بنگاه و رقابت خارجی
رقابت خارجی و نوآوری داخلی چه نسبتی دارند؟
چگونگی اثرگذاری رقابت خارجی بر عملکرد بنگاههای داخلی به خصوص میزان نوآوری بنگاهها مسالهای است که میتواند برای سیاست تجاری و ساختار بهینه تعرفهها حائز اهمیت باشد. در این زمینه مقاله 2020 آوتُر و همکاران میتواند بینش خوبی ایجاد کند. این مقاله به بررسی اثر افزایش واردات محصولات چینی و فشار رقابت حاصل بر میزان تولید دانش در بخش خصوصی ایالات متحده میپردازد. بدین منظور از دادههای مربوط به بخش تولیدی در این کشور استفاده میشود. هرچند بخش تولید تنها یکدهم از اشتغال غیرکشاورزی خصوصی در ایالات متحده را شامل میشود، اما بیش از دوسوم ثبت اختراعات و هزینههای تحقیق و توسعه در این کشور را به خود اختصاص میدهد. بنابراین برای اندازهگیری تاثیر رقابت حاصل از تجارت بر میزان تولید دانش خصوصی میتوان از چگونگی تغییرات هزینههای تحقیق و توسعه و میزان ثبت اختراع در این بخش استفاده کرد.
دیدگاه تئوری در ادبیات اقتصادی را در مورد چگونگی اثرگذاری رقابت تجاری بر هزینههای تحقیق و توسعه و میزان ثبت اختراع میتوان به دو بخش تقسیم کرد. نگاه شومپترین (Schumpeterian) بیان میکند که یک بازار رقابتیتر میزان حاشیه سود بنگاهها را کاهش میدهد و این امر باعث کاهش سرمایهگذاری در فعالیتهای نوآورانه میشود. از سوی دیگر ارو (Arrow) عنوان میکند که هنگامی که فشار رقابت کم باشد و رانت پیش از خلاقیت در بازار بالا باشد، بنگاهها انگیزه کمی برای سرمایهگذاری در نوآوری خواهند داشت. آگیون (Aghion) در مقاله 2005 خود این دو دیدگاه متقابل را در کنار یکدیگر قرار میدهد و عنوان میکند که تفاوت میزان رانت پیش و پس از نوآوری برای بنگاهها تعیینکننده چگونگی پاسخ به افزایش رقابت خواهد بود و نتیجه توسط پراکندگی فناوری میان بنگاهها تعیین میشود. به بیان دیگر در صورتی که عوامل دیگری نظیر رانت حاصل از انحصار و محدودیتهای قانونی تامینکننده سود و رانت بنگاههای فعال باشد، تفاوت سطح فناوری میان بنگاهها کم خواهد بود و بنگاهها نیز انگیزهای برای سرمایهگذاری در گسترش فناوری نخواهند داشت. در این شرایط افزایش رقابت تجاری و فشار حاصل از آن موجب تحریک بنگاههای داخلی برای افزایش سرمایهگذاری در فعالیتهای نوآورانه میشود. از سوی دیگر، در صورتی که سود و رانت بنگاهها از تفاوت سطح فناوری میان بنگاهها و تازهواردان احتمالی نشأت گرفته باشد، افزایش رقابت تجاری میتواند با کاهش حاشیه سود بنگاههای داخلی، میزان هزینهکرد آنها در فعالیتهای نوآورانه را کاهش دهد. در این مقاله این دیدگاه تئوری بررسی خواهد میشود.
این مقاله در ادامه مقالاتی نظیر هومبرت و ماتری (2018) و ژو و گانگ (2017) قرار میگیرد. در این مقالات با استفاده از دادههای شرکتهای بورسی در ایالات متحده نشان داده میشود که هزینههای تحقیق و توسعه و عملکرد مالی بنگاه در نتیجه رقابت تجاری کاهش مییابد. همچنین مشاهده میشود که تحقیق و توسعه بیشتر به سمت بنگاههای بهرهورتر هدایت میشود. همچنین در ادبیات این موضوع مطرح شده است که بنگاههایی که فعالیتهای تحقیق و توسعه آنها حوزههای گستردهای را شامل میشود یا امکان بالقوه فعالیت نوآورانه در حوزههای مختلفی را دارند، تاثیر این افزایش رقابت را با افزایش تنوع در سبد تولیدات خود جبران میکنند. این مقاله با ارائه تحلیلی جامع از تاثیر رقابت تجاری حاصل از واردات چینی بر هر دو جنبه ورودی (هزینههای انجامشده در بخش تحقیق و توسعه) و خروجی (تعداد گواهیهای ثبت اختراع هر بنگاه) در ایالات متحده به پیشرفت ادبیات این حوزه کمک میکند.
اندازهگیری اثرپذیری از واردات در این مقاله با استفاده از راهکار ارائهشده در مقاله آوتر و همکاران در خصوص تاثیر واردات بر دو قطبی سیاسی در جامعه انجام میشود. در آن مقاله نسبت تفاوت میزان وارادت در ابتدا و انتهای بازه مورد بررسی به خالص وارادت در هر کد صنعت خاص به عنوان شاخصی از اثرپذیری از واردات استفاده میشود و به منظور جلوگیری از درونزایی احتمالی، تغییرات میانگین واردات از چین برای هشت کشور صنعتی دیگر که دارای ساختار بازاری مشابه با ایالات متحده هستند استفاده میشود. این کشورها به دلیل داشتن شرایط مشابه با ایالات متحده به یک میزان از شوکهای طرف عرضه (بهبود کیفیت تولیدات چینی، کاهش هزینهها، افزایش ضریب نفوذ در بازار با عضویت در سازمان تجارت جهانی و...) اثر میپذیرند و با استفاده از این کشورها میتوان اثرات ناشی سمت تقاضا و روندهای مربوط به آن در ایالات متحده را کنترل کرد. تهدید استفاده از این متغیر ابزاری وجود نوعی از همبستگی میان شوکهای تقاضا در کشورهای صنعتی است که در همان مقاله نشان داده میشود که همبستگی معناداری میان شوکهای سمت تقاضا در این کشورها وجود ندارد.
نویسندگان در این مقاله پیش از آنکه به بررسی تاثیر واردات چینی بر معیارهای محققشده از فعالیتهای نوآورانه بپردازند افزایش قابل توجه فشار رقابت بر بنگاههای در معرض واردات را نشان میدهند. بدین منظور از معیارهای فروش، سودآوری و هزینه در تحقیق و توسعه استفاده میشود و میزان آسیبپذیری هر صنعت نسبت به وارادات از چین بر اساس معیار بیان شده و با اطلاعات مربوط به شرکتهای بورسی در خصوص متغیرهای فوق مشخص میشود. به بیان آماری با استفاده از یک رگرسیون کمترین مربعات ساده تغییرات محققشده در هر یک از سه متغیر فوق برای صنایع مختلف بر روی متغیر آسیبپذیری صنعتی و مجموعهای از متغیرها برای پوشش ویژگیها و اثرات ثابت مربوط به صنایع مختلف رگرس میشود. نتایج این مقاله نشان میدهد که یک افزایش درونزا در میزان وارادات از چین و رقابت ناشی از آن، موجب کاهش فروش داخلی و جهانی بنگاههای در معرض طی سالهای 1997 تا 2007 میشود. با هر یک واحد درصد افزایش نفوذ واردات چینی شاهد کاهش 8 /0 واحد درصدی در میزان فروش بنگاهها خواهیم بود. در روندی مشابه و سازگار با این نتایج، شاهد کاهش ارزش دفتری و بازاری بنگاههای در معرض به میزان 5 /1 واحد درصد بهازای هر یک واحد درصد افزایش در رقابت حاصل از واردات هستیم. همچنین نتایج این بررسی نشانگر کاهش هزینههای تحقیق و توسعه یا به بیان دیگر ورودی فعالیتهای نوآورانه است.
بررسی خروجی فعالیتهای نوآورانه همانگونه که بیان شد با استفاده از تعداد گواهیهای ثبت اختراع مربوط به هر بنگاه اندازهگیری میشود. یکی از محدودیتهای استفاده از اطلاعات ثبت اختراع عدم تطابقهای احتمالی میان اسامی بنگاهها در سازمان ثبت اختراع و اسامی بنگاههای بورسی است که در این مقاله از راهکار خلاقانه برای رفع این معضل استفاده میشود. به منظور رفع این مشکل، با استفاده از موتورهای جستوجو، نام صاحب هر گواهی با اولین نتیجه جستوجوی آن نام در اینترنت تطبیق داده میشود. مزیت استفاده از این روش امکان گسترش مقیاس تحقیق با مجموعه دادههای وسیعتر است. به منظور اطمینان از تعلق گرفتن گواهی اختراع به یک شرکت آمریکایی، از آدرس ثبتشده در گواهی و تنها از گواهیهایی که به یک شرکت آمریکایی تعلق دارد استفاده میشود. اطلاعات گواهیهای استفادهشده در این مقاله مربوط به بیش از 170 هزار گواهی ثبت اختراع است که در مالکیت 6081 بنگاه آمریکایی بودهاند. این مجموعه از بنگاهها در مجموع 95 درصد از هزینههای تحقیق و توسعه مربوط به شرکتهای بورسی را انجام دادهاند. به منظور ایجاد درکی بهتر روند گواهیهای ثبتشده شرکتی از سوی مخترعان آمریکایی و گواهیهایی با مخترع اصلی آمریکایی در کنار گواهیهای مربوط به شرکتهای آمریکایی رسم میشود. هر سه نمودار روندی با افزایش قابل توجه طی سالهای 1983 تا 1999 و کاهشی ملایم طی سالهای 1999 تا 2007 را نشان میدهد. توجه به تفاوت روندها در میان صنایع نیز میتواند عمق بیشتری به درک از مساله بدهد؛ برای مثال تعداد گواهیهای مربوط به بخش رایانه طی سالهای 1975 تا 2007 به صورت مستمر افزایش داشته و جایگاه بخش شیمی و نفت را به عنوان بخشی با بیشترین اختراعات به خود اختصاص داده است.
بررسی دقیقتر روندهای مربوط به تعداد گواهی ثبت اختراع، علاوه بر توجه به ویژگیهای صنایع متفاوت نیازمند کنترل برای وجود روندهای مربوط به هر صنعت پیش از آغاز اثرگذاری قابل توجه واردات چین است. با توجه به اینکه تا پیش از سالهای دهه 90، چین ارتباط تجاری قابل توجهی با دنیا نداشته است، بازه سالهای 1975 تا 1991 به عنوان معیار سنجش تغییرات در نظر گرفته میشود. بدین ترتیب رشد تعداد گواهیهای ثبتشده در بازه 1975 تا 1991 و بازه 1991 تا 2007 مقایسه میشود. استفاده از هر دو روش رگرسیون ساده و متغیر ابزاری نشاندهنده وجود رابطهای منفی و معنادار میان رقابت حاصل از واردات از چین و تعداد گواهیهای ثبت اختراع در داخل است. در قدم بعد به منظور اطمینان بیشتر از نبود روندهای پیش از افزایش رقابت کالاهای واراداتی چینی، بازه سالهای 1975 تا 1991 به دو زیر بازه هشتساله تقسیم میشود و اختلاف رشد تعداد گواهیها در این دو بازه بر میزان آسیبپذیری نسبت به وارادات چینی رگرس میشود. از آنجا که این دو بازه پیش از ورود رقبای چینی به بازار قرار دارد، انتظار میرود تا نتایج این رگرسیون از نظر آماری بیمعنا باشد که این امر مشاهده میشود. در مواردی که نتیجه رگرسیون معنادار است نیز شاهد اثری مثبت و برخلاف اثر مشاهدهشده در خصوص سالهای 1991 تا 2007 هستیم. ویژگیهای مربوط به هر صنعت، همانگونه که پیشتر بیان شد، برای افزایش دقت رگرسیونها استفاده میشود که شامل میزان فناور بودن هر صنعت، سهم نیروی کار و سرمایه از تولید میزان دستمزد در هر صنعت و سهم ابزارآلات فناورانه و رایانهای از کل سرمایهگذاری میشود.
راهکار اصلی شناسایی علی در این مقاله مبتنی بر نبود رابطهای خارج از تاثیر بر میزان سود و سرمایهگذاری بنگاه میان تعداد گواهیهای اختراع ثبتشده و افزایش واردات از چین است. نقض این فرض میتواند موجب بیاعتباری نتایج بهدستآمده شود. برای مثال در صورتی که صنایعی اهمیت و جذابیت خود را در ایالات متحده از دست بدهند، میزان سرمایهگذاری در این صنایع کاهش مییابد و از سوی دیگر با کاهش تولید در این صنایع شاهد افزایش واردات از چین در این حوزهها خواهیم بود. به منظور کنترل این اثر از دو رویکرد دیگر برای شناسایی اثر واردات بر تعداد گواهیها استفاده میشود. در رویکرد اول از تغییراتی که به مرور زمان در سیاست تجاری ایالات متحده نسبت به چین، در اثر ورود این کشور به مجموعه کشورهایی که با ایالات متحده دارای روابط تجاری عادی هستند، ایجاد شد به عنوان متغیر ابزاری برای رشد واردات از چین در هر صنعت استفاده میشود. در رویکرد دوم، از رفع تفاوت میان تعرفههای مربوط به کشورهایی که در گروه کشورهای مورد علاقه (Most Favored Nations) قرار میگیرند و سایر کشورها و کاهش کلی تعرفهها استفاده میشود.
نتایج حاصل از رویکرد اول نشاندهنده وجود رابطهای منفی و معنادار میان افزایش میزان واردات از چین و رشد تعداد گواهیهای ثبتشده در میان صنایع مختلف و در طی زمان است. در رویکرد دوم، از آنجا که پیشفرضی نسبت به رابطه میان اختلاف تعرفهها مربوط به هر کشور در صنایع مختلف و میزان نوآوری در هر صنعت وجود ندارد، اختلاف تعرفه در هر صنعت در کنار مقدار این متغیر ضرب در متغیر مجازی مربوط به بازه 1999 تا 2007 استفاده میشود تا با کنترل اثر تعرفهها در هر صنعت، تاثیر رفع این تعرفهها و افزایش واردات را مشاهده کنیم. نتایج این بخش نشان میدهد که صنایع با تعرفه بالاتر، رشد نوآوری بیشتری داشتهاند اما با عضویت چین در سازمان تجارت جهانی و رفع تعرفهها شاهد اثرپذیری بیشتر و کاهش بیشتر نوآوری در این صنایع بودهایم و این صنایع آسیبپذیری بیشتری نسبت به رقابت خارجی داشتهاند. لازم به ذکر است که تنها صنایعی که مشمول این طرح میشدهاند در بررسی مربوط به رویکرد سوم استفاده شدهاند که موجب کاهش تعداد مشاهدات میشود. در مجموع مشاهده اصلی کاهش هزینههای تحقیق و توسعه و تعداد گواهیهای ثبت اختراع در اثر افزایش رقابت حاصل از واردات در هر سه رویکرد پایدار است و بررسیهای دقیقتر نظیر محدود ساختن مشاهدات به گواهیهایی که تنها شش سال پس از ثبت درخواست اعطا شدهاند، حذف مشاهدات مربوط به بخش رایانه و شیمیایی و نفت و تغییر در وزندهی بنگاهها موجب خدشه به نتایج نمیشود.
بررسی تعداد گواهیها مربوط به هر بنگاه بورسی این محدودیت را ایجاد میکند که گواهیهایی که به بنگاههای غیربورسی اعطا شدهاند در نظر گرفته نمیشود. بر این اساس، تعداد گواهیهای اعطاشده در هر گروه از فناوریها نیز بررسی میشود که مجدداً شاهد کاهش تعداد گواهیهای مربوط به بخش تجاری در اثر افزایش رقابتها هستیم. لازم به ذکر است که در بخشهای دولتی و دانشگاهی شاهد چنین اثری نیستیم.
یافتههای این مقاله با یافتههای مقالهای که تاثیر رقابت و واردات از چین بر گواهیهای ثبت اختراع در اروپا را بررسی میکند در نگاه اول در تضاد است. در آن مقاله رابطهای مثبت میان افزایش رقابت حاصل از واردات و تعداد گواهیهای ثبتشده مشاهده میشود. نتایج این دو مقاله در اصل با یکدیگر تضادی ندارد؛ بر اساس تئوری آگیون، بنگاههای آمریکایی به جهت قرار داشتن در بخش نزولی تاثیر رقابت بر افزایش فعالیتهای نوآورانه، با افزایش رقابت این دست از فعالیتهای خود را کاهش میدهند. این در حالی است که بنگاههای اروپایی به سبب قرار گرفتن در بخش صعودی رابطه میان رقابت و نوآوری، با افزایش رقابت فعالیتهای نوآورانه خود را افزایش میدهند. به علاوه تاثیر افزایش رقابت برای بنگاههایی در ایالات متحده که در زمینههای تعداد گواهیهای ثبتشده، درآمد بر کارگر، سرمایه بر کارگر و قرض بر دارایی وضعیت بدتری نسبت به سایرین دارند منفیتر است. بنابراین بنگاههای ضعیفتر در اثر افزایش رقابت تجاری آسیب بیشتری متحمل میشوند و بدین ترتیب بنگاههای قویتر جای آنها را خواهند گرفت.
نتایج این مقاله شامل بررسی تاثیر رفاهی این کاهش فعالیتهای نوآورانه نمیشود چراکه برای مثال با در نظر گرفتن تغییرات پویای صنایع، میتوان شاهد حذف بنگاههای ضعیفتر و ورود بنگاههایی بهرهورتر بود اما به خوبی نشان میدهد که افزایش رقابت حاصل از چین تاثیری منفی در تعداد فعالیتهای نوآورانه داشته است. با استفاده از این مقاله میتوان استدلال کرد که افزایش روابط تجاری و کاهش تعرفهها، با توجه به وضعیت رقابتی بنگاهها در ایران میتواند تاثیری مثبت در میزان فعالیتهای نوآورانه داشته باشد. همچنین نکته دیگری که از مقاله میتوان دریافت کرد لزوم برقراری رابطه تجاری گستردهتر با کشورهایی است که از نظر فناوری در جایگاه بهتری قرار دارند؛ چراکه این امر موجب رشد فعالیتهای نوآورانه در داخل ایران میشود.