هزلگوی بزرگ
اکسل لیانهافوود چگونه نامی ماندگار پیدا کرد؟
اکسل لیانهافوود ، اقتصاددان و استاد بازنشسته سوئدی در دانشگاه کالیفرنیا، لسآنجلس (UCLA) و استاد دانشگاه ترِنتو، ایتالیا بود. لیانهافوود مطالعات خود را بر نظریه پولی اقتصاد کلان متمرکز کرد. اقتصاد پولی لیانهافوود بر اساس کار اقتصاددان آمریکایی، رابرت دبلیو. کلوور ساخته شده است.
او در سالهای اولیه بزرگسالی، به عنوان دریانورد و بعداً افسر در ارتش سوئد خدمت کرد، سپس برای تحصیل در مقطع لیسانس به دانشگاه لوند رفت و در سال 1960 فارغالتحصیل شد. او با بورسیه تحصیلی بنیاد آمریکایی اسکاندیناوی به ایالاتمتحده رفت، در دانشگاه پیتسبورگ تحصیل کرد و در آنجا مدرک کارشناسی ارشد هنر را در اقتصاد گرفت. در زمان حضورش در آنجا بود که با علاقه خود به نظریه پولی آشنا شد. او بعداً در سال 1967 مدرک دکترای اقتصاد را از دانشگاه نورث وسترن دریافت کرد.
لیانهافوود در سال 1968 در 35سالگی کتاب علمی معروفی با عنوان «اقتصاد کینزی و اقتصاد کینز» منتشر کرد. او در کتاب راهنمایش بر نقد تفسیر نظریه اقتصادی کینز از سوی اقتصاددانان کینزی تمرکز میکند. او در ادامه تعبیر سنتز نئوکلاسیک استاندارد نظریه عمومی کینز را به عنوان سوءتفاهم و تفسیر نادرست کینز میخواند. در این کتاب، او استدلال کرد که اقتصاد کینزی باید دوباره مورد بررسی قرار گیرد. او بیان کرد که فرمولبندی IS /LM (سرمایهگذاری-پس انداز / ترجیح نقدینگی-عرضه پول) جان هیکسِ نظریه عمومی کینز، توضیح ناکافی برای «بیکاری غیرارادی» در نوشتههای جان مینارد کینز است. در عوض، خوانش لیانهافوود از کینز بر پدیدههای عدم تعادل تاکید میکند، که نمیتوان در چهارچوب IS /LM، بهعنوان مرکزی برای توضیح کینز از بیکاری و رکود اقتصادی، به آنها پرداخت.
او در یکی از مقالات خود، «زندگی در میان اکونها» که در سال 1973 در مجله «اقتصادی غربی» منتشر شد، نگاهی کمیک و در عین حال انتقادی به ماهیت قبیلهای ذاتی اقتصاددانان دارد. این مقاله که به عنوان تخریبکننده اقتصاد و اقتصاددانان در نظر گرفته شد، مقالهای طنز است که رشته اقتصاد و دانشمندانی را که به آن عمل میکنند، از دیدگاه یک انسانشناس تشریح میکند. اقتصاددانان حرفهای به عنوان یک قبیله با نام «اکون» (Econ) شناخته میشوند و در ادامه مطلب، مشابههای قبیلهای تولید میشوند تا رفتار غیرعادی این گروه را مشخص کنند. این مقاله نگاهی کمیک و در عین حال انتقادی به ماهیت طایفهای و بیگانههراسی ذاتی اقتصاددانان دارد.
لیانهافوود کار خود را در دانشگاه کالیفرنیا، لسآنجلس، به عنوان استادیار در دانشکده اقتصاد در سال 1964 آغاز کرد و در سال 1971 استادتمام شد. در سال 1991، او مرکز اقتصاد محاسباتی را در یوسیالای راهاندازی کرد و تا سال 1997 مدیر آن باقی ماند. لیانهافوود در سال 1994 از یوسیالای بازنشسته شد و به عنوان استاد بازنشسته خدمت کرد. او در سال 1995 به عنوان استاد تئوری و سیاست پولی به دانشگاه ترنتو ایتالیا پیوست و در سال 2009 بازنشسته شد.
لیانهافوود در سال 1983 از سوی دانشگاه لوند و دانشگاه نیس سوفیا آنتیپولیس در سال 1996 مدرک دکترای افتخاری دریافت کرد. برای آشنایی با این اقتصاددان، در ادامه با ما همراه باشید.
جنتلمن به تمام معنا
اکسل در 6 سپتامبر 1933 در استکهلم سوئد در خانوادهای اشرافی به دنیا آمد و کوچکترین فرزند از پنج فرزند اریک گابریل لیانهافوود و هلن نئوویوس بود. او در شهر کوچکی در جنوب سوئد بزرگ شد و پدرش به عنوان قاضی ارشد ناحیه شمالی اسکانیا (استانی جنوبی در سوئد) مشغول به خدمت بود. اکسل در سالهای نوجوانی، احساس میکرد شهرش بسیار کوچک است و والدینش با اکراه موافقت کردند که او برای یک ترم مدرسه را ترک کند تا به عنوان دریانورد در یک کشتی مدرسه به نام سانبیم کار کند که از گوتنبرگ، سوئد به سمت دریای کارائیب و رسیف، برزیل حرکت میکرد.
اکسل قبل از اتمام دوره کارشناسی خود در دانشگاه لوند در سال 1960، یک دریانورد و افسر ارتش سوئد بود. او ابتدا با بورسیه یکساله بنیاد آمریکایی اسکاندیناوی به ایالاتمتحده رفت. بنیاد او را به دانشگاه پیتسبورگ فرستاد، جایی که او به شدت به اقتصاد، به ویژه نظریه پولی علاقهمند شد و مدرک کارشناسی ارشد خود را به دست آورد. اکسل هرگز حسن نیت و سخاوت استادانش در پیتسبورگ را فراموش نکرد که تحصیلات دکترای او را در یکی از مهمترین بخشهای اقتصاد ایالاتمتحده در آن روز ممکن کردند. به دعوت فرانکو مودیلیانی که در حال انتقال از امآیتی به نورث وسترن بود، اکسل نورث وسترن را انتخاب کرد.
رساله دکترای اکسل در مورد اقتصاد کینزی و اقتصاد کینز، برای اولینبار به وسیله آکسفورد در سال 1968 منتشر شد، چاپهای زیادی را پشت سر گذاشت و به آلمانی، فرانسوی، ایتالیایی، اسپانیایی، صربی کرواتی، ژاپنی و چینی (ماندارین) نیز ترجمه شد. این اثر، یک تقلید مسخرهآمیز انسانشناختی است که او درباره «قبایل» یا مکاتب فکری آمریکایی در دهه 1960 با عنوان «زندگی در میان اکونها» انجام داد. این مقاله در سال 2021 از سوی جیلیان تت در فایننشال تایمز ذکر شده است. از دیگر کتابهای معروف او میتوان به «اطلاعات و هماهنگی» (1981) و «تورم بالا» همراه با دانیل هیمن (1995) اشاره کرد. در طول رکود بزرگ سال 2009، او به انتشار گسترده در مجله آنلاین VoxEU ادامه داد.
اکسل در سال 1964 به یوسیالای رفت و در آنجا سه بار به عنوان رئیس دپارتمان خدمت و بر 50 پایاننامه دکترا نظارت کرد. او در سال 1994 بازنشسته شد و در سال 1995 به عنوان استاد اقتصاد پولی در دانشگاه ترنتو (Trento) ایتالیا انتخاب شد. او به سازماندهی مدرسه تابستانی ترنتو در «دینامیک اقتصادی تطبیقی» کمک کرد و تا سال 2018 در جهت آن فعال باقی ماند.
اکسل چهار مدرک افتخاری دریافت کرد: دانشگاه لوند، دانشگاه نیس سوفیا آنتیپولیس، دانشگاه کوردوبا (آرژانتین) و دانشگاه ترنتو، ایتالیا. او چندین انتصاب برجسته از جمله عضو خارج از کشور کالج چرچیل، کمبریج، موسسه مطالعات پیشرفته، پرینستون، و مراکز مطالعات پیشرفته در اورشلیم و وین داشت. او استاد مدعو در دانشگاه استراسبورگ، موسسه دانشگاه اروپایی (فیزوله)، دانشکده اقتصاد استکهلم، و دانشگاه کنستانز (آلمان) بوده و در دانشگاههای بسیاری از کشورهای جهان سخنرانی کرده است. اکسل به عنوان یک متخصص برجسته در مورد تورمهای بالا و رکودهای عمیق، بیش از یک بار در برابر کنگره شهادت داد، در یکی از تلاشهای تثبیت پولی در آرژانتین در دهه 1980 شرکت داشت و در طول دوره انتقال بحرانی به قزاقستان و یک منطقه خودمختار در روسیه مشاوره تخصصی داد.
اکسل در طول زندگی آکادمیک خود، دانشآموزان و همکارانش را تشویق میکرد تا خارج از چهارچوب فکر کنند. این امر همچنین به طور قابل توجهی از کنفرانس اخیر درباره مسائل هماهنگی در دیدگاههای تاریخی که در نیس (فرانسه) برگزار شد، در همان دانشگاهی که در سال 1995 مدرک دکترای افتخاری را به اکسل اعطا کرده بود، آشکار شد. او بیش از بسیاری از استادان دیگر، از جمع دانشجویانی که برای گفتوگو با او به دفترش آمده بودند استقبال میکرد. او این توانایی شخصی را داشت که با همه کسانی که ملاقات میکرد، بسیار گرم رفتار کند. این ویژگی حتی پس از رسیدن اکسل به ستاره شدن نیز باقی ماند.
توانایی اکسل در کنار آمدن و حتی ایجاد دوستی بسیار نزدیک با افرادی که با آنها اختلافات علمی جدی داشت، همه را شگفتزده میکرد. او هم با لیدلر، پولگرا، و هم با دان پتینکین، که تفسیر مجدد اکسل از کینز را رد کرد، دوست بود. توماس سارجنت، پیشرو «نئوکلاسیک» در کنفرانسی به افتخار اکسل در یوسیالای در سال 2006 به گرمی از او یاد کرد؛ او همچنین به روشنی گفت که از توانایی اکسل برای درک عمیق اقتصاد ریاضی قدردانی میکند، حتی اگر آن را تمرین نکرده باشد.
دانشگاه ترنتو در می 2022، پس از فوت او در 88سالگی، به یاد او نوشت: «اکسل یک جنتلمن به تمام معنا بود. کسانی که او را به خاطر مهربانی، شوخطبعی و تسلط بر زبان انگلیسی میشناختند، به یاد خواهند آورد. خانواده، همکاران، دوستان و بسیاری از دانشآموزانی که او مربیشان بوده، بسیار دلتنگ او خواهند شد.»
نجیبزاده و دانشمند
دیوید کی. لِوین، یکی از اعضای هیات علمی سابق دپارتمان یوسیالای، خاطرات خود را از اکسل اینطور بیان میکند:
«من در سال 1975 با اکسل به عنوان دانشجوی کارشناسی آشنا شدم. او یک نجیبزاده و یک دانشمند بود. به عنوان یک دانشجوی کارشناسی در یوسیالای، اولین کلاس من در اقتصاد کلان با اکسل بود و بعداً از شناختن او به عنوان یک همکار و دوست لذت بردم.
اکسل به خوبی دریافته بود که کاری که ما به عنوان اقتصاددان انجام میدهیم، کمتر برای خلق ایدههاست تا پیشبرد ایدهها، و با شروع کار تاریخی خود، «اقتصاد کینزی و اقتصاد کینز»، به گذشته به عنوان راهنمای آینده نگاه میکرد. ممکن بود اینطور به نظر برسد که او به دلیل علاقهاش به تاریخ اندیشه و احتیاطش در مورد روشهای رسمی، یک سنتگرای محافظهکار است. در حالی که اصلاً اینطور نبود؛ اکسل بسیار گشادهفکر بود و از پژوهشهای خوب صرف نظر از «کلان» یا «خرد» بودن و صرف نظر از اینکه نظریه خالصی بود که در اوایل کارم انجام دادم یا اینکه کار تجربی دقیق بود، حمایت میکرد.
او به دلیل علاقه گستردهاش به اقتصاد، یک ناظر برجسته دانشجویان تحصیلات تکمیلی بود و در طول حرفهاش تعداد زیادی از دانشجویان را راهنمایی میکرد. در اینجا یک حکایت، ماجرا را روشن میکند. اولین دانشجوی فارغالتحصیلی که بر کارش نظارت میکردم، یک استادیار جوان در دانشگاه یوسیالای بود. این دانشجو برای کار با اکسل به یوسیالای جذب شده بود. علاقه او به اقتصاد سیاسی بود، موضوعی که نه من و نه اکسل در آن تخصص نداشتیم. از آنجا که کار او در اقتصاد سیاسی ماهیت تئوریبازی داشت، اکسل سریعاً او را با این پیشنهاد که با من به عنوان سرپرست همکاری کند، نزد من فرستاد. کاش میتوانستم بگویم که اکسل یا من مسئول کارهای این دانشجوی خاص بودیم: در واقع به مناسبت یک مقاله تکمیلشده ملاقات میکردیم و با تعجب آن را میخواندیم و شاید فقط چند پیشنهاد میدادیم. من و اکسل کار را به خوبی درک کردیم تا بتوانیم نامههای خوبی بنویسیم و به این دانشآموز خاص در اولین شغلش در استنفورد کمک کنیم: تصور میکنم اگر شما یک اقتصاددان هستید، با کار «گویدو تابلینی» (Guido Tabellini) آشنا هستید. از آنجا که سرپرستان او مستحق اعتبار هستند، میگویم که اکسل و اولین همکاری من یک همکاری پربار بود.
نمونه دوم از رویکرد گسترده اکسل به اقتصاد در استخدام اعضای هیات علمی بود؛ زمانی که او رئیس دپارتمان بود. طرح «ستارگان شمالی مینهسوتا» قرار بود کموبیش کل اعضای هیات علمی اقتصاد کلان، از دانشگاه مینهسوتا تا یوسیالای را استخدام کند. ارتباطاتی که در طول این تلاش ایجاد کردیم در درازمدت نتیجه داد. این شروع یک تلاش موفقیتآمیز برای ایجاد اقتصاد کلان یوسیالای بود و موجب استخدام استادان برجستهای مانند گری هانسن، میشل بولدرین، راجر فارمر، لی اوهانیان، اندی اَتکسون و هوگو هوپِنهین شد.
از آنجا که اکسل تاثیر فکری عمیقی بر من داشت، اجازه دهید دروسی را که او به من آموخت به پایان برسانم. یک ایده کلیدی که از سوی اکسل ایجاد شد، راهروی کینزی بود. این مفهوم فرض میکند که با توجه به شوکهای متوسط، یک اقتصاد مدرن به گونهای رفتار میکند که الگوهای درجه دوم خطی انتظارات منطقی و اصطکاکهای متوسط نشان میدهند. با این حال، با توجه به شوکهای بزرگتر -شوکهایی که به رکود بزرگ، شوک نفتی دهه 1970 یا شوک مالی 2008 منجر شد- همه چیز شکسته میشود و اقتصاد به این راحتی یا به سرعت بهبود نمییابد. این یک ایده عمیق است و من میترسم درست باشد، اما اکسل یک ایده بسیار خاص و مهم در مورد آنچه در اقتصادِ در معرض استرس بیش از حد شکسته میشود، داشت. او مشاهده کرد که اقتصادهای مدرن دارای زنجیرههای طولانی هستند- او از زنجیرههای اعتباری صحبت کرد، اما ما ممکن است به همان اندازه به زنجیرههای تامین فکر کنیم. مشکل این است که این زنجیرهها شکننده هستند؛ یک حلقه را بشکنید و زنجیره دیگر کار نمیکند. یک شوک بزرگ با شکستن بیش از حد بسیاری از این زنجیرهها موجب وضعیتی میشود که اقتصاد برای تعمیر خود با مشکل مواجه میشود. این نیز یک ایده عمیق است و میترسم درست باشد.
وقتی میگویم اکسل یک جنتلمن بود، منظورم این است که او نمونه بود. چه در یوسیالای که در آن دههها همکار بودیم یا در ترنتو که هرازگاهی او را میدیدم، دلم برایش تنگ خواهد شد.»