کووید 19 در 2020
سالی که همه چیز تغییر کرد
ترجمه: جواد طهماسبی- وارن هاردینگ کارزار انتخابات ریاستجمهوری 1920 را حول کلمه جدید خودش «عادی بودن» (Normalcy) برپا کرد. این کلمه پاسخی به تمایل شدید آمریکاییها برای فراموش کردن وحشت جنگ جهانی اول و آنفلوآنزای اسپانیایی و بازگشت به قطعیات عصر طلایی قلمداد میشد. اما به جای برگزیدن «عادی بودن» هاردینگ، دهههای قرن 20 به ملغمهای از شگفتیهای هنری، صنعتی و اجتماعی آیندهنگرانه و خطرپذیر تبدیل شدند. جنگ را میتوان با فقدان محدودیت در عصر موسیقی جاز ارتباط داد. همهگیری کرونا که شش برابر جنگ برای آمریکاییها تفاوت داشت باعث شد به جاماندگان اشتهای سیریناپذیری برای زندگی سریع در دهه 1920 پیدا کنند. همان روحیه در دهه 2020 جریان مییابد. مقیاس بزرگ آلام و رنجهای ناشی از کووید 19، نابرابریها و خطراتی که همهگیری برملا ساخت و چشمانداز نویدبخش نوآوریها عواملی هستند که باعث میشوند سال 2020 به عنوان سالی که همهچیز در آن تغییر کرد در اذهان جهانیان باقی بماند.
همهگیری کرونا از جمله رویدادهایی است که هر صد سال یکبار رخ میدهند. ویروس سارس-کو-2 (SARS-COV-2) عامل بیماری کووید 19 در بیش از 70 میلیون نفر مشاهده شد و 500 میلیون نفر یا بیشتر نیز مبتلایانی بودند که هیچگاه تشخیص داده نشدند. این ویروس 6 /1 میلیون مرگ ثبتشده و صدها هزار مرگ ثبتنشده به همراه آورد. میلیونها نفر از بازماندگان با خستگی و ناخوشی برجایمانده از ابتلای درازمدت به کووید 19 دستوپنجه نرم میکنند. تولید اقتصادی جهان حداقل هفت درصد کمتر از میزانی است که بدون همهگیری بهدست میآمد. این بزرگترین افت از زمان جنگ جهانی دوم بهشمار میرود اما از خاکسترهای آن رنج و تلفات این حس برمیخیزد که زندگی چیزی برای انباشتن نیست بلکه باید آن را زیست.
دلیل دیگر انتظار (یا حداقل امید) برای تغییر آن است که کووید 19 یک هشدار بود. 80 میلیون حیوانی که هر سال به خاطر تهیه غذا یا پوستشان سلاخی میشوند بوتههای آزمایشگاهی برای ویروسها و باکتریهایی هستند که هر چند دهه به عامل بیماریزای کشندهای برای انسانها تبدیل میشوند. امسال نوبت بروز چنین رویدادی بود که هزینهای نجومی برجای گذاشت. آسمان آبی و صافی که پس از تعطیلیهای قرنطینهای پدیدار شد نشانهای قدرتمند از آن بود که چگونه کووید 19 بحرانی سریع در درون یک بحران آهسته بود. این دو بحران از جهاتی به یکدیگر شباهت دارند. تغییرات اقلیمی همانند ویروس کرونا هستند که نمیتوان آن را انکار کرد؛ آسیبهای آن جهانگستر هستند و اگر اکنون از آن غفلت شود هزینههای مقابله با آن در آینده چندین برابر خواهد شد.
دلیل سوم انتظار برای تغییر آن است که همهگیری وجود بیعدالتی را به رخ کشید. کودکان از درسها عقب و بسیاری از آنها گرسنه ماندند. فارغالتحصیلان مدارس و دانشگاهها یکبار دیگر شاهد آن بودند که چشمانداز پیش رویشان تیره میشود. افراد از تمام گروههای سنی انزوا یا خشونت را در خانهها تجربه کردند. کارگران مهاجر آواره شدند یا به روستاهایشان بازگشتند در حالی که بیماری را با خود انتقال میدادند. نژادهای مختلف میزان متفاوتی از رنج را تحمل کردند. احتمال مرگ یک آمریکایی لاتینتبار 40ساله به خاطر ابتلا به کووید 19، 12 برابر احتمال مرگ یک آمریکایی سفیدپوست با همان سن و به همان دلیل است. در سائوپائولو، احتمال مرگ برزیلیهای سیاهپوست زیر 20 سال دو برابر احتمال مرگ همتایان سفیدپوست خود بود.
در حالی که جهان خود را با وضعیت جدید سازگار میساخت بخشی از این نابرابریها تشدید شدند. مطالعات نشان میدهند حدود 60 درصد از مشاغل دارای دستمزد بیش از 100 هزار دلار را میتوان از منزل انجام داد اما این درصد برای مشاغل با دستمزد کمتر از 40 هزار دلار به 10 میرسد. با اوجگیری نرخ بیکاری در سال جاری، شاخص MSCI بورسهای جهان 11 درصد بالا رفت. سازمان ملل پیشبینی میکند که در بدترین سناریو بیش از 200 میلیون نفر از جمعیت جهان به کام فقر مطلق کشیده میشوند. خودکامگان و ظالمان بالقوهای که از ویروس برای افزایش اعمال قدرت سوءاستفاده میکنند این آسیب را چند برابر میسازند.
شاید به همین دلیل است که در گذشته همهگیریها به ناآرامی اجتماعی منجر میشدند. مطالعه صندوق بینالمللی پول در مورد 133 کشور بین سالهای 2001 و 2018 نشان داد ناآرامیها حدود 14 ماه پس از پیدایش بیماری ظهور میکنند و پس از 24 ماه به اوج میرسند. هرچه نابرابری در یک جامعه بیشتر باشد ناآرامیها شدیدتر خواهند بود. در واقع، صندوق بینالمللی پول نسبت به پیدایش یک چرخه شرارت هشدار میدهد. چرخهای که در آن اعتراضات سختیها و مشقتهای زندگی را افزایش میدهند و آنها به نوبه خود عامل بروز اعتراضات بیشتر میشوند.
خوشبختانه کووید 19 صرفاً نیاز به تغییر را به رخ نمیکشد بلکه مسیر رو به جلو را هم نشان میدهد. این بیماری تا حدودی در نقش موتور نوآوری عمل میکند. در تعطیلیهای قرنطینهای، سهم تجارت الکترونیکی از کل خردهفروشیهای آمریکا ظرف هشت هفته به اندازه پنج سال قبل از آن رشد کرد. کار در منزل تعداد سفرها در مترو نیویورک را 90 درصد کاهش داد. کسبوکارهایی از قبیل همین نشریه اکونومیست در یک شب از اتاقهای اضافه منازل یا آشپزخانهها اداره شدند. امری که در حالت عادی تحقق آن چندین سال طول میکشید.
این اخلال هنوز در دوران طفولیت خویش است. همهگیری ثابت کرد تغییر حتی در محافظهکارانهترین صنایع -از قبیل مراقبتهای پزشکی- امکانپذیر است. نوآوری که به خاطر سرمایه ارزان و فناوریهایی مانند هوش مصنوعی و رایانش کوانتومی تقویت شده است صنایع را یکی پس از دیگری درمینوردد. به عنوان مثال، در 40 سال گذشته، سرعت رشد هزینه کالجها و دانشگاههای آمریکا پنج برابر رشد بهای مصرفکننده بوده است. این در حالی است که تدریس تحول زیادی داشت. بنابراین حوزه تحصیل برای اخلالگران وسوسهانگیز جلوه میکند. پیشرفتهای بیشتر فناوری در حوزههای منابع تجدیدپذیر انرژی، شبکههای هوشمند و باتریهای ذخیرهای را میتوان گامهایی حیاتی در جهت جایگزینسازی سوختهای فسیلی دانست. علاوه بر این، ویروس کرونا بینشی عمیق درباره چگونگی برخورد جوامع با مقوله دانش را آشکار ساخت. به عنوان نمونه توجه کنید که چگونه دانشمندان چینی موفق شدند ظرف چند هفته توالی ژن ویروس سارس-کو- 2 را کشف کنند و در اختیار جهانیان قرار دهند. واکسنهای جدیدی که در نتیجه این یافتهها ساخته میشوند فقط یک گام از این پیشرفتهای برقآسایی هستند که نشان میدهند ویروس از کجا آمد؟ اثرگذاری آن چگونه است؟ چگونه جان انسان را میگیرد؟ و چه چیز ممکن است آن را درمان کند. این یک نمونه عینی از دستاوردهای علم است. در زمانی که توطئهها به طرز وحشیانهای پیش میروند اینگونه پژوهشها ضربهای بر پیکر مدعیان همهچیزدان و متعصبان در نظامهای دیکتاتوری و دموکراسی بهشمار میرود. کسانی که شواهد اثبات یک ادعا را با هویت فردی که آن را مطرح میسازد یکی میدانند.
در پایان، همهگیری به پیدایش دولتهای نوآور منجر شد. چه آنهایی که توانایی مالی دارند و چه کشورهای فقیری مانند برزیل با هزینهکرد بیش از 10 تریلیون دلار برای مقابله با کووید19، نابرابریها را تعدیل ساختند. این هزینهکرد سه برابر پولی بود که در دوران بحران مالی خرج شد. در نتیجه این اقدامات شهروندان انتظارات خود را از آنچه دولتها میتوانند برایشان انجام دهند، بازتنظیم میکنند.
اکثر مردم در دوران قرنطینه از خود پرسیدند چه چیز در زندگی بیشترین اهمیت را دارد. دولتها باید از این پرسش الهام بگیرند و بر سیاستهایی متمرکز شوند که کرامت فردی، اتکای به خود و غرور مدنی را تقویت میکنند. آنها باید رفاه و تحصیل را در قالبی جدید بیاورند و نقاط تمرکز قدرتهای انحصاری را بهدست گیرند تا دروازههای جدیدی را به روی شهروندان بگشایند. فلاکت این سال طاعونزده نقاط مثبتی نیز دارد. این نقاط باید حاوی یک قرارداد جدید اجتماعی متناسب با قرن 21 باشند.
منبع : اکونومیست