ترس از ناشناختهها
چرا انسانها در موقعیتهای مبهم دچار تردید میشوند؟
شاید شما نیز با خود گفته باشید «ایکاش زودتر وارد بازار سهام خارجی یا بازارهای جهانی شده بودم». تصمیمی که افراد عموماً آن را به دلیل نبود اطلاعات دقیق و وجود شرایط مبهم در مساله به تاخیر انداختهاند. گاهی اوقات افراد صرفاً به دلیل نبود اطلاعات دقیق و ابهام از یک موضوع، از فواید آن صرفنظر کرده و از موقعیتهای سودآور مربوط به آن گزینه به راحتی چشمپوشی میکنند.
اگر نتیجه دو گزینه یکسان باشد و فرد احتمال موفقیت یک گزینه را بداند و احتمال موفقیت گزینه دیگر ناشناخته باشد، او ترجیح میدهد گزینه احتمال شناختهشده را انتخاب کند. سوگیری ابهامگریزی، رفتاری است که دانیل السبرگ اقتصاددان آمریکایی آن را با عنوان یک پارادوکس رفتاری مطرح میکند. او این رفتار را فراتر از تصمیمگیری بر اساس احتمالات شخصی یا قبلی افراد از یک پدیده میداند و باورهای نامطمئن افراد در مورد پدیدههای مبهم را با ماهیت دادههای اطلاعاتی و ارزیابی احتمالات ذهنی فرد گره میزند. سوگیری ابهامگریزی با سوگیری زیانگریزی که در آن جهتگیری طبیعی فرد بر اساس جلوگیری از خطر است، بسیار نزدیک است. سوگیری ابهامگریزی ناشی از ارتباط اطلاعات ازدسترفته فرد با اطلاعات منفی است. اگر چیزی به ما گفته نشود معمولاً به دلیل منفی بودن آن است یا به درد ما نمیخورد، مانند خریدن یک محصول یا رای دادن به کاندیدایی خاص. در اکثر موارد، اثر ابهامگریزی یک تعصب نسبتاً منطقی است، اما میتواند فرد را از تلاش تجربیات جدید باز دارد و ممکن است تاثیرات طولانیمدت روی زندگی فرد داشته باشد.
در خصوص سرمایهگذاری نیز سوگیری ابهامگریزی میتواند تصمیمات سرمایهگذاران را تحت تاثیر قرار دهد. این میتواند باعث شود سرمایهگذار به دلیل عدم اطلاعات کافی از بازار سرمایهگذاری یا سهامی خاص، یک موقعیت پرسود را از دست بدهد یا به دلیل عدم پذیرش ریسک نسبت به سرمایهگذاری جدید در اثر احتمالات نامعلوم یا عامل آشناییت ضرر کند. درست مانند یک معاملهگر هندی که به دلیل عدم آشنایی با بازار سهام خارجی ترجیح میدهد فقط در بازار سهام هند معامله کند یا یک کارمند شرکت خاص که ترجیح میدهد سهام شرکت خودشان را بخرد حتی اگر این تصمیم منجر به زیان و ضرر او شود. این اثر حتی میتواند در مسائل مربوط به بازاریابی و فروش نمود پیدا کند. اگر خریدار احساس راحتی نمیکند یا سطح اعتماد مورد نیاز را ندارد، این عامل میتواند مسالهای باشد که باعث از دست دادن خریدار شود. توجه داشته باشید فردی که شما با او مواجه هستید ممکن است چیزی بلد نباشد یا برای تصمیمگیری درباره شما و تجارت شما اطلاعات کافی نداشته باشد. مشاغل ارائهدهنده خدمات «ضمانت استرداد وجه» و «دوره آزمایشی رایگان» نمونههایی از این موارد هستند که ابهام را برطرف میکنند.
گاهی اوقات افراد یا سرمایهگذاران میتوانند با بررسی گزینه مبهم و کسب اطلاعات، تصمیم بهینه را با توجه به وضعیت موجود برای سرمایهگذاری بگیرند اما شرایط همیشه به این سادگی نیست، ابهامگریزی فارغ از بحث روانشناختی متاثر از شرایط محیطی و قوانین حاکم بر بازارهای سرمایه است و برخی از اقتصاددانان مانند دکتر ویسلی راهحل آن را وضع قوانین حقوقی (مانند گردش آزاد اطلاعات) برای بازارهای سرمایه در راستای جلوگیری از ابهام میدانند اما آیا ابهامگریزی با یافتن یا ارائه اطلاعات از طریق شفافیت برطرف میشود یا نیازمند وضع قوانینی برای تضمین خطرات مبهم مساله است؟ در ادامه به بررسی مفهوم ابهامگریزی و تاثیرات آن بر سرمایهگذاران پرداخته شده و راهحل وضع قوانین برای جلوگیری از ابهام در بازار سرمایه بررسی میشود.
مفهوم ابهامگریزی
اثر ابهام یک سوگیری شناختی است که در آن تصمیمگیری تحت تاثیر کمبود اطلاعات یا «ابهام» قرار دارد. این تاثیر نشان میدهد که افراد تمایل دارند گزینههایی را که احتمال نتیجه مطلوب برای آنها مشخص باشد، بیش از گزینهای که احتمال نتیجه مطلوب برای آنها نامشخص است، انتخاب کنند.
پدیده ابهام و انزجار از ابهام، که در مقاله اصلی دانیل السبرگ در سال 1961 معرفی شد، در همه جای دنیای واقعی نمود دارد و همچنین بدیهیات اصلی عقلانیت و الگوهای کلاسیک انتخاب تحت عدم اطمینان (یا ابهام) را نقض میکند. بهطور خاص، این فرضیه این عبارت را که «باورهای نامطمئن افراد را میتوان با احتمالات ذهنی نشان داد» (که بعضاً احتمالات شخصی یا قبلی مینامند)، رد میکنند. به گفته دانیل السبرگ «ماهیت اطلاعات فرد در مورد احتمال نسبی وقایع از نظر کیفیت بستگی به مقدار، نوع، اعتبار و همجهت بودن اطلاعات دارد و باعث میشود فرد در ارزیابی احتمالات نسبی درجه خاصی از اعتماد را داشته باشد». اثرات ابهامگریزی دامنه گستردهای دارد و این تاثیر میتواند از انتخابهای کوچک در زندگی روزمره تا تصمیمگیری در مقیاس بسیار بزرگ را نیز شامل شود. این موضوع همچنین میتواند باعث شود که موسسات، مانند مدارس، شرکتها و دولتها، به جای معرفی سیاستها یا برنامههای جدید با پتانسیل بهبود سیستم، متعهد به پذیرش سیستم معیوب قبلی شوند. حتی اگر سیستم فعلی بهینه نباشد، رعایت تعهد نسبت به اجرای تغییر، منجر به احساس امنیت میشود، زیرا یک روند قابل درک و پیشبینی است. نادیده گرفتن این اقدامات عملی با تصمیمگیری در مورد پذیرش خطر، میتواند هزینه زیادی برای موسسات و افرادی که قرار است از آنها بهرهمند شوند، داشته باشد.
یکی از تصمیمات مهم در شرایط ابهام (احتمالات ناشناخته)، تصمیمگیری در مورد میزان اعتماد فرد در این شرایط خاص است. با وجود بسیاری از مطالعات نظری درباره ابهام (احتمالات ناشناخته)، مطالعات تجربی به دلیل کمبود روشهای اندازهگیری، دقیقاً در جایی که جدا کردن نگرشهای ابهام از نگرش عقاید بسیار مهم است، عقبمانده است. دکتر بایلون و همکارانش در سال 2018 روشی را ارائه دادند که امکان چنین تفکیکی را برای انتخاب فردی فراهم میکند. نگرش اعتقادات و ابهام افراد، هر دو برای تصمیمگیری در مورد میزان اعتماد آنها مهم است. افرادی که ابهام بیشتری دارند، تصمیم میگیرند کمتر اعتماد کنند و افرادی که اعتقادات خوشبینانهتری نسبت به دیگران دارند تصمیم میگیرند بیشتر اعتماد کنند. با این حال، افرادی که حساسیت بیشتری نشان میدهند، کمتر بر اساس اعتقادات خود عمل میکنند. آقای متاس لانگ در پژوهشی مشترک بین موسسه مکس پلانک و دانشگاه لودویک ماکسیمیلیان تعریف جدیدی از ابهامگریزی را ارائه کردند. ایشان ابهامگریزی را به دو بخش ابهامگریزی مرتبه اول و مرتبه دوم تقسیم کردند. طبق این تعریف، ابهامگریزی به مفهوم رفتاری شهودی و بالقوه قابل شناسایی، تحت عنوان «صرف ریسک ابهام» مربوط میشود. او تفاوت این دو ابهام را بر اساس تمایز سطوح بیتفاوتی توصیف میکند و آن را با باورهای ذهنی افراد مرتبط میداند که بر مبنای یک ادبیات مشترک در مورد عدم علاقه به ابهام است. اگر میزان ابهام مساله مورد نظر پایین باشد، ممکن است رفتار فرد تحت تاثیر قرار گیرد و فرد این ابهام را نادیده بگیرد. این به معنای رفتار خنثی در قبال عدم اطمینان است و آقای لانگ این رفتار را ابهامگریزی مرتبه دوم مینامد، مانند رفتار ابهامگریزی که معمولاً در مورد تصمیمات سرمایهگذاری در بورس، بیمه یا پروژههای پیمانکاری وجود دارد. در حالی که در شرایطی که میزان ابهام پایین در مساله بتواند فرد را در موقعیت شدید تردید قرار دهد، نتیجهگیریها میتواند کاملاً متفاوت باشد و این در واقع همان ابهام مرتبه اول است. در واقع آقای لانگ معتقد است در ابهامگریزی مرتبه دوم، مواجهه مثبت با ابهام میتواند مطلوب باشد. در صورتی که فقط یک باور ذهنی وجود داشته باشد نتیجه مورد انتظار مثبت خواهد بود ولی ابهامگریزی مرتبه اول، تنها در حالتی که هیچ ابهامی وجود نداشته باشد، مطلوب است. دکتر لوئیس برگر نیز در مقالهای که در ژورنال اقتصاد سلامت در سال 2013 منتشر شد، رفتار ابهامگریزی را در حوزه سلامت و درمان مورد مطالعه قرار داد. او در این خصوص بیان میکند: «بسیاری از خطرات سلامتی مبهم هستند به این معنا که اطلاعات قابل اعتماد و معتبری در مورد این خطرات در دسترس نیست. در اقتصاد سلامت، ابهام معمولاً از طریق تجزیه و تحلیل حساسیت انجام میشود، که بهطور ضمنی فرض میشود افراد نسبت به ابهام بیطرف هستند. با این حال، شواهد تجربی نشان میدهد افراد نسبت به ابهام بیزار هستند و به شدت نسبت به آن واکنش نشان میدهند.» او در این پژوهش اثرات سوگیری ابهامگریزی را بر دو مساله تصمیمگیری پزشکی کلاسیک مورد بررسی قرار داد. اگر در تشخیص بیمار ابهامی وجود داشته باشد، ابهامگریزی تمایل تصمیمگیرنده برای انتخاب درمان را افزایش میدهد. از طرف دیگر، در صورت ابهام در مورد تاثیرات درمان، ابهامگریزی منجر به کاهش تمایل به انتخاب روش درمانی میشود.
ابهامگریزی و تاثیرات آن بر سرمایهگذاران
آیا سوگیری ابهامگریزی بر تصمیمات سرمایهگذاران تاثیر دارد؟ سوالی که پاسخ قطعی به آن نیازمند مطالعات تجربی فراوانی است. در زمینه سرمایهگذاری، سوگیری ابهامگریزی، سرمایهگذاران را به تردید در شرایط مبهم سوق میدهد. همانطور که پیشتر بیان شد، ابهامگریزی به تعصبی گفته میشود که افراد تمایل دارند به نتایج شناختهشده نسبت به نتایج ناشناخته متمایل شوند. آنها میخواهند از عدم اطمینان جلوگیری کنند و وقتی انتخاب بین گزینههای پرخطر یا مبهم در خصوص مسائل سرمایهگذاری باشد، آنچه از آن اطمینان دارند را، انتخاب کنند. یکی از توضیحات احتمالی این اثر از نظر دکتر بارون و همکارش این است که مردم برای جلوگیری از گزینههایی که اطلاعات آن کم است، یک قانون کلی (ابتکاری) دارند، این امر اغلب آنها را به جستوجوی اطلاعات ازدسترفته سوق میدهد، هرچند در بسیاری از موارد نمیتوان اطلاعات را به دست آورد. این اثر اغلب نتیجه فراخوانی برخی اطلاعات خاص ازدسترفته به سمت توجه خاص فرد نسبت به موضوع است، با این حال، همه افراد اینگونه عمل نمیکنند. در شیوههای رهبری ویلکینسون، آنچه وی به عنوان حالت چهارم توصیف میکند، نیازی به چنین ابهامی ندارد و افراد فعالانه به دنبال ابهام هستند، به ویژه در تجارت و سایر مواردی که ممکن است منجر به یافتن یک مزیت شود. به نظر میرسد به صورت کلی این پاسخ به درک فردی از پیچیدگی و جستوجوی خصوصیات نوظهور مرتبط است.
وقتی در نرخ بهره معمول (مثلاً) روی یک محصول مالی تغییر ایجاد شود، تصمیمات گرفتهشده از سوی سرمایهگذار به سطح صلاحیت ذهنی وی بستگی دارد. او سهام خود را بر اساس دانش و درک خود از کل سناریو معامله خواهد کرد. اگر او مهارت کافی در ارزیابی نتایج داشته باشد، احتمالاً سهام خود را با ریسک بالاتری معامله میکند. با این حال، اگر او مهارت کافی یا آگاهی در مورد پیشرفت یا روند صعودی فوق را نداشته باشد، این موضوع را در تصمیمگیری خود لحاظ نمیکند. وقتی تصمیمات بر اساس صلاحیت یا دانش فرد در مورد شرایط اتخاذ میشوند، این رفتار اثر صلاحیت نامیده میشود. این اثر بیانگر این است که اکثر افراد نسبت به تواناییهای خود بیش از حد اعتمادبهنفس دارند و معمولاً افراد کمکفایت بیشترین اعتمادبهنفس را دارند. برخی از تاثیرات سوگیری ابهامگریزی یا اثر صلاحیت در یک سرمایهگذار به صورت زیر در نظر گرفته میشود:
هنگام بررسی ارزیابی بازده یک محصول مالی، میتوان بارزترین اثر سوگیری ابهامگریزی را مشاهده کرد. یک سرمایهگذار نامطمئن یا کمتجربه نسبت به زمانی که از معامله مطمئن است، بازده بالاتری انتظار دارد.
سرمایهگذاران در ایجاد تنوع و کاوش در محصولی ناآشنا، تردید دارند و در نتیجه تنوع آنها محدود میشود. به عنوان مثال، یک سرمایهگذار هندی ممکن است از ترس اشتباه در محاسبات یا ارزیابی، وارد سهام خارجی نشود.
سرمایهگذاران به دنبال گزینههای سرمایهگذاری هستند که از نظر جغرافیایی نزدیکتر بوده و در نتیجه ابهام و خطر کمتری داشته باشد. بنابراین شانس تنوع بخشیدن به نمونه کارهای آنها محدود میشود. این موضوع همچنین بدان معناست که سود یا بازدهی که با سرمایهگذاریهای با ریسک بالاتر همراه است، مورد بررسی قرار نمیگیرد.
عامل آشناییت، همچنین باعث تمایل به جذب سرمایهگذاریهای بد میشود، زیرا سرمایهگذاران میخواهند تصمیمات ایمن بر اساس صرف «آشناییت با موضوع» در مورد سرمایهگذاری بگیرند. به عنوان مثال، یک کارمند ممکن است در سهام شرکت خودشان سرمایهگذاری کند، که ممکن است در واقع کمکار باشد یا رشد مثبتی نداشته باشد، فقط به این دلیل که احساس میکند یک سرمایهگذاری ایمن به دلیل عامل آشناییت دارد.
برای جلوگیری از نادیده گرفتن نتایج بالقوه سودآوری، سرمایهگذاران باید در کلاسهای مختلف دارایی و روشهای ارزیابی آنها تحت سناریوهای مختلف آموزش ببینند. آنها میتوانند طیف دانش خود را در مورد محصولات مالی گسترش دهند و در مورد اینکه چرا و چگونه سرمایهگذاری خود را توزیع کنند آگاهانه تصمیم بگیرند. سرمایهگذاران باید وقت خود را با دادهها و تحقیقات بگذرانند تا هر محصول و تحولات مرتبط با هر یک را درک کنند. بنابراین آنها میتوانند بازدهی بهتری را پیشبینی و به نوبه خود زمینه را برای بازده بهتر فراهم کنند. سرمایهگذاران همچنین باید نسبت به اشتباهات احتمالی، بهطور عمده اشتباهاتی که دیگران مشابه آنها را مرتکب شدهاند، آگاه شوند. افزایش صلاحیت یک سرمایهگذار، کلید اصلی مقابله با سوگیری ابهامگریزی است. تصمیمات سرمایهگذاری همیشه باید بر اساس دانش ذهنی و منابع موجود و در دسترس اتخاذ شوند. نمونه کارهای متعادل و متنوع سرمایهگذاری تنها زمانی امکانپذیر است که تصمیمات صحیح سرمایهگذاری در زمان مناسب اجرا و در نسبت احتمالات مناسب اتخاذ شود.
تنظیم قوانین حقوقی، راهکاری برای فرار از ابهامگریزی
عدم مشارکت در بازارها یک مشکل بزرگ و گیجکننده است. اگرچه ممکن است همیشه برای افراد بهصرفه نباشد، اما از طریق تاثیر آن بر صرف ریسک سرمایه یا پاداش خطر احتمالی (risk premium)، هزینههایی را نیز به اقتصاد تحمیل میکند. در حالت برابر، این تصمیمات مشارکتی میتواند بر نرخ بازده بدون ریسک تاثیر بگذارد و وقتی از منظر الگوهای سنتی قیمتگذاری دارایی مشاهده میشود، عملکرد بازار را مخدوش میکند. عدم مشارکت میتواند ناشی از تصمیم برخی از بازرگانان برای جلوگیری از ابهام یا اثر ابهامگریزی باشد. دکتر دیوید ایسلی و همکارش در سال 2009 مطالعهای در مورد پیامدهای انزجار از ابهام برای عملکرد و تنظیم بازارها را بررسی کردند. آنها برای دوره سالهای 1995-1982، نظرسنجی هزینه مصرفی ایالات متحده را بررسی کردند. این مطالعه نشان داد بیش از دوسوم خانوارها نه سهام دارند، نه اوراق قرضه. با استفاده از دادههای نظرسنجی که در سال 2001 در مورد مصارف مالی تهیه شد، دریافتند که حتی وقتی پسانداز بازنشستگی افراد نیز در نظر گرفته شود، باز هم تقریباً 20 درصد از خانوارها حتی از سهام عمومی برخوردار نیستند. نتایج تحقیقات ایشان نهتنها تاثیر ابهامگریزی بر عدم مشارکت فرد و قیمت داراییها را نشان داد بلکه راهحلی برای تعدیل این سوگیری را ارائه کرد. او نشان داد تنظیم مقررات، به ویژه تنظیم مقرراتی در خصوص حوادث غیرقابل پیشبینی، میتواند اثرات ابهام را تعدیل کند و در نتیجه باعث افزایش مشارکت در بازارهای مالی و ایجاد بهرههای رفاهی شود.
این دستاوردهای رفاهی به این دلیل به وجود میآیند که قوانین را برای محدود کردن نتایج «بدترین حالت» طراحی میکنند که در صورت عدم موفقیت در راهحلهای سنتی بازار مانند افشای اطلاعات، میتوانند در تقویت مشارکت موفق عمل کنند. یک ویژگی جذاب این دست قوانین، نامتقارن بودن آنهاست. از آنجا که ابهامگریزی ناشی از نتایج منفی شدید است، تنظیم مقررات مؤثر فقط باید بر روی قسمت منفی این احتمال تمرکز کند. همانطور که دکتر ایسلی نشان داد، وجود و نبود قوانین حقوقی میتواند بر مشارکت و تعادل در بازارها تاثیر بگذارد. همچنین یکی از راهحلهای اصلی سوگیری ابهامگریزی وضوح و شفافیت اطلاعات است. با دادن اطلاعات بهطور واضح و ساده به آنها اعتماد بیشتری نسبت به گزینه دیگر میتوان داد. این موضوع را میتوان از طریق آمار تکرار موفقیت یک تصمیم، تضمین اطمینان، ایجاد اعتماد و توضیح و پاسخ به سوالات آنها داد.
اما فارغ از بحث مداخله عوامل بیرونی بر سوگیری ابهامگریزی، خود فرد نیز میتواند اثرات روانی چنین تهدیدی را از خود دور کند و محدودیت ایجادشده به واسطه وجود ابهام را برطرف کند. برای جلوگیری از محدود کردن خود، فرد باید یاد بگیرد انگیزههای اولیه خود را نادیده بگیرد تا از گزینهها و موقعیتهای مبهم جلوگیری کند. مانند هر روش ابتکاری، اولین قدم برای انجام این کار شناخت موقعیت موجود و تاثیر آن در تصمیمگیری است. بخش عمدهای از پدیده ابهامگریزی به دلیل عدم تمایل به صرف وقت برای تصمیمگیری است. روشهای ابتکاری به فرد امکان تصمیمگیری بدون دردسر و خودکار را میدهند. با این حال، تصمیمات خاص نیازمند تلاش بیشتر است. گزینهای که دارای ابهام کمتری است، ممکن است در ابتدا مطلوبتر به نظر برسد، اما همانطور که دکتر بارون بیان میکند، فرد ممکن است در واقع کمتر از آنچه فکر میکند در مورد آن پدیده بداند. تنظیم مجدد و بازنگری شرایط میتواند مفید واقع شود و این ممکن است نشان دهد که گزینهای با ابهام کمتر لزوماً از آنچه به نظر میرسد برتری ندارد. علاوه بر این، هنگام ارزیابی گزینه مبهمتر، مهم است که نهتنها بر روی آنچه ممکن است اشتباه رخ دهد، بلکه همچنین بر آنچه میتواند درست باشد تمرکز شود و نیمه پر لیوان ابهام دیده شود. وقتی فرد با ابهام روبهرو میشود، بدترین حالت را تصور میکند و فراموش میکند که احتمال اینکه نتیجه رخداد بهترین حالت باشد، برابر احتمال بدترین حالت است.