جبران ناترازی انرژی
گفتوگو با عباس خندان درباره تبعات تعدیل جمعیت مهاجران افغانی
برخی معتقدند اگر تعداد مهاجران افغانی در ایران ۱۰ میلیون نفر باشد، چیزی حدود ۱۳ میلیارد دلار از منابع هیدروکربنی کشور برای این جمعیت هزینه میشود که معادل ۲۰ درصد بودجه دولت است. عباس خندان استاد دانشگاه خوارزمی، معتقد است خروج تدریجی مهاجران افغانی از ایران مزایای زیادی برای دولت جدید ایجاد میکند. از جمله اینکه تحولاتی در بازار کار به وجود میآورد و ناترازی انرژی را هم کاهش میدهد. با دکتر خندان در زمینه آثار و تبعات اقتصادی خروج مهاجران کشور همسایه از ایران گفتوگو کردهایم.
♦♦♦
این روزها اخبار زیادی درباره نحوه برخورد با مهاجران افغانی مطرح است. برخی موافق اخراج آنها هستند و برخی هم مخالفت میکنند. اساس برخی مخالفتها بر این استوار است که مهاجران افغانی نقش زیادی در ناترازیهای اقتصادی دارند. به نظر شما خروج مهاجران افغانی از ایران چه عواقبی به دنبال دارد؟ آیا این اتفاق به سود اقتصاد کشور است؟
ابتدا درباره منافع و زیانهای حضور مهاجران افغانی در ایران صحبت کنیم و بعد به تحلیل خروج آنها بپردازیم. حضور مهاجران افغانی در کشور ما طبیعتاً یکسری منافع و یکسری زیانهایی دارد. از لحاظ اقتصادی برای همه مشخص است و به نوعی همه روی آن توافق دارند که حضور مهاجران افغانی در ایران دو منفعت دارد؛ منفعت اول این است که مهاجران کشور همسایه نیروی کار ارزانی هستند و در نتیجه برای بنگاهها مزیت ایجاد میکنند. به این شکل که هزینه نیروی کار و تولیدشان پایین میآید و طبیعتاً میتوانند تولید بیشتری داشته باشند. فکر نمیکنم کسی روی این موضوع تردیدی داشته باشد. نکته دوم که برخی معتقدند مزیت به شمار میرود، این است که میتوانیم به مهاجران افغانستانی که مراحل قانونی اقامت خود را طی کردهاند، به چشم سیاست جمعیتی نگاه کنیم. در کشورهای اروپایی که با سالمندی جمعیت روبهرو هستند؛ یعنی از یک طرف جمعیت سالمندشان زیاد میشود و از طرف دیگر زادوولد در آن کشورها به دلیل سالمندی و کم شدن جمعیت نیروی کار کم میشود، مسیر را برای پذیرش مهاجران هموار میکنند. در اروپا شاهد چنین نگرشی بودیم و واکنش آنها به سالمندی جمعیت این بود که مهاجران بیشتری بپذیرند و افراد زیادی از کشورهای مختلف وارد اروپا شوند تا جمعیت تعدیل شود. بنابراین یکی از احتمالها این است که سیاستمداران ما هم ورود اتباع افغان را به مثابه یک سیاست جمعیتی دیدند، یعنی در واکنش به بحران سالمندی و کاهش نرخ زادوولد که نیروی کار در آینده کم خواهد شد، به این نتیجه رسیدند که ما هم نیاز داریم چنین سیاستی را به کار گیریم. اینکه چنین سیاستی درست یا نادرست است، موضوع بحث ما نیست؛ البته شخصاً با آن مخالفم زیرا اتفاقاً ایران با بحران سالمندی هنوز روبهرو نشده که شاید در 10، 20 سال آینده با آن روبهرو شویم اما هنوز نیروی کار در کشور نیروی جوانی است و میانگین سنی جمعیت ایران 33، 34 سال دارد.
این را هم باید در نظر گرفت که در حال حاضر در کشور ما نیروی کار بالقوهای وجود دارد که به دلایل مختلف در اقتصاد مشارکت ندارند، از جمله زنان و نیروی کاری که 50، 60 سال سن دارند. نرخ مشارکت اقتصادی در زنان بسیار پایین است که بالاترین آن 16 درصد بوده و در حال حاضر حدود 11 درصد است. این یعنی 90 درصد جمعیت بانوانی که در سن کار هستند، هنوز به دلایل مختلف وارد بازار کار نشدهاند. یا نرخ مشارکت اقتصادی نسبت به دنیا در سنین 50 و 60 سال در ایران خیلی پایینتر است. این هم یعنی ما جمعیتی داریم که بالقوه وارد بازار کار نشدهاند و میتوانند وارد بازار کار شوند. حتی اگر مشکل سالمندی جمعیت را نیز در سالهای آینده در نظر بگیریم، بازهم چندان شاید با کاهش نیروی کار روبهرو نشویم. برخی معتقدند یکی از دلایل کاهش مشارکت زنان، وجود کارگران افغانی است.
و البته برخی هم استدلال میکنند که کارگران افغانی معمولاً به کارهایی مشغولاند که زنان و سالخوردگان قدرت انجام آن را ندارند.
البته به جهاتی درست است اما در نظر داشته باشید که نیروی کار مهاجر، جایگزین زنان نیست اما ارزان بودن دستمزد کارگران افغانی، باعث شده کلاً سطح دستمزدها در ایران پایین باشد. وقتی سطح دستمزد پایین باشد، طبیعتاً برای بخشی از جامعه از جمله زنان، بهصرفه نیست که وارد بازار کار شوند. وقتی یک نفر از خانواده کار میکند، بسیاری از زنان به دلیل دستمزد پایین ترجیح میدهند در خانه بمانند. بهطور خلاصه میتوانم بگویم که از دید برخی، حضور نیروی کار مهاجر باعث شده نرخ مشارکت اقتصادی در زنان پایین باشد. به این ترتیب برخی اقتصاددانان معتقدند چون مهاجرت افغانیها به ایران در مقیاس بزرگی صورت گرفته، خروج سریع و تجمیعی این جمعیت از جهتی میتواند مفید باشد.
تا اینجا بیشتر به منافع حضور مهاجران افغانی اشاره کردید. به نظر شما مضار حضور آنها در بازار کار ایران چیست؟ آیا مهاجران افغانی یکی از عوامل ناترازی انرژی در کشور هستند؟
بله، در کنار منافعی که نام بردم، حضور جمعیت افغان در ایران یکسری ضررها و زیانهایی هم به همراه دارد. زیانهایی را که جمعیت افغان در ایران دارند میتوان در چند مورد نام برد و فهرستوار درباره آن صحبت کرد که بعضی از آنها بسیار آشکار است و در مورد آن صحبت شده است. نکته اول اینکه در کشور ما تحتعنوان عدالت اجتماعی و حمایت از اقشار کمبرخوردار، یارانه زیادی پرداخت میشود که این یارانه به مهاجران افغانستان هم تعلق میگیرد. میدانید که سیستم یارانهای در کشور ما چطور کار میکند؟ منبع اصلی پرداخت یارانه، درآمد نفت و ثروت ملی است که به ایرانیان تعلق دارد و دولت این ثروت ملی و درآمد نفت را به صورت یارانه کالایی عرضه میکند، یعنی برق ارزان، بنزین ارزان، آب ارزان، قیمت پایین نان و خیلی موارد دیگر که به همه پرداخت میشود. گفته میشود در کشور ما حدود 10 تا 12 میلیون مهاجر افغانی زندگی میکنند که بین 10 تا 15 درصد جمعیت ما را شامل میشود. به عبارتی، جمعیت ما 86 میلیون نفر است اما دولت برای 95 تا 100 میلیون نفر باید کالای یارانهای تهیه کند که عدد بسیار بزرگی است. درباره یارانه سوخت هم اگرچه مهاجران افغانی به صورت مستقیم از این یارانه استفاده نمیکنند اما وقتی سوار تاکسی و اتوبوس و هر وسیله نقلیهای میشوند، مثل ما از یارانه انرژی استفاده میکنند. پس تا اینجا متوجه شدیم که مهاجران کشور همسایه هم مثل ما از مواهب انواع یارانه استفاده میکنند.
اما اینجا دو مشکل وجود دارد؛ اول اینکه این ثروت، ثروت ملی ایرانیان است و دلیلی ندارد به این شکل میان اتباع بیگانه توزیع شود و مشکل دوم این است که توزیع چنین حجمی از یارانه، ناترازی را تشدید میکند. در نقطه مقابل اگر شاهد خروج تجمیعی و سریع این همه جمعیت از کشور باشیم، قدری از فشار به منابع انرژی کشور کاسته میشود و شاید این ناترازیها کاهش پیدا کند.
مشکل دوم ابعاد گستردهتری از مشکل اول دارد؛ در نظر داشته باشید، جمعیتی به این بزرگی در کشور ما فعالیت میکنند که از یارانه بهره میبرند اما مالیات هم نمیپردازند. همه ما به دلیل استفاده از کالاهای عمومی که از سوی دولت عرضه میشود، مالیات میدهیم. وقتی از این جاده، راه و خدمات شهرداری و خدمات دولت استفاده میکنیم، هزینهاش را به شکل مالیات میپردازیم. قاعدتاً اتباع مالیات نمیدهند و در عین حال از این کالاهای عمومی استفاده میکنند. این یعنی سرانه کالاهای عمومی برای ایرانیان پایین آمده یا به عبارتی این کالاهای عمومی را با قیمت بالاتر میپردازیم، چون مالیات را فقط ما میپردازیم اما همه استفاده میکنیم. حتی در آموزش میبینید، در بهداشت و درمان و... خیلی از خدماتی را که برای ایرانیهاست اینها هم میتوانند به رایگان یا با هزینه پایین استفاده کنند از اینرو غیر از اینکه مالیات نمیدهند باعث میشود کالاهای عمومی کمتری یا با کیفیت کمتری برای ایرانیان برسد.
درباره این دو مشکل زیاد بحث شده است اما مشکل سومی که میتوانم روی آن تاکید کنم این است که وجود جمعیت افغان و اتباع بهطور کلی مزیتهای کشور را ممکن است تغییر دهد. یعنی ما چیزی حدود 40 سال کشورمان روی جمعیت کار کرده، آموزش داده و جمعیت ایرانیان تا حد خیلی زیادی تحصیلکرده است و ما میتوانیم بگوییم یک مزیت کشور ایران نیروی کار تحصیلکرده بوده است. برای اینکه این نیروی کار تحصیلکرده استفاده شود، طبیعتاً بنگاهها به یکسری تکنولوژیهایی که میتواند برای این نیروی کار متخصص استفاده شود نیاز دارند تا به سمت تولیداتی بروند که مزیتش نیروی کار تحصیلکرده است. اما وقتی جمعیت اتباع که میدانیم نیروی کار ارزان هستند آن هم با این مقیاس زیاد وارد بازار کار میشوند، بنگاههای تولیدی به جای اینکه متناسب با آن نیروی کار تحصیلکرده و متخصص، تکنولوژی را به کار گیرند، میتوانند یک تکنولوژی سطح پایینتر با چند کارگر ارزان به کار گیرند و همان کار را انجام دهند. بنابراین از لحاظ آنها چه دلیلی دارد تکنولوژی بالاتر با نیروی متخصص و تحصیلکرده کار را انجام دهند. آنهم وقتی همان کار را 10، 20 کارگر افغان نیز انجام میدهند. بنابراین وقتی مزیت از نیروی کار تحصیلکرده به نیروی کار ساده و ارزان تغییر کند، بنگاهها به سمت جذب آن نیروی کار میروند و همین شاید یکی از دلایل مهاجرت نیروی کار تحصیلکردهمان باشد، زیرا مزیت تغییر کرده و جمعیت تحصیلکرده زیادی در ایران داریم اما مزیت به سمت بهکارگیری نیروی کار ارزان افغان رفته است. بنابراین حضور اتباع اگر در مقیاس خیلی زیادی باشد میتواند کلاً مزیت کشور را تغییر دهد و خیلی از ایرانیهایی که آن مهارت و مزیت را دارند از اینجا متضرر شوند.
زیان چهارم این است که جمعیت اتباع اغلب شناسنامه ندارند، به صورت غیرقانونی در کشور سکونت دارند و اغلب در مشاغلی به کار گرفته میشوند که ارزان هستند. بنابراین حق بیمه پرداخت نمیکنند. این باعث میشود که اقتصاد غیررسمی در ایران سهم بیشتری از اقتصاد رسمی پیدا کند که این روند، خلاف سیاستی است که نظام حکمرانی باید در پیش گیرد. ما هم مثل همه کشورهای دیگر باید به سمتی برویم که بهتدریج سهم اقتصاد غیررسمیمان را کم و تبدیل به اقتصاد رسمی کنیم و درجه شفافیت را بالا ببریم. در کنار همه این موارد، به کارکرد تامین اجتماعی هم توجه کنیم. در حال حاضر نظام تامین اجتماعی در کشور ما بیمه بیکاری میپردازد. بیمه بیکاری کدام مشاغل را تحت پوشش قرار میدهد؟ مشاغلی که به صورت کار رسمی هستند. کارهای پارهوقت و موقت و غیررسمی که تحت پوشش بیمه بیکاری نیست. بنابراین حضور مهاجران کشور همسایه باعث میشود بخش بزرگی از جمعیت نیروی کار ما اصلاً نتوانند تحت پوشش بیمه بیکاری و همینطور خدمات بازنشستگی و موارد دیگر قرار گیرند که این هم ضمن اینکه جمعیت زیادی را از مزایای تامین اجتماعی محروم میکند، باعث میشود مشکلات ساختاری در نظام تامین اجتماعی تشدید شود. به این ترتیب که ورودی منابع به سازمان محدود میشود به خاطر اینکه نیروی شاغل رسمی کم شده است. بنابراین ناترازی بخش تامین اجتماعی بیشتر میشود و از آن طرف هم جمعیتهای بیشتری در مشاغل غیررسمی هستند که نظام تامین اجتماعیمان بخواهد هم اصلاً نمیتواند آنها را تحت پوشش قرار دهد.
وقتی این مشخصات را کنار هم بگذاریم که خیلیها مدارک هویتی ندارند، دستمزدهای پایین دارند و در مشاغل غیررسمی کار میکنند و حاشیهنشین شهرها هستند طبیعتاً مشکلاتی پیش میآورند که تبعات اجتماعی زیادی میتواند داشته باشد. از این جهت خروج مهاجران کشور همسایه باید در اولویت قرار گیرد. البته قرار نیست هیچ مهاجر افغانی در کشور وجود نداشته باشد، بلکه آنها که موفق به کسب مدرک قانونی شدهاند، باقی میمانند و بقیه که به صورت غیررسمی کار میکنند، باید کشور را ترک کنند.
مشخصاً حضورشان چه تاثیری در ناترازیهای انرژی میتواند داشته باشد؟
در حال حاضر یارانههایی که داده میشود یارانههای کالایی است. طبیعتاً وقتی این جمعیت در ایران حضور دارند، از این یارانهها استفاده میکنند. در نتیجه وقتی در خانهای جمعیت بیشتر شود مصرف برق، آب، گاز و خیلی از این کالاها هم به صورت تصاعدی افزایش پیدا میکند. جمعیت مهاجران کشور همسایه بیش از 10 درصد جمعیت ایران است. قطعاً وقتی جمعیت زیاد میشود مصرف کالاهای یارانهای تشدید میشود. همه تلاش دولت این است که اقشار کمدرآمد به این کالاها دسترسی داشته باشند اما معادل 10 درصد جامعه باید یارانه تامین شود که این کار باعث افزایش هزینهها و تشدید ناترازی میشود. از مصرف برق گرفته تا مصرف آب. حتی در شرایطی شاید اقلیم کشورمان اجازه ندهد این میزان مصرف آب داشته باشیم و نتیجه آن تخریب محیط زیست است. وقتی اینها ساکن ایران هستند و حضور دارند و از این یارانهها استفاده میکنند مشکل ناترازی را بیشتر میکنند و مصرف برق بیشتر میشود؛ مصرف برق که به نسبت تولید بیشتر شود، ناترازی به وجود میآید. چرا میگویند کشور در مصرف برق نسبت به سال گذشته رشد بسیار بالایی داشته است زیرا مهاجران افغان بخشی از این مصرفکنندگان هستند و طبیعتاً حضور و افزایش جمعیتشان مصارف انرژی را افزایش میدهد. البته ناگفته نماند که اگر مصرف انرژی در کشور ما، به قیمت واقعی خودش بود و یارانهای نیز وجود نداشت مصرف هم کمتر شده و ناترازیها تشدید نمیشد اما وقتی یارانه برق، آب، انرژی و بنزین ارزان داده میشود، طبیعتاً مهاجران به معنی مصرفکنندگان بیشتر این ناترازیها را تشدید میکنند.
بحثهایی مطرح است در این مورد که خروج مهاجران باعث افزایش دستمزد و در نتیجه، تورم میشود.
در مورد تاثیر خروج اتباع بر بالا رفتن تورم اگرچه محتمل است چون به بالا رفتن دستمزدها منجر میشود، اما مکانیسمهای دیگری نیز وجود دارد که نادیده گرفته میشوند. اتباع در حال حاضر نزدیک ۱۰ درصد جمعیت کشورند این یعنی خروج آنها به معنی کاهش تقاضا برای اجاره مسکن و کالاهای دیگر خواهد بود. با همه اینها توصیه این است که دولت چهاردهم به صورت ناگهانی اقدام نکند. اقدام دفعتی و ناگهانی میتواند چالشهای زیادی ایجاد کند.