیت خود برگردند. کاهش نرخ‌های بهره باعث می‌شود تمایل مردم به سرمایه‌گذاری پولشان در بانک و اوراق قرضه کمتر شده و به‌جای آن تمایل به مصرف بیشتر شود. همچنین پایین رفتن نرخ‌های بهره مردم را تشویق می‌کند تا وام بگیرند و وسایل جدید (مثلاً خودرو یا مسکن) بخرند. یعنی بانک مرکزی با کاهش نرخ‌های بهره کاری می‌کند که به زبان ساده پول در دست‌وبال مردم زیاد شود و مردم احساس قدرت خرید کرده و دوباره به مصرف رو بیاورند. البته این زیاد کردن پول و کاهش بهره یک حدی دارد: وقتی سیاست‌گذار احساس کند که مصرف تا جایی بالا رفته که تورم دارد شکل می‌گیرد ترمز قضیه را می‌کشد. از آن طرف هم پدال گاز سیاست‌گذار یک حدی دارد: نرخ بهره اسمی نمی‌تواند از صفر پایین‌تر بیاید که به آن کران پایین صفر می‌گوییم.

به‌طور کلی، یافته‌های این مقاله پیامدهای گسترده‌ای برای سیاست پولی دارد. اینکه یک سیاست پولی موثر باید هدف تورمی خود را توجیه کند. بررسی این مقاله نشان می‌دهد ارائه چنین توجیهاتی می‌تواند بر روی مردم اثر بگذارد- اما فقط در ابعادی خاص و برای جمعیت‌های مختلف متفاوت است. نتایج این پژوهشگران راه را برای مطالعات آتی هموار می‌کند تا میزان این تاثیرات را به‌طور جامع‌تری در بین سیاست‌های ارتباطی مختلف مقایسه کنند و در نتیجه انتخاب‌های ارتباطی برای سیاست پولی را اطلاع دهند.

مطالعات پیشین

در حالی که ادبیات در مطالعه نرخ تورم بلندمدت بهینه نظری گام‌هایی برداشته است، کار کمی وجود دارد که مستقیماً ترجیحات تورمی را بررسی کرده باشد. نظرسنجی پیشگام شیلر (1997) و کار اخیر استانچوا (2024) در مورد بررسی دلایلی که چرا پاسخ‌دهندگان از تورم خوششان نمی‌آید، کمک شایانی به بررسی در این حوزه کرده است. یافته‌های این مقاله نیز با نتیجه اصلی این نظرسنجی‌ها همخوانی دارد-اینکه مردم از تورم بدشان می‌آید، زیرا استاندارد زندگی آنها را کاهش می‌دهد. مقالات متعددی همچون فری (2008)، هاوبنر و کلم (2015)، روپرا و لوئنگاس (2011) و همچنین دی تلا و همکاران (2001)، به‌طور کلی با ارائه شواهد بین‌کشوری نشان دادند که شادی یا رضایت از زندگی مردم به‌طور معکوس با نرخ تورم کشورشان مرتبط است. سهم تکمیلی تحلیل این مقاله نیز سه مورد است: اول، نرخ‌های واقعی ترجیحی بلندمدت تورم را که در ذهن پاسخ‌دهندگان است، همراه با همبستگی‌های جمعیتی و اجتماعی-اقتصادی آنها کمیت می‌کنند. دوم، ارتباط الگو‌های اقتصادی در شکل‌گیری چنین ترجیحاتی را ترسیم می‌کنند. سوم، یک مدل RCT  را برای سنجش دامنه ارتباطات بانک مرکزی برای شکل دادن به ترجیحات تورمی اجرا می‌کنند.

در ترسیم ارتباط الگو‌های اقتصادی که مردم هنگام بیان ترجیحات تورمی خود در ذهن دارند، این مقاله به کار Candia و همکاران (2020) مرتبط می‌شود. در مقاله کندیا و همکاران (2020) شواهد مربوط به انتظارات تورمی را به روشی تا حدودی مشابه با تحلیل این مقاله از ترجیحات تورمی تفسیر می‌کند: مصرف‌کنندگان تفسیری از سمت عرضه از تورم ارائه می‌دهند («تورم برای اقتصاد بد است») زیرا بر اثرات منفی درآمد دلالت دارد. مقاله حاضر همچنین به ادبیات گسترده‌ای در مورد ترجیحات مربوط به اقتصاد کلان و همبستگی‌های جمعیتی و اجتماعی-اقتصادی گسترده مربوط می‌شود. به عنوان مثال، فالک و همکاران (2018) ناهمگونی قابل توجهی را در ترجیحات اقتصادی در بین کشورها و در داخل کشورها مستند می‌کند و با عوامل جمعیتی و نتایج اقتصادی ارتباط برقرار می‌کند. کولز و چن (1990)، هافستتر و روزاس (2021)، جایادف (2008)، للیولد (1999) و شیو (2003، 2004) مجموعه‌ای از تنوع کشورها را در مبادله کوتاه‌مدت بین تورم و بیکاری مستند می‌کنند. در حالی که تجزیه و تحلیل این مقاله با این یافته گسترده که ترجیحات اقتصادی بسیار ناهمگن هستند و ناهمگنی آنها می‌تواند به‌طور سیستماتیک با عوامل جمعیتی و اجتماعی-اقتصادی مرتبط باشد، سهم مکمل این مقاله در تمرکز بر روی ترجیحات تورمی بلندمدت نهفته است.

پرده پایانی

مقاله «ترجیحات تورمی» دو یافته جدید در مورد درک ترجیحات تورم ارائه می‌دهد. اول، نظرسنجی این مقاله ترجیحات تورمی را در جمعیت آمریکا بررسی می‌کند و همبستگی آن را با ویژگی‌های جمعیتی و اجتماعی-اقتصادی و همچنین استدلال اقتصادی، کمیتی می‌کند. دوم، مدل RCT این مقاله یک رابطه علی روایت‌های اقتصادی و ترجیحات تورمی را نشان می‌دهد. این نشان می‌دهد که بانک‌های مرکزی ممکن است ابزارهای ارتباطی در اختیار داشته باشند تا ترجیحات تورمی مردم را با الگو‌های تورم بهینه هماهنگ کنند.

دراین پرونده بخوانید ...