مدح کاپیتالیسم
چرا سرمایهداری نمیمیرد؟
زمانی که «توماس رابرت مالتوس» مقاله بسیار معروف خود را در سال 1798 منتشر کرد و توضیح داد که چگونه جمعیت سریعتر از منابع موجود برای حمایت از آن رشد میکند و در نتیجه اکثر مردم در سطح درآمدی هستند که به سختی برای زنده ماندن کافی است، او در واقع تاریخ نوع بشر را تا زمان خودش، یعنی پیش از شروع سرمایهداری توصیف میکرد.
تاریخ حضور انسان بر روی زمین به صدها هزار سال پیش برمیگردد. اما تنها در بیش از صد سال گذشته، پیشرفت اقتصادی بیشتر، مردم را از فقر بیرون آورده است. چه چیزی مسوول این افزایش چشمگیر استاندارد زندگی جهانی بوده است؟ به نظر میرسد تنها پاسخ ممکن نظام سرمایهداری است. اما با وجود این، سرمایهداری بیشترین انتقادها را هم در طول این مدت متحمل شده است. در اذهان عمومی، سرمایهداری باعث هر چیز اشتباهی است که میبینید. اگر کالا کم باشد، سرمایهداری مقصر است. همین امر در صورت وجود کالاهای بیش از حد هم صدق میکند. و حتی زمانی که به خرید میرویم و کالای مورد نظر را پیدا نمیکنیم هم سرمایهداری مقصر است. برای بسیاری، و نه فقط پیروان سیاسی ضدسرمایهداری، این کلمه خود مترادف با نهایت شر است. به هر کجا که نگاه کنید، به نظر میرسد سرمایهداری دوستان یا متحدان زیادی ندارد- با وجود این واقعیت که موفقترین نظام اقتصادی در تاریخ بشر بوده است. مخالفان سرمایهداری در واقع از اطلاع اندک عامه مردم درباره شرایط زندگی نیاکانشان پیش از قرن نوزدهم سوءاستفاده میکنند و هر نوع نقصی را (که حتی ممکن است در واقع و برای شخصی با سطح آگاهی و مطالعه مناسب نسبت به قبل پیشرفت محسوب شود نه نقص) به نظام سرمایهداری مرتبط میکنند. در دنیای امروز مخالفت با سرمایهداری به مد تبدیل شده و به عبارتی حکمت مرسوم عصر ماست. این به حباب رسانههای اجتماعی محدود نمیشود. گزارش اخیر موسسه فریزر با عنوان «چشمانداز سرمایهداری و سوسیالیسم» نشان میدهد که از هر سه نفر نسل هزاره انگلستان، یک نفر معتقد است که «سیستم اقتصادی ایدهآل برای بریتانیا کمونیسم است».
اما اگرچه تعصب و بیمنطقی موجود در بسیاری از مخالفان سرمایهداری ممکن است عجیب باشد، اما این نظام اقتصادی مدافعانی اتفاقاً بیشتر قابل صحبت و پذیرای استدلال دارد. دکتر «راینر زیتلمن» مورخ و نویسنده 66ساله آلمانی یکی از این مدافعان است که کتاب جدیدش «در دفاع از سرمایهداری» ماه مارس 2023 به بازار کتاب ارائه شد.
راینر زیتلمن در بخش اول کتاب، 10 ایراد رایج به سرمایهداری را بررسی میکند: هر یک از ایرادهای بحثشده عنوان یک فصل را به خود اختصاص میدهند. عناوینی مانند: «سرمایهداری مسوول گرسنگی و فقر جهان است»، «سرمایهداری باعث افزایش نابرابری میشود»، «سرمایهداری باعث بروز جنگ میشود» و... زیتلمن هر یک از این استدلالها را به نوبه خود موشکافی میکند و ایرادات مهم استدلالهای آنها را آشکار میکند. او برای هر اتهامی استدلالهای متقابل ارائه میکند و شواهد تاریخی فراوان و حقایق آگاهکننده و قابل دفاعی را به کار میگیرد تا ثابت کند که این سرمایهداری نیست که شکست خورده است، بلکه یک قرن آزمایش ضدسرمایهداری است.
بخش دوم کتاب تنها یک فصل با عنوان طولانی «سوسیالیسم همیشه روی کاغذ خوب به نظر میرسد (البته به جز وقتی که آن کاغذ، صفحهای از یک کتاب تاریخ باشد)» به بررسی جایگزینهای احتمالی نظام سرمایهداری میپردازد.
بخش سوم که به نظر یکی از جذابترین بخشهای کتاب است در سه فصل به تفکیک ایالات متحده، بریتانیا و بقیه جهان به بررسی نتایج یک نظرسنجی میپردازد که در ۲۱ کشور با ۲۱۸۵۶ پاسخدهنده انجام شده است و نتایج آن برای اولینبار در این کتاب منتشر میشود. شرکتکنندگان در نظرسنجی، با دو مجموعه سوال نظرات خود را در مورد سیستمهای اقتصادی مطرح کردند. یک مجموعه به آزادی اقتصادی اشاره داشت و بهطور هدفمند از استفاده از کلمه سرمایهداری اجتناب کرد. مجموعه دیگری از آنها نظرشان را در مورد سرمایهداری پرسید. وقتی زیتلمن از کلمه «سرمایهداری» استفاده نکرد، مردم در دیدگاههای خود به نفع آزادی اقتصادی بسیار مثبتتر بودند.
مردم در نظرسنجی اول، طرفدار یک سیستم اقتصادی بودند که به آنها اجازه دهد تجارت خود را به دلخواه اداره کنند، مداخله دولت کمتری داشته باشد و از حقوق مالکیت خصوصی حمایت کند. با این حال، زیتلمن نشان داد زمانی که از واژه «سرمایهداری» برای توصیف چنین سیستم اقتصادی استفاده میشود، دیدگاههای مطلوب آنها در مورد آزادی اقتصادی کاهش مییابد. بر اساس دادههای این نظرسنجی، زیتلمن اظهار میکند اگرچه مروجان و حتی بنیانگذاران اولیه مکتب جهانی مخالفت با سرمایهداری روشنفکران و نخبهها بودهاند، اما این مکتب حداقل در سطح عامه مردم بر اساس طرد غیرعقلانی ناشی از احساسات استوار است.
کتاب همچنین شامل فصل موخرهای (پس از فصل نتیجهگیری) درباره اجرای سرمایهداری در چین به قلم ویینگ ژانگ، استاد اقتصاد در پکن است. وی در این موخره شرح میدهد چگونه در سالهای اخیر حتی در چین که به صورت آشکار یکی از نمونههای موفق سرمایهداری محسوب میشود که از مواهب آن به شدت بهرهمند شده است، گرایشهای ضدسرمایهداری در حال بروز و ظهور است. این استاد اقتصاد دانشگاه پکن در این فصل تلاش میکند با ارائه استدلالهای نظری و شواهد تجربی نشان دهد که توسعه آینده چین به اطمینان به اقتصاد بازار بستگی دارد و اگر تحت بمباران عقاید ضدسرمایهداری و مخالف بازار آزاد این اطمینان از دست برود و راه برای مداخله بیشتر و بیشتر دولت باز شود، تمام دستاوردهای چند دهه اخیر به سرعت ناپدید خواهد شد و چین به سمت فقر باز خواهد گشت. آقای ژانگ این فصل را اینگونه به پایان میبرد: «فراموش نکنید که هدف اصلی اقتصاد برنامهریزیشده سود رساندن به فقرا بود. با این حال، در نتیجه آن صفوف فقرا روزبهروز افزایش یافت و سرنوشت فقرا بدتر از همیشه شد. بهطور خلاصه، اقتصاد بازار تنها راه رفاه عمومی است و اقتصاد برنامهریزیشده یک خیابان یکطرفه به سوی فقر مشترک!»
در واقع در حال حاضر و با وجود دو رکود رخداده در طی کمتر از دو دهه، تورم افسارگسیخته در مقیاس کشورهای توسعهیافته و وابستگی بسیاری از مردم سابقاً طبقه متوسط به بانکهای مواد غذایی زمینه بسیار مستعدی برای طرد احساسی و حتی غیراحساسی سرمایهداری وجود دارد. زیتلمن میگوید، سرمایهداری جانشین شخصیت منفی شده است که هر ساختار اخلاقی به آن برای قرار گرفتن در مقابل نیروی خیر نیاز دارد. در واقع مخالفان سرمایهداری، مانند هر گروه ساختهشده بر پایه صرفاً احساسات جهت داده شده و نه استدلال، حتی نمیدانند دقیقاً چه میخواهند و قرار است سرمایهداری را با چه چیزی جانشین کنند، آنها فقط بر این موضوع توافق دارند که چه نمیخواهند.
اما منشأ اسطوره ضدسرمایهداری چیست؟ زیتلمن استدلال میکند که برای بسیاری همانطور که گفته شد، «کلمه سرمایهداری خود مترادف با شر است». چنین شیطانشناسی تنها زمانی قابل قبول است که سرمایهداری نه با آلترناتیوهای واقعی موجود، مانند فئودالیسم یا کمونیسم، بلکه با آلترناتیوهای اتوپیایی مقایسه شود. در واقع بزرگترین ترفند ظاهراً موفقی که مخالفان به کار گرفتهاند این است که دنیای واقعی را که در آن زندگی میکنیم با ایدهآلی از دنیای کامل رویاها (و نه با دنیای واقعی که تحت لوای سیستمهای اقتصادی غیرسرمایهداری وجود داشت و دارد) مقایسه کنند، آرمانی که در هیچ کجای دنیا وجود نداشته و به احتمال قریببهیقین نخواهد داشت. تقابل بین فقیر و غنی به قدمت بشریت است. فقرا در کنار ثروتمندان همیشه با ما هستند و این تقابل، ثروتمندتر شدن ثروتمندان به گفته زیتلمن یکی از بزرگترین انتقادها به سرمایهداری را در طول زمان شکل داده است اما احتمالاً روشنفکران و دانشگاهیان منتقد احتمالاً آگاهانه و مردم عادی از روی ناآگاهی فراموش کردهاند که تا قبل از ظهور سرمایهداری، بیش از 90 درصد بشریت در فقر مطلق زندگی میکردند و امروز این رقم نزدیک به 10 درصد است. و اگرچه فقر به دلیل بیماری همهگیر و جنگ اوکراین کمی افزایش یافته است، ثبات شگفتانگیزی در افزایش رفاه جهانی وجود دارد.
به باور زیتلمن در حال حاضر در چین، اروپا یا ایالاتمتحده، و به عبارتی در سرتاسر جهان نبردی میان دو مفهوم -سوسیالیست و سرمایهداری- در جریان است. این مبارزه بین معتقدان به دولت بزرگ است که همیشه به دنبال ایجاد زنجیرهای جدید مقررات هستند و نیروهای مدافع کاهش مقررات، که میخواهند این محدودیتها را کاهش دهند وجود دارد. چهار دهه پیش، طرفداران سرمایهداری تعدادی از پیروزیهای مهم را در چین، ایالات متحده، بریتانیای کبیر، لهستان، و حتی سوئد جشن گرفتند. اما همانطور که مدت زمان بیشتر و بیشتری از فروپاشی سوسیالیسم میگذرد، اردوگاه سوسیالیست در حال بازیابی قدرت و یافتن طرفداران در سراسر جهان است. دشمنان آزادی که از نقص حافظه جمعی سود میبرند، در حال پیشروی هستند و سرمایهداری در حالت تدافعی است. این واقعیت که سرمایهداری تاکنون، بهرغم همه پیشبینیها درباره نابودی آن، برقرار مانده است به عقیده وی تضمینی برای زنده ماندن آن در دههها یا قرنهای آینده نیست و به همین دلیل دفاع از آن و بیان اشتباهات موجود در استدلالهای مخالفان آن حتی به تکرار و دفعات لازم است. به نظر زیتلمن دنیا و مردم لازم است بدانند اگر سرمایهداری به پایان برسد، به این دلیل نیست که خود را نابود کرده است، بلکه به این دلیل است که دخالت دولت و بروز دوباره سوسیالیسم باعث ایجاد مشکلات بزرگتری میشود که به بحرانی با ابعاد بیسابقه ختم خواهد شد. برای افرادی که تفکرشان در چارچوب تعصبات ضد سرمایهداری است، این بحران به عنوان یک بحران سرمایهداری تلقی میشود و ضدسرمایهدارانی که در واقع با اقدامات خود بحران را ایجاد کردهاند، احساس میکنند که سرانجام پیشگوییهای آنها به حقیقت پیوسته است. بحرانی که از طریق مداخلات جدید و خشونتآمیز دولت و شکست دولت به وجود میآید، برای مردم به عنوان شکست بازار و شکست سرمایهداری جلوه میکند. و در آن زمان است که لازم است دوباره به صداهایی ارجاع داده شود که در تمام این دوران در دفاع از سرمایهداری صحبت کردهاند و وقوع این بحران را نیز پیشبینی کرده بودند.
به همین دلیل، این اولین کتاب زیتلمن نیست که به دفاع از سرمایهداری اختصاص دارد. بخش اعظمی از تالیفات وی به این موضوع پرداختهاند و میتوان گفت همه آنها خواندنی هستند. اما «در دفاع از سرمایهداری» هم تا حدی از همان ایرادات کتابهای قبلی مانند «قدرت سرمایهداری» رنج میبرد و آن فقدان شدید تئوریهای اقتصادی در استدلالهاست. البته زیتلمن در کتابهایش بارها تاکید کرده که کتابهای وی تاریخی هستند به این معنا که بر اساس تاریخ و روند اتفاقافتاده (برخلاف کاری که به عقیده وی طرفداران سوسیالیسم و سایر نظامهای مخالف سرمایهداری انجام میدهند و اجراهای قبلی ایدههای خود را در عمل، فراموش میکنند) در مورد نظام سرمایهداری و جانشینی آن با دیگر نظامهای جایگزین موجود قضاوت و نتیجهگیری میکند، اما به نظر میرسد استفاده از استدلالها و تئوریهای اقتصادی میتواند پایههای محکمتری برای استدلالهای وی بهخصوص برای مخاطب دانشگاهی ایجاد کند.
«کریستین نیمیتز»، اقتصاددان آلمانی-بریتانیایی در کتاب خود «سوسیالیسم: ایده شکستخوردهای که هرگز نمیمیرد» چندین آزمایش سوسیالیستی را مطرح کرده که همگی بدون استثنا به شکست انجامیدند. هگل، فیلسوف آلمانی، روزگاری در سخنرانی خود درباره «فلسفه تاریخ» گفته بود، «آنچه تجربه و تاریخ میآموزد این است که مردم و دولتها هرگز چیزی از تاریخ یاد نگرفتهاند یا بر اساس اصول استنتاجشده از آن عمل نکردهاند». در مجموع میتوان گفت کتابهای زیتلمن، بهخصوص «در دفاع از سرمایهداری» با نثر جذاب خود میتوانند مخاطبان بسیاری را با تعاریف درست از سرمایهداری آشنا کنند و درک درستی از مفهوم آن برای عامه مردم ایجاد کنند که در نهایت و با برداشتی خوشبینانه میتواند به ایجاد سد دفاعی برای سرمایهداری در برابر جبهه مخالفان سرمایهداری کمک کند. علاوه بر این هیچ دفاعی مانند آگاهی موثر نیست و زیتلمن تا همین حالا هم توانسته سهم مهمی در ایجاد آگاهی درباره سرمایهداری و جریانهای مخالف آن داشته باشد.