اثر مالیات بر ارزش افزوده
چه درصدی از مالیات بر ارزش افزوده مناسب است؟
به جز ایالات متحده آمریکا، بیشتر کشورهای جهان از جمله همه کشورهای OECD از «مالیات بر ارزش افزوده» برای تامین مالی خود استفاده میکنند. در اتحادیه اروپا، این مالیات در حدود 30 درصد از درآمد دولت را تامین میکند که مقداری معادل 12 درصد تولید ناخالص داخلی است. به همین جهت هم از منظر مطالعات اقتصادی و هم از نظر سیاستگذاری لازم است با سازوکارهای مربوط به این مالیات به عنوان بزرگترین منبع درآمدی دولت بیشتر آشنا شویم. یکی از موارد بسیار مهم در ادبیات مالیاتستانی میزان تاثیرپذیری هر یک از گروههای مصرفکننده و عرضهکننده از مالیات اعمالشده است. در ادبیات رایج این حوزه، عنوان میشود کاهش مالیات بر ارزش افزوده (VAT) و افزایش مجدد آن به همان میزان، با فرض ثبات سایر شرایط، میزان انتقال مالیات به قیمت نهایی میباید یکسان باشد. این امر فارغ از نوع توابع بهینهسازی در نظر گرفتهشده برای بنگاه و ساختار بازار محقق خواهد شد. این مقاله این فرض کلیدی را به چالش کشیده و به بررسی این سوال میپردازد که آیا تاثیر افزایش VAT بر افزایش قیمت با کاهش VAT بر کاهش قیمتها به یک میزان است یا خیر.
نتایج این مقاله بهویژه برای سیاستگذاری حائز اهمیت است؛ چراکه طرحهای سیاستگذاری با فرض برابری تاثیر VAT در دو جهت طراحی میشوند که میتواند به معنای تخمین کمتر از حد تاثیر VAT در افزایش قیمتها و تخمین بیشاز حد VAT در کاهش قیمتها باشد. این موضوع نگرانیهایی جدی را در طرح سیاستهای بودجهای ایجاد میکند. برای مثال کاهش VAT به عنوان راهکاری برای تحریک تقاضا در شرایط کاهش تقاضا مطرح میشود. برآورد بیش از حد از تاثیر کاهش VAT در قیمتها، به معنای تخمین بیشاز حد از اثرگذاری چنین سیاستی خواهد بود. همچنین عدم تقارن در پاسخ قیمت به تغییرات VAT، در صورت استفاده مکرر از چنین سیاستهایی، میتواند باعث افزایش حاشیه سود بنگاهها و کاهش مازاد رفاه مصرفکننده در بلندمدت شود.
این مقاله با توجه به آنچه بیان شد، با استفاده از دو مجموعه داده تغییرات VAT به صورت آزمایشی برای پیرایشگاهها در فنلاند و داده مربوط به تغییرات VAT طی سالهای 1996 تا 2015 در اروپا، مساله تقارن تاثیر VAT در افزایش و کاهش قیمتها را بررسی میکند. بدین منظور و با استفاده از مجموعه داده اول، تاثیر تغییرات VAT برای پیرایشگاهها و آرایشگاهها که مشمول این تغییر نمیشدند بررسی میشود. مجموعه داده دوم شامل اطلاعات مربوط به تغییرات قیمتها و نرخ VAT در کشورهای اتخادیه اروپا در بازه مطرحشده است. این داده به سبب وسعتی که دارد میتواند برای بررسی اعتبار خارجی نتایج بهدستآمده از داده اول و کنترل نقاط ضعف احتمالی مورد استفاده قرار گیرد.
نویسندگان در این مقاله از دو طریق در ادبیات اثرگذار خواهند بود. نخست، شواهدی در خصوص پاسخ نامتقارن قیمتها به تغییرات VAT ارائه میکنند. این شواهد، نتایج مربوط به بسیاری از مطالعات تجربی را که با فرض تاثیر متقارن مالیاتی انجام گرفته است، به چالش میکشد و لزوم حرکت به سمت تاثیر پویای مالیاتی را نشان میدهد. تاثیر دیگر این مقاله در بخشی کوچک اما مهم و روبهرشد از ادبیات است که به بررسی سهم هر یک از گروههای مصرفکننده و تولیدکننده از بار مالیاتی میپردازد. تاکنون عمده بررسیهای مربوط به VAT بر این فرض بنا شده است که همه بار مالیاتی ناشی از VAT از سوی مصرفکننده تحمل میشود. این فرض اما بیشتر به دلیل نبود شواهد کافی برای تعیین چگونگی تقسیم بار مالیاتی استفاده میشود. از زمان انتشار مقاله اثرگذار
Mirrlees (2010) که اولین بار این فرض را عنوان کرد، مقالات متعددی به بررسی چگونگی تقسیم بار مالیاتی VAT، برای مثال در فنلاند، پرداختهاند. این مقاله با توجه به نتایج خود در خصوص تقارن تاثیر VAT بر قیمتها به گسترش این حوزه کمک خواهد کرد.
تاثیر متفاوت بر قیمت تغییرات مالیاتی میتواند در اثر شرایط متفاوتی رخ دهد که باید میان آنها تمایز قائل شد. این امر میتواند در شرایطی که نرخ عبور (pass-through)، متقارن است و به سبب وابستگی این نرخ به مقدار اولیه سطح مالیات رخ دهد یا حاصل عدم تقارن نرخ عبور در هنگام کاهش و افزایش نرخ مالیات مشاهده شود. این مقاله تلاش میکند به بررسی حالت دوم بپردازد و به همین جهت از آزمایشی استفاده میکند که در آن مقدار بیشینه و کمینه نرخ VAT در نتیجه تغییر نرخ یکسان باشد. این کار به این دلیل انجام میشود که نرخ عبور میانگین، برابر با انتگرال نرخ عبور حاشیهای به ازای مقادیر مختلف نرخ مالیات در بازهای است که تغییر نرخ در آن انجام میشود. با برابر بودن مقادیر ابتدایی و انتهایی بازه تغییرات در حالت کاهش و افزایش نرخ و با فرض متقارن بودن تابع نرخ عبور، مقدار نرخ عبور میانگین در دو حالت یکسان خواهد بود. بنابراین با فرض ثبات سایر شرایط بازار نظیر میزان رقابت، متغیرهای کلان و سایر عوامل اثرگذار بر قیمت، میتوان فارغ از سطح رقابت و سایر متغیرهای عنوانشده، فرض تقارن تاثیر تغییرات مالیات را بررسی کرد. در این شرایط هر مدلی مبتنی بر تقارن نرخ عبور، عنوان میکند که با کاهش و سپس افزایش نرخ VAT، قیمتها به سطح اولیه خود بازمیگردد و در صورت مشاهده تفاوت قیمتها در نتیجه این فرآیند، فرض تقارن نرخ عبور نقض خواهد شد.
مالیات بر ارزش افزوده مالیاتی است که بر میزان خالص افزایش قیمت کالا نسبت به هزینههای ورودی آن وضع میشود. بنگاهها VAT درآمدی را که جمع کردهاند، به دولت پرداخت کرده و برای دریافت بازپرداخت مالیاتی که برای نهادههای خود پرداخت کردهاند، اقدام میکنند. بدین ترتیب تنها بر ارزش افزودهای که بنگاه برای ارائه کالا یا خدمت خود دریافت کرده است مالیات گرفته خواهد شد. مصرفکننده نهایی، به عنوان حلقه آخر زنجیره مصرف نمیتواند هیچ بازپرداختی دریافت کند. اعضای اتحادیه اروپا مجموعهای از نرخهای متفاوت VAT را اعمال میکنند. یک نرخ استاندارد برای اکثر کالاها قرار داده میشود و نرخ پایینتری برای کالاهای ضروری نظیر غذا و حملونقل درونشهری وضع میشود و برخی از کالاها معاف از مالیات خواهند بود.
مجموعه داده اولی که در این مقاله استفاده میشود مربوط به تغییرات نرخ VAT برای پیرایشگاههای فنلاند است. در اتحادیه اروپا، همه اعضا باید نرخهای مشابهی را برای VAT قرار دهند اما این امکان وجود دارد که برای اهداف پژوهشی، نرخ مالیات حوزههایی که بیشتر کاربر هستند، به صورت موقت تغییر کند. بدین منظور یکی از حوزههای فعالیتی که شامل این مجموعه میشود، پیرایشگری است و در عین حال فعالیتهای مشابه نظیر آرایشگری در این فهرست قرار نمیگیرد. بدین ترتیب پیرایشگری یک گروه هدف و آرایشگری یک گروه کنترل طبیعی خواهد بود. بر این اساس در نوامبر 2006، نرخ VAT پیرایشگری از 22 درصد به هشت درصد کاهش یافته و سپس در ژانویه 2012 مجدداً از 9 درصد به 23 درصد افزایش یافت. با توجه به اینکه زمانبندی، میزان تغییرات و حوزه مورد تغییر، در سطح اتحادیه اروپا و خارج از فنلاند تعیین شده است، این تغییرات برونزا درنظر گرفته میشود. به علاوه هیچ ویژگی مشخصی نظیر نیاز به گواهینامههای خاص که موجب ایجاد موانع ورود میشود یا شأن اجتماعی ویژه، این بخش را از سایر بخشهای اقتصاد مجزا نمیکند و اعتبار بیرونی استفاده از این داده را به خطر نمیاندازد.
داده مربوط به تغییرات نرخ VAT در اتحادیه اروپا در بازه سالهای 1996 تا 2015، منبع دیگری است که برای بررسی تقارن تاثیر تغییرات VAT بر قیمت استفاده میشود. این مجموعه شامل اطلاعات مربوط به تغییراتی که نرخ کالاهای استاندارد را تغییر میدهد، تغییراتی که بر نرخ کالاهای ضروری اثر میگذارد و تغییرات دستهبندی بخشهای مختلف میشود. اطلاعات مربوط به قیمت کالاها نیز از بانک اطلاعاتی «شاخص قیمت مصرفکننده هماهنگشده» که توسط یورواستت (Eurostat) تهیه میشود استخراج شده است. این داده دقیقترین داده برای اطلاعات مربوط به تغییرات قیمت کالاهای مصرفی در اتحادیه اروپاست. از میان بخشهای مختلف اقتصادی، بخش آموزش در نظر گرفته نمیشود زیرا عمده موسسات این بخش غیرانتفاعی بوده و شامل مالیات VAT نمیشوند اما شناسایی این موسسات در لیست اطلاعات قیمتی میسر نیست. همچنین داده مربوط به بخش کفش و پوشاک نیز در اطلاعات رفتار فصلی و همزمانی آن با اعمال عمده تغییرات استفاده نمیشود.
نتایج بررسی داده اول نشان میدهد که نخست همانگونه که بیان شد، آرایشگرها به عنوان یک گروه کنترل طبیعی برای پیرایشگرها هستند و قیمت خدمات آنها روندهای مشابهی را در تمام دوره پیش از تغییر دنبال میکند. ثانیاً بیشترین میزان تغییرات قیمت در پاسخ به کاهش و افزایش نرخ مالیات در یک ماه اول پس از اعمال تغییرات رخ میدهد. سومین نتیجه بهدستآمده از این داده عنوان میکند که نرخ عبور در شرایط افزایش نرخ بیش از دو برابر نرخ عبور در شرایط کاهش نرخ خواهد بود. نتیجه چهارم این بررسی نشان میدهد که پس از افزایش نرخ VAT به سطح اولیه آن، قیمتهای گروه هدف بیش از گروه کنترل خواهد بود؛ با وجود اینکه پیش از اعمال تغییرات با گروه کنترل برابر بوده است، این امر نشان میدهد که تعادل بازار به پیشینه تغییرات مالیاتی وابسته خواهد بود. نرخ عبور با محاسبه تغییرات لگاریتم قیمت خدمات پیرایشگری یک ماه قبل و بعد از اعمال تغییرات محاسبه میشود. نرخ عبور به دستآمده توزیعی دوقطبی پیدا میکند. در حدود 27 درصد از قیمتها افزایشی نشان نمیدهد در حالی که در حدود 50 درصد از قیمتها در حدود 80 تا 120 درصد مقدار افزایش مالیات، افزایش مییابد. از سوی دیگر توزیع نرخ عبور در حالت کاهش نرخ توزیعی تکقطبی داشته و در حدود 60 درصد از قیمتها تغییری پیدا نمیکند و مابقی قیمتها حدود 12 تا 20 درصد تغییرات مقدار مالیات تغییر مییابد. این تفاوت در نرخ عبور مربوط به خدمت خاصی از پیرایشگران نبوده و برای همه خدماتی که ارائه میشود توزیع مشابهی به دست میآید. بیشتر این توزیع ناشی از تفاوت واکنش پیرایشگران مختلف به افزایش نرخ مالیات است. نتایج بررسی تکمیلی تغییرات میانمدت و بلندمدت قیمتها در واکنش به تغییر نرخ مالیات نشان میدهد عمده تغییرات در شش ماه ابتدایی محقق میشود و همچنان توزیع مشاهدهشده در کوتاهمدت برای نرخ عبور پایدار خواهد بود.
سود و اهرم قیمت (Markup) نیز واکنشی نامتقارن به تغییرات VAT نشان میدهد. در صورت هر واحد درصد کاهش نرخ مالیات، میزان سود 2 /0 واحد لگاریتم افزایش مییابد درحالی که با افزایش نرخ، این میزان برابر 1 /0 واحد لگاریتم خواهد بود. روندی مشابه نیز برای اهرم قیمت مشاهده میشود. بررسی تغییرات هزینههای ثابت و متغیر نشان میدهد هرگونه تغییری که از نظر آماری معنادار باشد در نتیجه تغییرات نرخ مالیات رخ نمیدهد. بر این اساس میتوان نتیجه گرفت مقدار خدمت عرضهشده در اثر تغییرات نرخ، تغییر معنادار پیدا نمیکند. از نکات جالب توجه، افزایش حاشیه سود بنگاههای با سوددهی کمتر است که میتواند ناشی از تفاوتهای ساختاری بنگاهها با سوددهیهای متفاوت باشد. به منظور رفع مخاطره بازگشت به میانگین (mean reversion)، میانگین سهساله سود پیش از اعمال تغییرات محاسبه میشود و بر اساس آن بنگاههای پیرایشگری به پنج گروه تقسیم میشوند. با این دستهبندی مشاهده میشود بنگاههای پایینترین گروه از کاهش نرخ VAT برای افزایش حاشیه سود خود استفاده میکنند. بررسی حاشیه سود برای بازه پیش از تغییرات و همچنین آرایشگران نشان میدهد که در نبود تغییرات نرخ VAT، حاشیه سود در میان بنگاهها روندی یکدست خواهد داشت. داده استفادهشده در بخش اول با وجود مزیتهایی که برای آن ذکر شد تنها شامل دو تغییر در نرخ مالیات میشود. همچنین کاهش نرخ پیش از رکود بزرگ و افزایش آن پس از رکود رخ میدهد که میتواند تهدیدی برای اعتبار نتایج باشد. هرچند هیچگونه مدرکی مبنی بر تاثیر متفاوت شرایط اقتصادی بر گروه کنترل و هدف وجود ندارد، اما همچنان برای اطمینان از نتایج میتوان از سایر دادههای در دسترس استفاده کرد.
داده تغییرات نرخ مالیات در اتحادیه اروپا که به آن اشاره شد برای بررسی پایداری نتایج استفاده میشود. با استفاده از این داده مشاهده میشود که برای کالاهای متفاوت، افزایش نرخ VAT موجب تغییرات بیشتری در قیمت نسبت به کاهش نرخ مالیات میشود. برای تبیین این نتیجه از رگرسیون اثرات ثابت به همراه تاخیرهای قبلی و بعدی نرخ مالیات استفاده میشود. در این رگرسیون ضریب نرخ VAT، مقدار نرخ عبور را نشان میدهد و ضرایب مربوط به متغیرهای تاخیر میزان وابستگی نتایج در طی زمان به تغییر اعمالشده را تعیین میکند. در این رگرسیون فرض شناسایی علی مبنی بر عدم تغییر قیمت گروه هدف نسبت به گروه کنترل در نبود اعمال تغییرات و با در نظرگرفتن اثرات ثابت و متغیرهای کنترلی نظیر درآمد سرانه، نرخ بهره و نرخ بیکاری است. نتایج این رگرسیون نشاندهنده نرخ عبور بیشتر در هنگام افزایش نرخ نسبت به کاهش آن است. به منظور افزایش دقت رگرسیون، از روش تطبیق امتیازی استفاده میشود. در این روش بر اساس ویژگیهایی نظیر زمان، معیارهای اقتصادی، اندازه تغییر و سطح نرخ پیش از تغییر، به هر مشاهده امتیازی داده میشود و سپس مشاهدات با امتیاز نزدیک به هم، به یکدیگر مرتبط میشوند. با این کار شرایطی نظیر بررسی پیرایشگران ایجاد میشود که در آن میتوان هرگونه افزایش نرخی را با کاهش نرخی با امتیاز مشابه مرتبط کرده و با یکدیگر بررسی کرد. نتایج این بخش نشان میدهد مشاهدات بهدستآمده از پیرایشگران فنلاندی یک استثنا نبوده و قاعدهای کلی است.
نتایج این مقاله نشان میدهد استفاده از تغییرات نرخ مالیات به عنوان ابزاری سیاستی برای مقابله با شرایط رکودی، با هزینههای رفاهی قابل توجه همراه خواهد بود. همچنین مشخص میکند که پیش از تعیین نرخی برای مالیات، باید از توان اجرای آن مطمئن بود چراکه در صورت بروز فشار از جانب اصناف و کاهش نرخها به سطح قبل، قیمتها به سطح پیشین باز نمیگردد. همچنین یکی از نکات مهمی که از مقاله دریافت میشود، پایداری و عدم تقارن اثرات قیمتی نوسانات حاصل از تورم است. بنابراین تورم علاوه بر اثرات رفاهی حاصل از عدم قطعیت، با افزایش اهرم قیمت و حاشیه سود بنگاههای حاضر نیز، مازاد رفاه مصرفکننده را کاهش میدهد.