محقق ریاستجمهوری
آمیتی شلیز چگونه به قلههای روزنامهنگاری رسید؟
در 10 سپتامبر 1960 در یک خانواده یهودی چشم به جهان گشود. نویسنده و مقالهنویس محافظهکار آمریکایی است. پنج کتاب نوشته است، که سه تای آنها در فهرست پرفروشترین کتابهای نیویورکتایمز قرار دارد. او در حال حاضر ریاست هیات امنای بنیاد ریاستجمهوری کالوین کولیج را بر عهده دارد و به عنوان محقق ریاست جمهوری در کالج کینگ در نیویورک خدمت میکند. برنده جایزه باستیا است و اخیراً جایزه بردلی را از آن خود کرده است.
تحصیلات و شغل
آمیتی شلیز در سال 1982، از دانشگاه ییل با مدرک لیسانس زبان انگلیسی فارغالتحصیل شد. او با بورسیه تحصیلی DAAD در دانشگاه فرای برلین شرکت کرد. شلیز در حال حاضر ستوننویس رویدادهای روزانه فوربس است. این بخش بین او با پل جانسون و دیوید مالپاس در حال چرخش است. تا سال 2013، او نگارش ستون سندیکا برای بلومبرگ را بر عهده داشت. شلیز همچنین به طور منظم در Marketplace، که نمایش رادیویی عمومی است نقش داشته است. آمیتی در طول زندگی حرفهای خود در برنامههای رادیویی و تلویزیونی متعددی حضور پیدا کرده است. قبل از اینکه نویسنده بلومبرگ شود، به مدت پنج سال، تا سپتامبر 2005، تجربه ستوننویسی در فایننشالتایمز را از سر گذراند. او مقاله «فروپاشی کمونیسم» را برای والاستریت ژورنال اروپا نوشت که بسیار مورد توجه قرار گرفت و در اوایل دهه 1990، وقتی هنوز بسیار جوان بود به سمت سردبیر این نشریه گمارده شد. در طول سالها، او برای نیویورکر، تماشاگر آمریکایی، تفسیر، تماشاگر (بریتانیا)، امور خارجه، فوربس، نشنالریویو، نیو ریپابلیک، زود دویچه تسایتونگ و دیزیت و نشریات دیگر قلم زده است. حدود دو سال در سالهای 2012 و 2013، شلیز با مرکز ریاستجمهوری جرج دبلیو بوش همکاری و پروژه رشد اقتصادی را رهبری کرد. در سال 2011، به عنوان مدیر پروژه «رشد چهار درصد» در موسسه جرج دبلیو بوش انتخاب شد. این پروژه با هدف بیان کردن ایدهها و اجرای اصلاحاتی آغاز به کار کرد که میتوانند رشد اقتصاد سریعتر و بهتر را به دنبال داشته باشند. قبل از پیوستن به موسسه بوش، او یک دهه کارشناس ارشد تاریخ اقتصادی در شورای روابط خارجی (CFR) بود که یک سازمان مستقل و غیرحزبی است و البته توانست بر امور جهانی اثرگذار باشد. از پاییز 2008، شلیز دانشیار اقتصاد در دانشکده بازرگانی استرن دانشگاه نیویورک بوده و دوره «اقتصاد رکود بزرگ» را تدریس میکند. او همچنین در سمت محقق ریاستجمهوری در کالج کینگ در نیویورک خدمت میکند. شلیز همچنین ریاست هیات داوران جایزه هایک موسسه تحقیقات سیاست منهتن را بر عهده دارد. او در هیات داوران جایزه باستیا نیز حضور داشته است. میتوانیم به کارنامه پروپیمان کاری شلیز اضافه کنیم که او متولی صندوق مارشال آلمان بوده است.
کتابها
«جامعه بزرگ: یک تاریخ جدید» (2019): در یکی از روزهای سال 1960 میلادی نبردی در آمریکا درگرفته است. بسیاری از آمریکاییها جذب سوسیالیسم شدهاند، درحالیکه مخالفان این ایدهها برای یک نظام سرمایهداری نابتر تلاش میکنند. در دهه 1960، آمریکاییها به دنبال همان اهدافی بودند که بسیاری اکنون به دنبال آن هستند: پایان دادن به فقر، استانداردهای بالاتر زندگی برای طبقه متوسط، محیطی بهتر برای زندگی و دسترسی بیشتر به مراقبتهای بهداشتی و آموزش. بنابراین متوجه میشویم که نویسنده کتاب به بحث در مورد سوسیالیسم و سرمایهداری و مقابله بخش عمومی در مقابل پیشرفت بخش خصوصی پرداخته است. بارها و بارها، چه در زمان جان اف. کندی، لیندون جانسون یا ریچارد نیکسون، بخش دولتی کشور همه چیز را زیر سلطه گرفت. با این اوصاف، اهداف آرمانگرایانه آمریکاییها دستنیافتنی بود. علاوه بر این، برنامههای جانسون و نیکسون میلیونها خانواده را در بند وابستگی دائمی به دولت گرفتار کرد. شلیز در کتاب خود استدلال میکند که به طرز طعنهآمیزی، هزینههای دوره سرمایهداری که نیمقرن پیش انجام شد، مانع از اصلاحاتی میشود که آمریکاییها در دهههای آینده به آن نیاز خواهند داشت. در «جامعه بزرگ»، شلیز از اصطلاح «مرد فراموششده» استفاده میکند که نام کتابی است که قبلاً نوشته و نشان میدهد که در واقع تفاوت ناچیزی میان دو رئیسجمهوری که بسیاری آنها را متضاد یکدیگر میدانند وجود دارد: جانسون و نیکسون. «جامعه بزرگ» پرترههایی از شخصیتهای این دوره دگرگونکننده را ترسیم میکند؛ از روسایجمهور ایالاتمتحده گرفته تا رهبر آیندهنگر والتر رویتر، بنیانگذاران اینتل، و ویلیام مکچسنی مارتین و آرتور برنز، روسای فدرالرزرو. همچنین از ایدههای تعیینکننده چهرههای دیگر نیز رونمایی میکند؛ از رونالد ریگان، فرماندار وقت کالیفرنیا، تا مایکل هرینگتون سوسیالیست و رهبر جنبش اعتراضی تام هیدن. شلیز با تکیه بر تخصص اقتصادی کلاسیک و دانش عمیق تاریخی خود، روایت سنتی آن دوران را بهگونهای خواندنی بیان میکند، و یک کیفرخواست اهانتآمیز از پیامدهای ایدهآلیسم در ارتباط با جامعه امروز ارائه میکند. «جامعه بزرگ» رقابتی دراماتیک را با درسهایی از تاریک و روشنهای گذشته تاکنون ثبت میکند.
«مرد فراموششده» (2007): «مرد فراموششده» کتابی است که انتشارات هایپر کالینز در سال 2007 منتشر کرد. این کتاب تحلیلی خلاقانه و متفاوت از رویدادهای رکود بزرگ است که با نگاه به بازار آزاد در این دوران تحلیلهایی از سوی نویسنده مطرح میشود. این کتاب هربرت هوور، رئیسجمهور وقت آمریکا و تعرفه اسموت-هاولی (قانونی که بر اساس آن، بالاترین تعرفههای تاریخ آمریکا بر واردات کالا از خارج وضع شد) را به عنوان تشدیدکننده رکود از طریق مداخله دولت مورد انتقاد قرار میدهد. شلیز بر این باور است که فرانکلین دی. روزولت سیاستهای نامنظمی را دنبال میکند که سرمایهگذاری را متوقف میکند و گامهای لازم را برای توقف رکود برنمیدارد، و نیو دیل (مجموعهای از برنامههای داخلی، پروژههای کارهای عمومی و اصلاحات و مقررات مالی که رئیسجمهور روزولت در ایالاتمتحده بین سالهای 1933 تا 1938 با هدف مقابله با رکود بزرگ که در سال 1929 آغاز شد، وضع کرد) مدت زمان رکود را طولانیتر میکند و اثرات مخربی بر زندگی افراد بر جای میگذارد. شلیز الگوی ارائهشده از سوی وندل ویلکی را قبل از انتخابات ریاستجمهوری 1940 تحسین میکند؛ جایی که نیو دیل کاهش مییافت و تجارت وارد عمل میشد. کتاب با حکایتی از رکود 1937 آغاز میشود، هشت سال پس از شروع رکود، زمانی که روزولت سیاستهای متعادلسازی بودجه را در پیش گرفت. نویسنده استدلالهای خود را تا حدی با روایت داستانهایی که نشان میدهند بازار آزاد بدون نیو دیل چه کارهایی میتوانست انجام دهد برای مخاطب بیان میکند. شلیز اصطلاح «مرد فراموششده» را به این دلیل روی کتاب خود گذاشت که متفکر مشهور لیبرال کلاسیک، ویلیام گراهام سامنر این اصطلاح را برای اشاره به طبقه متوسط ابداع کرد.
«کولیج» (2014)
اجازه بدهید «کولیج» را نوعی دیگر بررسی کنیم، زیرا شلیز با نوشتن این کتاب یک ستاره در کارنامه کاریاش کاشت. کولیج جایگاه ویژهای در مطبوعات و همچنین در سیاست برای شلیز باز کرد. او در این کتاب، بازنگری درخشان و تحریکآمیز از سیامین رئیسجمهور آمریکا، کالوین کولیج، و دهه رشد بینظیری که آمریکا تحت رهبری او از آن برخوردار بود، ارائه میدهد. در این بیوگرافی جذاب، شلیز ظهور غیرمحتمل کولیج به عنوان یک ناجی را پیشبینی میکند. او در یک شهر کوچک در نیوانگلند مشغول پشت سر گذاشتن دوره جوانیاش است که البته جوان محبوبی هم نیست و به خاطر سیاستهای ماساچوست از انجمنهای برادری در کالج آمهرست کنار گذاشته میشود. پس از یک دوره دولت و فسادی که درگیرش بود، کولیج طی اقدامی ناباورانه اعتماد ملی را به واشنگتن بازمیگرداند و به چیزی دست مییابد که تعدادی اندک از روسایجمهور در زمان صلح به آن میرسند. اینجا ورق برمیگردد؛ کالوین کولیج، که از سال 1923 تا 1929 در قامت رئیسجمهور خدمت کرد، هرگز در نظرسنجیها رتبه بالایی کسب نکرد. اما تاریخ یادآور میشود که در دوران رکود بزرگ او چه خدمت بزرگی به اقتصاد جهان کرده است. اکنون آمیتی شلیز، نویسندهای که به خاطر نوشتن زندگینامههای پرملات و غیرمنتظرهاش از دهه 1930 شناخته میشود، نوری تازه به دهه 1920 و رئیسجمهور نامحبوب آن میافکند. شلیز نشان میدهد که اواسط دهه 1920، در واقع، دورهای پیروزمندانه بود که شیوه زندگی مدرن ما را پایهگذاری کرد: برق خانهها را روشنی میبخشد، آمریکاییها اولین خودروهای خود را سوار میشوند و کسری بودجه فدرال جبران میشود. آمیتی یک بیوگرافی ستودنی از رئیسجمهوری کمتر شناختهشده در پشت آن دوران رشد چشمگیر و خوشبینی ملی به تصویر میکشد. اگرچه گاهی اوقات کولیج را یک رئیسجمهور سنتی میدانند، اما او مدرنترین رئیسجمهور بود و نهتنها تجارت خودرو، بلکه صنعت هوانوردی را نیز با حمایت از چارلز لیندبرگ ارتقا داد. شلیز نشان میدهد که او مردی منضبط و آرام بود و این نظم و آرامش کولیج نشاندهنده ضعف نیست، بلکه نشاندهنده قدرت اوست. ابتدا در سمت فرماندار ماساچوست و سپس به عنوان رئیسجمهور، کولیج نشان داد که از رویارویی با مسائل تفرقهبرانگیز این دوره حیاتی نهراسید: مهار اتحادیههای بخش دولتی، کاهش بیامان هزینهها، و رد بودجه برای گروههای ذینفع کارهایی بود که او بیباکانه انجام داد. شاید بیش از هر رئیسجمهور دیگری، کولیج دریافته بود که اصلاحات محدود، اما زیربنایی میتواند نتایج عمیقتری به دنبال داشته باشد. او حتی با رشد اقتصاد، افزایش دستمزدها، کاهش نرخ مالیات و کاهش بیکاری بودجه فدرال را در دوران ریاستش کاهش داد. رئیسجمهور سیام به عنوان یک شوهر، پدر و شهروند، به همان اندازه که قاطعانه به اعتدالگرایی متعهد شد، از برپایی مهمانیهای مجلل و رفتار ویژه رئیسجمهور اجتناب کرد. برای او ریاست جمهوری یک موقعیت برای قلدر شدن نبود، بلکه مکانی برای خدمت فروتنانه بود. در این بیوگرافی درخشان و جادویی، شلیز سرانجام داستان قابل توجه کالوین کولیج و دهه شکوفایی شگفتانگیزی را که تحت رهبری او رقم خورد، به تصویر میکشد. کولیج مدافع حق رای زنان و فردی پیشگام در رادیو بود. «کولیج» در فهرست پرفروشترینهای نیویورکتایمز در رتبه سوم قرار گرفت. آلن گرینسپن، رئیس سابق فدرالرزرو، آن را یکی از بهترین کتابهای سال 2013 خواند. در 13 فوریه 2013، اماسانبیسی گزیدهای از کتاب را در وبلاگ مورنینگ که زیر مجموعه همین مجموعه است منتشر کرد و درباره کولیج که دوباره در نقش قهرمان ظاهر شده است و حرف دل مردم را میزند، ویدئویی تحلیلی ساخت. در مصاحبه با والاستریت ژورنال، شلیز توضیح میدهد که چگونه کالوین کولیج توانست مالیاتها را کم کند، بدهی ملی را کاهش دهد و بودجه را متعادل کند. شلیز در یکی از مقالههایش مینویسد: «کسانی که حتی اکنون در فکر نامزدی ریاستجمهوری سال 2016 هستند، بهتر است به اقدامات سایلنت کال یا همان کولیج توجه کنند.» اکونومیست، شلیز و آخرین کتاب او را به دلیل تجسم مجدد یک دوره ریاستجمهوری نادیده گرفتهشده ستایش میکند: «خوانندگان آمریکایی که معتقدند مداخله چیز خوبی است، احتمالاً به زندگینامه بحثبرانگیز جدید کولیج بیاعتنایی میکنند... با این حال، اگر آنقدر شجاع باشند که کتاب را زمین نگذارند و ادامه دهند، به ریاستجمهوری با دستاوردهای چشمگیر خواهند رسید که بسیار کم دیده شده است.» جاکوب هایلبرون از نیویورکتایمز کار شلیز را ستایشآمیز میخواند و اظهار میکند؛ شلیز به عمق زندگی کولیج نفوذ کرده است. فیلیپ سیب، استاد و مدیر مرکز دیپلماسی عمومی در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی نیز از شلیز به خاطر افشای نظم مالی کولیج در دالاس مورنینگ نیوز قدردانی میکند. او مینویسد: «کالوین کولیج یک مرد واقعی و رئیسجمهور زمان خود بود. اما باید قدردان شلیز بود که نزدیک به یک قرن پس از تصدی وی، رویکرد او را در سیاست اقتصادی و ریاستجمهوری و همچنین جایگاه او را در تاریخ به ما یادآوری کرد.»
کارهای دیگر
از دیگر کارهای شلیز میتوان به نوشتن پیشگفتار بر کتاب «دانههای نابودی» نوشته گلن هابارد، رئیس دانشکده بازرگانی کلمبیا، پیتر ناوارو، اقتصاددان و همچنین مقدمهای بر کتاب «خوشگذرانی با پول: خرج کردن پول در راه سوسیالیسم» نوشته جرج ملون، سردبیر والاستریت ژورنال اشاره کرد. در سال 2003، او به همراه رابرت بارتلی فقید از والاستریت ژورنال، مقالهای درباره فلسفه مالیاتی نوشت که در موسسه منهتن منتشر شد. او همچنین به همراه هارولد جیمز و ساموئل گرگ در سال 2012 در کتاب «قانون طبیعی، اقتصاد و خیر عمومی» که ماهیت و دامنه اخلاق را در ارتباط با اقتصاد جهانی، بهویژه در پی بحران مالی 2008 بررسی میکند، مشارکت کرد. شلیز همچنین در ویژهنامه سیامین سالگرد مجله علمی Tax Notes حضور پیدا کرد و مقالهای با عنوان «آینده مالیات آمریکا» برای این مجله نوشت. در سال 2012، او مقالهای تاثیرگذار به نام «درسهای رشد از کالوین کولیج» برای شناسایی نیازهای رشد اقتصاد آمریکا، که مرکز ریاستجمهوری جرج دبلیو بوش، آن را منتشر کرد نوشت. در سال 2003، شلیز چندین ماه در آکادمی آمریکایی در برلین در سمت مشاور جیپی مورگان برای امور مالی و اقتصادی به سر برد. شلیز در سال 2004 یک سخنرانی در موسسه امریکن اینترپرایز برگزار کرد که تاثیرات فراوانی بر اقتصاد آمریکا گذاشت. سخنرانی او، با عنوان «مرغ در برابر عقاب»، بر روی اداره بازیابی ملی بر کارآفرینان نیز تاثیر گذاشت.
جوایز و افتخارها
او در سال 2002 برنده جایزه فردریک باستیا از شبکه سیاست بینالملل شد. وی این جایزه بینالمللی را برای نوشتههایش در مورد اقتصاد سیاسی دریافت کرده بود. در سال 2007 جایزه ددلاین کلاب و جایزه باشگاه زنان تاثیرگذار نیویورک برای نوشتههایش در بلومبرگ به او اعطا شد.