افول جهانی تحقیق
چرا بهرهوری تحقیقات روبه کاهش است؟
سالانه صدها هزار مقاله علمی در هزاران ژورنال در سطح جهان منتشر میشود و هر سال خبر از افتتاح دانشگاه یا مراکز پژوهشی جدید به گوش میرسد. با وجود این به نظر میرسد آن دوران طلایی که انتشار یک مقاله، انقلابی در علم به وجود میآورد، به پایان رسیده است. نیوتون با فرمولبندی نیرو و آنچه امروزه گرانش میخوانیم پایههای فیزیک کلاسیک را بنا نهاد و آلبرت اینشتین جوان با دو نظریه نسبیت عام و نسبیت خاص، انقلابی در جهان علم رقم زد. امروزه اما احتمال شنیدن اسم دانشمندانی در این ابعاد، بسیار کمتر از گذشته شده است. این موضوع اما تنها مختص علوم تجربی نیست، علم اقتصاد نیز از این کسادی دوران، بینصیب نمانده و بنا بر برخی تحقیقات، ایالات متحده در چهل سال گذشته با کاهش بهرهوری تحقیقات در اقتصاد روبهرو بوده است. تحقیقات بیشتر نشان دادهاند که این افول تنها مختص یک کشور و مربوط به یک حوزه از علم نیست و گویی با پاندمی کاهش بازده تحقیقات در جهان روبهرو هستیم.
فیلیپ بوئینگ و پاول هونرموند دو اقتصاددان آلمانی و دانمارکی در پژوهش خود با عنوان «افول جهانی بازده تحقیقات؟ مورد مطالعاتی چین و آلمان» به بررسی شیوع این پدیده در کشورهای چین و آلمان پرداختهاند. این دو اقتصاددان در پی آنند که کشف کنند که آیا این الگو یک الگوی جهانی است یا تنها رفتاری صادق برای ایالات متحده است. بسیاری از اقتصاددانان بر این باورند که کاهش مداوم بهرهوری تحقیقات در تکنولوژی به طور بالقوه باعث کاهش نرخ رشد اقتصادهای پیشرفته در طول زمان خواهد شد، که این امر نشان از اهمیت این پژوهش دارد. پیش از این نیز بلوم، اقتصاددان آمریکایی به بررسی این پدیده در ایالات متحده پرداخته بود و نقطه آغازی برای بررسی کاهش بهرهوری تحقیقات در سایر کشورهای جهان گذاشته بود که در انتهای این مطلب نیز بدان پرداخته شده است.
بوئینگ و هونرموند در تحقیقات خود به این نکته اشاره میکنند که گرچه شواهد نشان از کاهش بهرهوری تحقیقات در ایالات متحده دارد اما نمیتوان الگوی ایالات متحده را برای همه زمینههای علمی و حتی در مقایسه با سایر کشورها، مرجع دانست. از آنجا که ایالات متحده از زمان جنگ جهانی دوم تاکنون با نرخ رشد فوقالعاده در تولید ناخالص داخلی روبهرو بوده، این کاهش محسوس بهرهوری، شاید تنها نشانهای از «بازگشت به میانگین» باشد. این پژوهش بر آن است که با بررسی دادههای کشور چین که دومین سرمایهگذار حوزه تحقیق و توسعه جهانی پس از ایالات متحده است و همچنین بررسی کشور آلمان به عنوان بزرگترین سرمایهگذار حوزه تحقیق و توسعه در اتحادیه اروپا، این روند را در سطح جهانی مورد واکاوی قرار دهد.
فیلیپ بوئینگ و پاول هونرموند در تحقیقات خود، آمار 64902 شرکت آلمانی را در بازه سالهای 1992 تا 2017 مورد بررسی قرار دادند. همچنین برای مطالعه چین، 3947 شرکت چینی را از سال 2001 تا 2019 در آمار خود وارد کردند. نتایج این تحقیق نشان میدهد که در این بازه زمانی، آلمان از منظر تربیت محقق، رشد خود را از 5 /1 درصد به 9 /4 درصد رسانده است که خود دستاوردی برای این کشور محسوب میشود اما در همین بازه زمانی از منظر بازدهی تحقیقات با کاهشی چشمگیر روبهرو بوده است. آلمان هر سال بین 7 /3 تا 8 /7 درصد در بهرهوری در تحقیقات، کاهش داشته است. تخمین زده میشود که به طور متوسط، میزان بهرهوری تحقیقات در آلمان هر چهارده سال نصف میشود که این آمار به آمار ارائهشده از وضعیت تحقیقات در ایالات متحده بسیار نزدیک است. اطلاعات مطالعهشده در چین نیز نشان از رشد محققان در این کشور دارد. در طول دوره مطالعهشده درباره چین (بین سالهای 2001 تا 2009) در دهه نخست قرن بیستویکم، این کشور 21 درصد در تعداد محققان خود و در دهه دوم قرن، 24 درصد در پرورش متخصص، رو به جلو حرکت کرده است. با وجود رشد محققان در این کشور آسیایی، میزان بهرهوری با شیب تندی، روند نزولی دارد. مطالعات نشان میدهد که این کشور سالانه بین 4 /15 درصد تا 3 /29 درصد در میزان بهرهوری علمی خود کاهش را تجربه میکند. به عبارت دیگر میزان بهرهوری تحقیقات در چین هر سه سال یک بار، نصف میشود.
از آنجا که به نظر میرسد چین در تقلا برای رسیدن به مرزهای دانش جهان است، باید دید آیا به دنبال رونده بهرهوری از اقتصاد نیز خواهد رفت یا خیر. پرواضح پیداست که اختلاف میان بهرهوری اقتصادهای پیشرفته با چین سبب کندی حرکت چین در تکنولوژی خواهد شد. نویسندگان این پژوهش بر این باورند که ماهیت سیاستهای چین که شامل «نگاه به درون» و «ماموریتمحوری» است، ممکن است سرعت رشد در بهرهوری تحقیقات را در این کشور نسبت به سایر کشورها کمتر کند. فیلیپ بوئینگ و پاول هونرموند بر این باورند که تولید علم و فراتر از آن جابهجا کردن مرزهای دانش در یک حوزه به طور اساسی به آزادی عمل در خلاقیت، کشف سریع و مبادله متکی است. در نتیجه اگر این راههای ایدهپردازی بیشتر محدود شود، رشد قابل توجه بهرهوری علمی نیز در آینده دشوارتر خواهد شد. اگر فناوری و علوم تحت حمایت دولت که به اهداف استراتژیکی چون امنیت ملی کمک میکنند نسبت به بازار از منظر اقتصادی ضعیفتر باشد، سیاست ماموریتمحور دولتی چون چین میتواند حتی زیانده باشد. از آنجا که چین تمایل زیادی به فناوریهای نوآورانه و پیشرفته دارد، ممکن است حرکت به سوی محصولات جدید برای این کشور هزینه بسیاری داشته باشد. در نهایت آنکه گرچه این دو اقتصاددان اروپایی، مرجع دانستن الگوی ایالات متحده برای سایر کشورها را در ابتدای امر مردود دانسته بودند اما گریزی جز زدن مهر تایید بر کاهش بهرهوری تحقیقات در کشورهای آلمان و چین نداشتند و نتیجه تحقیقات بلوم را در مورد این دو کشور، پذیرفتند.
پیش از ارائه این مقاله، نیکولاس بلوم به همراه چند تن از همکارانش به بررسی این الگو در ایالات متحده پرداخته بودند. این اندیشمندان در مقاله خود متذکر شده بودند که رشد اقتصادی محصول ایدهپردازی است و نرخ رشد بلندمدت محصول دو چیز است: شمار محققان جریانساز و بهرهوری تحقیق آنان. بلوم اما در پژوهش خود بر آن است تا نشان دهد گرچه تلاشهای تحقیقاتی به شکل محسوس و قابل توجهی در ایالات متحده رو به افزایش است اما بهرهوری تحقیق بهشدت کاهش یافته است. قانون مور شاید بتواند توضیح قانعکنندهای برای این پدیده باشد. بنا به این قانون که به نظم تجربی اشاره دارد، تعداد ترانزیستورهای بستهبندیشده روی تراشه کامپیوترها تقریباً هر دو سال یک بار، دو برابر شده است. این دو برابر شدن با نرخ نمایی 35 درصد در سال مطابقت دارد و تقریباً در طول نیمقرن اخیر ثابت بوده است. این در حالی است که تعداد محققانی که باید این میزان رشد را با شیبی 35درصدی هدایت کنند، امروزه نسبت به دهه 70 میلادی، 18 برابر شده است. این در حالی است که در طیف وسیعی از مطالعات موردی و در سطوح مختلف علم، یافتن ایدهها دشوار و دشوارتر شده است. حداقل در مورد مثال تراشههای کامپیوتری، بهرهوری تحقیقات تنها 8 /6 درصد در سال است. بلوم و همکارانش مدعی هستند که این روند در حوزههای مختلفی از اقتصاد آمریکا قابل رویت است و آنان تحقیقات خود را در حوزههای کشاورزی و پزشکی نیز گسترش داده و به نتایج مشابهی رسیدهاند. بلوم و همکارانش تاکید میکنند که گرچه در بین شرکتها و حوزههای اقتصادی مختلف، در آمار بهرهوری تحقیقات ناهمگونی وجود داشت اما بهرهوری در بیش از 82 درصد از حوزههای مطالعهشده در حال کاهش است. در بین شرکتهای گوناگون به طور متوسط نرخ بهرهوری حدود 10 درصد در سال کاهش مییابد. بلوم در تحقیقات خود اشاره میکند که گرچه ممکن است بهرهوری در هر مورد خاص بهشدت کاهش پیدا کند اما این احتمال وجود دارد که برای کل اقتصاد میزان بهرهوری تغییری نکند چراکه ممکن است یک دستاورد به تنهایی اقتصاد را به سوی جلو حرکت دهد، در نتیجه ما باید همواره بهرهوری کل اقتصاد را به عنوان اصل در نظر بگیریم. پژوهش انجامشده درباره بهرهوری تحقیقات در ایالات متحده نشان میدهد که نرخ رشد کل بهرهوری در طول زمان نسبتاً پایدار است، در حالیکه تعداد محققان حوزههای گوناگون بهشدت افزایش یافته است. در باب جامعه آمریکا بهرهوری تحقیقات از دهه 30 میلادی در 41 واحد کاهش یافته است که به معنای کاهش 50درصدی بهرهوری در هر سال است. به عبارت دیگر بهرهوری اقتصاد در ایالات متحده در هر 13 سال، نصف شده است.
در این پژوهش تلاش شده تا به این پرسش پاسخ داده شود که چگونه با وجود کاهش بهرهوری در بخشهای مختلف اقتصاد، همچنان نرخ رشد اقتصادی به طور تقریبی ثابت است. این اقتصاددانان اینگونه پاسخ میدهند که رشد اقتصادی نتیجه حاصل ضرب تعداد محققان موثر در بهرهوری اقتصاد است. در نتیجه برای ثابت بودن نرخ رشد اقتصادی در طول زمان بایستی در حالیکه با کاهش بهرهوری روبهرو هستیم، بر تعداد محققان خود بیفزاییم و این اتفاقی است که در حال رخ دادن است. بلوم اشاره میکند که احتمالاً کاهش شدید بهرهوری تحقیق دقیقاً به این دلیل است که تلاشهای تحقیقاتی بهشدت افزایش یافته است. از آنجا که یافتن ایدههای جدید با پیشرفت تحقیقات دشوارتر میشود، گسترش پایدار و گسترده تحقیقات ممکن است منجر به روند نزولی قابل توجه در بهرهوری تحقیق شود. در همین نقطه است که بلوم متذکر میشود چرا برای بررسی این پدیده، نظر کردن به اطلاعات سطح کلان ناکافی است و چرا مطالعه و بررسی اطلاعات در سطح خرد حیاتی است. بسیاری از پژوهشهایی که در دهه گذشته به مساله رشد اقتصادی پرداختهاند، بر اساس مدلهایی شکل گرفتهاند که بهرهوری را ثابت در نظر گرفتهاند. در نتیجه به جای آنکه به بررسی دیتاهای کلان بپردازیم باید دیتاهای سطح خرد را بررسی کنیم تا ببینیم چه اتفاقی در حال رخ دادن بر سر بهرهوری اقتصاد است.
بلوم و همکارانش در پژوهش خود در تلاشاند تا ریشه این مشکل را نیز در اقتصاد پیدا کنند. آنان تاکید میکنند که باید به مراکز تحقیق و توسعه در فضای اقتصادی نسبت به این کاهش بهرهوری هشدار داده شود چراکه فرض روبهجلو بودن اقتصاد گویی به عنوان یک قانون نانوشته برای اذهان شکل گرفته است. زمانی که این فرض کنار گذاشته شود، نسبت به بهرهوری نگاه دیگری شکل خواهد گرفت. این اقتصاددانان بر این باورند که حرکت روبهجلو بخش تحقیق و توسعه به سوی حرکت دفاعی تغییر شکل داده است و شرکتهای مختلف تنها برای حفظ بازار و کسبوکار خود، تحقیق و توسعه انجام میدهند، در نتیجه رسیدن به دستاوردهای مثبت در چنین فضایی، چندان محتمل به نظر نمیرسد. کاهش در پرداختن به تحقیقات ابتدایی با گذشت زمان تاثیر بسیار منفی بر کل بهرهوری اقتصاد خواهد داشت.
نتایج این پژوهش نشان میدهد که نهتنها ایالات متحده به عنوان غول تکنولوژی با دارا بودن دانشگاه که عمر آنان بیش از اعلام استقلال این کشور است، با چالش بهرهوری در تحقیقات دستوپنجه نرم میکند، بلکه کشورهای پیشرو در حوزه صنعت چون آلمان به عنوان بزرگترین سرمایهگذار اروپا در تحقیقات و توسعه و چین به عنوان بزرگترین سرمایهگذار بخش R&D پس از ایالات متحده در جهان، با این مشکل روبهرو هستند. در نتیجه میتوان گفت این الگو برای سایر کشورهای جهان که پتانسیلهایی در رده این سه کشور ندارند، صادق است. این قبیل پژوهشها گرچه به راهکارها و دلایل این افول بهرهوری نپرداختهاند اما به نظر میرسد فضای آکادمیک و بخش تحقیقات و توسعه بخشهای مختلف اقتصاد باید به طور جدی به این مساله بپردازند.