تحلیلگر معماهای تاریخی
چرا کارمن راینهارت در میان بهترین اقتصاددانان زن جهان قرار دارد؟
اقتصاددان زن کوبایی-آمریکایی و استاد سیستم مالی بینالمللی در مدرسه کندی دانشگاه هاروارد که در ماه می 2020 به عنوان اقتصاددان ارشد بانک جهانی منصوب شد، بر اساس مقالات پژوهشی در اقتصاد (RePec) از جنبه مقالات و استنادهای علمی در میان اقتصاددان برتر در سراسر جهان قرار دارد. فارین پالیسی کارمن راینهارت را در میان 100 متفکر برتر جهان قرار داده است. همچنین تامسون رویترز او را در فهرست تاثیرگذارترین ذهنهای عملی جهان جای داد. بلومبرگ نیز او را در میان 50 چهره بانفوذ در امور مالی جای داده است.
اگر کالج Miami Dade بر طراحی مد نیز تمرکز میکرد راینهارت ممکن بود هرگز یک اقتصاددان نشود. او که پراستنادترین اقتصاددان زن جهان و نویسنده یکی از مهمترین کتابهای اقتصادی دهه گذشته است اما در عوض به مطالعه تجارت مد مشغول شد. کارمن که متولد هاواناست در ژانویه 1999 در 10سالگی به همراه مادر و پدرش و سه چمدانی که به همراه داشتند به ایالات متحده آمریکا وارد شد. خانواده او که از طبقه متوسط بودند ابتدا هیچ تهدیدی از سوی انقلاب 1959 به رهبری فیدل کاسترو احساس نکردند، اما با گذشت زمان آنچه دوره اولیه پرهرجومرج بود سازماندهی شد و سرکوب نیز جزئی از سازماندهی بیشتر بود. برادرش که 11 سال از او بزرگتر بود به علت گفتن چیزی که ضدانقلاب تلقی میشد با مشکل برخورد کرد و قبل از آنها کوبا را به مقصد آمریکا ترک کرد. پدرش که در کوبا حسابدار بود مجبور شد در سرزمین جدید به نجاری مشغول شود. این تغییر برای دختر 10ساله دشوار بود بهطوری که او ظرف 60 روز پس از ورود به آمریکا به تب روماتیسمی مبتلا شد و مدتها طول کشید تا بر آثار آن غلبه کند.
از مد بهسوی اقتصاد
کارمن یک سال مدرسه را از دست داد. با این حال پس از آن شروع خوبی داشت. اما چهار سال بعد، زمانی که خانواده به فلوریدا نقل مکان کردند دوباره مهاجرت را تجربه کرد. با این حال این جابهجایی سبب شد علاقه او از مد به امور مالی و اقتصاد تغییر پیدا کند. پس از گذراندن دوره کالج، راینهارت به دانشگاه بینالمللی فلوریدا رفت و در آنجا با پیتر مونتیل آشنا شد، که در حال به پایان رساندن دوره دکترای خود از موسسه فناوری ماساچوست بود. مونتیل، که اکنون استاد اقتصاد در کالج ویلیامز است، او را در کار درسی خود راهنمایی کرد و برای او روشن شد که واقعاً میخواهد تحصیلات عالی خود را ادامه دهد.
فلوریدااینترنشنال دانشگاهی دولتی مملو از دانشجویان باهوشی بود که میتوانستند در هر جایی درس بخوانند. راینهارت در سال 1978 از رشته اقتصاد فارغالتحصیل شد. او پس از آن برای ادامه تحصیل به دانشگاه کلمبیا رفت و این مونتیل بود که راینهارت را به این دانشگاه توصیه کرد. همانجا بود که با همسرش وینسنت راینهارت آشنا شد، که سمتهای بالایی در هیاتمدیره فدرالرزرو داشته و از اقتصاددانان ارشد شرکت خدمات مالی مورگان استنلی است. راینهارت در طول سالها در مقالات بسیاری با همسرش مشارکت داشته است.
او در سال 1982 پس از به پایان رساندن امتحانات و دریافت دو مدرک کارشناسی ارشد تصمیم گرفت دانشگاه را رها کند و به عنوان اقتصاددان به شرکت خدمات مالی بر استرنز بپیوندد؛ درست زمانی که بازیافت دلارهای نفتی در دهه 1970 به پایان رسید و بحران بدهی جهان سوم در دهه 1980 آغاز شد. سه سال بعد او اقتصاددان ارشد شرکت شده بود اما پس از چندی در سال 1986 متوجه شد که زندگی به عنوان اقتصاددان یک بانک سرمایهگذاری برای او مناسب نیست. آنچه او واقعاً دوست داشت این بود که ایدهای را به دست آورد و سپس تلاش کند با آن کاری انجام دهد، اما در والاستریت زمان زیادی برای عمیقتر شدن وجود ندارد. بنابراین او به کلمبیا بازگشت و به سرعت پایاننامه خود را زیر نظر برنده جایزه نوبل رابرت ماندل به پایان رساند.
مجذوب صندوق بینالمللی پول
خانواده راینهارت به واشنگتن نقل مکان کردند و کارمن به عنوان اقتصاددان پژوهشی به صندوق بینالمللی پول پیوست. او که درست قبل از شروع بحران بدهیهای حاکمیتی آمریکای لاتین به بر استرنز رسیده بود، از همانجا مجذوب نقش صندوق بینالمللی پول در تلاش برای حل این بحران شد. او چندین مقاله مهم نوشت؛ از جمله تجزیه و تحلیل جریان سرمایه آمریکای لاتین در سال 1993 به همراه گیلرمو کالوو و لئوناردو لیدرمن، که هیاهویی در صندوق ایجاد کرد و نشان میداد افزایش نرخهای بهره ایالاتمتحده ممکن است باعث خروج سریع وجوه از جاهای دیگر شود. این در حالی است که باور غالب این بود که علت جریان سرمایه به کشورهای آمریکای لاتین سیاستهای خوب اقتصادی آنهاست. اما راینهارت و همکارانش نشان دادند که عوامل خارجی از جمله محیط مناسب جهانی و نرخهای بهره پایین جریان سرمایهگذاری را برانگیخته است و در صورت تغییر شرایط میتواند متوقف شود. در واقع هم حق با آنها بود؛ شرایط تغییر کرد؛ ابتدا مکزیک در سال 1994 و سپس بازارهای نوظهور از جمله در آسیا در سال 1997، روسیه در سال 1998 و آرژانتین در سال 2001، توقف در جریان سرمایه را تجربه کردند.
راینهارت چند سال بعد نیز این باور رایج را زیر سوال برد که بحرانها عمدتاً از طریق پیوندهای تجاری از کشوری به کشور دیگر سرایت میکنند. یافتههای او نشان میداد که چنین سرایتی ریشه در کانالهای مالی دارد که در آن زمان کمتر مورد مطالعه قرار گرفته بود.
بروز مشکلات بانکی پیش از بحران ارزی
مجموعهای از مقالات نیز بحران مالی آسیا (و خطرات سرایت ناشی از آن) را دنبال میکرد، که در مقاله «بحرانهای دوقلو: علل مشکلات بانکی و تراز پرداختها» به اوج رسید. این مقاله نشان میداد که مشکلات بانکی یک کشور معمولاً قبل از بحران ارزی رخ میدهد، که پس از آن سبب بدتر شدن بحران بانکی میشود؛ و هر دو پس از یک رونق طولانی اقتصادی میآیند که با اعتبار، جریان سرمایه ایجاد میشود و با ارزش بیش از حد ارز همراه است. اولین پیشنویس درست پس از فروپاشی 1994 مکزیک انجام شد و در زمان انتشار این مقاله چندین کشور آسیایی با بحرانهای شدید مالی روبهرو بودند. این مقاله همچنین شاخصهایی را بررسی میکرد که رفتار آنها ممکن است یک بحران را پیشبینی کند؛ مسالهای که او و کنث راگوف در «این بار متفاوت است» آن را بهطور کاملتر مورد مطالعه قرار دادند.
راینهارت که در سال 1996 صندوق بینالمللی پول را ترک کرده بود تا به کالوو در دانشگاه مریلند بپیوندد، در سال 2001 دوباره به عنوان معاون راگوف به صندوق بازگشت. راگوف که در آن زمان در هاروارد تدریس میکرد، یک دوره دوساله را به عنوان اقتصاددان ارشد در صندوق آغاز کرد. آن دو شروع به کار کردند و تاریخچه چندتکه رژیمهای نرخ ارز پس از جنگ و بحرانهای مالی را به هم پیوند زدند.
ایدههای راینهارت و راگوف
این تز دوره توسعهای طولانی داشت که به سال 1993 بازمیگشت؛ آن زمان راینهارت نشان داده بود که جریان سرمایه پدیده جدیدی نیست، بلکه نتیجه عوامل خارجی است و میتواند به سرعت معکوس شود. اما مخالفتی که آنها دریافت کردند این بود که اینبار متفاوت است و مانند اواخر دهه 1970 نیست. اما چندین سال بعد در آسیا هم همینطور بود؛ زمانی که بسیاری تهدید کسریهای خارجی بزرگ و جریانهای سرمایه را به سخره میگرفتند. باور عمومی در آسیا این بود که بحرانهای مالی اینجا اتفاق نمیافتد، بلکه در آمریکای لاتین روی میدهد. نتیجه این بود که اولین بحران بزرگ قرن بیستویکم به راستی با پنج مورد از بدترین اپیزودهای پس از جنگ در کشورهای صنعتی (فنلاند، ژاپن، نروژ، اسپانیا و سوئد) تفاوت چندانی نداشت. روند افزایشی در قیمت سهام و مسکن در کشورهایی که جریان سرمایه زیادی را تجربه کرده بودند یکسان بود؛ رشد شدید و منطقیسازیها نیز همینطور بود. ایدههای آنها در مقالهای که او و راگوف در سال 2003 نوشتند بیشتر متبلور شد. آنها در «عدم تحمل بدهی» دریافتند که گرچه تصور میشود مشکلات بدهی و نکولها حوزه بازارهای نوظهور است، اما اقتصادهای پیشرفته نیز تاریخ مشابهی به قرن پانزدهم دارند. راینهارت و راگوف به این نتیجه رسیدند که این سری از کارها شایسته چاپ یک کتاب است، ولی پیگیری این کار بهطور جدی تا سال 2006 به طول انجامید. راینهارت تلاشهای تحقیقاتی بسیاری کرد. او بهطور روزانه وب را در جستوجوی منابع داده جستوجو میکرد؛ حتی یک محقق قیمت یافته بود که اطلاعات باستانی را از سوابق یک صومعه جمعآوری میکرد. او دائماً AbeBooks را جستوجو میکرد که مجموعهای آنلاین از کتابهای کمیاب و چاپنشده با منابعی از ایالات متحده، بریتانیا و کاناداست. شوهرش به شکل معجزهآسایی از منابع متعدد مجموعهای جامع جمعآوری کرد، که تقریباً شامل تمام دادههای اقتصادی میشد که جامعه ملل منتشر کرده بود؛ که به عنوان هدیه روز ولنتاین به او داد.
هشت قرن حماقت مالی
کتاب «اینبار متفاوت است: هشت قرن حماقت مالی» سرانجام در سال 2009 منتشر شد، که به بررسی کامل بحرانهای بانکی و بدهی میپرداخت. کار آنها که به درک بهتر بحرانهای مالی در اقتصادهای پیشرفته و بازارهای نوظهور کمک میکرد، به بیش از 20 زبان ترجمه شده است که توانست جایزه پل ساموئلسون را کسب کند.
تحقیقات راینهارت و راگوف شباهتهای بسیاری را در طول قرنها درباره چگونگی شکلگیری بحرانهای اقتصادی و چگونگی بروز آنها آشکار کرد. اما بیتفاوتی، نادیده گرفتن و عدم توجه به شواهد تاریخی، به اقتصاددانان و سیاستگذاران این امکان را میدهد تا بارها و بارها منادیان روزهای بد را توضیح دهند. راینهارت و راگوف آن را «سندرم اینبار متفاوت است» نامیدند که به گفته آنها ریشه در این باور دارد که بحرانهای مالی چیزهایی هستند که در زمانهای دیگر و برای افراد دیگر در کشورهای دیگر اتفاق میافتند؛ ما کارهایی را بهتر انجام میدهیم، باهوشتر هستیم و از اشتباهات گذشته درس گرفتهایم. یکی از نتایج اصلی تحقیقات راینهارت این بود که سیاستگذاران باید مراقب چرخه بدهی و افزایش اعتبار باشند؛ بدهی خصوصی به بدهی عمومی تبدیل میشود و زمانی که در سرریز بدهی گرفتار میشوید به ندرت میتوانید بدون تغییر ساختار از آن خارج شوید. تحقیقات او و راگوف درحالی به نتیجه میرسید که بازار وام مسکن ایالات متحده در سال 2007 در حال فروپاشی بود. این اتفاق پیشدرآمد بحران مالی جهانی بود که رقیب رکود بزرگ دهه 1930 محسوب میشد. راینهارت و راگوف در مقالهای که به نشست سالانه انجمن اقتصاد آمریکا در ژانویه 2008 ارائه شد نشان دادند که شاخصهای اقتصادی مرسوم برای ایالاتمتحده، شامل تورم در قیمت داراییها، بدهیهای رو به رشد، کسری حساب جاری بزرگ و کاهش رشد اقتصادی، نشانگر کشوری است که برای یک بحران مالی شدید آماده میشود. برخی این ایده او را رد کردند، اما این اتفاق واقعاً افتاد.
یک سال بعد، اندکی پس از شکست بانک سرمایهگذاری لمان برادرز، از حرکت ماندن بازارهای پول و گسترش جهانی بحران مالی، راینهارت در نشست سال 2009 با پیشبینی نگرانکننده دیگری ظاهر شد. این مقاله با عنوان «پس از بحران مالی» نشان میداد که رکودهایی که در پی این بحرانها ایجاد میشوند «بسیار طولانی و شدید هستند» و افزایش گستردهای در بدهیهای دولت به وجود خواهد آمد. تحلیل آنها نشان میداد که پس از تعدیل تورم در سه سال پس از هر بحران ملی بزرگ پس از جنگ جهانی دوم، بدهیها تقریباً دو برابر شده است. این مقالهای بود که او به همراه راگوف در نشست 2010 انجمن اقتصاد آمریکا ارائه کرد، که به مقالهای بحثبرانگیز بدل شد. منتقدان در مورد اینکه آیا بدهی باعث کندی رشد میشود یا برعکس، تردید داشتند و در نهایت به بحث سیاسی شدید درباره ریاضت در مقابل محرک تبدیل شد.
همین تلاشهای تحقیقاتی راینهارت در طول سالها بود که او را در زمره برجستهترین اقتصاددانان برتر جهان به لحاظ مقالات پژوهشی قرار داده است. در سال 2018 او جایزه پادشاه خوان کارلوس در اقتصاد و جایزه آدام اسمیت را در میان موارد دیگر دریافت کرد.