نژادها در آمریکا
نژادپرستی کمتر، شکاف نژادی بیشتر
ترجمه: جواد طهماسبی-وقتی درک چاوین در یک شب گرم و ابری در تقاطع خیابانهای شیکاگو و سیوهشتم در شهر مینیاپولیس زانویش را بر گردن جرج فلوید فشرد کسی آن صحنه را غیرعادی تصور نمیکرد. خود آقای فلوید که سابقه دستگیری در گذشته داشت هم آن را عادی میدانست. آقای چاوین هم دوبار سابقه احضار به گروه انتظامی و 18 شکایت علیه خود را داشت. موضوع در آمریکا هم غیرعادی نبود. جایی که پلیس هر سال هزار نفر را به قتل میرساند و سهچهارم از قربانیان برخلاف آقای فلوید مسلح هستند. اگر از دیدگاه نژادها بنگریم تعداد جانباختگان سفیدپوست از هر نژاد دیگری بیشتر است. اما احتمال قتل سیاهپوستان که 13 درصد جمعیت را تشکیل میدهند به دست پلیس دو برابر است. این احتمال و همچنین احتمال بروز دیگر حوادث ناگوار برای آفریقایی-آمریکاییهای فقیر به شدت بالا میرود. متاسفانه کسی تعجب نمیکند که ببیند زانوی یک نفر بر گلوی یک آفریقایی-آمریکایی فشرده میشود. اما واکنشها به این قتل یک تکانه شدید ایجاد کرد. فیلمی که یکی از عابران از مرگ جرج فلوید گرفت آتش بزرگترین اعتراضات مدنی در تاریخ آمریکا را شعلهور ساخت. حدود 20 میلیون آمریکایی محدودیتهای کووید 19 را نادیده گرفتند و به خیابانها ریختند. حدود 7750 اعتراض در بیش از 2440 مکان در ایالات مختلف برگزار شد. اعتراضات با شعار «زندگی سیاهان مهم است» از آمریکا فراتر رفت و به برزیل، فرانسه، ژاپن، نیوزیلند و دیگر کشورها کشیده شد. شرکتهای سراسر جهان از خود میپرسند که آیا در جریانهای استخدام، خرید و فروش نقشی در تداوم نژادپرستی ایفا میکنند؟ با گذشت یک سال از آن ماجرا هنوز در انگلستان، جایی که فقط سه درصد سیاهپوست دارد، بازیکنان لیگ برتر قبل از هر بازی زانو میزنند. این حرکت در رسانههای 188 کشور دیگر به نمایش گذاشته میشود. بنابراین تکاپوی آمریکا برای مقابله با نژادپرستی به شکلگیری دیگر جوامع کمک میکند. تصویر مرد سفیدپوستی با یونیفورمی که شعار «محافظت با شجاعت، خدمت با عشق» بر روی آن نقش بسته است در حالی که زانویش را بر گردن مردی سیاهپوست میگذارد بدترین نمایش از گذشته آمریکاست و علت مرگ آقای فلوید را بر همگان آشکار میسازد. خشونت پلیس و فقر بخشی از این علت هستند اما باید نژادپرستی را مقصر اصلی دانست. هیات منصفهای که پس از یک محاکمه کوتاه در 21 آوریل آقای چاوین را در قتل گناهکار اعلام کرد خود این موضوع را میپذیرد. به گفته ادی کلود از دانشگاه پرینستون، برای بسیاری از
آفریقایی-آمریکاییها تماشای ویدئوهای قتل به همراه مشاهده سیاستهای نژادپرستانه همانند غرق شدن در جریان عادی اخبار است. او در کتاب «شروع دوباره» که پس از اعتراضات درباره جیمز بالدوین به نگارش درآمد مینویسد من واقعاً هیچگاه عمیقاً به عبارت «ایالات متحده» باور نداشتهام. همیشه امیدوار بودم روزی سفیدپوستان این دیدگاه خودمهمبینی را کنار بگذارند. اما اگر متوجه شوید که همین بارقه امید کمرنگ میشود و شما باور کنید که سفیدپوستان هیچگاه عوض نمیشوند و بهرغم تمام تلاشها کشور همچنان در مسیر گذشته پیش میرود چه خواهید کرد؟ غرق شدن در اخبار باعث میشود شما تحولات مثبت عمیق در دیدگاههای نژادی در آمریکا را که در نسل گذشته اتفاق افتادهاند نبینید. این تحول خود را در خشم بزرگ عمومی علیه قتل آقای فلوید به رخ کشید. به دنبال آن بود که حکم نادر محکومیت پلیس صادر شد. هنگامی که بیل کلینتون به ریاستجمهوری رسید اکثر آمریکاییان با ازدواج بیننژادی مخالف بودند. سینتیا دانکن (Cynthia Duncan) جامعهشناسی که در دهه 1990 در دلتای میسیسیپی کار میکرد متوجه شد وقتی سیاهپوستان میخواهند درباره سفیدپوستی که نژادپرست نیست صحبت کنند از جمله «او با من مثل آدم رفتار کرد» استفاده میکردند. آنها این جمله را تکرار میکردند تا تاکید کنند آن برخورد تا چه اندازه برایشان نادر و قابل توجه بوده است. این مشاهده 30 سال پس از تصویب قانون حقوق مدنی و قانون حق رای انجام شد. اکنون پس از گذشت 30 سال دیگر 90 درصد آمریکاییان با ازدواج بیننژادی موافقاند. دیگر نمیتوان تفاوتها در دیدگاههای نژادی را به سادگی اندازه گرفت چون وقتی افراد میفهمند تعصبات دیگر مورد قبول عامه نیستند تمایلی به پذیرش آنها پیدا نمیکنند. با این حال تغییر رفتارها نشان میدهد تحول در دیدگاهها واقعی است و فقط آن چیزی نیست که افراد در نظرسنجیها بیان میکنند. هماکنون بیش از 10 درصد از نوزادانی که در آمریکا متولد میشوند نژادی دوگانه دارند. بررسی دادههای اپلیکیشنهای زوجیابی نیز نشان میدهد از هر سه زوج دو نفر از نژادهای متفاوت هستند. این نشانهای از یک تحول جمعیتشناسی است. از سال 2019 جمعیت کودکان سفیدپوست آمریکا روندی کاهشی داشته است. نظر آفریقایی-آمریکاییها اهمیت زیادی دارد. آنها میگویند تبعیض نژادی در مقایسه با گذشته کمتر است. در سال 1985 سهچهارم از آفریقایی-آمریکاییها عقیده داشتند مشاغل بهتر، دستمزدهای بالاتر و خانههای مجللتر سفیدپوستان محصول تبعیض نژادی هستند. در سال 2012 کمتر از نیمی از آنها چنین عقیدهای داشتند (هرچند پس از انتخاب دونالد ترامپ به ریاستجمهوری تعداد آنها دوباره رو به افزایش گذاشت). با وجود این، هنوز در نظرسنجیهای گالوپ، نژادپرستی در میان عموم از موضوعات سلامت، فقر، جنایت، محیط زیست یا امنیت ملی اهمیت بیشتری دارد. اما چگونه میشود که نژادپرستی کمتر شد اما نگرانیها درباره گسترش نژادپرستی شدت گرفت؟ و اگر نژادپرستی واقعاً رو به افول است چرا بسیاری از آفریقایی-آمریکاییها هنوز درگیر آن هستند؟ نژادپرستی و آگاهی از نژادپرستی با یکدیگر ارتباط دارند اما دو موضوع مجزا هستند. گاهی اوقات اینها در دو جهت مخالف حرکت میکنند. تا یک قرن پس از لغو بردهبرداری رنگینپوستان جنوب آمریکا حق رای نداشتند اما سفیدپوستان آنجا ادعا میکردند که نهتنها نژادپرست نیستند، بلکه بهتر از همتایان خود در شمال، آفریقایی-آمریکاییها را درک میکنند. به همین ترتیب، بسیاری از سفیدپوستان که در زمان شیوع گسترده نژادپرستی از آن بیاطلاع بودند اکنون آگاهی بیشتری از آن دارند. به همین دلیل است که اعتراضات پس از قتل آقای فلوید به سرعت پخش شد. از زمان ریاستجمهوری باراک اوباما در سال 2008، سفیدپوستان چپگرای آمریکایی آن چیزی را تجربه میکنند که مت ایگلسیاس خبرنگار آن را بیداری بزرگ در امر نژادپرستی مینامد. آر.تی ریباک شهردار سابق مینیاپولیس آن را واقعیتدرمانی نامید. جنبش الهامگرفته از ترامپ که اعلام کرد اولین رئیسجمهور آمریکا یک خارجی بود؛ قتل فردی گری در بالتیمور و اریک گارنر در نیویورک؛ قتل عام در کلیسای سیاهپوستان در کارولینای جنوبی همگی باعث شدند مردم بفهمند که نژادپرستی از آنچه فکر میکردند گستردهتر است. در آن زمان بود که ترامپ به ریاستجمهوری رسید. میزان سفیدپوستانی که عقیده داشتند سیاهپوستان به دلیل تبعیض نژادی مشاغل پستتر، درآمد کمتر و خانههای نامناسبتر دارند بالا رفت. ظرف شش سال تعداد سفیدپوستانی که عقیده داشتند دولت نباید هیچ امتیاز خاصی به سیاهپوستان آمریکایی بدهد به میزان یکسوم کاهش یافت. در سالی که باراک اوباما به ریاستجمهوری رسید نیمی از سفیدپوستان آمریکایی بر این باور بودند که تفاوتهای درآمدی و ثروت در میان نژادها صرفاً محصول خواست خود آنهاست. این سهم در سال 2018 تا 15 درصد پایین آمد. اکنون در نظرسنجیها، پاسخدهندگان سیاهپوست بیشتر از سفیدپوستان آفریقایی-آمریکاییها را به خاطر شرایطشان مقصر میدانند. درک نژاد و نژادپرستی در آمریکا به درک مجموعهای از شرایط نیاز دارد. ناامیدی از کندی پیشرفتها خود میتواند نشانهای از بهبود اوضاع باشد. دیدگاههای نژادی متحول شدهاند اما سفیدپوستان و سیاهپوستان آمریکا درست به همان اندازه دوران جیمز براون و جان دنور از یکدیگر جدا هستند. سابقه آمریکا در دموکراسی چندنژادی به کمتر از نصف دوران عمر یک انسان میرسد. آمریکا ماوای بزرگترین طبقه متوسط سیاهپوست در جهان است اما همزمان بزرگترین طبقه محروم سیاهپوست را نیز دارد که از دهه 1960 تاکنون هیچ پیشرفت اقتصادی نداشتهاند. هرگاه درباره نژادها چیزی نوشته میشود افکار به سمت آفریقایی-آمریکاییها، لاتینتبارها و آسیاییها میچرخند اما اکنون سفیدپوستان روزبهروز بیشتر از این حقیقت آگاه میشوند که آنها نیز یک نژاد هستند. در یک دموکراسی چندنژادی، تاکید بر نژاد میتواند نسخهای برای رقابت با مجموع صفر بر سر منابع عمومی باشد. شاید به همین دلیل است که دولت فرانسه عمدتاً گردآوری دادههای نژادی را ممنوع میکند اما نادیده گرفتن موضوع به تداوم نابرابری نژادی میانجامد. جیمز بالدوین در سال 1967 در میان ناامیدیهای حاصل از خشونتهای نژادپرستانه نوشت که از سیاهپوستان آمریکا میخواهد «کاری بیسابقه انجام دهند: ما باید خودمان را بیافرینیم بدون آنکه نیاز به خلق دشمن داشته باشیم». اکنون وظیفه آمریکا آن است که سیاستهای چندنژادی تدوین کند بدون آنکه گروهها را در برابر یکدیگر قرار دهد. هیچ دموکراسی بزرگ و ثروتمندی به اندازه آمریکای کنونی چندنژادی نیست اما به زودی تعداد زیادی از این کشورها خواهیم داشت. بنابراین آمریکا یکبار دیگر زمین آزمایش برای یک فرآیند دموکراتیک بزرگ خواهد بود. اولین کار در این آزمایش آن است که بفهمیم چرا زانوی چاوین بر گردن فلوید قرار گرفت و نه برعکس.
منبع : اکونومیست