شناسه خبر : 47917 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

زوزه گرگ

موجود شرور داستان‌های عامیانه

 

 ترجمه: جواد طهماسبی

گرگ تا قرن‌ها موجود ترسناک داستان‌های قبل از خواب و رویاهای پس از آن در زندگی کودکان اروپایی بود. گرگ کودکانی را که در جنگل‌ها پرسه می‌زدند می‌بلعید و در تصورات عمومی به شکل یک شبح گوشت‌خوار ظاهر می‌شد. در دوران مدرن نیز فیلم برادران گریم وحشت از گرگ‌ها را چند برابر کرد. اما در اوایل قرن بیستم به خاطر کمبود زیستگاه و شکار غیرقانونی جمعیت گرگ‌ها در اروپا روبه انقراض گذاشت. در دهه‌های اخیر کنشگران سبز با خوشحالی از بازگشت قابل توجه گرگ‌ها دم می‌زنند و آن را نوعی انتقام طبیعت و اولین گام برای معکوس‌سازی روند چندسده‌ای آسیب انسان به محیط زیست می‌دانند. روستاییان که اکنون شب‌ها بیشتر صدای زوزه گرگ‌ها را می‌شنوند و صبح‌ها با حیوانات اهلی وحشت‌زده روبه‌رو می‌شوند از این موضوع خوشحال نیستند. گرگ‌ این روزها مردم اروپا را نمی‌درد اما عامل تفرقه آنها شده است. آنها بر سر این بحث می‌کنند که آیا یک‌بار دیگر باید قاره کوچک و پرتراکم خود را با یک شکارچی رقیب سهیم شوند؟ انسان‌ها هنوز بر اروپا حکمرانی می‌کنند اما بازگشت گرگ‌ها برایشان حیرت‌آور است. در ابتدای قرن فقط چند گله کوچک گرگ وجود داشت، اما اکنون برآورد می‌شود که 20 هزار قلاده گرگ در سرزمین وسیعی از اسپانیا تا لهستان پرسه می‌زنند. فقط در دهه گذشته تعداد آنها تقریباً دو برابر شد. در حال حاضر می‌توان گله‌های گرگ را در حال پرسه زدن و زوزه کشیدن در تمام کشورهای سرزمین اصلی اروپا مشاهده کرد. برخلاف آمریکا که عامدانه گرگ‌ها را به برخی مناطق برد افزایش جمعیت آنها در اروپا کاملاً به‌طور طبیعی اتفاق افتاد. بخشی از آن به خاطر قوانین سخت‌گیرانه محافظت از حیات وحش بود که در اواخر دهه 1970 در سرتاسر اروپا تصویب و اجرا شد. اما گرگ‌ها به اشکال دیگر هم از عقب‌نشینی‌های انسان‌ها بهره بردند. وقتی مرزها و به‌ویژه پرده آهنینی که اروپا را تقسیم می‌کرد برداشته شدند گرگ‌ها از شرق به غرب مهاجرت کردند. همچنین مهاجرت انسان‌ها از روستاها به شهرها جنگل‌های بیشتری را در اختیار گرگ‌ها و طعمه‌هایشان قرار داد. به عبارت دیگر، با رفتن انسان‌ها، گرگ‌ها جای آنها را گرفتند. 

بازگشت گرگ‌ها برای طرفداران محیط زیست اتفاقی خوشایند است چون آن را نشانه‌ای از بازگشت گونه‌های بومی می‌دانند. گرگ‌ها شکارچیان راس هرم هستند و نقش بزرگی در ایجاد تنوع زیستی دارند. حضور آنها جمعیت آهو و گراز را تنظیم می‌کند. ضعیف‌ترین طعمه‌ها از بین می‌روند و جلوی بیماری‌هایی که ممکن است روزی به انسان سرایت کند گرفته می‌شود. گرگ‌ها علف‌خواران را به حرکت وادار می‌کنند و در نتیجه درختان و گیاهان فرصتی برای رشد پیدا می‌کنند و تنوع مناظر محیطی بیشتر می‌شود. باقی‌مانده شکار گرگ‌ها غذای مردارخواران را تامین می‌کند. در گذشته این انسان‌ها بودند که با اقداماتی از قبیل صدور مجوز شکار در صورت افزایش بیش از حد جمعیت برخی گونه‌ها، سامانه‌های زیست‌بوم را تنظیم می‌کردند. اکنون و با حضور گرگ‌ها این وظیفه بر عهده طبیعت گذاشته شده است. 

مشکل آنجاست که گرگ‌ها به رژیم غذایی خود اهمیت نمی‌دهند و هر چیز که به چنگشان بیاید از جمله حیوانات مزرعه یا خانگی را شکار می‌کنند. طبق برآوردها آنها هر سال به 65 هزار گوسفند، بز، گاو و اسب حمله می‌کنند. این رقم کسر کوچکی از کل دام‌هاست و در مورد گوسفندان به کمتر از 1 /0 درصد می‌رسد اما باز هم خشم کشاورزان را برمی‌انگیزد. کشاورزان به این نتیجه رسیده‌اند که اکنون در محیط‌هایی زندگی می‌کنند که از سوی شهرنشینانی اداره می‌شوند که هیچ‌ درکی از محیط خارج از شهر ندارند. آنها کاملاً مستعد اعتراض هستند و ابزارهای زیادی برای بیان هدفشان در اختیار دارند. نمی‌توان به آنها وعده داد که مشکلشان در سطح اتحادیه اروپا حل خواهد شد. اینکه یک دیوان‌سالار اروپایی از فاصله دور آنها را ملزم کند به همزیستی با گرگ‌ها تن دهند تنها نمکی بر زخم‌هایشان خواهد بود. شهرنشینانی که با رضایت به نابودی کبوترها رای می‌دهند مبادا آنها روی ماشین‌هایشان خرابکاری کنند اکنون از بازگشت گرگ‌هایی شادمان‌اند که روستانشینان را به هراس می‌اندازند و دام‌هایشان را شکار می‌کنند. 

قابل پیش‌بینی است که سیاستمداران راست‌گرا به جنگ شهر و روستا وارد شوند. حزب «جایگزین برای آلمان» که معمولاً علیه مهاجران فعالیت می‌کند خواستار اقدام سریع برای کنترل گرگ‌ها شده است. آنچه قبلاً یک بحث کوچک حاشیه‌ای در محافل اتحادیه اروپا بود در سپتامبر 2022 به موضوعی پرهیاهو تبدیل شد چون یک گرگ اسب 30ساله و دوست‌داشتنی خانم اورسولا فون درلاین، رئیس کمیسیون اروپا را در منزلش در هانوفر کشت. کشتن آن اسب که دالی نام داشت پس از ماجرای شنل‌قرمزی احمقانه‌ترین کاری بود که گرگ‌ها مرتکب شدند. داستان آنها به سرعت به محافل سیاسی کشیده شد. گفته می‌شود که خانم فون درلاین عکسی از دالی را در دفتر کارش گذاشته و موضوع کشتن گرگ‌ها را در صدر دستور کار سیاسی قرار داده است. 

احتمال دارد که او در این راه موفق شود. اکثریت 27 دولت عضو اتحادیه اروپا در 25 سپتامبر و در تایید پیشنهاد کمیسیون پذیرفتند که سطح محافظت از گرگ‌ها را از «حمایت‌ شدید» به «حمایت‌شده» پایین آورند. البته این به معنای آغاز فصل شکار گرگ‌ها نیست. لازم است که قانون محافظت از حیات وحش نیز رسماً بازبینی‌ شود. اما کارزارکنندگان به خاطر همین پیروزی نادر روستانشینان ذوق‌زده‌اند. شکارچیان که حاضر نیستند گرگ‌ها را در بازی خودشان شریک کنند از چشم‌انداز «ابزارهای جدید همزیستی» با گرگ‌ها خوشحال شده‌اند. این عبارت روشی ملایم و مودبانه برای بیان «تیراندازی و کشتن گرگ‌ها» است.  بوم‌شناسان با این تصمیم مخالف‌اند و آن را بازتابی از سیاست غلط و دانش ناصحیح می‌دانند. در اکثر نقاط اروپا جمعیت گرگ‌ها شکننده است و بدون محافظت‌ها (که اکنون بخشی از آن برداشته شده است) نابود خواهد شد. در مورد تهدید گرگ‌‌ها هم اغراق می‌شود. از زمان بازگشت آنها حتی یک مورد از آسیب آنها به انسان‌ گزارش نشده است. درست است که این جانوران گاهی به حیوانات مزرعه حمله می‌کنند، اما به راحتی می‌توان با حصارکشی و سگ‌های گله جلوی آنها را گرفت. علاوه بر این، خسارت گرگ‌ها به دام‌های اهلی معمولاً پرداخت می‌شود. 

در نهایت، این جدال نه به گرگ‌ها، بلکه به جایگاه و نقش انسان‌ها مربوط می‌شود. روستاییان هویت خود را در تلاش‌های چندنسلی برای بهره‌برداری از زمین و تبدیل مراتع به سکونتگاه‌‌های امن و آرام می‌بینند. از نظر آنها نباید به دشمنی که یک‌بار شکست خورده دوباره فرصت داد. این کار همانند آن است که دزد محکوم‌شده را دوباره به خانه دعوت کنید. آنها دلیلی برای این کار نمی‌بینند. اما این دیوانگی ظاهری می‌تواند پرسشی منطقی در خود داشته باشد: آیا این چیزی است که ما انسان‌ها را سرپا نگه می‌دارد؟

دراین پرونده بخوانید ...