سکتههای یک آتشبس
چرا کشتی طوفانی مذاکرات غزه به ساحل آرامش نمیرسد؟
آنچه در این گزارش میخوانید یک «تنه» اصلی دارد و چند شاخ و برگ. محور این «تنه» مسئله «غزه» و مذاکرات آتشبس است، اما شاخ و برگ آن به مسائل دیگری مانند نقش حزبالله لبنان، تعاملات چین در مسئله غزه و رویکرد نتانیاهو در مسئله آتشبس میپردازد.
یکم) چکیدهای از تحولات آتشبس
طی چندماهه اخیر، فرآیند آتشبس غزه با سکتههای زیادی مواجه شده است. طرفهای منطقهای و فرامنطقهای برای به نتیجه رساندن مذاکرات و جلوگیری از یک جنگ احتمالی منطقهای به تکاپو افتادهاند، اما گویا این مذاکرات سر دراز دارد و هربار به دلیلی «هوا میشود». تلاش چندماهه جو بایدن، رئیسجمهور آمریکا، برای آتشبس و توافق آزادسازی گروگانها بین اسرائیل و حماس هم گاهی به درهای بسته میخورد و گاهی بهصورت موقت، فرجی در آن صورت میگیرد. به نظر میرسد طرفین در آستانه ورود به فاز «یا بپذیر یا رها کن» هستند. در چند مرحله، ایالاتمتحده، همراه با قطر و مصر، بر این باور بودند که یک توافق در دسترس است. اما هربار یکی از طرفین -اسرائیل یا حماس- شرطهای جدیدی مطرح کرده و باعث به تعویق افتادن چندباره آتشبس شدند.
«یاسمین ابوطالب»، نویسنده آمریکایی عربتبار، در گزارش ۷ سپتامبر برای سیانان نوشت، به نظر میرسد شانس بایدن برای پایان دادن به جنگ غزه قبل از ترک کاخ سفید، چندان زیاد نباشد. این گزارشگر میافزاید، این احتمال بیشتر است که او ریاستجمهوری خود را بدون دستیابی به نتیجهای مشخص پایان دهد. او بر این باور است که مذاکرهکنندگان (طرفهای آمریکایی-عربی) بهشدت نگراناند که اسرائیل و حماس هیچ انگیزهای برای دستیابی به توافق برای متوقف کردن این جنگ ۱۱ماهه نداشته باشند. هفتم اکتبر سال جاری برابر با ۱۵ مهرماه ۱۴۰۳ جنگ غزه وارد یکسالگی خود میشود. مقامات کاخ سفید و دیپلماتهای منطقه بر این باورند که آتشبس نهتنها برای رسیدگی به وضعیت غمانگیز بشردوستانه در غزه، بلکه برای جلوگیری از یک جنگ منطقهای گستردهتر، کلیدی است.
برخی دیپلماتها بهشرط فاش نشدن نام و بهمنظور ارائه توضیحات بیشتر در مورد آتشبس گفتند، اگر پیشازاین، نتانیاهو با ایجاد شروط جدید در مسیر مذاکرات کارشکنی میکرد اما هفته گذشته حماس با ارائه شرطی جدید روند مذاکرات را با وقفه مواجه کرد. اما ماجرای این وقفه چه بود؟ دو طرف بهطور آزمایشی توافق کرده بودند که در یک مقطع مشخص، اسرائیل شبهنظامیان فلسطینی را که در حال گذراندن حبس ابد هستند آزاد و حماس هم در ازای آن سربازان اسرائیلی را آزاد کند. اما هفته گذشته، حماس گفت که زندانیان غیرنظامی نیز باید همراه با این زندانیان مبادله شوند؛ ایدهای که برخی دیپلماتهای منطقه آن را «قرص سَمی» نامیدند. آنها گفتند که میشد این درخواست را در مراحل بعدی مطرح کرد تا لااقل گام اول آتشبس شکل بگیرد [لازم به ذکر است که این گزارش فقط به روایت آنچه رخداده میپردازد].
این در حالی است که «ویلیام برنز» (رئیس سیا) و «ریچارد مور» (رئیس MI6) روز شنبه ۱۷ شهریورماه در یک نشست بیسابقه در لندن گفتند که «تنشزدایی سخت است». اگرچه مقامات ایالاتمتحده (از جمله برنز که در مذاکرات آتشبس بسیار فعال بوده و مذاکراتی با مصر و قطر داشته) اصرار دارند که توافق نزدیک است، اما هفته گذشته بنیامین نتانیاهو، نخستوزیر اسرائیل، گفت که گزارشها درباره پیشرفت «نادرست» است. برنز مدعی شد که ۹۰ درصد متن بین طرفهای درگیر مورد توافق قرار گرفته اما «آن ۱۰ درصد باقیمانده سختترین قسمت کار است». برنز افزود که پایان دادن به درگیری مستلزم «انتخابهای سخت و مصالحههای دشوار» از سوی اسرائیل و حماس است. «کوین لیپتاک» در گزارشی در سیانان نوشت، در جزئیاتی که پیش از این به اشتراک گذاشته نشده بود، یک مقام ارشد دولت بایدن گفت، «از ۱۸ بند توافقنامه، ۱۴ بند تکمیل شده و با آن موافقت شده است».
مقامات آمریکایی انگشت اتهام را بهسوی حماس نشانه میروند، اما برخی دیگر نتانیاهو را مقصر تعویقهای مکرر در فرآیند آتشبس میدانند. «کوین لیپتاک» میافزاید، یک مقام ارشد دولت آمریکا در پاسخ به این پرسش که آیا فشار بیشتر بر نتانیاهو به توافق منجر خواهد شد یا خیر، گفت: «رئیسجمهور راه خود را برای عبور نتانیاهو از خط پایان انتخاب کرده است.» این مقام ارشد در مورد عدم تحویل تسلیحات یا استفاده از اهرمهای دیگر ایالاتمتحده علیه اسرائیل افزود: «معلوم نیست که این چیزها رفتار دولتی را که شامل وزیری از راست افراطی مانند ایتامار بن گویر است تغییر دهد.» برخی کارشناسان بر این باورند که اگر توافق آتشبس در چند ماه آینده محقق نشود، برای بایدن که در یک سال گذشته زمان، تلاش و سرمایه سیاسی زیادی را صرف فشار برای پایان دادن به این مناقشه کرده است، یک ناامیدی و یک شکست بزرگ سیاست خارجی خواهد بود. برخی دیگر هم احتمال پاسخ نظامی ایران را ضرورتی برای آتشبس و جلوگیری از یک جنگ منطقهای میدانند.
نتانیاهو طی دو کنفرانس مطبوعاتی قویاً استدلال کرد که نیروهای اسرائیل باید در درازمدت در امتداد مرز مصر و غزه موسوم به کریدور فیلادلفی باقی بمانند تا از قاچاق اسلحه از سوی گروههای شبهنظامی جلوگیری شود (در این رابطه به دو گزارش اینجانب بنگرید با عنوان «شکست مذاکرات قاهره» و «معمای فیلادلفی در غزه»). اصرار نتانیاهو البته در تضاد با توافق آتشبسی بود که گفته میشد اسرائیل آن را امضا کرده است. یکی از مقامات ارشد دولت بایدن در پاسخ به کنفرانس مطبوعاتی نتانیاهو به خبرنگاران گفت: «از نظر من، هرچه کمتر در مورد موضوعات خاص گفته شود، بهتر است. مشخص کردن مواضع خاص در میانه یک مذاکره همیشه مفید نیست.»
دوم) آتشبس به ضرر نتانیاهو است
«بلن فرناندز»، ستوننویس الجزیره، میگوید، تنها کاری که نتانیاهو میتواند انجام دهد این است که خواستههای بیشتری را مطرح کند. او دلایل زیادی برای انحراف مذاکرات دارد. نتانیاهو ضمن ارائه امتیاز به اعضای راست افراطی کابینهاش و جلوگیری از انحلال آن، معتقد است اگر جنگ متوقف شود، باید با اتهامات فساد سروکار داشته و پروندهاش در سیستم قضایی به جریان بیفتد. افزون بر این، با توجه به صدور حکم بازداشت وی از سوی «دیوان کیفری بینالمللی» به اتهام جنایات جنگی، این احتمال هست که او با چالشهای سختتری مواجه شود. این نویسنده بر این باور است که اسرائیل هرگز در کار صلح نبوده است، بلکه همواره بر تداوم جنگ و کشتار اصرار داشته است. او بر این باور است که اسرائیل تاریخ گستردهای در خرابکاری در قراردادهای آتشبس و بهطور کلی در «فرآیند صلح» دارد و بهطور طبیعی فلسطینیها را مقصر همه شکستها میداند.
سوم) نقش حزبالله در غزه
«دیوید داود» در تحلیلی در «شورای آتلانتیک» نوشت، پس از پاسخ تلافیجویانه حزبالله به ترور فواد شکر، مشخص نیست اقدام یا واکنش بعدی این گروه چیست، اما نبرد هر دو طرف با شدت و ضعف ادامه خواهد داشت. حزبالله از یکسو متعهد به نجات متحدان خود در غزه است، اما از سوی دیگر خواهان جنگ تمامعیار با اسرائیل هم نیست، چراکه این گروه باید منافع دولت لبنان و کلیت این کشور را هم در هرگونه اقدام نظامی مدنظر داشته باشد. آغاز جنگ فرسایشی کنونی به حزبالله اجازه داد تا تعهدات خود را در محور مقاومت با ملاحظات داخلی لبنان هماهنگ کند. با افزایش فشارهای بینالمللی (از جمله فشار آمریکا) بر اسرائیل بهطور کلی و بهطور خاص برای باز نکردن یک جبهه در لبنان، حزبالله توانست سرعت این درگیری را کنترل کند.
از سوی دیگر، «جاستین صلحانی» در الجزیره نوشت، شدت حملات برونمرزی بین حزبالله و اسرائیل پس از تبادل آتش در ۲۵ آگوست کاهش یافته است. حزبالله بارها گفته است که نبرد با اسرائیل به غزه مرتبط است و پس از دستیابی به آتشبس، حملاتش متوقف خواهد شد. به گفته تحلیلگران، حمله اخیر حزبالله با هدف ایجاد مجدد سطح بازدارندگی برای منصرف کردن اسرائیل از حمله به رهبران ارشد این گروه، بهویژه در شهرهایی مانند بیروت، انجام شد. «عماد سلامی»، تحلیلگر سیاسی در دانشگاه آمریکایی-لبنانی در بیروت، به الجزیره گفت: «حزبالله واقعاً سطح قابل توجهی از بازدارندگی را پس از کمپین تلافیجویانه گسترده خود برای انتقام از ترور فواد شکر دوباره برقرار کرده است.» سلامی افزود: «این مسئله نقض ادعای اسرائیل مبنی بر کاهش قابل ملاحظه تواناییهای حزبالله است و بهوضوح نشان میدهد حزبالله بهرغم کارزار نظامی ۱۱ماهه و بسیار پرهزینه نظامی اسرائیل با هدف تضعیف این گروه، فرماندهی و کنترل خود را حفظ کرده است.»
تحلیلگران میگویند، یک «ثبات مشخص» به درگیریها بازگشته است؛ درگیریهایی که پیش از این میرفت از کنترل خارج شود و پای بازیگرانی از منطقه و فراتر از آن را به منطقه کشاند. «کریم امیل بیتار»، استاد روابط بینالملل در دانشگاه سنت جوزف در بیروت، نیز گفت: «من [این تبادل اخیر آتش] را بیشتر بهعنوان تلاشی هماهنگشده از سوی ایالاتمتحده برای برگرداندن [ورق] و جلوگیری از تشدید تنش میبینم.» او میگوید: «اسرائیل احتمالاً به حمله به اهداف خاصی در لبنان ادامه خواهد داد، اما من شک دارم که در آینده نزدیک به دنبال شخصیت بزرگی مانند فواد شکر بروند.»
چهارم) آتشبس غزه و نقش چین
«جاناتان فولتون» و «مایکل شومان» هم با اشاره به «بگومگوی» چین و آمریکا در سازمان ملل بر سر قطعنامه آتشبس در مقالهای در «شورای آتلانتیک» نوشتند، واکنش چین به بحران غزه نشان میدهد که چگونه رویکرد چین به خاورمیانه در حال تغییر است و اینکه چگونه نفوذ بیشتر چین میتواند روابط کشورهای خاورمیانه با یکدیگر و با ایالاتمتحده را تغییر دهد. فراتر از آن، تعامل چین در خاورمیانه نشاندهنده تغییر بزرگتری در استراتژی ژئوپولیتیک این کشور به سمت دستیابی به نقش رهبری جنوب جهانی با هدف ارتقای قدرت سیاسی، منافع اقتصادی و دیدگاه ایدئولوژیک خود برای جهانی جدید است.
رویکرد چین به بحران غزه البته محدودیتهای نفوذ این کشور در خاورمیانه و همچنین نیات و اهداف واقعیاش در منطقه را نشان میدهد. تلاشهای دیپلماتیک پکن در قبال درگیریها در غزه از حد لفظ فراتر نرفته است. رهبران چین فرمول پذیرفتهشده برای «راهحل دوکشوری» برای مناقشه اسرائیل و فلسطین را بدون ارائه هیچ ایده یا ابتکار جدیدی که بتواند چنین حلوفصلی را تسهیل کند، مطرح کردهاند. آنها همچنین درگیر دیپلماسی هماهنگ با رزمندگان شبهنظامی برای خنثی کردن بحران نبودهاند، و به نظر میرسد آنها فاقد کشش و ظرفیت لازم برای آوردن اسرائیلیها و فلسطینیها به میز مذاکره هستند. در حالی که مقامات پکن ادعا میکنند در این موضوع وحدت نظر دارند، اما در عمل موضع آنها طرفداری از فلسطین (و در مواقعی حتی حماس) بوده است.
«فولتون-شومان» بر این باورند که پکن به جای تعامل با اسرائیل، آشتی میان جناحهای رقیب فلسطینی حماس و فتح را تشویق میکند. در ماه جولای، «وانگ یی» میزبان نشستی از نمایندگان دو جناح و دیگر طرفهای فلسطینی بود که پیمانی به نام «اعلامیه پکن» را امضا و متعهد شدند که یک دولت واحد تشکیل دهند. پکن به جای اینکه بهعنوان یک ذینفع سازنده عمل کند، در تلاش است تا از بحران غزه برای ارتقای قدرت و جایگاه خود، نهتنها در منطقه، بلکه در جنوب جهانی، بهرهبرداری کند. ایده این است که چین خود را قهرمان ستمدیدگان جهان و صدایی برای صلح در تضاد با ایالاتمتحده معرفی کند.
پنجم) دموکراسیهای غربی شریک نسلکشی
«جاناتان کوک»، روزنامهنگار و نویسنده بریتانیایی، در مقالهای مفصل از زاویهای دیگر مسئله جنگ غزه را مورد بررسی قرار داد. او معتقد است: دلایل زیادی وجود دارد مبنی بر اینکه چرا غزه ماههاست از رادار رسانههای غربی خارج شده است، حتی با تبدیل آن به یک منطقه کشتار. این نویسنده بریتانیایی میافزاید، اسرائیل مانع ورود خبرنگاران غربی شده، بیشتر روزنامهنگاران فلسطینی را کشته و همچنین سازمانهای کمکرسان بینالمللی و سازمان ملل را بیرون رانده یا فعالیتهایشان را بهشدت محدود کرده است. کسی نمانده به ما بگوید که بهراستی چه اتفاقی دارد در غزه میافتد. این نویسنده بر این باور است که ما فقط عکسهایی از رنج مردمان را میبینیم اما تصویری بزرگ از آن نداریم. در مورد قحطی در غزه باید پرسید چرا اسرائیل بهطور نظاممند کمکها را به این منطقه مسدود کرده و فلسطینیان را از غذا، آب و برق محروم؟
«کریمخان»، دادستان ارشد دیوان کیفری بینالمللی، برای بنیامین نتانیاهو (نخستوزیر اسرائیل) و یوآو گالانت (وزیر جنگ) درخواست حکم بازداشت کرده است، زیرا گرسنگی دادن آنها به غزه مصداق جنایت علیه بشریت است. آمار واقعی کشتهها احتمالاً هرگز گزارش نخواهد شد. سیاستمداران غربی علاقهای به دانستن حقیقت و رسانههای غربی علاقهای به کشف آن ندارند.
نسلکشی اسرائیل همچنان ملموس است و دلیل تکاندهندهای است بر اینکه پایتختهای غربی آنگونه که ادعا میکنند سنگر دموکراسی در برابر بربریت نیستند. سیاستمداران غربی در نسلکشی شریکاند. اگر دولت بایدن میخواست، این کشتار میتوانست در هر مقطعی متوقف شود. اسرائیل کاملاً وابسته به کمکهای نظامی، دیپلماتیک و مالی ایالاتمتحده است. ارسال ۵۰ هزار تن سلاح از سوی دولت بایدن به اسرائیل و میلیاردها دلاری که طی یک سال گذشته به نتانیاهو داده، این وابستگی را کاملاً آشکار میسازد.
اما حقیقت این است که آخرین بقایای مسئولیتپذیری دموکراتیک سالها پیش از بین رفت، زیرا سیستمهای سیاسی غرب بهطور کامل به وسیله شرکتهای قدرتمند سراسر جهان تسخیر شدند (در همین رابطه به پروندهای به قلم اینجانب در باشگاه اقتصاددانان در تاریخ ۱۹ شهریورماه ۱۴۰۳ بنگرید با عنوان «جنگ غزه به روایت آمارها» که در یکی از گزارشهایش به قلم «اسپنسر آکرمن» بهتفصیل در مورد شرکتهایی که در جنگ غزه سهیم هستند سخن گفته شده است). میلیونها نفری که علیه کشتار مردم راهپیمایی میکنند بهعنوان «دهها هزار نفر» گزارش میشوند، درحالیکه همزمان از آنها با عنوان «یهودستیز» نام برده میشود. کشورهای غربی و ناتو عمدتاً به ابزاری برای ارتقای منافع محدود نخبگان شرکتی تبدیل شدهاند که هدفشان این است که سود حاصل از جنگهای دائمی را به جیب بزنند. بلومبرگ ماه گذشته گزارش داد که حملات هوایی اسرائیل به غزه خانههای 3 /2 میلیون فلسطینی را به ۴۲ میلیون تُن آوار تبدیل کرده است. این برای پر کردن خطی از شرکتها و البته کامیونهای کمپرسی از نیویورک تا سنگاپور کافی است.