اثر کمکهای مالی بر کاهش فقر
آیا طرح بنگاههای زودبازده در اوگاندا موفق بود؟
نخستین پرسش در مواجهه با طرحهای حمایتی که با اعطای کمکهای نقدی و سرمایهای سعی در بهبود زندگی فقرا دارند، میزان اثربخشی این طرحهاست. دولتها و موسسات غیرانتفاعی در نقاط مختلفی از جهان، تلاش میکنند با کمکهای نقدی و وام بلاعوض، فراهم کردن دام و بذر و سایر لوازم کشاورزی و همچنین تجهیزات احداث کارگاههای صنعتی کوچک، شرایط را برای تاسیس بنگاههای اقتصادی کوچک محلی و برونرفت خانوار از فقر فراهم کنند. طرحهایی که در نوع و مقدار کمکی که فراهم میکنند، گروه هدف و شرایط دریافت کمک با یکدیگر متفاوتاند.
در عین حال همه این طرحها بر اساس یک فرض بنیادی بنا شدهاند و آن عدم دسترسی افراد فقیر به منابع مالی لازم به سبب نداشتن وثیقه کافی و اصطکاکهای موجود در بازار مالی است. بنابراین، این افراد بهرغم بازدهی بالایی که دارند نمیتوانند سرمایه لازم را فراهم کنند. در صورت صحت این فرض، اهدای سرمایه اولیه میتواند به تخفیف ناکارایی بازار مالی و تاسیس یک بنگاه خرد توسط افراد با توان مالی کم کمک کند.
بررسیهای انجامشده در بازه دو تا چهار سال پس از اجرای چنین طرحهایی، عمدتاً نشان از اثربخش بودن طرح و افزایش درآمد و رفاه گروه هدف در مقایسه با گروه کنترل دارد. برخلاف پراکندگی موجود در نتایج بهدستآمده، جمعبندی ادبیات حاکی از رضایتبخش بودن اثرات کوتاهمدت و میانمدت است و بر این نکته که ترکیب فقر، هزینههای اولیه و بازارهای مالی ناکامل، مانع از دستیابی بسیاری از فقرا به توان حقیقی خود میشود تاکید میکند. طرح فرصتهای جوانان
(Youth Opportunities Program, YOP) یکی از طرحهایی است که برای رفع مشکل دسترسی مالی فقرا به اجرا درآمده است. در این طرح که در کشور اوگاندا اجرا شده، به داوطلبان شرکت در طرح، وامی بلاعوض پرداخت شده است. در این طرح افراد در قالب گروههایی با ارائه طرحی برای راهاندازی یک کسبوکار محلی برای دریافت وام اقدام میکردند. هدف از این طرح کاهش نرخ بیکاری جوانان، بهبود تواناییهای ایشان و بهبود درآمد آنها بهخصوص در مناطق روستایی بوده است. بررسیهای پیشین از عملکرد طرح در بازههای دو و چهار سال پس از اجرای طرح نشان میدهد که میزان مهارت، ساعات کاری، درآمد، مصرف و دارایی بادوام مشمولان طرح به شکل قابل ملاحظهای نسبت به گروه کنترل بهبود یافته است. هر چند امکان بررسی تاثیر سازوکارهای متفاوت به صورت مستقیم وجود نداشته، اما این نتایج با نظریه محدودیت دسترسی افراد فقیرتر به منابع مالی کاملاً همخوانی دارد. اما برای ارائه ارزیابی قاطعانهتری از نتایج چنین طرحی لازم است اثرات بلندمدت آن نیز بررسی شود. این مقاله در این راستا تلاش میکند با مطالعه مجدد نتایج طرح «یوپ»، 9 سال پس از اجرای آن به این سوال پاسخ دهد. مطالعهای که کمتر در ادبیات انجام میشود اما همانگونه که خواهیم دید رهیافتهای مهمی برای مباحث نظری و سیاستگذاری خواهد داشت.
نتایج موفق بهدستآمده از بررسیهای کوتاهمدت و میانمدت موجب شده است سیاستمداران و اهالی مطبوعات با اشتیاق فراوان به دنبال اجرای چنین طرحهایی در مقیاسی وسیعتر باشند. اما با نگاهی دقیقتر به مباحث نظری این حوزه متوجه میشویم که لازم است با احتیاط بیشتری قدم در این راه گذاشته شود. هنگامی که فقرا با محدودیتهای مالی مواجه هستند، اهدای کمکهای دفعی میتواند اثراتی دائمی یا موقت داشته باشد که تا حد زیادی به شدت محدودیتهای پیشروی فقرا و اصطکاک بازار مالی و همچنین بازدهی مشاغل مختلف بستگی دارد. برای مثال، در صورتی که افرادی که با محدودیت منابع مالی روبهرو هستند بتوانند با افزایش تدریجی ساعات کار خود و پسانداز درآمد، شرایط لازم را برای آغاز کسبوکاری محلی فراهم کنند، دریافتکنندگان منابع مالی کمکی و سایرین در بلندمدت به سطح یکسانی از درآمد همگرا خواهند شد. این نکته مساله بسیار مهمی است که از مدلهای ساده پسانداز و اشتغال نیز میتوان به آن دست یافت و در عین حال در بسیاری از مواقع توسط مقالات عملی نادیده گرفته میشود.
سوال مهم بر اساس آنچه بیان شد، تعیین زمان لازم برای همگرایی مشمولان طرح کمکی و سایر افراد خواهد بود. همگرایی، در صورت کمبود شغلهای حقوقبگیر با درآمد مناسب، هزینهبر بودن پسانداز، بالا بودن بیش از حد هزینههای اولیه کسبوکار و سایر موارد شکست بازار کند خواهد بود. این کاهش سرعت بهخصوص در صورت وجود تفاوت بالای میان بازدهی سرمایه و نگهداری پول و حسابهای سپرده جاری یا کوتاهمدت، شدید خواهد بود. در شرایط به نسبت حاد از وجود محدودیتها و اصطکاکهای مالی، به راحتی میتوان شرایطی را در نظر گرفت که فقرا بدون دسترسی به یک سرمایه کمکی توان خروج از فقر را نخواهند داشت و در نوعی از تله فقر گرفتار خواهند شد. اوگاندا کشوری کوچک در شرق آفریقاست که اقتصادی فقیر اما باثبات و رشد نسبی دارد. تا میانه دهه 2000 میلادی، بیشتر این رشد مربوط به بخشهای مرکزی و جنوبی این کشور میشد و مناطق شمالی به سبب دسترسی محدود به مسیرهای تجاری، سرمایهگذاری اجتماعی محدود و ناامنی نسبی رشد کمی را تجربه کرده بودند. آشوبهای محلی در مناطق شمالی، ناآرامی در سودان و راهزنی در مناطق شمال شرقی افق رشد را محدود میکرد. با رفع این موانع دولت اوگاندا طرح جامعی را برای تسریع رشد اقتصادی در این مناطق آغاز کرد. در این طرح جوامع و گروههای محلی کمکهای مالی برای خرید دام، بهبود زیرساختها یا راهاندازی کسبوکار محلی دریافت میکردند. طرح یوپ نیز یکی از بخشهای این طرح است.
طرح یوپ برای کمک به جوانان بین 25-16 سال برای تاسیس کسبوکار محلی اجرا شد. در این طرح، افراد با تشکیل گروههایی که بهطور میانگین شامل 20 نفر میشود، برای دریافت کمک مالی اقدام میکردند. مبلغ این کمک بهطور میانگین در حدود 400 دلار آمریکا و تقریباً معادل درآمد یکساله هر فرد است. از میان 535 گروه واجد شرایط، به 265 گروه کمک مالی اهدا شد که معادل 20 هزار دلار به صورت میانگین برای هر گروه است. مراتب مختلفی از بررسی اداری برای تخصیص منابع مالی طی میشده و اولویت با طرحهایی بوده است که زودتر ارائه شدهاند؛ اما به نظر میرسد که ویژگیهای مشاهدهناپذیر و محاسبات سیاسی نیز در تخصیص منابع در نظر گرفته شده است. بررسی تاثیر طرح، با مطالعه افرادی مشخص از هر گروه انجام میشود. بدین منظور از میان هر گروه پنج نفر به صورت تصادفی انتخاب شده و در زمانهای 2، 4 و 9 سال پس از اجرای طرح مورد مصاحبه قرار گرفتند. لازم به یادآوری است که منابع برای تخصیص به مناطق جنگزده ناکافی بوده است و بنابراین هیچ گروهی تحت شرایط پس از ناآرامی قرار نمیگیرد. همچنین هرچند شرکتکنندگان در این طرح، بر اساس هر معیاری از فقر، فقیر محسوب میشوند اما در گروه بسیار فقیر قرار نمیگیرند؛ این افراد با توجه به شرایط لازم برای شرکت در طرح از جمله آموزش حداقلی، نسبت به سایر همسنهای خود در این کشور از درآمد آموزش بیشتری برخوردار بودهاند. نکته مهم دیگری که در خصوص داده باید به آن توجه داشت، احتمال از دست رفتن نمونه است. این امر در اثر مهاجرت افراد رخ میدهد. به منظور کنترل این اثر در دو مرحله ردیابی اعضای نمونه اولیه انجام میشود. در مرحله اول با 71 درصد از اعضای نمونه پس از مدت 9 سال، با موفقیت ارتباط برقرار میشود. در مرحله دوم، از میان افرادی که در مرحله اول با آنها تماس گرفته نشده است، 36 درصد افراد به صورت تصادفی انتخاب شده و با دقت بیشتری ردیابی میشوند. با توجه به نمونهبرداری تصادفی از افراد با دسترسی دشوار، میتوان در بررسی آمار وزن بیشتری به این گروه داد. تخمین نتایج با استفاده از یک رگرسیون کمترین مربعات وزندار و در نظر گرفتن متغیرهای کنترلی و اثرات ثابت منطقه انجام میشود. وزن مشاهدات بر اساس معکوس احتمال قرار گرفتن در نمونه نهایی و احتمال عدم در دسترس بودن تعیین میشود. با توجه به اینکه هیچگونه داده رسمی در خصوص درآمد و مصرف خانوار در اوگاندا تولید نمیشود، نتایج نهایی بر اساس اطلاعات حاصل از پرسشنامهها به دست آمده است. هر چند افراد گروه کنترل، برای افزایش احتمال بهرهمندی از کمکهای مالی انگیزه گزارش کمتر درآمد خود را دارند، اما وجود مجموعه گستردهای از سوالات در پرسشنامه کمک میکند تا هرگونه گزارش اشتباه در نتیجه ناسازگاری داخلی مشخص شود. با وجود این گزارشهای ناسازگار بسیار کمی دیده میشود.
اکثر گروههای هدف، بیشتر منابع مالی دریافتی را صرف سرمایه کسبوکار خود و خرید ابزارآلات کردهاند و بخش کمی از منابع صرف آموزش شده است. پس از دو سال از پرداخت کمک مالی، 68 درصد از اعضای گروه هدف در مقایسه با 15 درصد از گروه کنترل اقدام به شرکت در آموزشهای فنی کردهاند؛ اما این آموزش بیشتر تنها 11 درصد از هزینههای گروه هدف را تشکیل میدهد. 52 درصد از هزینههای مربوط به ابزارآلات، 13 درصد مواد اولیه و 24 درصد سایر مخارج میشود. تاثیر کمک مالی بر رفتار افراد و همراهی با مقاصد طرح را به سختی میتوان ارزیابی کرد چراکه دولت در این طرح، پس از انجام پرداخت، هیچگونه ارزیابی ثانویهای از عملکرد گروه برای مطابقت با اهداف طرح انجام نمیدهد. با وجود این، نویسندگان اطلاعاتی را از پرسشنامهها استخراج میکنند. این اطلاعات نشان میدهد که باوجود ساختار گروهی، اکثر افراد اقدام به تاسیس کسبوکار خود کردهاند. همچنین در هر گروه، عده کمی مسوول خرید وسایل مورد نیاز بوده و تجهیزات گرانقیمت به صورت مشترک استفاده میشود. بیش از 90 درصد افراد از نحوه تقسیم منابع و مشارکت در گروه راضی بودهاند.
پراکندگی گروههای هدف در منطقهای وسیع و با جمعیت به نسبت بزرگ، احتمال وجود اثرات سرریز را بسیار محدود میکند. همچنین بررسیها نشان میدهد که هیچ رابطهای میان مشارکت در طرح یوپ و بهرهمندی از سایر طرحهای دولتی و غیردولتی بزرگ وجود ندارد. بنابراین، اثرات برآورد شده را میتوان تنها مربوط به طرح یوپ دانست. نابرابریهایی میان تواناییهای اولیه گروه کنترل و هدف وجود دارد که بخشی از تفاوت میان نتایج بلندمدت این دو گروه را توضیح میدهد.
نتایج اولیه نشان میدهد که 9 سال پس از اجرای طرح، سرمایهگذاری، میزان درآمد و اشتغال مشمولان طرح و گروه کنترل تقریباً به یکدیگر همگرا شده است. اولین نشانههای همگرایی را میتوان در نتایج بررسی چهارساله نیز مشاهده کرد. پس از گذشت دو سال از اجرای طرح، گروه هدف، در حدود 130 درصد سرمایهگذاری بیشتری نسبت به گروه کنترل گزارش کرده است اما در بررسی چهارساله این اختلاف به 57 درصد کاهش یافته است. بخشی از این کاهش اختلاف مربوط به افزایش سرمایهگذاری گروه کنترل و بخشی دیگر مربوط به کاهش سرمایهگذاری گروه هدف میشود. کاهش سرمایهگذاری گروه هدف را میتوان مربوط به خروج بخشی از افراد این گروه از مشاغل انتخابی خود پس از بازهای کوتاه دانست. از طرف دیگر سایر افراد گروه هدف، پس از رسیدن به سطح مشخصی از سرمایه، درآمد خود را دیگر صرف افزایش سرمایه نکرده و به مصرف تخصیص میدهند.
بررسی درآمد با معیارهای درآمد خالص ماهانه، خرید کالاهای مصرفی و داراییهای بادوام انجام میشود. پس از گذشت چهار سال، معیارهای درآمدی نشان از افزایش قابل توجه درآمد در اثر حضور در طرح دارد؛ اما پس از گذشت 9 سال اندازه همه آثار کاهش مییابد. هر چند همه اثرات برآورد شده مثبت است اما تنها اثر معنادار درآمدی، مربوط به افزایش دارایی بادوام است. در مجموع ارزش خالص افزایش موقت درآمد از هزینههای طرح بیشتر برآورد میشود. مجموع درآمد حاصل از طرح طی بازه 9ساله در حدود 665 دلار تخمین زده میشود که 8 /1 برابر هزینه طرح است.
چهار سال پس از اجرای طرح یوپ، مشمولان 17 درصد ساعت کاری بیشتر، 38 درصد درآمد بیشتر و 11 درصد مصرف بیشتر را گزارش میکردند که پس از 9 سال این مقادیر همگی کاهش یافته و اختلاف میان گروه هدف و کنترل از نظر آماری بیمعنا شده است. با وجود این میتوان دو تاثیر پایدار را در گروه هدف مشاهده کرد. اثر اول را میتوان در افزایش افراد با مهارت شغلی بالا مشاهده کرد. نتایج این بررسی نشان میدهد که هر چند درآمد و رفاه گروه هدف به صورت معناداری با گروه کنترل در بلندمدت تفاوت ندارد اما سهم شاغلان با مهارت بالاتر را بهبود میدهد. این مساله میتواند به اثرات خارجی مثبت در اقتصاد محلی با رشد نیروی کار ماهر بینجامد. اثر دیگر مربوط به میزان داراییهای بادوام این افراد است. بهطوری که مشاهده میشود مشمولان طرح در حدود 14 /0 انحراف معیار، دارایی بادوام بیشتری نسبت به سایرین دارند. وجود ناترازیهای ابتدایی میان دو گروه، این نتیجه را شکننده میکند، اما به صورت کلی، هموارسازی افزایش درآمد کوتاهمدت از طریق افزایش داراییهای بلندمدت نتیجهای منطقی است که از تمایل فرد برای داشتن پسانداز احتیاطی حاصل میشود. بنابراین میتوان نتیجه گرفت که طرح یوپ در کاهش اثرات بلندمدت فقر و تخفیف شوکهای درآمدی موثر است. نتایج بیانشده را میتوان با نگاهی مبتنی بر بیمه تفسیر کرد. در این نگاه، در شرایط کاهش ثبات اقتصادی و کاهش نسبی رشد اقتصادی، یوپ این امکان را به مشمولان طرح میدهد تا توانایی و بخت خود را در تاسیس یک کسبوکار محلی امتحان کنند. با این کار سرعت رسیدن افراد به شرایط بلندمدت خود افزایش مییابد و از طرف دیگر با آزادی بیشتری حرفه خود را انتخاب میکنند. در نبود این سرمایه اولیه، فرد به مرور باید مشاغل مناسب را شناسایی کند و سرمایه لازم برای آغاز شغل را ذخیره کند. بنابراین در نهایت پس از مدتی درآمد افراد دو گروه به یکدیگر همگرا میشود. اثرات طرح بر میزان سلامت جسمی و روحی گروه هدف و اعضای خانواده ایشان، برخلاف انتظار معنادار ارزیابی نمیشود. هر چند انتظار میرود که با افزایش درآمد موقت، میزان توجه به سلامت فرزندان بهخصوص خردسالان افزایش یابد اما معیارهای سلامت کودکان 9-3ساله که در بازه زمانی اجرای طرح تا شش سال پس از آن به دنیا آمدهاند، تفاوت معناداری نسبت به گروه کنترل نشان نمیدهد. نتایج این مقاله نشان میدهد که طرحهای جامع کارآفرینی نظیر طرح بنگاههای زودبازده تنها در مواردی اثرات پایداری ایجاد میکند که فقرا با محدودیت دسترسی شدید به منابع مالی روبهرو باشند. در چنین شرایطی نیز، شناسایی صحیح گروه هدف بسیار حائز اهمیت خواهد بود. به علاوه با توجه به منافع محدود طرح، چگونگی تامین منابع مالی آن اهمیت ویژهای خواهد داشت. در صورتی که تامین مالی چنین طرحهایی موجب افزایش بیثباتی در اقتصاد، تورم و کاهش توان قشر کمدرآمد برای پسانداز (در اثر مالیات تورمی) شود، هرگونه بهبودی منفعت حاصل از طرح با هزینههایی از بین خواهد رفت.