ریشههای ویرانی سوریه
خشکسالی بیشتر معترض میآفریند یا حکمرانی بد؟
بسیاری از محققان بر سر این موضوع توافق دارند که تغییرات اقلیمی را نمیتوان تنها عامل بروز جنگ در سوریه در سال 2011 دانست. در عین حال هم نمیتوان نارضایتی ناشی از خشکسالی را به عنوان یکی از مهمترین دلایل به هم ریختن اوضاع در این کشور نادیده گرفت. با وجود برخی ادعاها تغییرات اقلیمی باعث انقلاب سوریه در سال 2011 نشد؛ ایدئولوژی نخبگان و سیاستهای غلط حکومت نقش مهمتری در این زمینه داشت.
تغییرات اقلیمی یا سیاستهای غلط؟
وقتی آیلان کوچولو به طرز غمانگیزی در سواحل ترکیه غرق شد، کانادین نشنال آبزرور نوشت: «این تصویری از یک پناهنده تغییرات اقلیمی است.» بحثهای دانشگاهی و سیاسی، محرکهای تغییرات اقلیمی و درگیریها را در هم آمیخته و به سیاستگذاران در مورد اثرات خشونتآمیز خشکسالی، قحطی و مهاجرت هشدار دادند.
زمانی که بهار عربی در سال 2011 در سوریه به دلیل سرکوب شدید رژیم بشار اسد به جنگ و درگیری مسلحانه در این کشور تبدیل شد، سوریه بهشکل ویترینی برای آوارگی و ناآرامیهای «ناشی از تغییرات اقلیمی» درآمد. به باور برخی، تغییرات آبوهوایی باعث خشکسالی بزرگ در سوریه از سال 2006 تا 2010 شد. خشکسالی ورشکستگی و شکست کشاورزی در منطقه شمال شرق این کشور را به دنبال داشت و شکست کشاورزی فقر، مهاجرت و نارضایتی گستردهای بهوجود آورد، که در نهایت با اعتراضها به اوج خود رسید.
با این حال خشکسالی چندین دهه است که این کشور را آزار داده است. چرا اعتراضها در سال 2011 رخ داد، نه قبل از آن؟
با تحقیق بر روی ریشههای درگیری سوریه با بررسی آسیبپذیری اقلیمی این کشور و سیاستهای آن پیرامون آب، زمین و زیرساختها نتیجهای متفاوت به دست میآید.
اول، تحقیقات نشان میدهد که اثرات ترکیبی تغییرات آبوهوایی، خشکسالی و مهاجرت گسترده از جوامع روستایی در شمال شرق سوریه باعث اعتراض نشد. یعنی کشاورزان بیکار که در زمره بزرگترین آسیبدیدگان خشکسالی به شمار میآمدند، محرکهای اعتراضهای سال 2011 نبودند.
دوم اینکه، بذر نارضایتی با اقدامات ناپایدار حکومت و نابرابریهای ساختاری کاشته شد که فقر و ناامنی غذایی را تشدید کرد.
سوریه در قرن بیست و یکم دو خشکسالی شدید را تجربه کرد که نتیجه آن افزایش دما و کاهش بارندگی بود.
تجزیه و تحلیل طولی نشان میدهد که اثرات زیستمحیطی خشکسالی 2001-1998 (خشکسالی اول) شدیدتر از خشکسالی 2010-2006 (خشکسالی دوم) بود.
در طول خشکسالی اول، دما بهطور متوسط سالانه 07 /5 درصد افزایش پیدا کرد که بر سطح رطوبت خاک تاثیر گذاشت. خشکسالی دوم اما تنها 93 /3 درصد افزایش دما نسبت به سالهای قبل از خشکسالی داشته است. اختلاف مشابهی هنگام مقایسه تنوع و میانگین سطوح بارندگی بین دو خشکسالی وجود دارد. بنابراین تاثیر بزرگتر خشکسالی دوم بر ناامنی غذایی و آبی را باید تابعی از عوامل سیاسی و اقتصادی ارزیابی کرد.
تاثیر ایدئولوژی بر آب و کاربری زمین
تاثیرات آب و هوا به تدریج و در طول زمان از ساختار سیاسی تاثیر میگیرند -متشکل از ایدئولوژی، نهادهای دولتی و سیاست- که نحوه تجربه افراد و جوامع از ناامنی آب و مواد غذایی را شکل میدهد. در سوریه، ایدئولوژی بعثی، کیش شخصیت حافظ اسد و سیاستهای غلط اقتصادی در زمان بشار اسد با قدرت دولتی در تعامل بودند تا اصلاحات ارضی را آغاز کنند که حفظ محیط زیست را از اولویت خارج میکرد.
ایدئولوژی بعثی از دهه 1960 تا 1980 بر پایه سوسیالیسم پانعرب بود، اما با بدتر شدن وضعیت اقتصادی داخلی در دهههای 1990 و 2000، نظام حکمرانی سوریه، مبنای ایدئولوژیک خود را تنظیم کرد تا بر افزایش بازده اقتصادی تمرکز کند؛ اتفاقی که عمدتاً به نفع مراکز شهری بود.
گفتمان پیرامون این پروژهها، استقلال آب و غذا را با قدرت و مشروعیت سیاسی در هم آمیخت که بعداً با تبلیغات تحت حکومت حافظ اسد که ریشه دهقانی رهبری را برجسته میکرد، تقویت شد. در راستای این الزامات ایدئولوژیک، پروژههای بزرگ و تهاجمی آبیاری و اصلاحات کشاورزی دستور روز بود.
در نتیجه، منابع آبی کشور در معرض مدیریت ضعیف قرار گرفت، در حالی که یارانهها به سوخت، آب، غذا و سایر «محصولات استراتژیک» که برای امنیت ملی حیاتی تلقی میشدند تعلق میگرفت. به گفته محققان دولت سوریه در این زمان اشتباه بزرگی مرتکب شد که محصولات پرمصرف مانند پنبه را در اولویت قرار داد.
ساخت سد بزرگ طاقبه بر فرات در سال 1973 موجب تخلیه ۶۰ هزار نفر از ساکنان 43 روستایی که از طریق این مخزن زیر آب رفته بودند -بعضاً مجبور به تخلیه شدند- شد که اکثر آنها هرگز بهطور کامل در اقتصاد کشاورزی ادغام نشدند.
به دنبال عربی کردن شمال شرق سوریه در راستای آرمانهای بعثی، طرح محاصره اعراب به اسکان اجباری برخی از کشاورزان عرب آواره از منطقه فرات در استانهای کردنشین شمال شرق منجر شد. کردهای سوریه در استان حسکه هم که قبلاً از تابعیت محروم شده بودند، از دستاوردهای «انقلاب ارضی» از طریق اصلاحات متوالی در زمینه مالکیت زمین که بین دهههای 1960 و 2000 اعمال شد، بینصیب ماندند. پس از به قدرت رسیدن بشار اسد در سال 2000، حکومت سوریه به توصیه نهادهای بینالمللی، بهزعم خود اصلاحات اقتصادی را آغاز کرد و به صورت ویژه از برنامه «اقتصاد بازار اجتماعی» رونمایی کرد که عواقب زیادی برای تابآوری اقتصادی و اجتماعی روستاییان داشت. ایدئولوژی جدید با الهام از الگوی بهبودی پس از جنگ آلمان، خصوصیسازی، عقبنشینی دولت رفاه و توسعه اقتصادی شهری را بیش از قراردادهای اجتماعی روستایی دوران بعث ترویج کرد. برخی تحلیلگران معتقدند این سیاستها که به مثابه گذار نابرابر از سوسیالیسم بعثی به «اقتصاد بازار اجتماعی» بود، آسیبپذیری شمال شرق سوریه را تشدید کرد.
میراث چالشهای مزمن، زیرساختهای فرسوده و تشدید فساد اداری، به شکست طرحهای آبیاری، حفر غیرقانونی گسترده چاهها، مصرف بیش از حد آبهای زیرزمینی و تخریب خاک منجر شد. برخی تحلیلگران معتقدند مجموعه سیاستهایی که اعمال شد، جمعیت روستایی شمال شرق سوریه را به شدت به کمکهای دولتی و برنامههای دولت برای ارزاق عمومی و تامین مواد غذایی وابسته کرد. مشکل از جایی شروع شد که حکومت سوریه پس از سال 2005 بهطور ناگهانی این برنامهها را رها کرد و در بدترین زمان ممکن اولویتها را تغییر داد؛ آنهم در میانههای یک دوره خشکسالی.
به این ترتیب خشکسالی معیشت بیش از 50 درصد از کشاورزان را در سراسر کشور از بین برد. نزدیک به ۵۰۰ هزار نفر از این افراد در حسکه، ۱۵ هزار و ۵۰۰ نفر در رقه و ۴۱ هزار نفر در دیرالزور زندگی میکردند. خشکسالی دوم با این حال، الگوهای متفاوتی از مهاجرت را شاهد بود. در گذشته، اعضای خانواده تکتک زادگاه خود را ترک میکردند تا در جای دیگری شغل پیدا کنند، در حالی که بخش عمدهای از خانواده پشت سر میماندند. اما با خشکسالی دوم، ناگهان مهاجرت تمام خانواده را درگیر کرد. کل این جمعیت ۳۷۰ هزار تا ۴۶۰ هزار نفر تخمین زده شده است. طبق آمار منابع محلی، تقریباً 38 درصد از جمعیت این مناطق تا سال 2010 مهاجرت کردند.
ردپای محیط زیست در درگیریها
جنگ، نابرابریها و الگوهای ناامنی در سوریه را تشدید کرد و کشاورزی این کشور را از بین برد. بخش کشاورزی به شدت کوچک شده و تولید محصولات این بخش از سال 2011 بیش از 40 درصد کاهش داشته است. خسارات ناشی از حملات هوایی دولت و قدرتهای خارجی به زیرساختهای تصفیه آب و فاضلاب، همراه با عدم تعمیر و نگهداری، موجب کاهش 50درصدی دسترسی به آب سالم شده است. این درگیری همچنین راه را برای اقتصادهای جنگی پرسود هموار کرد که در آن نخبگان طرفدار و مخالف رژیم در ازای تامین غذا، آب و سوخت برای مردم محلی اقدام به قاچاق و اخاذی کردند.
دور جدید بحرانهای زیستمحیطی سوریه
در سال 2021-2020 بحران زیستمحیطی در سوریه به اوج خود رسید. کمبود آب و وضعیت خشکسالی به بدتر شدن استانداردهای زندگی همراه با افزایش هزینههای غذا، آب و کالاهای اساسی به دلیل کاهش شدید ارزش پول محلی منجر شد، در حالی که درآمد و قدرت خرید مردم کاهش پیدا کرد.
بارندگی کم و نامنظم در فصل زمستان 2021-2020، همراه با دمای بالاتر از حد متوسط، موجب خشکسالی در شمال و شمال شرق سوریه و همچنین در سایر مناطق سوریه شد و زیان قابل توجهی در تولید محصولات کشاورزی و دامی داشت.
سوریه در حال حاضر شاهد کاهش بیسابقه سطح آب رودخانه فرات است و سطح پایین بیسابقه آب در مخازن به کاهش ظرفیت تولید انرژی و قطع برق در شمال شرق سوریه منجر شده است که زندگی بیش از سه میلیون نفر را تحت تاثیر قرار میدهد. اثر ترکیبی کاهش سطح آب در رودخانه فرات و شرایط خشکسالی بر امنیت غذایی و تغذیه خانوارهای وابسته به کشاورزی در الرقه و دیرالزور به شدت تاثیر گذاشته است.
همچنین، کمبودهای قابل توجه و هزینه بالای سوخت برای کشاورزی از جمله سوخت دیزل، سطح زیر کشت و توانایی تامین آبیاری تکمیلی برای محصولات زراعی را محدود کرد.
کمبود آب و قیمت بالای سوخت، آبیاری را برای بسیاری از خانوارها دور از دسترس قرار میدهد و کمبود مرتع و قیمت بالای خوراک دام، باعث از بین رفتن حیوانات ضعیفتر شده است. در شمال شرقی حسکه، بهطور ویژه کاهش بارندگی و آب رودخانه برای آبیاری باعث از دست رفتن برداشت قابل توجهی برای محصولات اصلی شد و تولید گندم به کمترین سطح در تقریباً 50 سال گذشته رسید.
تولید محصولات علوفهای هم تحت تاثیر این شرایط قرار گرفت و قیمت بالای علوفه در ترکیب با عدم دسترسی به چراگاه به از بین رفتن دام منجر شد، در حالی که قیمت حیوانات حداقل 20 تا 30 درصد کاهش پیدا کرد.
به دلیل در دسترس نبودن آب تمیز، خانوارها بهطور فزایندهای آب ناسالم مصرف میکنند و با افزایش تعداد بیماریهای قابل انتقال از طریق آب، سیستم بهداشت عمومی با فشار بیشتری مواجه میشود که از زمان شیوع بیماری کووید 19 تشدید شده است.
در شمال شرق سوریه (NES)، تعداد موارد اسهال حاد بین ژانویه تا ژوئن 2021 در مقایسه با مدت مشابه در سال 2020 حدود 25 درصد افزایش داشته است.
بحرانهای فوق در کنار وضعیتی قرار گرفت که در آن 4 /13 میلیون نفر در سوریه به کمکهای فوری و مستمر بشردوستانه نیاز داشتند. بسیاری از آنها در مناطق شمال شرقی سوریه که بیشترین آسیب را از خشکسالی دیده، زندگی میکنند.
در فوریه 2023 زلزلهای به بزرگی 8 /7 ریشتر جنوب ترکیه و شمال و غرب سوریه را لرزاند. مناطق شمالی سوریه که با بحران جنگ و خشکسالی دست و پنجه نرم میکردند حالا باید از آوار زلزله کشتهشدگان را با کوچکترین امکانات بیرون میکشیدند.
هیچ جملهای بیشتر از آنچه یک کارشناس محلی ناشناس بیان کرد، بیعدالتی زیستمحیطی و اجتماعی را در پس اعتراضهای سوریه در سال 2011 بیان نمیکند: «من با هر کسی که ادعا کند جمعیتهای آواره باعث ناآرامی شدند مخالفم. ما سوریها همیشه در مناطق خشک زندگی کردهایم و تنوع آبوهوا از نظر تاریخی بالا بوده است. مشکل در مورد تغییرات آبوهوایی نبود، بلکه مشکل از اشتباهات دولت بود. هیچ شفافیتی در مورد سیاستهای امنیت غذایی، ناکارآمدی ایدئولوژیک و افزایش فساد وجود نداشت و وزارتخانههای مربوطه اشتباهات خود را تشخیص ندادند. هیچکس از ترس جرات نداشت چیزی بگوید. عوامل اصلی انقلاب، فساد، عدم عدالت و اشتباهات صورتگرفته در برنامههای عمرانی دولت بود.»
در کنار تاثیرات ویرانکننده جنگ بر سوریه، بحران زیستمحیطی که بیش از تغییرات اقلیمی محصول سیاستهای غلط حکومت بشار اسد بود امید برای بهبود شرایط و ادامه زندگی را برای بسیاری از مردم مناطق شمال و شمال شرقی سوریه بهطور کامل از بین برده است. در واقع جنگ و بحران زیستمحیطی آینده سوریه را نابود کرده است.