اول «همپیمانان»
«جو بایدن» برای «احیای برجام» چه مسیری را در پیش گرفته است؟
فرزین زندی: شطرنج پیچیده ایران و آمریکا به مرحلهای رسیده است که هر دو بازیگر میدانند که نمیتوانند دیگری را «مات» کنند اما در تلاشاند تا به بیشترین شکل ممکن، طرف مقابل را به زحمت بیندازند. این روند به ویژه برای آمریکا و دولت جو بایدن که روی به یک سیاست خارجی متفاوت با دولت ترامپ آورده، نمود بیشتری یافته است؛ اگرچه شاید برای بسیاری، شیوه رفتار آمریکا تفاوتی با قبل پیدا نکرده است. این نکته متاثر از «اهداف» کلی در آمریکاست که غالباً تغییر نمیکنند بلکه در شیوه اجرا دچار تحول میشوند و نمود آن، بیش از هر چیز خود را در «سیاست خارجی» به تصویر میکشد. از دیدگاه پاتریک کالاهان «منطق سیاست خارجی»، نقش جهانی یا راهبرد اساسی سیاست خارجی را تعیین میکند که شماری از ابعاد آن عبارتاند از: 1- تعیین مهمترین اولویتها
2- تعیین سطح درگیر شدن، به این معنا که آیا یک کشور به عنوان بازیگری فعال در امور بینالملل نقشآفرینی کند یا محدودیتهایی برای خود در نظر بگیرد. 3- تعیین گستره جهانی 4- تعیین میزان نظامیگری. در این میان اصلیترین هدف هر دولتی، حفظ بقاست که برای ایالات متحده نیز در تمامی اسناد استراتژیهای امنیت ملی، به عنوان اصلیترین رکن مورد اشاره قرار گرفته و در میان سایر اهداف سیاست خارجی این کشور، ممانعت از ظهور یک قدرت هژمونیک دیگر که نظام مطلوب نظام بینالملل آن را به مخاطره بیندازد، از جایگاه ویژهای برخوردار است. برای شناسایی میزان موفقیت سیاست خارجی ایالات متحده در منطقه حوزه نفوذ ایران باید تعریف دقیقی از اهداف ایالات متحده در این جغرافیا داشته باشیم که در اسناد استراتژیک پنتاگون، گزارشهای سالانه سنتکام و مقامات ردهبالای نظامی به شکلی دقیقتر و جامعتر نهفته است. «جامعه سیاست خارجی» ایالات متحده از سوی گروهها، افراد و سازمانهای مختلفی طراحی و تبیین میشود. افرادی چون افسران سرویس خارجی، تحلیلگران اطلاعاتی CIA، یک پژوهشگر اندیشکده سیاست خارجی، یک پروفسور دانشگاهی روابط بینالملل، یک عضو کمیته روابط خارجی سنا، یک روزنامهنگار مسلط به سیاست خارجی ایالات متحده، یک تحلیلگر دفاعی از دفتر بودجه کنگره یا موسسه رند، یک لابیگر از دیدهبان حقوق بشر و دیگر افرادی که وابسته به شرایط به این جمع افزوده خواهند شد. از سوی دیگر نهادهای رسمی طراح سیاست خارجی عبارتاند از: رئیسجمهور، معاون رئیسجمهور، شورای امنیت ملی، افراد مرتبط در وزارت خارجه، دفاع، انرژی، خزانهداری و سرویسهای اطلاعاتی و همچنین سازمانهای پژوهشی چون آزمایشگاه ملی لوس آلموس (Los Alamos National Laboratory). ساختار تصمیمگیری برای سیاست خارجی با توجه به پیچیدهتر شدن شرایط جهان، گستردهتر شده است و بهطور مثال از 20 فرد طراح سیاست خارجی در سال 1961 این تعداد در دوران جرج دبلیو بوش به بالای 200 نفر و در دوران اوباما از مرز 400 نفر گذشته است. گروههای فشار و لابیها نیز سوی دیگر این طراحی هستند، سازمان عفو بینالملل، انجمن کنترل تسلیحات و لابیهای قومی چون لابی اسرائیل در آمریکا و همچنین سازمانهای فعال در حوزه سیاستگذاری عمومی مانند سازمان «اتحاد علیه ایران هستهای» که کار ویژه آنان نگارش نامههای سرگشاده برای شکلدهی مباحث و ایجاد نفوذ برای تحرکات عمومی است. رسانهها نیز بازوی مهم دیگر در تبیین این سیاستها هستند: نیویورکتایمز، والاستریت ژورنال، واشنگتنپست و فهرست بالابلندی که میتوان از آنها نام برد. با این تصویر کلی، میتوان تصور کرد که در عصر جدید آمریکا با ظهور بایدن، سیاست خارجی این کشور در قبال ایران که یکی از چالشهای اصلی آمریکاست چگونه خواهد بود. «جو بایدن» آماده است با ایرانیها گفتوگو کند؛ البته در مورد «بازگشت» ایران به «محدودسازی برنامه هستهای» خود. این جمله «جیک سالیوان»، مشاور امنیت ملی دولت جدید آمریکا نشان میدهد که سازوکاری که آمریکا در تلاش است تا به وسیله آن، وارد فرآیند بازگشت به برجام شود، با آنچه ایران توقع دارد در کوتاهمدت رخ بدهد، فاصله زیادی دارد. ایران در این مدت، همواره تاکید داشته است که دیگر چیزی با عنوان 1+5 وجود خارجی ندارد چراکه آمریکا به عنوان یکی از پنج کشور عضو برجام، از این توافق خارج شده است و تنها زمانی میتواند دوباره در این گفتوگوها حضور داشته باشد که بهطور رسمی، به عضویت این توافق درآید، یعنی ابتدا آمریکا رسماً به برجام بازگردد که متعاقب آن، 1+5 دوباره شکل بگیرد. با این حال، عباس عراقچی، معاون وزارت خارجه ایران، احتمال شرکت کردن ایران در نشست کشورهای عضو توافق هستهای را منتفی ندانسته است که این امر، نشاندهنده انعطاف ایران در مسیر احیای برجام است. با این همه، در حالی که این ابتداییترین روند احیای برجام هنوز شکل نگرفته است، تقریباً هر اقدام دیگری، با مشکلاتی جدیتر همراه خواهد بود. در واقع، آنچه آمریکا اخیراً تاکید بیشتری بر آن دارد، آغاز مذاکراتِ «بازگشت به برجام» است، نه مذاکراتی در درون برجام. چراکه مذاکره در درون برجام، به منزله بازگشت رسمی ایالات متحده به این توافق است اما آمریکا به دلایل گوناگون، کماکان تن به آن نداده است. روند شرایط نیز به گونهای است که به نظر نمیرسد چنین اتفاقی به زودی رخ دهد. مجموعه اقدامات اخیر آمریکا نشاندهنده یک بازی ظریف از سوی دولتمردان آمریکایی است که گویی بیش از هر زمان دیگری، به حساسیتهای داخلی آمریکا، ضربهپذیری جامعه دوقطبی این کشور و در عین حال افزایش تنشها بین جمهوریخواهان و دموکراتها توجه میکنند. جو بایدن با تکتک حرکاتی که در مسیر بازگشت به برجام انجام میدهد، در واقع در تلاش است که ضمن توجه به اصول سیاست خارجی آمریکا، تامین حداکثر منافع این کشور و جلوگیری از امتیاز دادن به ایران، همزمان مانع افزایش حساسیتهای ضدایرانی به دولت جدید این کشور شود. دولت ایالات متحده به خوبی میداند که برآیند حساسیتها و فشارهای داخلی متاثر از نزدیک شدن به ایران و همزمان، منافع همپیمانان منطقهای این کشور یعنی عربستان سعودی و اسرائیل، چگونه میتواند پوست خربزهای زیر پای قوه مجریه این کشور باشد. ظرافتهای سیاسیِ فراموششده در دولت ترامپ، در حال احیا شدن است. از همین رو، بایدن کارکشته، قدمهای خود را به شکلی بر میدارد که در این مسیر، کمترین هزینه را متوجه دولت خود کند.
غیر فعال کردن ماشه: اولین اقدام عملی آمریکا در مسیر احیای برجام را میتوان در مساله سازوکار ماشه دنبال کرد. در این راستا ریچارد میلز، سرپرست نمایندگی آمریکا در سازمان ملل به شورای امنیت اطلاع داد که دولت جو بایدن از اقدام دولت پیشین آمریکا برای بازگرداندن تحریمهای سازمان ملل علیه ایران، موسوم به سازوکار ماشه، صرف نظر کرده است. میلز، سرپرست نمایندگی آمریکا در سازمان ملل گفته از نظر آمریکا تحریمهای سازمان ملل که شش سال پیش برداشته شدند، «فسخشده باقی میمانند».
اجابت دعوت اروپا: به دنبال جلسه بلینکن، وزیر خارجه آمریکا با تروئیکای اروپایی، ایالات متحده اعلام کرد حاضر است دعوت اروپا برای شرکت در جلسهای با حضور ایران را بپذیرد و واشنگتن آماده اجرای تعهداتش در چارچوب توافق هستهای سال ۲۰۱۵ در صورت پایبندی ایران به تعهدات برجامی خود یا مذاکره در این راستاست. با این حال، حرکات تاکتیکی آمریکا در این نشست جالب توجه است. آمریکا و متحدانش با ابراز نگرانی عمیق از «نقض شدید حقوق بشر» در ایران، از جمهوری اسلامی خواستهاند که شهروندان زندانی آنها را که عمدتاً دو تابعیتی هستند، آزاد کند. ایالات متحده و سه کشور اروپایی همچنین نگرانیهای مشترک خود را در مورد اقدامات اخیر ایران در تولید اورانیوم غنیشده تا سطح ۲۰ درصد و تولید اخیر فلز اورانیوم نیز ابراز داشتند. این چهار کشور اعلام کردند در پی آن هستند که در کنار شرکای منطقهای و جامعه بینالمللی برجام را «تقویت کنند» و به نگرانیهای مرتبط با برنامه موشکی و فعالیتهای منطقهای ایران بپردازند. تلفیق مسائل در این نشست به ویژه تاکید آمریکا بر مساله حقوق بشر در ایران نشانگر آن است که این کشور، به خوبی بر روی مسائلی که از نگاه شرکای ایالات متحده مسائل حائز اهمیتی است، مانور میکند تا در همین راستا، نظر آنها را جلب کند. مسائل حقوق بشری، یکی از مواردی است که طرفهای اروپایی به عنوان شرکای سنتی آمریکا در ارتباط با ایران، بر آن تاکید داشتهاند. از سوی دیگر، سخن گفتن از برنامه موشکی و فعالیتهای منطقهای نیز، دو حوزهای است که توجه به آنها برای دو متحد منطقهای آمریکا، مسالهای حیاتی تلقی میشود. متاثر از چنین حساسیتهایی است که ایالات متحده تلاش دارد در حد امکان، مسائل مدنظر شرکای خود را مورد توجه قرار دهد. لغو محدودیت دیپلماتیک: دولت آمریکا محدودیتهایی را که در دوره ترامپ در راستای سختگیری تردد دیپلماتهای ایرانی در مقر سازمان ملل در نیویورک اعمال شده بود، کاهش داد. نشست امنیتی مونیخ: جو بایدن در سخنرانی خود در کنفرانس امنیتی مونیخ و نشست گروه هفت نیز مواضعی را اتخاذ کرد که در هماهنگی کامل با کلیت سیاست خارجی آمریکاست و این موارد، عیناً همان مواضع و رفتاری است که بلینکن نیز از ابتدا بر دستگاه دیپلماسی این کشور حاکم کرده است. بایدن در این دو نشست خواستار مهار «جاهطلبیهای هستهای» ایران و همچنین استفاده از دیپلماسی و شرکت در مذاکره با ایران بر سر توافق هستهای شده است. بایدن تاکید دارد که آمریکا میخواهد همراه با متحدان اروپایی خود و دیگر قدرتهای مهم جهان، آنچه او «فعالیتهای بیثبات کننده ایران در سراسر خاورمیانه» نامیده را مهار کند و به آنها پایان دهد.
دام پروتکل الحاقی
ایران به عنوان گام نهایی در ترغیب ایالات متحده به بازگشت به برجام، خروج از پروتکل الحاقی را مطرح کرد. این تهدید که در نهایت با حضور رئیس سازمان بینالمللی انرژی اتمی در تهران عملی شد، در واقع تهدیدی است که نشان داد، ایران در تلاش است با اندک (یا شاید آخرین) اهرمهای فشار باقیمانده آمریکا را به کنش عملی وادار کند. اگرچه رافائل گروسی نتایج سفر یکروزه به تهران را «معقول» ارزیابی کرده است و از دستیابی به یک توافق موقت سخن گفت اما اعلام کرد، راستیآزماییهای فنی تا سه ماه دیگر ادامه خواهند یافت ولی دامنه دسترسیهای آژانس کمتر میشود. او اعلام کرد این «یک توافق فنی موقت» است که اطلاعیه سازمان انرژی اتمی ایران در مورد جزئیات آن میگوید که تهران «به مدت سه ماه اطلاعات دوربینهای تاسیساتی را که در پیوست مشخص شده ضبط میکند و نزد خود نگه خواهد داشت» و «در این مدت، آژانس نه به این تاسیسات و نه به اطلاعات دوربینها هیچ دسترسی نخواهد داشت و اطلاعات منحصراً نزد ایران باقی میماند. اگر پس از سه ماه تحریمها بهطور کامل لغو شد ایران این اطلاعات را در اختیار آژانس میگذارد وگرنه اطلاعات برای همیشه پاک خواهد شد». این تهدید و شیوه اجرای آن از سوی ایران اگرچه گام مثبتی در این مسیر است اما در حقیقت، فاقد توان عملی برای پیشبرد مقاصد ایران است و شاید تنها بتواند به لحاظ روانی، تاثیرات خاصی را برای کاستن از کنشهای مخرب همپیمانان آمریکا و گروههای مخالف برجام در ایالات متحده به دنبال داشته باشد که در مجموع میتواند راه را برای دولت بایدن در مسیر بازگشت به برجام هموار کند. با این حال، «جن ساکی»، سخنگوی کاخ سفید، پس از آغاز فرآیند خروج ایران از پروتکل الحاقی و اعلام رهبر انقلاب مبنی بر امکان افزایش غنیسازی تا 60 درصد در آینده که نشاندهنده راهبردی متفاوت است اعلام کرد «آمریکا منتظر پاسخ ایران به پیشنهاد اتحادیه اروپا (برای مذاکرات) است و سیاست ما در قبال ایران باید مورد اجماع در داخل کشور باشد و ما در مورد اقدامات بعدی خود با کنگره مشورت خواهیم کرد». مسالهای که در آن، کماکان تاکید بر همپیمانان (همزمان با پیگیری گفتوگوهای غیررسمی با اعضای برجام) و همچنین توجه کافی به الزامات سیاست داخلی آمریکا در آن هویداست.
آمریکای بایدن؛ محتاط اما عملگرا
به تعبیر اندیشکده رند (RAND) «اتحادها (Alliances) و شراکتها (Partnerships) مانند باغها هستند: آنها یکشبه رشد نمیکنند بلکه باید با دقت به شکوفایی برسند و در صورت بیتوجهی، قطعاً میتوانند پژمرده شوند. بنابراین، حفظ شبکهای از اتحادها به تلاش مداوم، ارتباطات قابل اعتماد و سازگار نیاز دارد و بر پایه اهداف مشترک و اعتماد متقابل استوار باقی میماند.» این نکته شاید کلیدیترین وجه سیاست خارجی جو بایدن در رویکرد جدید آمریکاست که نمود آن به وضوح در رابطه با ایران و بازگشت به برجام، پدیدار شده است. آمریکا با ظرافت هرچه تمامتر تلاش میکند مساله ایران را حل کند اما اولویت اصلی بایدن، حفظ و بهبود رابطه آمریکا با همپیمانان سنتی ایالات متحده است. همپیمانانی که در دوره دونالد ترامپ از سوی آمریکا رانده شدند و اتحاد قدیمی آمریکا با آنان خدشهدار شد. از همینروی، جو بایدن کوشش میکند بدون هیچ عجلهای برای حل مساله ایران، احتیاط را در دستور کار قرار داده و در مسیری گام بردارد که همزمان با برداشتن قدمهای موثر و کارآمد در این مسیر، منافع و خواستهای همپیمانان و شرکای خود را نیز لحاظ کند و از این گذرگاه، کارشکنی کشورها و گروههای مخالف را نیز بیاثر کند. آمریکا بهطور تقریبی میداند که ایران ممکن است در اثر فشارهای وارده، «اراده»ای برای ساخت سلاح اتمی پیدا کرده باشد اما کماکان «توان» و امکان کافی برای آن را ندارد و از همینروی، خروج از پروتکل الحاقی، با وجود خرابکاریهایی که در صنایع هستهای ایران صورت گرفته و با توجه به فعالیتهای خرابکارانه پس از آن، احتمال رخ دادن آن کماکان وجود دارد، نمیتواند تهدیدی جدی در راستای «گریز هستهای» ایران تلقی شود. با این همه، کماکان اساسیترین نقطه قوت آمریکا در این مسیر، در واقع، «نقاط ضعف ایران» است که در چند سال اخیر، بیش از هر چیز خود را در حفرههای امنیتی-اطلاعاتی کشور نمایان کرده و راه را برای خرابکارانی که توان مواجهه دیپلماتیک ندارند، به بهترین شکل ممکن، هموار کرده است.