چهرهآرایی مسکو و دمشق
واکاوی سرنوشت متحدان ایران در گفتوگو با مهدی مطهرنیا
روسیه و سوریه دو کشور متحد ایران هستند که این روزها هیچکدام شرایط خوبی ندارند. یکی گرفتار جنگی فرسایشی و بسیار هزینهبر است و دیگری شرایط بسیار بدی در زمینه اقتصاد پیدا کرده است. روسیه که زمانی متحد ایران در جنگ با داعش بود، اکنون وضعیت خوبی ندارد. پیشروی نیروهای اوکراین در خاک روسیه، شکل تازهای به جنگ این دو کشور داده است. از سوی دیگر اوضاع در سوریه هم اصلاً خوب نیست. در حالی که هنوز ویرانههای جنگ از کوچهها و خیابانها جمعآوری نشده، مردم این کشور در حال تحمل یکی از شدیدترین تورمهای تاریخ اقتصاد کشور خود هستند. مهدی مطهرنیا، تحلیلگر مسائل بینالملل معتقد است که روسیه و سوریه متحدان ایران هستند، گزاره لغزانی است. روسیه و سوریه هر دو در تلاش هستند که با نزدیکی به ایران بتوانند از منافع حاصل از نزدیکی با تهران بهره ببرند. پوتین در مسکو و خاندان بشار اسد در سوریه از منظر عملیاتی و عینی در حد و اندازه متحدان ایران محسوب نمیشوند؛ اگرچه که تهران همواره از این دو کشور به عنوان متحد یاد کرده است. سوریه در زمان جنگ هشتساله ایران با عراق مواضع روشنی در ارتباط با این جنگ و حمایت از رژیم صدام داشت. البته حمایت سوریه از عراق نسبت به دیگر کشورهای عربی نمود کمتری داشت اما سوریه هیچگاه آنچنانکه شایسته نام متحد تهران است؛ عمل نکرد. از طرف دیگر روسیه بیش از آنکه شریک استراتژیک ایران باشد یک رقیب استراتژیک است. روسها در بازار انرژی جهان جایگاه تعریفشدهای دارند، این در حالی است که ایران هم اقتصادی وابسته به نفت و دلارهای حاصل از فروش نفت دارد. در همین راستا هرچقدر ایران در بازار بینالمللی و منطقهای تضعیف شود و تحت فشارهای ناشی از انزوای سیاسی قرار بگیرد، به نفع رقبای تهران از جمله روسیه در بازار انرژی جهانی است.
♦♦♦
طی چند روز اخیر ارتش اوکراین برای نخستینبار موفق شد در عمق خاک روسیه نفوذ کند. فشار ارتش اوکراین به اندازهای قوی بود که ارتش روسیه در برخی مناطق اقدام به عقبنشینی کرده است. این اولین بار بعد از پایان جنگ جهانی دوم است که خاک روسیه به اشغال ارتش یک کشور خارجی درآمده است. در حال حاضر شهر مرزی روسیه -سودژا- به تصرف کامل ارتش اوکراین درآمده و پیشروی ارتش اوکراین در خاک روسیه و استان مرزی کورسک ادامه دارد. سوریه نیز گرفتار تورم وحشتناکی است، به شکلی که وزن کردن اسکناس حتی در دادوستدهای خرد و کوچک در مناطق تحت کنترل دمشق به امری رایج تبدیل شده، زیرا شمارش پول زمانبر است. در همین راستا به نظر شما چه سرنوشتی در انتظار این دو کشور است؟ آیا با تضعیف این متحدان موقعیت ایران هم تضعیف میشود؟
در وهله نخست باید عرض کنم این گزاره که روسیه و سوریه متحدان ایران هستند گزاره لغزانی است. روسیه و سوریه هر دو در تلاش هستند که با نزدیکی به ایران بتوانند از منافع حاصل از این نزدیکی بهره ببرند. پوتین در مسکو و خاندان بشار اسد در سوریه از منظر عملیاتی و عینی در حد و اندازه متحدان ایران محسوب نمیشوند، اگرچه تهران همواره از این دو کشور به عنوان متحد یاد کرده است. سوریه در زمان جنگ هشتساله ایران با عراق مواضع روشنی در ارتباط با این جنگ و حمایت از رژیم صدام داشت. البته حمایت سوریه از عراق نسبت به دیگر کشورهای عربی نمود کمتری داشت اما سوریه هیچگاه آنچنان که شایسته نام متحد تهران است؛ عمل نکرد. اگرچه ایران در بسیاری از مواقع مواضع سوریه را موضعی مثبت در میان کشورهای عربی تلقی میکرد اما باید در نظر داشته باشیم که ایجاد اتحاد مولفهها و شاخصههایی دارد که هیچگاه در رفتار دمشق دیده نشده است. این در حالی است که ایران دمشق را متحد استراتژیک خود میداند.
از طرف دیگر روسیه بیش از آنکه شریک استراتژیک ایران باشد، یک رقیب استراتژیک است. روسها در بازار انرژی جهان جایگاه تعریفشدهای دارند، این در حالی است که ایران هم اقتصادی وابسته به نفت و دلارهای حاصل از فروش نفت دارد. در همین راستا هرچقدر ایران در بازار بینالمللی و منطقهای تضعیف شود و تحت فشارهای ناشی از انزوای سیاسی قرار بگیرد، به نفع رقبای تهران از جمله روسیه در بازار انرژی جهانی است. روسیه در بازارهای غیررسمی خصوصاً در فروش نفت و محصولات پتروشیمی، فولاد، فلزات و مواد معدنی با ایران رقابت میکند. با توجه به اینکه ایران و روسیه شباهتهایی دارند و صادرکننده کالاهای مشابه هستند پیشبینی میشود که روسیه یکییکی بازارهای ایران را زیر سلطه خود درآورد. این وضعیت بیشتر به ضرر ایران است تا به نفع آن. ما در گزارشهای متعددی شاهد این بودیم که شرکتهای نفتی روسیه نفت خام را با تخفیف بیشتری از ایران، به خریدار ارائه میدهند و همین امر باعث شده است که چینیها نفت بیشتری را از روسها بخرند. اخیراً روسیه محصولات پتروشیمی و فولادش را هم با قیمت ارزانتر از ایران وارد بازار جهانی کرده است و تمامی این موارد بیشتر به منافع ایران ضربه میزند تا اینکه بخواهد به نفع ایران باشد. در این وضعیت آیا مسکو میتواند شریک استراتژیک ایران تلقی شود؟ مسکو همواره از ایران به عنوان یک برگ در جهت گرفتن امتیازات متفاوت از تهران و همچنین بهرهمندی از آن در برابر غرب از جمله آمریکا استفاده میکند. در واقع کشوری مثل روسیه همکاری با ایران و سایر کشورها را از زاویه منافع ملی خود دنبال میکند. این کشور پایبندی خاصی به تفاهم یا تقابل ندارند بلکه بررسی میکند که منافعش از چه طریق بهتر تامین میشود. سیاست خارجی روسیه مبتنی بر عملگرایی است. بنابراین حمایت روسیه از ایران تا زمانی ادامه پیدا میکند که منافع ملیاش تامین شود. اگر به خاطر داشته باشید، در همان اوایل بحران اوکراین و بهتبع آن تحریم روسیه بسیاری بر این باور بودند که نفت ایران میتواند جایگزین نفت روسیه شود اما روسیه مانع از این اتفاق شد.
علاوه بر این، در حال حاضر روسیه در شرایط خوبی به سر نمیبرد. حتی اگر فرض را بر این بگیریم که روسیه بتواند خود را بازآفرینی کرده و حتی کییف را به تصرف درآورد کار خارقالعادهای نکرده است زیرا پیشبینی میشد که روسیه با آن ارتش قدرتمندی که از دوران شوروی بهجا مانده است بتواند در همان ماههای اول کییف را فتح کند. اما اکنون با گذشت چندین سال این اوکراینیها هستند که توانستند به عمق استراتژیک روسیه نفوذ کرده و سرزمینهایی را به تصرف خود درآورند. حتی اگر در شرایط فعلی روسیه دست به اقدام متقابل بزند و به پیروزی نسبی هم دست یابد، ابهت کرملین فروپاشیده است. در همین راستا میتوان گفت اکنون که روسیه دچار عوارض ناشی از این بحرانهاست نمیتواند به عنوان یک شریک استراتژیک در کنار ایران باشد.
همانطور که شما هم اشاره کردید اروپا تا قبل از آغاز اعتراضات داخلی در ایران، با درکی درست از نقش ایران در تامین انرژی و ثبات بازار، درصدد حل بحران هستهای و رفع موانع حضور ایران در این بازار بود. اما روسیه مانع ورود ایران به بازار اروپا شد. علاوه بر این سوریه نیز با از بین رفتن داعش و برقراری نسبی امنیت و ثبات، آغوش خود را برای برادران عربش گشود. بشار اسد در سیوسومین نشست سران کشورهای عربی بیانیه مداخلهجویانه سران اتحادیه عرب در منامه را در مورد مالکیت بر جزایر سهگانه امضا کرد. این اتحاد چه آوردهای برای ایران داشته است؟
همانطور که عرض کردم روسیه از یکسو پیش از آنکه متحد ایران باشد رقیب استراتژیک ایران در بازار اقتصاد و انرژی است و از سوی دیگر با توجه به فشارهای ناشی از جنگ اوکراین نمیتواند از ایران حمایت کند. این موضوع در رابطه با سوریه هم صدق میکند. در شرایطی که آمریکاییها هم تمایلی به تغییر بشار اسد نداشتند زیرا روی کار آمدن یک رژیم تندروتر از او را در چهارچوب معادلات منطقهای و رادیکالیسم موجود سیاسی، نافی منافع خود در منطقه میدانستند، تمام هزینه ماندگاری بشار اسد را ایران متقبل شد. علاوه بر آمریکا، روسیه هم از این موضوع سود کرده است. این در حالی است که امروز روسیه بیشتر از ایران در سوریه نفوذ دارد. برخی معتقدند که روسها متحد ایران هستند و حضور آنها در سوریه تضادی با منافع ملی ایران ندارد و همین که ما توانستیم بشار اسد را در دمشق حفظ کنیم، پیروزیم. بله، این ادعا میتواند درست باشد اما این پرسش مطرح است که آیا ماندن بشار اسد در دمشق میتواند آوردهای برای تهران در جهت حفظ منافع ملی و ارتقای جایگاه ایران در نظام بینالملل داشته باشد؟ اگر حمایت از کشور دوست تنها به خاطر لجبازی با کشورهای دشمن باشد و به تحریمهای فزاینده و افزایش مشکلات اقتصادی برای مردم ایران منجر شود، طبیعتاً آوردهای هم ندارد. بنابراین آنچه در باب مسکو و دمشق گفته میشود بیش از آنکه یک سیاست معنادار و قابل تعریف در چهارچوب منافع ملی ایران باشد، یک سیاست امتمحورانه و ایدئولوژیک است.
نگرش حاکم در عرصه سیاست خارجی ایران امتمحورانه و ضدامپریالیسم جهانی به رهبری آمریکاست. در همین راستا متحدان ایران را کشورها (روسیه، سوریه و...) و گروههایی (حزبالله لبنان، جنبش مقاومت اسلامی فلسطین (حماس)، جهاد اسلامی فلسطین، انصارالله یمن و حشد الشعبی عراق) تشکیل میدهند که در تقابل با آمریکا و اسرائیل هستند. این نگرش که نشاتگرفته و میراثدار دیدگاههای چپ جهانی نیز هست میتواند اندیشه اسلامی را با مسکوی باورمند به مارکسیسم در برابر غرب متحد کند. این در حالی است که ژنوم ژئواستراتژیک و کد ژئوپولیتیک ایران مکمل ژنوم و کد ژئوپولیتیک کشورهای غربی به ویژه آمریکاست.
سیاست نگاه به شرق عمدتاً در سیاست خارجی ایران با شکست مواجه شده است. نمیشود گفت سیاست نگاه به شرق نتیجه خاصی داشته یا موفقیت خاصی در پی داشته است. با وجود این چرا مقامات ایران همچنان تاکید دارند که خود را متحد این کشورها بدانند؟
سیاست خارجی ایران مبتنی بر رودررویی با ایالاتمتحده و حمایت از تمام کشورهایی است که در برابر آمریکا ایستادهاند. در راس این نگرش ایران مسکو و دمشق چهرهآرایی میکنند و تا زمانی که تهران پارادایم حاکم بر سیاست خارجی خود را که بر مبنای امتمحوری و رجحان مصالح دینی بر منافع ملی است تغییر ندهد، این کشورها را متحد خود میداند و در همین راستا از آنها حمایت خواهد کرد. البته باید در نظر داشته باشیم که این سیاست به دستگاه سیاست خارجی ایران اقتدار میبخشد به گونهای که شما نماینده مجلسی را میبینید که «مرگ بر ناسیونالیسم» را هشتگ میکند. من بر این باور هستم که ملیگرایی پایه و بنیاد است؛ زمانی که شما پایه و بنیاد را نادیده میگیرید، نمیتوانید از ملیت و دولت ملی سخن بگویید. زمانی که این شعارها سیطره و استیلا پیدا میکند ملیتهایی که اکنون خود را در قالب دولت-ملت تعریف میکنند میفهمند که میتوانند از محیط داخلی و از ابزار موجود در یک کشور بهرهمند شوند و بالطبع ادبیاتی که برمیگزینند ادبیاتی است که میتواند پلی ایجاد کند تا بتوانند با استفاده از این پل منافع خود را به نفع پایتختهای کشورهای متبوع خود تغییر دهند. در همین راستا به نظر من تهران بر روی مواضع خود پافشاری خواهد کرد.
به عنوان آخرین سوال بفرمایید که چشمانداز روسیه و سوریه را چطور پیشبینی میکنید؟
در ارتباط با اینکه در دمشق چه روی میدهد باید گفت که اکنون دمشق یک دولت ضعیف با میراثداری یک جنگ داخلی است که تمام زیربناهایی که حافظ اسد توانست با تدبیر فراهم کند امروز تخریب شده است. از اینرو اگر مردم کوچکترین فرصتی پیدا کنند، علیه وضع موجود حرکت خواهند کرد. به یاد بیاوریم که در پانزدهم مارس سال ۲۰۱۱، زمانی که اعتراضات «بهار عربی» به سوریه رسید، هیچکس تصور نمیکرد که قیام مردم این کشور علیه بشار اسد، به جنگی طولانی و ویرانگر تبدیل شود. در همین راستا اگر به طور مجدد شورشی در سوریه شکل بگیرد پیامدهای آن گریبان بشار اسد را خواهد گرفت. اما این اتفاق یک امر محتمل است، به این معنا که دور از دسترس نیست.
در رابطه با روسیه هم باید گفت در حالی که انتظار میرفت مسکو در همان ماههای اولیه کییف را به تصرف خود درآورد، اوکراین با مقاومت در برابر ارتش روسیه به محاصره کییف پایان داد. بعد از آن، اوکراین با انتقال جنگ به جنوب و شرق، نیروهای روسی را از استان خارکیف بیرون راند. در حال حاضر نیز شاهد ورود ارتش اوکراین به خاک روسیه هستیم. با پیشروی اوکراین در خاک روسیه روسها در موقعیتی قرار گرفتند که هیبت و حیثیت مسکو و به ویژه شخص پوتین زیر سوال رفته است. در شرایط فعلی روسیه تلاش میکند که با پذیرش یک شکست نسبی در جهت ایجاد یک توافق در اوکراین به گونهای مسئله را حل کند که هم اوکراینیها خود را برنده بدانند، هم روسها.