واکنش بیش از حد در انتظارات اقتصاد کلان
تفاوت اصلی انتظارات عقلانی با انتظارات تشخیصی چیست؟
نظریه انتظارات عقلانی را میتوان پایه تحلیلهای اقتصادی ارائهشده توسط تحلیلگران اقتصاد کلان در عصر کنونی دانست. بر اساس این نظریه آحاد اقتصادی انتظارات خود از آینده را بر مبنای پیشبینیهای بهینه و صحیح از متغیرهای ساختاری در بازار شکل میدهند و بر این اساس تصمیمگیری میکنند. این نظریه هرچند پایه ارائه مدلهایی با قابلیت توضیحدهندگی بالای مشاهدات بوده است اما وجود برخی عدم تطابقها در این مدلها باعث شده است تا مقالات متعددی سعی در بهبود این نظریه و تغییر آن برای توضیح نحوه شکلگیری انتظارات افراد در جامعه داشته باشند. شواهد جمعآوریشده در این مقالات نشان میدهند که میتوان تخطیهایی ساختاری را از انتظارات عقلانی در پیشبینی متغیرهای کلان و تورم، شاخص بازار سهام، سود بازارهای مالی، نرخ بهره و سود شرکتها مشاهده کرد. از توضیحاتی که برای این مشاهدات در ادبیات عنوان شده است، نظریههای عدم توجه عقلانی و تنگنای اطلاعاتی را میتوان نام برد. بر اساس نظریه عدم توجه عقلانی، هر فرد به صورت بالقوه میتواند به مجموعه اطلاعات لازم برای پیشبینی صحیح متغیرهای اقتصادی دست یابد و توان استفاده از آنها را دارد اما این با هزینه مالی و زمانی بسیاری همراه خواهد بود. بر این اساس، فرد ترجیح میدهد تا تنها از پارهای از اطلاعات که دسترسی به آنها و کار با آنها برای او راحتتر است استفاده کند. بر اساس این نظریه، پیشبینی افراد از متغیرهای اقتصادی به سبب عدم بهره بردن از همه اطلاعات موجود در اقتصاد، موجب واکنش کمتر از حد در افراد میشود که میتوان آن را در خصوص متغیرهای اقتصاد کلان مشاهده کرد.
ادبیات مالی شواهدی مبنی بر واکنش بیش از حد فعالان بازار نسبت به اطلاعات دریافتی ارائه میدهد. برای مثال، ارزش سهام نسبت به اطلاعات دریافتی از متغیرهای اساسی مربوط به یک شرکت، تغییراتی بیش از حد را نشان میدهد. همچنین به نظر میرسد که افراد اتفاقاتی را که «مشهودتر» هستند با وزن بیشتری در نظر میگیرند. منظور از دادن وزن بیشتر به اتفاق مشهودتر این است که در اثر اطلاعات و مشاهدات کنونی، وزن بیشتری از آنچه باید، توسط فرد به یک اتفاق داده میشود. این نگاه با نگاه اطلاعات محدودی که در بالا نیز به آن اشاره شد میتواند سازگار باشد اما یک تفاوت اصلی میان این دو نگاه وجود دارد و آن واکنش کمتر از حد در نگاه اطلاعات محدود و واکنش بیش از حد در این نگاه است.
این مقاله تلاش میکند به این سوال پاسخ دهد که آیا آحاد اقتصادی به صورت غالب دچار واکنش بیش از حد شده یا واکنشی کمتر از حد لازم را نشان میدهند؟ همچنین تلاش میکند تا سازوکار بروز چنین واکنشی را بررسی کند. به این منظور از دادههای مربوط به پیشبینی متغیرهای اقتصادی ارائهشده توسط شعبه فد (FED) در فیلادلفیا استفاده میشود. این پیشبینی حاصل جمعآوری پیشبینی جمعی از اقتصاددانان و فعالان اقتصادی است که به صورت تخصصی به پیشبینی متغیرهای اقتصادی میپردازند.
این داده همچنین پیشبینیهای ارائهشده توسط افراد را نیز در کنار اجماع هر پیشبینی در اختیار قرار میدهد. علاوه بر داده مربوط به فد با نام SPF که به صورت عمومی قابل استفاده است، داده ارائهشده توسط موسسه بلو چیپ (Blue Chip) نیز خریداری و استفاده میشود. نوع جمعآوری و افراد مورد مشورت برای تهیه این داده مشخص نیست و تنها برای بررسی پیشبینیهای اجماعی از آن استفاده خواهد شد. با استفاده از این دادهها، متغیرهای پیشبینی، خطای پیشبینی، اصلاح پیشبینی در هر دو سطح فردی و اجماعی محاسبه میشود.
افق پیشبینی متغیرها
متغیر خطای پیشبینی، بیانگر تفاوت پیشبینی از متغیر محققشده است و متغیر اصلاح پیشبینی، تفاوت پیشبینی فرد از یک متغیر در آینده از پیشبینی همان متغیر در همان زمان است که در دوره قبل ارائه شده است. افق پیشبینی متغیرها یکساله است و تواتر انتشار پیشبینیهای متغیرهای کلان به صورت فصلی است. به همین جهت دورهها در این مدل به صورت فصلی در نظر گرفته میشوند. بنابراین در هرزمان t از پیشبینی ارائهشده برای متغیرها در زمان t+3 و پیشبینی متغیرها در زمان t+3 که در t-1 ارائه شده است استفاده میشود. برای محاسبه رشد سالانه محققشده متغیرها از تفاوت متغیر مربوطه در دوره t+3 و t-1 استفاده میشود.
بررسی اولیه پیشبینیهای ارائهشده نشان میدهد که طی زمان، خطای میانگین پیشبینیهای ارائهشده برابر با صفر است. به بیان دیگر، اقتصاددانان به صورت ساختاری در پیشبینی متغیرها دچار اشتباه نمیشوند. همچنین مشاهده میشود که پراکندگی فراوانی میان اقتصاددانان در پیشبینیها و اصلاحات پیشبینیها مشاهده میشود. در نهایت مشخص میشود که تحلیلگران به صورت مکرر پیشبینیهای خود را اصلاح میکنند اما این اصلاح در جهتی متفاوت از پیشبینی اولیه و متفاوت از یکدیگر رخ میدهد. این مشاهدات نشان میدهد که مدل مناسب برای توصیف انتظارات، مدلی است که در آن افراد برای پیشبینی متغیرها و بهروزرسانی انتظارات خود به منابع اطلاعاتی متفاوتی توجه میکنند یا مشاهدات متفاوتی انجام میدهند که میتواند ناشی از دسترسی به منابع متفاوت، استفاده از مدلهای اقتصادی متفاوت یا هر دو باشد. برای مثال حضور افراد در مکانهای مختلف میتواند دسترسی آنها به منابع اطلاعاتی را تغییر دهد و وزنی را که به هر خبر میدهند تحت تاثیر قرار دهد.
تبیین این نکته که تخطی از انتظارات عقلانی و بهتبع آن اصلاح پیشبینیها به سبب واکنش بیش از حد یا کمتر از حد به اطلاعات رخ میدهد نیازمند اطلاع از مجموعه اطلاعات در دسترس پیشبینیکننده (اقتصاددان) است. بدین منظور در این مقاله از اصلاح پیشبینی استفاده میشود. اصلاح پیشبینی همانگونه که بیان شد برابر با اختلاف پیشبینی متغیر در دوره t+3 که دوره t انجام شده است پیشبینی همان متغیر در دوره t+3 که در زمان t-1 صورت گرفته است.
این اصلاح پیشبینی، اطلاعاتی را که فرد طی دوره گذشته به دست آورده و استفاده کرده است، نمایندگی میکند. به این ترتیب برای تخمین اینکه فردی نسبت به اطلاعات بهدستآمده واکنش بیش از حد یا کمتر از حد نشان میدهد، خطای پیشبینی انجامشده در دوره t نسبت به مقدار محققشده متغیر در دوره t+3، بر روی متغیر اصلاح پیشبینی، رگرس (روند نزولی) میشود. در این تصریح اگر فردی واکنش بیش از اندازه داشته باشد، بدین معنی است که پیشبینی خود را بیش از حد لازم نسبت به دوره گذشته تغییر داده است. در این شرایط مقدار خطای پیشبینی او رابطهای منفی با اصلاح انجام شده پیدا میکند. برای مثال فرض کنید که فردی سود سهام را کمتر از آنچه باید پیشبینی کرده است و با آمدن اطلاعات مثبت جدید، پیشبینی خود را بیش از حد لازم افزایش میدهد. به این ترتیب اختلاف مقدار محققشده از پیشبینی او مقداری منفی خواهد بود که رابطهای منفی با مقدار اصلاح انجامشده دارد. به همین ترتیب اگر فردی واکنشی کمتر از حد لازم نشان دهد، اصلاح انجامشده رابطهای مثبت با خطای پیشبینی خواهد داشت.
بررسیهای مقاله نشان میدهد که اجماع پیشبینیها دارای واکنش کمتر از حد است. رابطه خطای پیشبینی با اصلاح پیشبینی برای پیشبینی اکثر متغیرها مقداری مثبت و معنیدار است که نشاندهنده واکنش کمتر از حد است. این پدیده را مقالاتی که از نظریه کمتوجهی عقلانی برای اصلاح انتظارات عقلانی استفاده کردهاند نیز توضیح میدهند. لازم به ذکر است که این پدیده بیشتر برای پیشبینی متغیرهای کلان و نرخهای کوتاهمدت مشاهده میشود.
پیشبینی نرخهای بلندمدت واکنش بیشتر یا کمتر از حد را نشان نمیدهند. این واکنش کمتر از حد در سطح اجماع میتواند ناشی از واکنش کمتر از حد تکتک افراد یا جمع کردن پیشبینیها رخ دهد. به بیان دیگر اگر هر فرد بخشی از اطلاعات کل جامعه را دریافت کند و بر اساس آن واکنشی بیش از حد نشان دهد، همچنان این امکان وجود دارد که در سطح اجماع پیشبینیها واکنشی کمتر از حد را مشاهده کنیم. برای بررسی چگونگی تغییرات انتظارات در سطح فردی، از دادههای SPF برای هر اقتصاددان استفاده میشود. نتیجه بررسی این بخش نشان میدهد که در سطح فردی شاهد واکنش بیش از حد افراد به اطلاعات هستیم و اصلاح انجامشده توسط هر فرد رابطهای منفی با خطای پیشبینی او دارد. این امکان وجود دارد که این اقتصاددانان برای جلوگیری از تخریب اعتبار خود، تلاش میکنند تا پیشبینیهای خود را به سمت خاصی تغییر دهند، هرچند این توضیح نیازمند وجود اریبی در پیشبینیهای افراد به صورت میانگین است که چنین چیزی در داده مشاهده نمیشود. همچنین میتوان عنوان کرد که افراد در پیشبینیهای خود از پیشبینیهای سایر متخصصان نیز اثر میپذیرند. در این توضیح، باید شاهد کمواکنشی فردی باشیم در صورتی که در سطح فردی شاهد واکنش بیش از حد هستیم. توضیحی دیگر در این خصوص میتواند تلاش افراد برای هموارسازی اصلاحات انجامشده در پیشبینیهای آنها باشد. این پدیده موجب همبستگی اصلاحات پیشبینیها بوده که در داده مشاهده نمیشود.
پدیدههای واکنش بیش از حد به اطلاعات در سطح فردی و واکنش کمتر از حد در سطح اجماع، نیازمند نظریهای است که بتواند هر دو پدیده را بهطور همزمان توجیه کند. این مدل از انتظارات تشخیصی بدین منظور استفاده میکند. در مدل انتظارات تشخیصی (Diagnostic Expectations) هر فرد در هر دوره اطلاعاتی را در خصوص متغیرهای اقتصادی دریافت میکند که بخشی از آن را نویز و بخشی دیگر را روند حقیقی اقتصادی تشکیل میدهد. برای مثال رشد اقتصادی روندی را مبتنی بر ساختار اقتصاد طی میکند، بخش روندی اطلاعات دریافتی را تشکیل میدهد و در هر دوره در اثر وقایعی نظیر بارش باران، سخن یک سیاستمدار، سرمای بیش از حد و... نوساناتی در رشد محققشده ایجاد میشود که بخش نویز اطلاعات دریافتی را تشکیل میدهد.
در این مقاله، ابتدا روندی با خودپیوستگی درجه 1 (AR1) برای روند حقیقی متغیرهای اقتصادی در نظر گرفته میشود. نظریه عدم توجه عقلانی عنوان میکند که از آنجا که تشخیص روند اقتصادی حقیقی برای هر فرد بسیار هزینهزاست، او همه اطلاعات موجود را دریافت و پردازش نمیکند و به این ترتیب روند حقیقی را با نویزی که عنوان شد مشاهده میکند. بر این اساس میتوان این نظریه را نظریه انتظارات عقلانی نویزی نیز نامید. همچنین میتوان این نویز را ناشی از دشواری محاسباتی استفاده از همه اطلاعات و انتخاب مدل مناسب دانست؛ برای مثال اقتصاددانانی که به صورت حرفهای به پیشبینی متغیرها میپردازند بیشتر با چنین نویزهایی روبهرو هستند.
تفاوت انتظارات عقلانی با انتظارات تشخیصی
فرد عقلانی در نظریه انتظارات تشخیصی، انتظارات خود را از روند حقیقی اقتصاد، بر اساس اطلاعات دریافتشده در این دوره و مجموعه اطلاعات دورههای قبل، بر اساس قاعده بیز اصلاح میکند. همچنین در این نظریه، فرد به اتفاقات مشهودتر وزن بیشتری میدهد. در این پدیده همانگونه که بیان شد، فرد وقایعی را که احتمال رخداد آنها بر اساس اطلاعات دریافتی افزایش یافته است بیش از حد بزرگنمایی میکند و بالعکس. به این ترتیب، تفاوت اصلی انتظارات عقلانی با انتظارات تشخیصی در اعطای وزن بیشتر به رخدادهای مشهودتر است اما همچون نظریه انتظارات عقلانی بر پایه نگاه به آینده و برآورد فرد از متغیرهای حقیقی اقتصاد بنا شده است. به این ترتیب انتظارات تشخیصی باعث میشود تا افراد در سطح فردی نسبت به اطلاعات دریافتی خود واکنشی بیش از حد داشته باشند. همچنین در صورتی که نسبت نویز به روند حقیقی از حد کمینهای بیشتر باشد، میتوان شاهد واکنش کمتر از حد در پیشبینی و انتظارات اجماعی بود. برای مثال، همانگونه که بیان شد، اگر اطلاعات اقتصادی به حدی گسترده باشد که برای یک نفر امکان دریافت همه اطلاعات وجود نداشته باشد یا با همه افراد مطلع ارتباط کافی نداشته باشد یا وقایع تصادفی متعددی در اقتصاد رخ دهد، هر فرد بر اساس اطلاعات دریافتی خود واکنشی بیش از حد نشان داده است اما بر اساس کل اطلاعات موجود در جامعه، واکنشی کمتر از حد را نشان داده است، بنابراین یک اقتصاددان به صورت میانگین بر اساس اطلاعات موجود در کل جامعه واکنشی کمتر از حد را نشان میدهد. بدین ترتیب شاهد واکنش کمتر از حد در سطح اجماعی خواهیم بود. بر اساس نتایج این مقاله مشاهده میشود که بیشتر نتایج با ساختار انتظارات تشخیصی سازگار است و میتوان بخشی از مشاهدات را نیز با استفاده انتظارات تطبیقی (Adaptive Expectations) و کمتوجهی عقلانی (Rational Inattention) توجیه کرد.
نویسندگان در این مقاله، جهت بررسی بیشتر تطبیق بهروزرسانی انتظارات بر اساس نظریه انتظارات تشخیصی، مدل مربوط به روند حقیقی اقتصاد را به یک مدل با خودهمبستگی درجه 2 گسترش میدهند. در این ساختار متغیر اقتصادی در هر زمان به مقادیر دوره قبل و دوره ماقبل آن وابستگی خواهد داشت. این مدل برای متغیرهایی که نوعی از بازگشت به میانگین را نشان میدهند مناسبتر است. به بیان دیگر، اینگونه از متغیرها، بر اساس مقدار دوره قبل خود جهت میگیرند و متناسب با مقدار دو دوره قبل خود تغییر مییابند. برای مثال اگر رشد اقتصادی دوره t+2 بالا باشد، نویدبخش رشد اقتصادی بالا در دوره t+3 است؛ از طرف دیگر اگر رشد اقتصادی دوره t+1 بالا باشد، نشانگر کاهش رشد اقتصادی در دوره t+3 است به نحوی که در بلندمدت در محدودهای مشخص شاهد نوسان خواهیم بود. بر این اساس واکنش بیش از حد فردی به اطلاعات عنوان میکند که افراد در صورت دریافت اخبار مثبت در خصوص دوره بعد، برای مثال اخبار مثبت برای رشد کوتاهمدت، رشد کوتاهمدت را بیش از حد برآورد میکنند، به این ترتیب کاهش رشد و بازگشت به میانگین بلندمدت را نیز بیش از حد برآورد خواهند کرد. از طرف دیگر در صورتی که اطلاعات مثبتی در خصوص رشد میانمدت دریافت کنند، پیشبینی رشد میانمدت را نیز بیش از حد افزایش میدهند که به معنای افزایش بیش از حد پیشبینی از رشد بلندمدت نیز خواهد بود. به این ترتیب، اصلاحات پیشبینی در خصوص شرایط کوتاهمدت با خطای پیشبینی در بلندمدت رابطهای مثبت و اصلاحات پیشبینی از شرایط میانمدت با خطای پیشبینی در بلندمدت رابطهای منفی پیدا میکند. با استفاده از این تصریح مدل مشاهده میشود که نظریه انتظارات تشخیصی قابلیت بیشتری برای توضیح مشاهدات پیدا میکند و میتوان این نظریه را مکملی مناسب برای نظریه انتظارات عقلانی در مسائلی که این نظریه با کاستی همراه است در نظر گرفت.