تصویر رکود
تعطیلی مهدکودکها چه اثری بر بازار کار زنان دارد؟
همزمان با اجرای دستورالعملهای ماندن در خانه در سراسر جهان برای جلوگیری از گسترش کووید 19، والدین دسترسی به خدمات قابل اعتماد مراقبت از کودکان را از دست دادند. این مقاله مروری است بر یافتههای مطالعه جدیدی که آثار نامطلوب این تعطیلی را بر مادران کودکان خردسال آمریکایی بررسی کرده است. نتایج مطالعه نشان میدهد این تعطیلیها میتواند حتی پس از پایان پاندمی، تاثیرات بلندمدت و ماندگاری بر کار زنان داشته باشد.
آغاز یک رکود زنانه
کمی قبل، اصطلاح رکود مردانه (mancession) برای توصیف تاثیر نامتناسب رکودهای اقتصادی اخیر بر اشتغال مردان رایج شد. در رکود بزرگ سالهای 2009-2007 میلیونها مرد در بخشهایی مانند ساختوساز و تولید، شغل خود را از دست دادند در حالی که زنان با کاهش شغلی کمتری روبهرو شدند. در واقع این رکودهای مردانه از سال 1970 یعنی زمانی که مشارکت زنان در نیروی کار با جهش قابل توجهی همراه شد و بسیاری از زنان در بخشهای نسبتاً پایدار مانند آموزش، بهداشت و درمان و سایر بخشهای اقتصاد خدمات مشغول به کار شدند، به یک هنجار تبدیل شده بود.
در سال 2020 اما، اقتصاد بسیاری از کشورها از جمله ایالات متحده به دلیل پیامدهای ناشی از پاندمی کووید 19 وارد شدیدترین رکود اقتصادی از زمان رکود بزرگ شده است. این رکود نهتنها از نظر علت، که در الگوهای تاثیرگذاری بر بازار کار نیز با موارد قبلی متفاوت است. مسلماً مهمترین تفاوت آن با هنجارهای تاریخی رکود، تاثیری است که بحران بر اشتغال زنان در مقایسه با مردان گذاشته است. و به این ترتیب نوواژه دیگری ابداع شد که اینبار خبر از رکود زنانه اشتغال میداد: shecession!
آنگونه که مطالعه آلون و همکاران (Alon et al.2020) نشان میدهد قبل از سال 2020 تمام دورههای رکود اقتصادی با رکود مردانه همراه بودند یا اشتغال مردان و زنان تقریباً بهطور برابر تقلیل مییافت. برعکس در رکود سال 2020 از دست دادن شغل در زنان شدت گرفته است. برای مثال بیکاری زنان در نقطه اوج، 9 /2 درصد بیشتر از بیکاری مردان افزایش یافته است. این شکاف بهطور مطلق، بسیار بیشتر از آن چیزی است که مشاهده شده است.
نکته دیگر آنکه بهبود نسبی بازار کار در ماههای اخیر، بیشتر به نفع مردان بوده است. برای مثال یک مطالعه نشان میدهد نیروی کار زنانه در آمریکا هنوز 20 درصد کمتر از رکود اقتصادی فوریه 2020 است در حالی که این میزان برای مردان تنها 9 درصد است. هیچ رکود اقتصادی دیگری بر یک جنس، تاثیری اینچنین نداشته است.
تحلیلگران میگویند برای تاثیر نامتناسب بحران کنونی بر اشتغال زنان میتوان دو علت را برشمرد. اول، اشتغال زنان در بخشهایی متمرکز است که در چرخههای معمولی کسبوکار نسبتاً پایدار هستند اما در خلال همهگیری اخیر به شدت تحت تاثیر اقدامات پیشگیرانه از جمله تعطیلیها و فاصلهگذاری اجتماعی قرار گرفتند. مثالهایی از این دست، بخشهای پرتماس مانند رستورانها هستند که اغلب سهم بالایی از اشتغال زنان را به خود اختصاص میدهند. دوم با تعطیلی مدارس و مراکز مراقبتهای روزانه، نیاز به مراقبت از کودکان از سوی والدین چندین برابر شده است. زنان بیشترین بار مراقبتهای اضافی از کودکان در طول بحران را بر دوش گرفتهاند و به همین دلیل بسیاری از آنان دیگر قادر نیستند کار کنند.
تمرکز مطالعه اخیر البته روی تاثیر افزایش وظایف مراقبتی مادران به دلیل بسته شدن مهدهای کودک است اما مهم است بدانیم چرا این مساله تا این حد اهمیت دارد. خروج زنان از بازار کار اهمیت دارد زیرا شواهد نشان میدهد تاثیر گسترده بحران کنونی بر زنان شاغل پیامدهایی دارد که مدتها پس از رکود اقتصادی ادامه خواهد یافت. بهطور مستقیم، رکود اقتصادی بر فرصتهای درآمدی آینده زنان که اکنون قادر به کار کردن نیستند تاثیر میگذارد. شواهد حاصل از رکودهای قبلی نشان میدهد کارگرانی که طی رکود اقتصادی شغل خود را از دست میدهند زیانهای پیوسته و ادامهداری را در درآمد تجربه میکنند. یافتن شغل جدید دشوار است؛ و یافتن فردی با همان مسوولیت، حقوق و فرصت شغلی، برای شغلی که از دست رفته است حتی دشوارتر خواهد بود. از سوی دیگر با توجه به اینکه زنان در این بحران شغل بیشتری را نسبت به مردان از دست دادهاند، از دست دادن درآمد باعث کاهش متوسط درآمد زنان در اقتصاد و در نهایت افزایش شکاف جنسیتی میشود.
فراتر از نابرابری جنسیتی، بحران اخیر میتواند به رکود عمیقتر و پایدارتری منجر شود. عمق رکود اقتصادی به اندازه شوک اولیه و چگونگی انتشار این شوک در اقتصاد بستگی دارد. انتشار (propagation)، به نوبه خود بستگی دارد به اینکه شوکهای درآمدی با چه شدتی سبب کاهش مصرف خانوار میشود. اگر شوک اولیه به افت شدید مصرف منجر شود بخشهای دیگر اقتصاد نیز شاهد کاهش تقاضا برای محصولات خود خواهند بود. نکته مهم در اینجا تاثیری است که کاهش اشتغال زنان بر بیمه خانواده میگذارد. در رکودهای معمولی، نیروی کار زنان در بسیاری از خانوادهها به عنوان ضربهگیر یا سپر شوک عمل میکند؛ اگر شوهر شغل خود را از دست بدهد همسر او قادر به ادامه کار یا حتی افزایش عرضه کار خواهد بود و این میتواند باعث ثبات درآمد خانواده در دوره رکود اقتصادی شود. این سازوکار بیمهگری به خانوادهها کمک میکند تا خسارت درآمد خود را جبران کنند و مصرف خانواده از درآمد کمتر تاثیر بپذیرد.
مطالعه آلون و همکارانش اما نشان میدهد در رکود پاندمی اخیر این بیمه در خانواده به شدت کاهش پیدا کرده است. بسیاری از زنانی که در شرایطی غیر از این درآمد خانواده را بیمه میکردند کار خود را از دست دادهاند. به علاوه خانوادههای دارای فرزند، انعطافپذیری کمی در واکنش به شوکها دارند زیرا بیشتر وقت آنها صرف نگهداری از کودکان میشود. بر مبنای آنچه گفته شد، دشوار نیست که دریابیم چرا به حداقل رساندن تاثیر وظایف مراقبتی زنان در خانه بر اشتغال آنان، تا این اندازه حیاتی است.
ادبیات پژوهش
همانطور که پیشتر گفتیم، بسیاری این فرضیه را مطرح کردهاند که دو عامل اولیه، مسوول تاثیرات چشمگیر بحران کرونا بر نرخ اشتغال زنان در ایالات متحده هستند: تمرکز زنان در بخشها و مشاغلی که بهطور نامتناسبی تحت تاثیر همهگیری قرار گرفته و تغییر در دسترسی به خدمات مراقبت از کودکان. از گذشته نیز شواهدی وجود دارد که بپذیریم تغییر در دسترسی به خدمات مراقبتی، بهطور نامتناسبی بر مادران شاغل اثر خواهد گذاشت. آلون و همکارانش با استفاده از دادههای استفاده از وقت (time- use) نشان میدهند در خانوادههایی که پدر و مادر با هم زندگی میکنند مادران بیشتر از پدران، وقت خود را برای مراقبت از کودکان صرف میکنند. آنها همچنین با استفاده از دادههای سرشماری ایالات متحده تاکید میکنند خانوادههایی با مادر تنها، بسیار بیشتر از خانوارهایی هستند که پدر تنها در آنها وجود دارد.
دینگل و همکاران نیز نشان میدهند 32 درصد از نیروی کار در ایالات متحده دارای یک کودک زیر 14 سال و 4 /9 درصد دارای یک فرزند زیر شش سال هستند. بنابراین نتیجه میگیرند تعطیلی مراکز مراقبت از کودکان، اشتغال زنان را بیشتر از اشتغال مردان متاثر میکند، اما نتوانستهاند بهطور مستقیم برآورد کنند که دسترسی به خدمات مراقبتی تا چه اندازه بر اشتغال زنان موثر است.
کالینز و همکاران با استفاده از دادههای نظرسنجی جمعیت فعلی ایالات متحده نشان میدهند مادران دارای فرزندان 13 سال و کمتر، بین مارس و آوریل سال 2020، پنج برابر بیش از پدران ساعات کاری خود را کاهش دادهاند. با این حال مشخص نیست که بخشی از این کاهش به دلیل تفاوت در نوع شغل مادر و پدر و تاثیر آن بر مسوولیت مراقبت از کودک بوده است یا خیر. هیگنس
(2020, Heggeness) برخی شواهد مستقیم در مورد نتایج دسترسی به مراقبت از کودکان بر روی نتایج بازار کار مادران را ارائه کرده است. وی با استفاده از رویکرد تفاضل در تفاضلها، تاثیر تعطیلات اولیه مدارس دولتی و دستور در خانه ماندن را بر بیکاری زنان، پیوستن به بازار کار و ساعات کاری تخمین میزند. وی دریافته که در اوایل تعطیلی ایالتها، مادران به احتمال زیاد شغل خود را حفظ کردند اما با تداوم تعطیلیها کار خود را از دست دادند، اما هیچ تاثیر فوری بر جدا شدن از بازار کار و بیکاری پیدا نکرده است. از آنجا که تحقیق او بر والدین کودکان سن مدرسه و تاثیر تعطیلی مدارس متمرکز است، نتایج او نمیتواند تاثیر از دست رفتن خدمات مراقبتی کودکان بر والدین کودکان خردسال را روشن کند.
ماهیت متمایز رکود اقتصادی ناشی از همهگیری همچنین به رویکردهای متمایزی در سیاست منجر میشود. شاید بارزترین آن این است که بازگشایی مدارس و مراکز مراقبتهای روزانه میتواند نقش بسیار مهمی در کمک به بهبود این شرایط داشته باشد. با بازگشایی مدارس، نیروی کار زیادی آزاد میشود و بلافاصله تولید نیز افزایش مییابد. این تغییر بهطور نامتناسبی به نفع زنان خواهد بود تا جایی که هنوز هم میتوان از تاثیر منفی جدی بر کاهش مشارکت زنان در بازار کار و کاهش نسبی دستمزدهای آنان جلوگیری کرد. به علاوه شواهد نشان میدهد بازگشت بچههای کوچکتر به مراکز مراقبتهای روزانه بیشترین تاثیر را بر کاهش شکاف جنسیتی دستمزد خواهد داشت. البته این نتیجه ناشی از آن است که پس از بازگشاییها احتمالاً زنان با مهارت بالاتر به کار باز خواهند گشت. از نظر کاهش شکاف مهارتهای جنسیتی هم مطالعات نشان میدهد بازگشایی مدارس برای کودکان بزرگتر از بازگشایی مراکز مراقبتهای روزانه مهمتر است زیرا مادران شاغل بیشتری فرزندانِ سن مدرسه دارند و اکثر آنها بهطور تماموقت کار میکنند.
در این مقاله، نتایج تعطیلیهای اجباری مراکز مراقبت از کودکان و محدودیت در اندازه کلاسها بر تامین نیروی کار مادران، از جمله بیکاری، خروج از بازار کار، سهم زنانی که بیکار هستند و ساعات واقعی کار ارزیابی شده است. شاکشوان سان و لورن راسل، محققان این پژوهش، فرضیه خود را با استفاده از دادههای بازار کار ایالات متحده به دقت آزمایش کردهاند. این مطالعه بر روی سیاستهای دولتی در مورد فعالیت مراکز مراقبت از کودکان متمرکز است و با استفاده از آن، تاثیرات نبود تسهیلات مراقبت از کودکان را بر پیامدهای بازار کار مادرانی که فرزندان کوچک (زیر پنج سال) دارند تجزیه و تحلیل کرده است. از آنجا که کودکان خردسال به نظارت شبانهروزی و مراقبتهای ویژه والدین نیازمندند پژوهشگران پیشبینی کردهاند از دست دادن تسهیلات نگهداری از کودکان خردسال، حتی ممکن است در مقایسه با تعطیلی مدارس، تاثیر بیشتری بر تامین نیروی کار زنان داشته باشد؛ مسالهای که در سایر پژوهشها نیز بر آن تاکید شده است.
دامنه تعطیلی مهدهای کودک
برای جلوگیری از انتقال بیماری کووید 19، دولتها در سراسر جهان مجموعهای از «دستورات ماندن در خانه» را صادر کردند که اغلب، شامل تعطیلی مراکز مراقبتی روزانه بود. در انگلستان، ارائهدهندگان خدمات مراقبت از کودکان (مدارس، کالجها، مهدهای کودک و پرستاران خانگی) برای تمامی کودکان، به جز کودکان کارکنان مشاغل ضروری و کودکان آسیبپذیر تعطیل شدند و در پی آن میلیونها کودک ناگزیر در خانه ماندند. ژاپن و ایتالیا نیز به منظور جلوگیری از شیوع بیماری در میان کودکان، به ترتیب در اواخر فوریه و اوایل مارس مهدکودکهای خود را تعطیل کردند.
در ایالات متحده پیش از پاندمی، 24 درصد از کودکان پنجساله و کمتر، از مراکز مراقبتهای روزانه، پیشدبستانها، مهدهای کودک و سایر برنامههای مراقبتی استفاده میکردند و 60 درصد از آنان نیز دستکم یکبار در هفته از برخی از مراقبتهای روزانه در منزل یا نگهداری از سوی یکی از بستگان بهره میبردند. در اواسط ماه مارس و اوایل آوریل، 16 ایالت، تعطیلی مراکز مراقبت از کودکان را اجباری کردند و عملاً دسترسی والدین به این امکان محدود شد. 20 ایالت دیگر محدودیتهایی را متناسب با ابعاد کلاسها اعمال کردند؛ عملاً تنها حضور 10 کودک در هر کلاس امکانپذیر شد.
تعطیلی مراکز نگهداری از کودکان و افزایش نرخ بیکاری مادران
در این پژوهش از دادههای فایلهای ماهانه «پیمایش جمعیت کنونی» (پیمایشی که ماهانه 60 هزار خانوار را از سپتامبر 2019 تا سپتامبر 2020 بررسی کرده) و پیمایش Household Pulse Survey که از آوریل 2020 بهطور خاص برای تشخیص تاثیرات کووید 19 بر مسائلی نظیر وضعیت اشتغال و اختلال در آموزش آغاز شده، استفاده شده است. نمودار 1 نشان میدهد از 23 آوریل تا 28 سپتامبر، جمعیت مادرانی که اعلام کردهاند به دلیل تعطیلی مهدهای کودک پس از همهگیری قادر به کار کردن نیستند بهطور قابل توجهی بیش از پدران است. برای مثال در همین مدت، 7 /12 درصد از مادران در مقایسه با 8 /2 درصد از پدران به دلیل مسوولیت نگهداری از فرزندان پس از کووید19، دیگر کار نکردهاند.
تحلیل رگرسیون این پژوهش نشان میدهد از دست دادن دسترسی به خدمات مراقبت از کودکان، مادران دارای فرزند خردسال را از مشارکت در بازار کار منصرف میکند. محققان از یک استراتژی سهگانه استفاده کردهاند تا واریاسیون را بین ایالتها، در طول زمان، و در تمام زنانی که فرزند کوچک داشته یا نداشتند و ممکن است از پاندمی تاثیر پذیرفته باشند محاسبه کنند. آنها دریافتند در ماههایی که مراکز نگهداری از کودکان کاملاً تعطیل بود، نرخ بیکاری مادران دارای فرزند خردسال، 7 /2 درصد افزایش پیدا کرده است (ماههای ابتدایی همهگیری). به علاوه در ماههای پس از تعطیلی، یعنی هنگامی که برای کلاسها محدودیتهایی در تعداد نفرات اعمال شد، نرخ بیکاری زنان همچنان چهار نقطهدرصد بالاتر از میزانی باقی ماند که در شرایط معمولی انتظار میرفت. در ماههای پس از تعطیلی، زمانی که تعطیلیها متوقف شده بود و هنوز محدودیتی برای تعداد بچهها وجود نداشت، نرخ بیکاری زنان همچنان 6 /6 نقطهدرصد بیشتر از شرایط معمول بود. محاسبات این پژوهش حاکی از افزایش دونقطهدرصدی در نرخ بیکاری زنان در مدت اعمال محدودیت در سایز کلاسهاست.
بر اساس نتایج این پژوهش، محققان نتیجه گرفتند سیاستهای ایالتی (state-level policies)، که تعطیلی مراکز نگهداری از کودکان را اجباری یا محدودیت کلاسها را اعمال کرد، در حقیقت نرخ بیکاری مادران کودکان خردسال را در این ایالتها افزایش داده است. مهمتر آنکه، اثرات منفی حتی پس از بازگشایی مهدهای کودک از بین نرفته است؛ این یافته با تحقیقات قبلی که نشان داده بازگشت مجدد زنان به نیروی کار (پس از خروج آنان) زمان قابل توجهی به طول میانجامد همخوانی دارد. به علاوه موید این واقعیت است که سمت عرضه (supply-side)، تاثیری دائمی و ماندگار بر دسترسی به خدمات مراقبت از کودکان دارد. یعنی ممکن است ضررهای مالی هنگام تعطیلی باعث شود مراکز نگهداری از کودکان برای همیشه کسبوکار خود را ببندند. برای مقابله با اثرات رکود اقتصادی ناشی از کووید 19 بر والدین شاغل، به ویژه مادران، بسیاری از دولتها رویکردهای تهاجمی در پیش گرفتهاند. برای مثال استرالیا، یارانههایی برای نگهداری از کودکان به خانوادهها پرداخت کرده یا برای مراکز نگهداری از کودکان حمایتهای مالی در نظر گرفته است. شواهد نشان میدهد دریافت این یارانه یکی از دلایلی است که سبب شده مشارکت زنان در نیروی کار استرالیا به سرعت بهبود پیدا کند. سایر محققان خواستار سیاستهای جسورانه دولت برای جبران دستمزدهای ازدسترفته هستند؛ از جمله اجازه والدین کودکان خردسال برای استفاده از مرخصی استعلاجی باحقوق در مدت تعطیلی مدارس و مهدهای کودک، و به تعویق انداختن مالیات بر حقوق و دستمزد برای کسبوکارها به مدت سه ماه. اینگونه سیاستهای حمایتی و الگو گرفتن از اقدامات موفق سایر دولتها در پاسخ به بحران، میتواند برای دولت، مرجعی در روند بهبود اقتصادی باشد.