شناسه خبر : 48624 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

روزگار ناخوش

کارآفرینان هنری با چه چالش‌هایی مواجه‌اند؟

 

مریم اسفندیاری / پژوهشگر فرهنگ و هنر 

94کارآفرینی در ادبیات اقتصادی، فرهنگی و سیاسی ایران از مفاهیم پرکاربردی است که بیانی توسعه‌گرا و اشتیاق‌آفرین دارد و رونق و تولید ثروت را به همراه می‌آورد. به‌طورکلی، کارآفرینی فعالیتی است که فرد یا سازمان کارآفرین از طریق آن با شناسایی منابع، سازماندهی، بازاریابی مناسب و ارائه، موجب تولید ثروت و خلق ارزش می‌شود. فرآیند کارآفرینی یک برنامه کاری فعال و خلاق است که بینش و تلاش‌های آن در مدیریت استراتژیک آموزش‌وپرورش، حتی پیش از مسئله کار و اشتغال، نقش راهبردی دارد. اثرات کارآفرینی بر سازمان‌ها، افراد آن، دانش‌آموختگان، صاحبان مهارت، جامعه و در زیست بومی گسترده‌تر یک کشور است. در حوزه فعالیت‌های فرهنگی و اقتصادی، کارآفرینی فرهنگی و هنری موتور توسعه فرهنگ و اقتصاد فرهنگ عنوان می‌شود و فقر مولدان فرهنگ و هنر، از موانع اساسی توسعه اقتصادی فرهنگ و هنر هر کشور برشمرده می‌شود.

کارآفرینی هنر نیز فرآیندی پویا، گسترده و غیرقابل پیش‌بینی است که در طی آن، افراد و گروه‌هایی فعال هستند تا از دارایی‌های اجتماعی هنر که بدون استفاده یا کمتر شناخته شده مانده است ارزش‌آفرینی کنند. کارآفرینان هنری، موضوعات مبتلابه هنر را از ریشه، بازنگری و تعریف می‌کنند تا بتوانند راه‌حل‌هایی به‌طور سیستماتیک و فراگیر، طراحی و عرضه کنند. کارآفرین هنری مسائلی از قبیل درآمد و فقر هنرمندان، امنیت شغلی، آموزش هنری، قوانین و حقوق مالکیت معنوی، مشارکت سرمایه‌گذاران ریسک‌پذیر، سازوکارهای نوین مالی و فناورانه در دنیای هنر را بررسی می‌کند. در پی کشف مسائل بنیادین، مهم، ریشه‌ای و اصلی اقتصاد هنر است تا راه‌حلی برای آنها ارائه دهد و اجتماع و نهادهای هنری و فرهنگی را توانمندتر کند. به‌صورت عام افراد فکر می‌کنند کارآفرین تنها در اندیشه کسب سود است، اما می‌توان گفت کارآفرینان هنری، می‌خواهند دنیای معنادارتری بسازند و با «ارزش‌آفرینی» علاوه بر رشد و پیشرفت اقتصادی، در ارتقای شرایط زندگی شغلی و فردی هنرمندان و در نهایت جامعه کلان‌تر، نقش بازی می‌کنند. ازآنجا‌که شناسایی و توصیف وضع موجود نخستین گام در راه توسعه و بهگشت هرگونه امر اجتماعی است؛ تعامل کارآفرینانه و فعالیت‌های مرتبط با اقتصاد هنر در ایران دارای انگیزه‌هایی قوی و حتی ضرورت است. وجود سالانه 4500 نفر دانش‌آموخته رشته‌های مختلف هنر یکی از دلایل اقتصادی مناسب برای پاسخ به این انگیزه است و بدیهی است که هرقدر نرخ فعالیت کارآفرینانه در هنر بالاتر باشد، میزان تولید و کیفیت زندگی اجتماعی هنرمندان بالاتر است. از نیمه قرن بیستم تاکنون بسیاری از دولت‌ها به دلیل اتخاذ تدابیر مدیریتی بر حوزه هنر و اجرای طرح‌هایی جامع به‌منظور رونق بخشیدن به اقتصاد آن موفق به کسب درآمدهایی چشمگیر از فروش خدمات شاخه‌های مختلف هنری شده‌اند، اما در ایران اقتصاد هنر همچنان تا رسیدن به سطح قابل قبول و جهانی فاصله دارد.

کارآفرینان هنری این تصور را که هنر حوزه‌ای ذاتاً خودشکوفا و خودکفاست، نمی‌پذیرند. آنها تنها با محتوا‌آفرینی ارضا نمی‌شوند، بلکه می‌خواهند در فرآیند بازاریابی و بهره‌برداری از محتوایی که ایجاد می‌کنند، سهیم باشند. بنابراین در حوزه فرهنگی، اقدام کارآفرینانه فرهنگی به‌ معنای فرآیند ایده‌پردازی، فرصت‌شناسی و ایجاد کسب‌وکارها و تاسیس مراکز و بنگاه‌های تولید و عرضه کالاها و خدمات فرهنگی است. به‌عبارتی کارآفرینی فرهنگی، فرآیندی است که با یک ایده فرهنگی آغاز و به یک کسب‌وکار فرهنگی منتهی می‌شود. ششجوانی در مقاله «اقتصاد هنر و کارآفرینی» (۱۳۸۷) بیان می‌دارد که؛ نظام ارزشی هنر در ایران دوچهره و نامتقارن است، به‌طوری‌که برخی بر این باورند که نگاه اقتصادی در حوزه هنر می‌تواند بسیاری از ارزش‌ها را از میان ببرد و به تولید آثار بازاری بینجامد. این باور بیشتر بر فداکاری برای هنر و نکوهش پول‌جویی تاکید دارد و اگرچه بازار به‌طور کلی متمایل به پول و سود است، زمانی که هنر در این حوزه عمل می‌کند، نمی‌تواند چنین گرایشی را آشکار کند. این رویکرد قطعاً به مشاغل هنری در بلندمدت صدمه می‌زند. این کار به‌ویژه برای رابطه سودمند بازار با هنر زیان‌آور است و دنیای هنر چنین چیزی را برنمی‌تابد. ازاین‌رو انگیزه سود غایب نیست، بلکه به‌ندرت اظهار می‌شود و جنبه‌های اقتصادی کار هنری با پیچیدگی‌هایی نمایان می‌شود. ششجوانی (۱۳۸۵) می‌نویسد؛ کارآفرینان هنری افرادی هستند که تغییراتی را در خدمات اجتماعی از طریق موارد زیر برای دستیابی به ارزش اجتماعی به وجود می‌آورند:

 تبیین و تعریف فرآیندهای جدید خدمات هنری

 تولیدات یا روش‌های منحصربه‌فرد عملیاتی که با نوآوری هنری همراه است.

 ایجاد ظرفیت‌هایی برای ماندگاری و گسترش فعالیت‌های هنری

 توجه به ایجاد سرمایه و ارزش اجتماعی در فعالیت‌های تجاری هنر

 به‌کارگیری نگرش‌های بازارمدار برای حل مسائل اجتماعی هنر

 یافتن بازارها و فرصت‌های جدید برای ارتقای فعالیت‌های هنری

به‌عنوان نمونه یکی از اقداماتی که در ایران در مورد کارآفرینی هنری در حوزه هنرهای تجسمی مشاهده می‌شود، برگزاری حراجی‌های هنری است که نقش‌های جدی ایفا می‌کند؛ از یک‌سو به ارتقا و شناخته‌تر شدن هرچه بیشتر آثار هنری و هنرمندان کشورمان منجر می‌شود و از سوی دیگر، تجارت را در فرهنگ و هنر ترغیب می‌کند که در صورت برنامه‌ریزی و مدیریت صحیح می‌تواند موجب توسعه فرهنگی کشور شود. در سال‌های گذشته سرمایه‌گذاری روی آثار هنری تجسمی، نمایشی و موسیقی ایران به بازاری پرسود تبدیل ‌شده و به اعتقاد کارشناسان و با توجه به پایین بودن ریسک سرمایه‌گذاری در این بخش، وقت آن رسیده است که علاوه بر علاقه‌مندان به آثار هنری، تجار، بازرگانان و سرمایه‌گذاران بخش خصوصی نیز -البته با راهنمایی کارشناسان آثار هنری- قدم در این راه بگذارند و هرسال با شناسایی و خرید چند اثر هنری، علاوه بر رونق‌بخشی به این بازار، سود خود را هم به‌دست آورند. مطالعاتی که سال گذشته متخصصان شرکت مشاوره ایلیا انجام دادند نشان می‌دهد این بازار حتی در وضعیت کنونی اقتصادی ایران نیز توانایی رقابت با بازارهای موازی را دارد.

بااین‌حال، توسعه اقتصادی هنر امری فراگیر است و نمی‌تواند تنها در یک بخش از هنر اتفاق بیفتد، توسعه اقتصادی هنر دو هدف اصلی دارد: اول، افزایش ثروت و رفاه هنرمندان و دوم، ایجاد اشتغال از طریق هنر، که هر دو این اهداف در راستای عدالت اجتماعی است. گفتنی است، نگاه به توسعه اقتصادی هنر در کشورهای توسعه‌یافته و کشورهای توسعه‌نیافته متفاوت است.

شومپیتر (1934) اقتصاددان آلمانی و حامی بزرگ کارآفرینی نظریه مهمی در مورد توسعه اقتصادی دارد که به روند «تخریب خلاق» شهرت داشت. وی اعتقاد داشت، رشد و توسعه اقتصادی در یک جامعه زمانی امکان‌پذیر است که افرادی از جامعه با پذیرش خطرها اقدام به خلاقیت و نوآوری کرده باشند، با این کار روش‌ها و راهکارهای جدید جایگزین راه‌حل‌های ناکارآمد و قدیمی خواهد شد. وی این افراد را کارآفرین می‌نامید. در این تعریف «تخریب خلاقانه» عبارت قابل‌توجهی است که شومپیتر برای تبیین آن در حوزه‌هایی به‌غیراز اقتصاد، یعنی هنر به سبک بی‌بدیل در نقاشی مسیح مصلوب اثر ماندره آنتگنا اشاره می‌کند که هنرمند چگونه برای غلبه بر محدودیت‌ها و موانع دست به ترکیبی جدید و ایده‌ای نو می‌زند و آن را «بی‌بدیلی»  می‌نامد. از دیگر سو، پنج ویژگی؛ تحمل ابهام و پیچیدگی‌ها، نیاز به موفقیت، مرکز کنترل درونی و تمایل به پذیرش ریسک و خطر و خلاقیت و نوآوری جزو ویژگی‌های اصلی کارآفرینان محسوب می‌شود (Joseph & Matthias,2021). تفاوت عمده کارآفرینی در هنر از کارآفرینی در بخش‌های دیگر، تفاوت در انگیزه و منابع آنهاست. انگیزه‌های موجود در زمینه کارآفرینی در هنر ممکن است شامل تمایل به بهره‌مندی از استعداد یا مهارت، حفظ کنترل خلاقانه بر روند هنری، رفع نقایص قابل‌درک در بافت فرهنگی یک جامعه یا مشارکت اعضای جامعه در روند خلاقیت باشد. کارآفرینی هنری، مدیریت مجموعه‌ای مداوم از انتخاب‌ها و خطرات نوآورانه است که به‌منظور نوسازی منابع و فرصت‌های جدید برای تولید ارزش هنری، اقتصادی و اجتماعی در نظر گرفته شده است.

بر اساس آنچه در شناخت موضوع کارآفرینی فرهنگی هنری آمد، برای ایران به‌عنوان یکی از غنی‌ترین سرزمین‌های فرهنگی و خالق آثار هنری در طی تاریخ، آگاهی از مسیر کارآفرینی هنری و طراحی آن برای آنچه هنر معاصر خوانده می‌شود، ضروری است. اگرچه این مفهوم با تاخیر (اواسط قرن ۱۹ میلادی) وارد ایران شد و تقریباً مقارن با زمانی بود که در غرب پروتکل توسعه از طریق کارآفرینی صنعتی به خدماتی تغییر کرده بود که باعث گسترش مفهوم کارآفرین فرهنگی و هنری شد. همین‌طور «اقتصاد دانش‌بنیان» که بر خلاقیت و نیروی انسانی به‌عنوان عوامل اساسی رشد اقتصادی تاکید دارد که «هنر» با عنوان صنایع خلاق در این اقتصاد شناخته می‌شود. صنایع خلاق با انتشار کتاب صنایع خلاق ریچارد کیوز باب شد و در سال ۲۰۰۸ مجمع تجارت و توسعه سازمان ملل ویژگی‌های آن را این‌گونه بیان کرد: ۱- مجموعه‌ای از ایده‌ها، تولیدات و توزیع کالاها و خدماتی که مواد اولیه‌شان خلاقیت و سرمایه فکری است. ۲- فعالیت‌هایی دانش‌بنیان با تاکید بر هنر هستند که محدود به فروش صرف نیست و حقوق مالکیت فکری سودآوری می‌کند. ۳-کالاهای عینی، خدمات فکری یا فکری یا هنری را در بر می‌گیرد که محتوای خلاق، ارزش اقتصادی و اهداف بازاری دارند؛ مانند موسسه‌های فرهنگی، خدمات علمی و برنامه‌ریزان و مشاوران.  

95

در جهان بزرگ‌ترین سهم صادرات صنایع خلاق- فرهنگی در اختیار ژاپن، چین، ایالات‌متحده، آلمان و بریتانیاست. دلایل کلانی وجود دارد که مانع از آن بوده است که اقتصاددانان صنایع هنری را کمتر در برنامه‌ریزی‌ها جدی بگیرند. یکی از این دلایل این است که واکنش مخاطبان به بسیاری از تولیدات هنری از شیفتگی تا تنفر متغیر است، یا اینکه نقش خالقان آثار هنری در تولیدات صنایع خلاق فرآیندی است که زایش ایده تا بازاریابی را دربر می‌گیرد. بر همین اساس است که شاید پیش‌فرض‌های موجود در الگو‌های کسب‌وکار، الگو‌های بازاریابی و حتی تحقیقات بازار در حرفه‌ای دیگر، به درد کارآفرین هنر نمی‌خورد و مهم‌ترین مزیت رقابتی در این بازار، سرمایه‌های انسانی، تنوع فرهنگی و ایده است. بنابرآنچه بیان شد، موانع کارآفرینی هنر در ایران نیز شامل طیفی بیرون از جامعه هنری و عواملی در درون این جامعه است. بدیهی است که جامعه هنری ایران در تولید و عرضه اثر هنری از مخاطرات و ناکارآمدی‌هایی رنج می‌برد که هریک، حاصل عوامل اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و اقتصادی متعدد است. در وجه بیرونی آن هنوز سیاست‌گذاری‌های فرهنگی شفافی در اسناد بالادستی، همسو با اقتصاد و کارآفرینی فرهنگی وجود ندارد، همچنان که تعریف و تجربه نزدیکی از توانمندی‌های اقتصادی هنر و تاثیرات آن بر اقتصاد ملی وجود ندارد و نهادهای ذی‌ربط در نقش امنیتی خود بیش از مسئولیت کارآفرینی، رونق بازارهای هنری و حتی نظارتی دیده می‌شوند. به رغم پیشینه طولانی فرهنگ ایرانی-اسلامی در صادرات فرهنگی و خلق ارزش و ثروت، همچنان تولیدات محدود صنایع دستی به جای هنری شناخته می‌شود که آن هم با فاصله جدی از رویکردهای نوین طراحی کسب‌وکار و بازاریابی، در محاسبات اقتصادی لحاظ می‌شود و اغلب ناامیدکننده است. از مهم‌ترین موانع رشد و رونق کارآفرینی فرهنگی، خلأهای موجود قانونی و بلاتکلیفی‌های موجود در اسناد بالادستی و مرجع برای تعریف هویت، مالکیت معنوی، آیین‌نامه‌های اجرایی، نهاد اعتبارسنجی، ابزارها و صندوق‌های مالی است. از دیگرسو کاهش چشمگیر مشارکت و تقویت دیپلماسی فرهنگی برای حضور دوجانبه در رویدادهای بین‌المللی رشد در مقیاس‌های جهانی را دچار رکود کرده است. وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در ایران از مهم‌ترین متولیان این حوزه است که یکی از مهم‌ترین وظایف آن توسعه و حمایت از هنر، کارآفرینی فرهنگی، تنظیم سیاست‌های فرهنگی، آموزش و پشتیبانی از صادرات فرهنگی است.

در درون جامعه هنری نیز رویکرد هنری صرف جریان دارد که ناآشنایی با اصول اقتصاد و بازار، عدم رقابت‌پذیری، عدم هم‌افزایی توانمندی‌ها در راستای طرح‌های کلان هنری در عرضه محصولات فرهنگی هنری و موانع صدور باعث ناکارآمدی ظرفیت‌های اقتصادی تولید هنری شده است. فعالان عرصه هنر در ایران همچنان به سنتی‌ترین شیوه‌ها اغلب با انگیزه‌های درونی و علاقه مشغول به فعالیت هستند، نه بر اساس سازوکارهای یک کسب‌وکار پربازده و رو به رشد. فرهنگ کسب‌وکار انفعالی، عدم واگذاری مسئولیت‌های تخصصی به کارگروه‌های موجود و کمبود ریسک‌پذیری را نیز می‌توان از دیگر مواردی دانست که شاید بتوان با آموزش و ارتقای آگاهی‌های لازم عمومی با پیشگامی سازمانی تصمیم‌سازان مرتفع کرد. آموزش کارآفرینانه در دنیای امروز فارغ از هر گرایش و زمینه‌ای کارکرد و معنا دارد، اما یک خصلت جهان هنر شاید در تعارض با آن قرار می‌گیرد و آن این است که عنوان هنر،‌ صنایع خلاق و محصول فرهنگی به مجموعه‌ای از هنرهای تجسمی، نمایشی، موسیقی، ادبیات و حتی معماری گفته می‌شود، درحالی‌که هر یک از این حوزه‌ها بافتار و اصول خود را برای توسعه بازار و تولید محصول دارد که این امر موضوع کارآفرینی را در هریک از این زمینه‌ها تخصصی‌تر می‌‌کند. ماهیت هنرمندان به‌عنوان صاحبان ایده، اندیشه و خلاقیت، ماهیتی راوی دارد که یک کسب‌وکار را می‌آفریند اما لزوماً کارآفرین نیست.  

گفتمان توسعه بر اساس خدمات به اقتصاد جهانی رهیافتی نوین پیدا کرده است که این خدمات و توسعه در دو بعد برون‌زا و درون‌زا قابل‌تحلیل است؛ از سویی خدمات و توسعه برای جامعه هنری و خالق ارزش‌های والای فرهنگی و هنری و از سوی دیگر توسعه خردمدار و خدماتی عرضه‌محور برای مخاطب و مصرف‌کننده فرهنگی. توسعه متناسب با تغییرات جهانی در هر دو سوی این طیف، کارآفرینی فرهنگی را با ابعادی پنهان و آشکار مواجه می‌کند که جهان امروز همچنان در حال مطالعه آن است. ویژگی درخشان کارآفرینی فرهنگی، هنری که آن را برای موقعیت کنونی سرزمین ایران پررنگ‌تر می‌کند، این است که هدف آن جدای از تولید سود، خیرخواهی و توسعه درون‌زاست و معنای ارزش‌ها در آن ارزش‌های میراثی و غیرمصرفی یا اصطلاحاً پرستیژی است که اصالت و الهام‌بخشی را به همراه خواهد داشت. با همه آنچه گفته شد، هنر به‌عنوان مظهر ناشکیبایی انسان برای دستیابی به حقیقت، منبعی لایتناهی از ارزش‌های حقیقی را در سیر تکوین و تعبیر خود دارد. درک زیبایی‌شناختی انسان‌ها در رفع نیازهای اولیه و متعالی همواره آن جایی بوده است که فرهنگ و هنر را به مرتبه‌ای والا و تا مرز تقدس فرا برده است. اینها خود شاید در ژنتیک امر اقتصادی و توسعه‌گرایی در ظاهر دارای پیوندی اندک باشند اما، تجربه و ملاحظات جهان معاصر، به‌عکس آن را فرصت و موقعیتی بی‌رقیب معرفی می‌کند که شایسته است برای دستیابی حداکثری به این قابلیت‌ها مسیری هموار و پویا را برای آن تعریف و تعیین کرد. 

دراین پرونده بخوانید ...