عظمت دوباره اروپا
توجه دوباره به شرکتها
وقتی امانوئل ماکرون برای اولین بار در سال 2008 در سمت بانکدار حوزه ادغام و تملیک در روث چایلد (Roth child) پاریس مشغول به کار شد متخصصان آن حوزه علاقهای به او نشان ندادند. یکی از همکاران سابق او در مصاحبهای با فایننشالتایمز گفت ماکرون حتی نمیدانست EBITDA (مقیاس سودآوری شرکتها) چیست.
وقتی امانوئل ماکرون برای اولین بار در سال 2008 در سمت بانکدار حوزه ادغام و تملیک در روث چایلد (Roth child) پاریس مشغول به کار شد متخصصان آن حوزه علاقهای به او نشان ندادند. یکی از همکاران سابق او در مصاحبهای با فایننشالتایمز گفت ماکرون حتی نمیدانست EBITDA (مقیاس سودآوری شرکتها) چیست. با این حال آقای ماکرون ایدههایی را در ذهن داشت و آنها را به عمل گذاشت. چهار سال بعد او شرکت نستله را قانع ساخت تا 12 میلیارد دلار برای خرید کسب و کار مواد غذایی پفایزر (Pfizer) هزینه کند.
اکنون که ماکرون به سمت ریاستجمهوری فرانسه رسیده است تلاش میکند که بزرگترین ایده را در کسب و کار اروپا تحقق بخشد: خلق قهرمانان قارهای که قادر باشند شرکتهای آمریکایی و چینی را تملیک کنند. این رسالت جاهطلبانه میتواند بسیار ناامیدکننده هم باشد.
آقای ماکرون این ایده را در ماه سپتامیر در سوربن پاریس مطرح کرد و وعده داد «اروپا را از نو بنیان گذارد» و «قدرت پولی و صنعتی» آن را تقویت کند. در همان روز بنگاه حمل و نقل فرانسوی آلستوم با ادغام با شاخه حمل و نقل زیمنس رقیب آلمانیاش موافقت کرد. ترکیب این دو شرکت فروشی معادل 18 میلیارد دلار خواهد داشت که آن را پس از CRRC در مقام دوم قرار میدهد. CRRC یک غول بزرگ دولتی چینی است که لوکوموتیوهایش را در سراسر جهان به فروش میرساند. جری کاسر رئیس زیمنس اعلام کرد ایده اروپایی خلق یک قهرمان اروپایی در حال تحقق یافتن است. بر چسب «قهرمان اروپایی» به نوعی اغراق و زیادهروی است اما بسیاری از مدیران را به هیجان میآورد. طبق شرکت دادهای دیلاجیک (Dealogic) در سالهای 2000 و 2005 و پس از تشکیل بازار مشترک و پیدایش یورو موج عظیمی از قراردادهای ادغام و تملیک در داخل اروپا به راه افتاد که حدود 31 درصد از کل قراردادهای جهانی در این زمینه را تشکیل داده بود. برخی از این قراردادها را دولتها هدایت میکردند. پیدایش شرکت تولیدکننده هواپیما EADS (ایرباس کنونی) در سال 2000 یکی از این نمونههاست. هدایت برخی دیگر از قراردادها را نیز سرمایهگذاران بر عهده داشتند که از آن میان میتوان به قرارداد خرید مانسمان از سوی ودافون و تشکیل یک غول تولیدکننده تلفن همراه در همان سال اشاره کرد. رشته مشترک همه اینها وجود یک بازار بزرگ داخلی بود که به بنگاههای اروپایی مزیت صرفه حاصل از مقیاس میداد؛ یعنی همان مزیتی که بنگاههای اروپایی از آن بهرهمند بودند.
بحران درازمدت اروپا که با اوجگیری بازدهی اوراق قرضه در سال 2010 آغاز شد (و خوشبختانه در زمان آغاز ریاستجمهوری ماکرون به پایان رسید) تمایل برای ترکیب شدن شرکتها را سرکوب کرد. سال گذشته قراردادهای ادغام و تملیک در داخل اروپا فقط 12 درصد از کل قراردادهای جهانی را در این زمینه تشکیل میدادند. شرکتهای اروپایی که در مورد ثبات یورو نگران بودند و رشد سریع اقتصادهای نوظهور آنها را تحت تاثیر قرار داده بود تصمیم گرفتند در جاهای دیگر سرمایهگذاری کنند. همزمان شرکتهای چینی و آمریکایی با انعقاد قرارداد و تلاش برای گسترش بیشتر توانستند در بازارهای داخلی خود بزرگ و بزرگتر شوند.
متاسفانه اروپا غولهای بزرگ فناوری مانند آمازون یا علیبابا ندارد اما رویههای کنونی ادغام و تملیک نشان میدهد حتی بنگاههای قدیمی منطقه نسبتاً کوچک هستند.
بزرگی بنگاه بورسی اروپایی میانه 78 درصد بزرگی یک همتای آمریکایی است. این ارقام با استفاده از دادههای بلومبرگ و شاخصی ترکیبی از سودآوری، ارزش دفتری و ارزش بازاری برای اندازهگیری اندازه شرکت در میان 500 شرکت برتر هر منطقه جغرافیایی به دست آمدهاند. اگر بریتانیا و سوئیس که شرکتهای بزرگ زیادی دارند یا در اتحادیه اروپا نیستند یا به زودی از آن خارج میشوند را کنار بگذاریم آنگاه بزرگی بنگاه میانه اروپایی معادل 48 درصد همتای آمریکاییاش خواهد بود. بنگاههای چینی تقریباً توانستهاند عقبافتادگی خود را جبران کنند. اندازه شرکت میانه در بورس چین 94 درصد اندازه همتای اروپاییاش است و با گذشت چند سال احتمالاً از همتای اروپایی خود بزرگتر خواهد شد.
در برخی صنایع از جمله رسانهها، دفاع، بانکداری و خودروسازی اروپا عقبماندگی زیادی دارد. به عنوان مثال پژو به اندازه یکسوم محصولات جنرالموتورز خودرو تولید میکند و شرکت رسانهای آلمانی پروسیبنست (ProseibenSat) فروشی کمتر از یکدهم فروش دیزنی دارد. اندازه اریکسون کمتر از نصف اندازه شرکت مخابراتی چینی هواوی است. اندازه همه چیز نیست اما فقدان بزرگی و بالا بودن هزینههای عملیاتی در بسیاری از کشورهای متوسط کمک میکند بفهمیم چرا بازگشت سهام مالکانه در شرکتهای اروپایی (9 درصد) از شرکتهای آمریکایی (13 درصد) و چینی (10 درصد) پایینتر است.
آقای ماکرون که قصد دارد اندازه و مقیاس را بزرگتر سازد مجبور میشود سیاست درهای باز در پیش گیرد. سودها رو به افزایش است و مدیران جسورتر میشوند. از سوی دیگر، حضور شکارچیان چینی و آمریکایی حس اضطرار کارها را تشدید میسازد. علاوه بر این، با گذشت زمان امکان دارد اروپا از طریق هماهنگسازی مالیات شرکتی و تقویت اتحادیه بانکی خود درصدد استحکام بیشتر بازار واحد برآید. همه این موارد باعث میشود احتمال تشکیل قراردادهای دروناروپایی بالاتر برود. با این حال دو مانع بر سر راه وجود دارد. اولین مورد احساسات ملیگرایانه است. سهامدار کنترلکننده ترکیب آلستوم-زیمنس آلمانی است اما ادارات مرکزی این شرکت در فرانسه خواهند بود. همگان دعا میکنند این توافق سست موثر واقع شود.
در سایر نقاط اروپا کمتر نشانهای از اتحاد به چشم میخورد. بنگاه ایتالیایی آتلانتیا که بزرگترین اپراتور عوارض جادهای جهان است برای خرید شرکت اسپانیایی آبرتیس 34 میلیارد دلار پیشنهاد داده است اما همزمان بنگاه اسپانیایی ACS با پشتیبانی دولت اسپانیا پیشنهاد مشابهی را مطرح کرد. وینسنت بالور میلیاردر صاحب شرکت رسانهای فرانسوی ویوندی (Vivendi) قصد دارد قدرت خود را در سطح قاره اروپا گسترش دهد و به این منظور تلاش میکند با خرید سهام تلهکام ایتالیا و میدیاست (متعلق به آقای برلوسکونی نخستوزیر سابق) راه خود را به کشور ایتالیا باز کند. آقای بالور در این راه با دیواری از مقررات و مخالفتهای سیاسی روبهرو شده است.
کسب رضایت مردم و سهامداران
مانع دوم کسب رضایت سهامداران است. قراردادهای دروناروپا مخاطرات زیادی دارند. از 100 مورد پیشنهاد بزرگ 30 مورد به خاطر مخالفتهای سیاسی به فرجام نرسید. بنگاهها برای پرداخت اولیه قراردادها باید هزینههایشان را کاهش دهند اما این کار ممکن است به دلایل سیاسی دشوار یا غیرممکن باشد. به عنوان مثال ماکرون در سال 2015 زمانی که وزیر دارایی بود از اتحاد دو شرکت فنلاندی نوکیا و فرانسوی آلکاتل تولیدکنندگان تجهیزات مخابراتی حمایت کرد اما امروز کاهش مشاغل در فرانسه به خاطر این قرارداد خشم او را برانگیخته است. قوانین آنتیتراست در آمریکا آسانترند و بنگاههای آمریکایی میتوانند با تشکیل انحصار منافع بیشتری به سهامداران برسانند (نه مصرفکنندگان). اما مقرراتگذاران اروپایی (به درستی) سختگیرانهترند و بنابراین تصویب قراردادهایی که سودهای بادآورده را نصیب سرمایهگذاران میکند در اروپا بسیار دشوار است.
آقای ماکرون به طور غریزی درست عمل میکند. مدتهای زیادی است که بنگاههای اروپایی جایگاه خود را در صدر جداول تجارت جهانی از دست دادهاند. اما اگرچه آرزوی تشکیل مجموعه جدیدی از قهرمانان اروپایی از دیدگاه نظری مطلوب جلوه میکند، این ایده از لحاظ علمی بسیار دشوار خواهد بود.