بزرگ والاستریت
دیوید وسل چگونه به عرش روزنامهنگاری اقتصادی رسید؟
در 21 فوریه 1954 چشم به جهان گشود. روزنامهنگار و نویسنده برجسته آمریکایی است. موفق شده دو بار جایزه پولیتزر در بخش روزنامهنگاری را از آن خود کند؛ جایزهای که آرزوی هر روزنامهنگاری است. در حال حاضر مدیر مرکز هاچینز در زمینه سیاستهای مالی و پولی در موسسه بروکینگز است و در والاستریت ژورنال فعالیت دارد و امسال دقیقاً 30 سال است که عضو خانواده والاستریت شده است. اغلب در پخش صبحگاهی رادیو ملی حضور دارد و تحلیلهایی جذاب و شنیدنی به مخاطبان ارائه میدهد. با همسرش نائومی کارپ، مدتی به عنوان تحلیلگر ارشد سیاست در دفتر حمایت مالی از مصرفکننده برای آمریکاییهای مسن همکاری میکردند. آنها دو فرزند به نامهای جولیا و بن دارند.
بیوگرافی
دیوید وسل اهل نیوهیون، کانکتیکات است. پدرش موریس وسل، متخصص اطفال، و مادرش ایرمگارد آر. وسل، مددکار اجتماعی بالینی بود. وسل در سال 1971 از دبیرستان ریچارد سی لی نیوهیون و در سال 1975 از کالج هاورفورد فارغالتحصیل شد و در آنجا در رشته اقتصاد تحصیل کرد. در سال 2009، دکترای افتخاری در زمینه نامهنگاری از سوی کالج یورکا به وی اعطا شد. وسل کار گزارشگری خود را در میدلتاون، کانکتیکات پرس در سال 1975 آغاز کرد. میدلتاون پرس یک روزنامه محلی در میدلتاون، کانکتیکات است. این خبرگزاری طیف گستردهای از موضوعات، از جمله اخبار محلی، رویدادهای ورزشی و فعالیتهای اجتماعی را پوشش میدهد. میدل تاون پرس با هدف ارائه اخبار بهموقع و مرتبط به ساکنان میدل تاون و مناطق اطراف آن تاسیس شده است. وسل پس از مدتی کار کردن در این روزنامه احساس میکرد که فقط به منطقه کوچکی از جهان محدود شده است، درحالیکه او دلش میخواست فراتر برود و اخبار و اتفاقات مهم سیاسی و اقتصادی جهان را تحلیل کند، پس محدود ماندن در یک خبرگزاری محلی کوچک را جایز ندید و در سال 1977 به هارتفورد کورانت پیوست. او در سال 1980 هارتفورد را هم ترک کرد تا یک سال در رشته روزنامهنگاری بازرگانی و اقتصاد در دانشکده تحصیلات تکمیلی روزنامهنگاری کلمبیا تحصیل کند. دیوید در سال 1981 به بوستون گلوب نقل مکان کرد و شاید این یکی از مهمترین تصمیمات او در زندگی بود، زیرا با رفتن به بوستون پای او به والاستریت باز شد. در سال 1983 به عنوان خبرنگار در دفتر والاستریت ژورنال در بوستون استخدام شد. وسل در سال 1987 به دفتر واشنگتن دیسی منتقل شد. سال 1999 به والاستریت در برلین پیوست و در سال 2000 سردبیر وال استریت در برلین شد. در 4 دسامبر 2013، موسسه بروکینگز اعلام کرد که وسل مدیر موسس مرکز جدید هاچینز در سیاستهای مالی و پولی خواهد شد.
مرکز هاچینز
مرکز سیاست مالی و پولی هاچینز یک مرکز پژوهشی است که در موسسه بروکینگز واقع شده است. ماموریت آن بهبود کیفیت و اثربخشی سیاستهای مالی و پولی و افزایش درک عمومی از این سیاستهاست. این مرکز تجزیهوتحلیل مستقل و غیرحزبی ارائه میدهد و از تخصص دانشمندان، مقامات دولتی، دانشگاهیان، کارشناسان اتاق فکر و رهبران تجاری بهره میبرد. مرکز هاچینز در فعالیتهای مختلف از جمله انجام تحقیقات میدانی، برگزاری رویدادهای عمومی و خصوصی و بهرهگیری از پلتفرمهای دیجیتال برای تولید ایدههای جدید و ترویج انتقاد سازنده شرکت میکند. همچنین مجموعهای به نام «مرکز هاچینز توضیح میدهد» دارد که هدف آن شفافسازی بحثهای جاری و مفاهیم کلیدی در سیاستهای مالی و پولی است.
جوایز
وسل دو جایزه پولیتزر را برای روزنامهنگاری از آن خود کرد. در سال 1984، بوستون گلوب و هفت نفر از کارکنان آن برنده جایزه پولیتزر برای گزارشهای تخصصی و پژوهشی محلی شدند. این برنده شدنهای پیاپی تداوم نژادپرستی در استخدام در بوستون گلوب را برجسته کرد. وسل و سایر اعضای کارکنان والاستریت ژورنال در سال 2003 نامزد گزارشهای عمومی شدند، اما جایزه پولیتزر را برای گزارش توضیحی با استناد به «داستانهای واضح، مختصر و جامع که ریشهها، اهمیت و نقش رسواییهای شرکتی را در آمریکا روشن میکرد» دریافت کردند.
فعالیتها
وسل نویسنده چندین کتاب و ویراستار مجموعه کتاب های بانکداری مرکزی پس از رکود بزرگ (2014) است که شامل مصاحبهای با بن برنانکی و لیاکات احمد و همچنین فصلهایی از زندگی جان سی ویلیامز، دونالد کوهن و پل تاکر است. «شکوفایی: رونق 20ساله آینده و معنای آن برای شما» (1998)، که با همکاری باب دیویس نوشته شده است نخستین کتاب منتشرشده از اوست. این کتاب نگاهی به چشمانداز طبقه متوسط آمریکایی است. کتاب «ما به آن اعتماد داریم: جنگ بن برنانکی در برابر وحشت بزرگ» (2009)، پرفروشترین کتاب نیویورکتایمز، واکنش فدرالرزرو به بحران مالی 2008-2007 را تشریح میکند. میچیکو کاکوتانی در نیویورکتایمز در میان نقدهایش خواندن این کتاب را ضروری دانسته است. از دیگر کتابهای وسل «جوهر قرمز: درون سیاستهای پرمخاطب بودجه فدرال»، مقدمهای در مورد بودجه فدرال و کسری بودجه است که در جولای 2012 کراون بیزینس منتشر کرد. آخرین کتاب وسل «فقط ثروتمندان میتوانند بازی کنند: واشنگتن چگونه در عصر طلاکاری جدید کار میکند»، داستان منطقههای فرصت است، که در اکتبر 2021 پابلیک افرز به نشر سپرد. او جزئیات را بهخوبی پرورش میدهد و توانایی بیان داستان به شیوهای هیجانانگیز، همراه با تحلیلهای سیاستی دقیق و درجه خاصی از همدردی و ذهنیت باز را دارد. مخاطبان بهخوبی با کتابهایش ارتباط برقرار میکنند. جیسون فورمن در نقدهایی که نوشته این کتاب را مورد تحسین قرار داد.
کتابهای وسل
«شکوفایی: رونق بیستساله آینده و معنای آن برای شما»
بسیاری از آمریکاییها از ثمرات رفاه لذت میبرند. نرخ بیکاری و تورم پایین است و به نظر میرسد همه در حال رانندگی با یک وسیله نقلیه لوکس و درجه یک هستند. اما آیا این رفاهی است که برای طبقه متوسط رو به بالا، یعنی افرادی که با جیپ رانندگی میکنند، هم معنا دارد؟ یا چیزی متفاوت از تصور در حال رخ دادن است؟ پاسخها برای هر کسی که به تغییر آمریکا علاقهمند است -از مدیران شرکتها گرفته تا سیاستگذاران و افراد عادی که با مسائل روزمره درگیرند- بسیار مهم است. باب دیویس و دیوید وسل هزاران ساعت را در اتاقهای نشیمن و مکانهای کاری مختلف در سراسر کشور سپری کردهاند و به طور قطعی نشان میدهند که در اخبار مربوط به بهبودی اقتصادی اخیر نهتنها اغراق نشده است، بلکه آغاز بیست سال شکوفایی گسترده است. آنها داستانهای شکوفایی اقتصادی و چگونگی تغییر زندگی طبقه متوسط به سمت بهبودی را روایت میکنند. نسل جدید کسانی هستند که به حاشیه اقتصاد با فناوری پیشرفته سوق داده میشوند. افرادی مانند رندی کوهرس که آموزش درمانهای تنفسی در یک کالج محلی او را از شغلی کمدرآمد با حداقل دستمزد به کار برای طبقه متوسط رسانده است. یا ترزا ووتن، کارگر سابق یک کارخانه پوشاک با دستمزد اندک در کارولینای جنوبی، که اکنون سرپرست کارخانهای متعلق به آلمان است. کارگران کارخانه آلن برادلی در میلواکی که دستمزد مناسب دارند و از مهارتهای شغلی منحصر بهفردی که قابل آموزش است بهرهمند هستند و بخش اتوماسیون کامپیوتری را در شرکتها راهاندازی کردهاند. این داستانها و بسیاری دیگر از داستانهای قابلتوجه سه روندی را که پایه و اساس رفاه جدید طبقه متوسط خواهند بود، گرد هم میآورند: سرمایهگذاری دو تریلیوندلاری در فناوری رایانه و ارتباطات سرانجام با رشد سریعتر بهرهوری، رشد سریع اقتصاد و افزایش استانداردهای زندگی نتیجه خواهد داد. NGOهای اجتماعی به میلیونها آمریکایی کمک میکنند تا از شغلهای هفت دلار در ساعت عبور کنند. این تغییرات در آمریکا به آموزشوپرورش ایالتهای مختلف کمک بسیار کرده است، زیرا افراد بیشتری در جهت کسب دانش قدم بر میدارند. دانش در این کشور حرف اول را میزند. افراد با دانش و تحصیلات مشاغل جدید و بهتری ایجاد میکنند. شرکتهای آمریکایی صادرکننده، کشورهای در حال توسعه را هدف قرار میدهند و در این کشورها سرمایهگذاری میکنند. گزارش جذاب و خواندنی دیویس و وسل، همراه با شواهد متقاعدکننده از مزایای ملموسی که به طبقه متوسط میرسد، ثابت میکند که رویای آمریکایی نهتنها زنده، که در ذهن افراد بیشتری در حال شکل گرفتن است.
«ما به آن اعتماد داریم: جنگ بن برنانکی در برابر وحشت بزرگ»
این کتاب واکنش فدرالرزرو به بحران مالی 2008 و نقش رئیس آن، بن برنانکی را بررسی میکند. این حرکت درخشان بن برنانکی، رئیس فدرالرزرو بود که در بدترین وحشت مالی که در بیش از پنجاه سال گذشته جهان را فراگرفت، تلاش کرد از چیزی که زمانی غیرقابل تصور بود جلوگیری کند: تکرار رکود بزرگ. برنانکی درخشان، اما از نظر خلقی محتاط است. او در طول دوران کاری خود به عنوان یک فرد تحصیلکرده درباره علل افسردگی تحقیق کرد و نوشت. سپس هنگامی که در جایگاه یکی از مهمترین افراد جهان نقش ایفا میکرد، به دلیل شرایطی که هرگز پیشبینی نمیکرد، به کمک پژوهشهای روانشناسی که انجام داده بود کاری جسورانه انجام داد. رئیسجمهور ایالاتمتحده قدرت این را دارد که بهسرعت به یک حمله موشکی با قدرت نظامی آمریکا پاسخ دهد، اما نمیتواند به یک بحران مالی آن هم در این ابعاد گسترده پاسخ دهد، مگر اینکه کنگره آن را تایید کند. اما رئیس فدرالرزرو در جایگاهی است که میتواند این بحران را هر چقدر هم سخت، حل کند؛ البته در صورتی که آن شخص، برنانکی باشد. تحت رهبری او، فدرالرزرو بزرگترین بحران دولت در بیش از نیمقرن گذشته را مهار کرد.
«جوهر قرمز: درون سیاستهای مخاطرهآمیز بودجه فدرال»
در این کتاب، وسل به پیچیدگیهای بودجه فدرال ایالاتمتحده و کشمکشهای سیاسی پیرامون آن میپردازد. در روایتی گسترده به روشنگری درباره مردم، سیاست و پشت پرده بودجه -موضوعی که امروزه بهشدت در تالارهای کنگره و رسانهها در مورد آن بحث میشود، بااینحال اغلب از سوی افکار عمومی آمریکا اشتباه برداشت میشود- دست میزند. وسل در کتاب «جوهر قرمز» به سال مالی 2011 نور میافکند که در 30 سپتامبر به پایان رسید. او سعی دارد ببیند واقعاً تمام این بودجه در کجا هزینه شده است و چرا روند بودجه بهشدت از کنترل خارج شده است. او این موضوع را از چشم افراد کلیدی، از جمله جیکوب لو، مدیر دفتر مدیریت و بودجه کاخ سفید؛ داگلاس المندورف، مدیر دفتر بودجه کنگره؛ بنیانگذار بلک استون و وزیر بازرگانی سابق پیت پترسون بررسی میکند و به خوانندگان دیدی عمیق نسبت به ساختار بودجه ناپایدار میدهد.
«فقط ثروتمندان میتوانند بازی کنند: واشنگتن چگونه در عصر طلایی جدید کار میکند»
کتابی که وسل بهتازگی منتشر کرده به بررسی مفهوم «مناطق فرصت» و نحوه استفاده از آنها در چشمانداز اقتصادی کنونی میپردازد. این کتاب تحلیلهایی روشنگرانه از مسائل و سیاستهای اقتصادی کلیدی مطرح میکند. این کتاب روایتی باورنکردنی از دیوید وسل است در مورد اینکه عملکرد واشنگتن چگونه است و اینکه چرا ثروتمندان هر روز ثروتمندتر میشوند. داستان زمانی شروع میشود که یک کارآفرین سیلیکونولی ایدهای برای کمک به افراد فقیر مطرح میکند که باعث میشود مالیات افراد ثروتمند به شکلی هدفمندتر هزینه شود. او تلاش میکند لابیگری کند و برای آن هزینه میکند تا ایدهاش را با بررسی دقیق یا تنظیم دقیق کارشناسان مالیاتی کنگره یا وزارت خزانهداری و با اندکی تدابیر در برابر سوءاستفاده، به قانون تبدیل کند. با وجود یک جفت حامی برجسته، سادگی و بازاریابی سیاسی ماهرانه، «منطقه فرصتبخشی» (ایده کارآفرین سیلیکونولی) کاملاً در لایحه مالیاتی سال 2017 در زمان ریاستجمهوری ترامپ نادیده گرفته شد. دیوید وسل رد این مالیاتها را دنبال میکند تا ببیند چه کسی از این طرح که قرار بود به توسعه مناطق آسیبدیده و به مردم فقیر کمک کند، سود برده است: نوار لاسوگاس، پورتلند (اورگان)، ریتز کارلتون، مرکز خریدهای آمریکا- مناطق پرسودی که در آن میتوانند از مالیات بر عایدی سرمایه اجتناب کنند. وسل پرترههای واضحی از تبلیغکنندگان، تاثیرگذاران سیاسی، سخنرانان انگیزشی، مشاوران، معاملهگران املاک و افراد بهدنبال پول ترسیم میکند که بهدنبال استفاده از این ثروت قرن بیست و یکمی (مالیات بر عایدی) هستند. او مکانهایی را زیر ذرهبین میگذارد که ظاهراً برنامه مناطق فرصت برای آنها طراحی شدهاند (مثلاً بالتیمور) و اینکه حتماً نیاز نیست پول هنگفتی برای سرپا کردن این مناطق خرج شود و با مدیریت و برنامهریزی میتوان حتی با مقدار کمی از این پول به این مناطق یاری رساند. وسل درسی در مورد اینکه چگونه برنامهای که به طور هوشمند طراحی شده است میتواند به مکانهای عقبمانده بیشتر کمک کند به مخاطبانش میدهد. اما آنچه وسل دست به افشای آن میزند، واقعیت تلخ سیستمی است که به نفع عدهای معدود کج شده است و فقط منافع عدهای معدود را تامین میکند و بسیاری از مناطق فرصت را نادیده میگیرد.