یک گام رو به جلو
ارزیابی هدف و کارکرد بازار توافقی ارز در گفتوگو با سیدکمال سیدعلی
راهاندازی بازار ارز تجاری یا توافقی اگرچه با افزایش قابل توجه قیمت و ایجاد نااطمینانی در بازار همراه بوده است اما با استقبال برخی تحلیلگران و فعالان اقتصادی هم مواجه شده. اگرچه به نظر میرسد این اقدام نه از سر انتخاب که ناگزیر بوده اما به گفته سیدکمال سیدعلی، معاون ارزی اسبق بانک مرکزی، یک گام رو به جلو است و باعث میشود رانت کمتری توزیع شود و فساد کمتری شکل بگیرد. او معتقد است برای سنجش کارایی بازار باید صبر کرد و منتظر ماند تا میزان مداخله بانک مرکزی در آن مشخص شود.
♦♦♦
بانک مرکزی سرانجام با هدف تکنرخی کردن ارز بازار ارز توافقی را راهاندازی کرد. فکر میکنید با توجه به تجربههای قبلی یکسانسازی نرخ ارز در برنامه بتواند بازار موفقی باشد؟
ابتدا لازم است به این نکته اشاره کنم که تکنرخی کردن ارز با آنچه گفته میشود قرار است یکسانسازی نرخ صورت بگیرد، متفاوت است. به نظر من با توجه به الزامات بسیاری که یکسانسازی نرخ ارز دارد، امکان تحقق آن در حال حاضر اساساً ممکن نیست. برای مثال اولین الزام، برداشتن هرگونه محدودیت ارزی است که در حال حاضر اصلاً محقق نمیشود. الزام بعدی برداشتن تخصیص ارز است که ممکن نیست. الزام بعدی فروش ارز به صورت آزاد در مقابل دریافت ریال است، یعنی هر فردی بتواند با مراجعه به بانک ریال بدهد و در مقابل ارز دریافت کند که این الزام هم قابل تحقق نیست؛ یعنی مبانی یکسانسازی قیمت ارز اتفاق نمیافتد.
اما آنچه امروز با راهاندازی بازار توافقی ارز در حال رخ دادن است و بانک مرکزی اعلام میکند به دنبال تکنرخی کردن ارز است، در واقع گامی در مسیر کاهش رانت است. یعنی به این شکل رانتی که میتواند به دلیل تخصیص ارز به واردکننده برسد کاهش پیدا میکند. با راهاندازی بازار توافقی، نرخ ارز در این بازار تقریباً 20 درصد نسبت به نرخ سابق در سامانه نیما افزایش پیدا کرده است. این افزایش باعث میشود رانت کمتری توزیع شود، چون همه میدانیم که هر کالایی که وارد میشود، ولو با ارز نیمایی، در نهایت در بازار به نرخ ارز آزاد به فروش میرسد. افزایش نرخ ارز در بازار توافقی باعث نزدیکتر شدن آن به نرخ بازار آزاد است و هرقدر که این فاصله کاهش یابد، رانت کمتری توزیع میشود. هرچقدر هم که این فاصله بزرگتر باشد، کار دولت و نظام حکمرانی اقتصادی سختتر میشود. یکی دیگر از اهدافی که با افزایش نرخ ارز در بازار توافقی دنبال میشود، افزایش صادرات است؛ یعنی تلاش سیاستگذار بر این است که صادرات بیشتر شود چون انگیزه بیشتری دارند. در واقع این اتفاق میافتد که شرکتهای صادرکننده کالا درآمد بیشتری به دست میآورند. در نظر داشته باشید که همین افزایش 20درصدی نرخ در بازار توافقی نسبت به گذشته، عدد درشتی است که موجب افزایش سودآوری این شرکتها میشود. حضور برخی از این شرکتهای صادرکننده در بورس هم موجب رونق این بازار میشود.
یکی از مزایای دیگر راهاندازی بازار ارز توافقی، شکلگیری ارتباط واقعی صادرکننده و واردکننده است. در گذشته به این شکل بود که فعال اقتصادی باید دنبال صرافی میگشت و صرافی دنبال ارز و درنهایت هم مشخص نبود که این وسط چقدر زیرمیزی ردوبدل میشود و صرافی چقدر از واردکننده میگیرد تا ارز صادرکننده را به او بدهد و نرخ درست مبادله ارز در گذشته مشخص نبود. چون رانت موجود باعث میشد توافقها خارج از سامانه و بیشتر از نرخ اعلامی باشد. اما در بازار ارز توافقی یک تغییر ساختار از صرافی به بخش بینالملل نظام بانکی و بانک مرکزی است. یعنی مشتری ارز را در بازار عرضه میکند و قیمت میگذارد، وقتی پذیرش شد، شخص دیگری در این مبادله دخیل نیست. اینجا عمدتاً بخش بینالملل بانکها وارد کار میشوند. انگیزه صادرکنندگان برای توسعه صادرات و افزایش عرضه ارز در بازار هم بیشتر شده است چون همانطور که اشاره کردم قبلاً در مقایسه با امروز 20 درصد زیر قیمت ارز خود را باید میفروختند و حالا شرایط برای آنها بسیار بهتر شده است.
اما در حال حاضر و با توجه به اینکه بازار تازه راه افتاده است، ابهاماتی هم دارد که باید مورد توجه قرار گیرد. برای مثال فعلاً تکلیف شکل و میزان مداخله بانک مرکزی در بازار مشخص نیست. یعنی نمیدانیم که آیا بانک مرکزی میخواهد مستقیم دخالت کند یا بهطور غیرمستقیم و فقط با نظارت و رصد در بازار حضور خواهد داشت. چون ممکن است در نهایت به دلیل تحریم یا اتفاقاتی که در بازارها رخ میدهد، مثلاً ارز پتروشیمیها برای عرضه بسیار کم شود و اینجا تقاضا با تنگنا مواجه میشود و باید مشخص شود آیا بانک مرکزی اینجا وارد عرضه عمده ارز میشود یا خیر. از طرفی در بازار خدمات هم فعلاً ابهاماتی وجود دارد و برخی بنگاهها مثلاً شرکتهای هواپیمایی دچار سردرگمی هستند و نمیدانند باید با چه نرخی بلیت بفروشند، چون تغییر قیمت فعلاً زیاد است. ضمن اینکه فعلاً دامنه سهدرصدی در نظر گرفته شده که میتواند برای مبادله خدمات قابل توجه باشد و نمیداند اگر امروز با این نرخ بفروشد، میتواند فردا از بازار همان مقدار ارز بخرد یا خیر.
کشف قیمت یکی از عمدهترین مسائلی است که در بازار توافقی میتواند رخ دهد. اما کشف قیمت ارز زمانی صورت میگیرد که بازار عمق داشته باشد، یعنی تعداد بسیار زیادی صادرکننده با تعداد بسیار زیادی واردکننده بتوانند بدون دخالت بانک مرکزی با هم وارد مذاکره و چانهزنی و مبادله شوند. اما هنوز چنین شرایطی در بازار فراهم نیست. بانک مرکزی هم کاملاً مترصد این است که نرخ ارز چقدر بالا میرود و کجا باید ورود پیدا کند که بتواند نرخ را مدیریت کند و سقف افزایشها به کجا میرسد. همچنین بهطور مشخص در مورد کارمزدها هنوز حرفی زده نشده و چیزی بهطور شفاف اعلام نشده است.
ابهام دیگری که در مورد بازار وجود دارد، برآورد بار تورمی افزایش 20درصدی قیمت ارز و تبعات آن در زندگی مردم است. یعنی بانک مرکزی باید برآوردی داشته باشد که این افزایش نرخ ارز تا چه اندازه در افزایش سطح عمومی قیمتها اثرگذار است. نمیدانیم آیا بانک مرکزی گزارشی از پیش تهیه کرده است که بتواند این تغییر و تحول را توجیه کند. با این حال من فکر میکنم که دولت و بانک مرکزی ناگزیر به انجام این کار شدند. من هم راه دیگری بلد نیستم و قاعدتاً این اقدام باید صورت میگرفت. چون تجربه ما نشان داده است که هیچوقت هیچ نهادی نتوانسته است بر روند توزیع و فروش کالاهایی که با نرخ ارز ترجیحی و نیمایی وارد شدند در بازار نظارت کند و در نهایت کالا با همان قیمت ارز آزاد، نرخگذاری و فروخته میشود.
اشاره داشتید که راهاندازی بازار ارز توافقی موجب تشویق صادرات و افزایش آن میشود. اما اینجا دو نکته مهم قابل طرح است، اول اینکه شواهد نشان میدهد صادرات ما بسیار وابسته به واردات است؛ یعنی یا مواد اولیه تولید یا ماشینآلات خطوط تولید وارداتی است و با افزایش ارز، قیمت تمامشده کالا بالا میرود و قدرت رقابتش در بازارهای خارجی کمتر میشود. از طرفی در تمامی دهههای گذشته که ما بارها جهش نرخ ارز را مشاهده کردهایم، در ادامهاش افزایش صادرات به شکل ملموس و محسوسی رخ نداده است که بتوان این همبستگی یا علیت را در اقتصاد ایران نشان داد. به نظر میرسد این نظریه در اقتصاد ایران کار نمیکند.
بخش انتهایی صحبت شما کاملاً درست است و به کششپذیری صادرات برمیگردد. به هر حال صادرات خشکبار، فرش، پتروشیمی و... در ایران تقریباً مشخص است و با افزایش ارز تغییر خاصی نمیکند. اما یکسری کالا داریم که با افزایش نرخ ارز، صادرات آنها مقرونبهصرفه خواهد شد؛ این یک اصل در اقتصاد است که اگر قیمت ارز برای خرید از صادرکننده غیرواقعی تعیین شود، یعنی با دستور پایین نگه داشته و سرکوب شود در واقع اقدامی مغایر بازار آزاد اقتصاد انجام شده و به بازار ضربه و لطمه وارد میشود. ضمن اینکه با سرکوب نرخ ارز، واردات افزایش پیدا میکند و در بسیاری از زمینهها واردات یک کالا با قیمت ارزان ارز صرفه بیشتری نسبت به تولید آن دارد.
وقتی قیمت ارز نسبت به بازار پایینتر است، صادرکننده انگیزه دارد که تا جایی که میتواند عرضه ارز در سامانه نیما را به تاخیر اندازد تا قیمت حتی اندکی بالاتر برود. بانک مرکزی هم دائم به دنبال صادرکنندگان است و میگوید که چرا تعهداتتان را ایفا نکردید و پیگیری کنند و برای صادرکنندگان پرونده بسازند. این روند شفافیت را هم از بین میبرد. حرف شما کاملاً درست است که افزایش نرخ ارز در اقتصاد ایران به توسعه صادرات منجر نشده است اما تداوم وضع کنونی و نگه داشتن این شرایط حتماً و قطعاً نتایج و اثرات بسیار بدتری دارد.
برخی فعالان اقتصادی عنوان میکنند که بازار توافقی بوروکراسی را بیشتر کرده و امکان توافق واردکننده و صادرکننده را کاهش داده است.
احتمالاً این افراد بیشتر در گروه واردکنندگان کالا بودند که طبیعی است در حال حاضر کمی ناراضی باشند. آنها قبلاً در نیما ارز میخریدند و یک زیرمیزی هم به صرافی و صادرکننده میدادند مثلاً اگر قیمت ارز نیمایی 47 هزار تومان بود، توافق میکردند که ارز را بخرند و علاوه بر این نرخ، مثلاً سه تا چهار هزار تومان در هر دلار هم زیرمیزی بپردازند و حالا دیگر قیمت همانی است که در بازار توافقی عرضه میشود و روی آن رقابت برای خرید شکل میگیرد.
وقتی قیمت در بازار توافقی 60 هزار تومان کشف میشود، یعنی واردکننده با بررسی عرضهها و قیمتها این نرخ را در نهایت منطقی دانسته و خرید کرده است. سازوکار تسویهحساب بین صادرکننده و واردکننده هم از طریق بانکها صورت میگیرد. البته هنوز زمان چندانی نگذشته و نمیشود بهخوبی در این مورد قضاوت کرد. فکر میکنم سه، چهار هفته دیگر بتوان بهتر در مورد این بازار نظر داد و عملکردش را تحلیل کرد. به نظرم نقد افزایش بوروکراسی در این بازار هم فعلاً وارد نیست و اگر صادرکنندهها و واردکنندهها خوب تسویه کنند، پِرتی زمان کمتر میشود. در نهایت باید توجه کنیم که چون بخش بینالملل بانکها درگیر شدهاند و بانک مرکزی هم ثبت سفارش را تایید میکند، باید در کوتاهترین زمان ممکن همه چیز انجام شود.
در طول سالها و دهههای گذشته، سامانهها و بازارهای متعددی برای ارز شکل گرفته و چندین و چند نرخ برای ارز خلق شده که هیچکدام هم از بین نرفته و همچنان وجود دارد. ارز حوالهای، ارز سنا، ارز نیما و شاید در آینده نرخ ارز توافقی هم فقط یک نرخ اضافهشده روی قبلیها باشد.
درست میگویید، من همچنان میتوانم به نرخهایی که شما گفتید، نرخ ارز واریزنامهای، نرخ ارز خدمات، نرخ ارز شناور و... را هم اضافه کنم که همچنان باقی مانده است. ما نرخهای متعددی درست کردیم که هیچکدام هم نتوانستند جلوی افزایش نرخ را بگیرند. امروز هم تنها مسئله بانک مرکزی، نحوه دخالت در بازار توافقی است و این مداخله است که کارکرد و سرانجام این بازار را مشخص میکند. این نکته مهمی است، در نظر داشته باشید که مثلاً یک روز اعلام کردند ما میخواهیم ارز را به بورس ببریم، اما من بهطور کامل مخالف بودم. چون معتقدم وقتی عرضه با تقاضا موازنه ندارد، کشف قیمتی صورت نمیگیرد. در چنین شرایطی اگر ارز به بورس برود، همیشه تقاضا دست بالا را دارد و قیمت را تعیین میکند. یعنی نرخ ارز همیشه به سمت بالا حرکت میکند. همین حالا هم که در بازار توافقی محدوده نوسان سهدرصدی اعمال کردهاند، میتوان نسبتاً مطمئن بود که دائم حرکت به سمت بالا و افزایشی است. به هر حال منابع ارزی در اختیار ما آنقدر زیاد نیست که بتوانیم همه تقاضا را پاسخ دهیم. در نهایت اینکه ما کماکان حداقل دو نرخ ارز داریم و اگرچه نرخ در بازار توافقی بالا میرود اما به نرخ بازار نمیرسد و نزدیک هم نمیشود؛ مگر اینکه ارز قابل توجهی به بازار تزریق شود.
مدعای بانک مرکزی این است که ارز کافی در اختیار دارد و هیچ مشکلی بابت تامین ارز ندارد.
یکی از بازرگانان قدیمی به من میگفت هر زمان بانک مرکزی اعلام میکند ذخایر ارزیاش زیاد است و مشکلی ندارد، من میفهمم که باید ارز بخرم. ببینید حرف من این است که کشف قیمت ارز هم به راحتی صورت نمیگیرد و باید مسائلی مانند کسری بودجه، رشد نقدینگی و قیمتگذاری دستوری، تعیین دستوری نرخ سود و پایینتر نگه داشتن از تورم و ناترازی بانکها و... را در نظر گرفت و تا این مشکلات حل نشود، نرخ ارز بهتنهایی نمیتواند همه مشکلات ما از تجارت خارجی و اشتغال و بهرهوری را حل کند و تورم را کنترل کند. ابرچالشهای اقتصادی در جای خود حضور دارند و اگر آنها را حل نکنیم، اگر رشد نقدینگی، افزایش پایه پولی و تورم را کنترل نکنیم، اگر بودجه دولت را تراز نکنیم، نمیتوانیم از بانک مرکزی توقع داشته باشیم که نرخ ارز را کنترل کند.
بانک مرکزی مدعی است که قیمت در بازار ارز تجاری به صورت توافقی تعیین میشود، اما طی همین چند روز بارها رئیسکل بانک مرکزی این سخن را در رسانهها اعلام کرده است که قیمت واقعی بین 50 تا 60 هزار تومان است. اگر حرف از کشف قیمت است، چرا رئیسکل اصرار دارد دائم قیمت اعلام کند؟
این را بارها شنیدهایم که روسای بانک مرکزی گفتهاند که قیمت ارز در بازار واقعی نیست. اما واقعیت این است که هر قیمتی که در بازار آزاد وجود دارد و با آن ارز مبادله میشود، واقعی است و غیر از آن، همه نرخها دستوری است. هر قیمتی که در بازار آزاد کشف شود، همان واقعی است. حتی اگر تنشهای سیاسی زیاد شده و درگیری به وجود آمده یا اگر انتظارات تورمی بالاست و روی بازار اثر گذاشته، باز هم نرخ واقعی همان قیمت بازار است. سیاستگذار اگر میتواند قیمت بازار را با اقدامات منطقی و درست پایین بیاورد و اگر نمیتواند، نباید بگوید که قیمت بازار واقعی نیست. همان قیمتی که در آن خرید و فروش صورت میگیرد واقعی است. نرخ ارز در بانک مرکزی انجام نمیشود. ضمن اینکه وقتی خروج سرمایه زیاد داریم، قاچاق معکوس داریم، قاچاق ارز داریم، بانک مرکزی نمیتواند قیمت تعیین کند.
آیا تجربه راهاندازی بازار توافقی ارز، مثبت خواهد بود یا شکست میخورد؟
به نظرم باید صبر کرد و دید که روند قیمت و مداخله بانک مرکزی در بازار چگونه خواهد بود، اما به نظرم راهاندازی این بازار و نزدیک شدن قیمت به قیمت بازار آزاد یک قدم رو به جلو است؛ به شرطی که سیاستگذار برای این افزایش قیمت ارز که روی قیمت کالاها و معیشت مردم اثرگذار است، اقدامات جبرانی داشته باشد و بار تورمی آن را هم در نظر گرفته باشد. من میگویم یک قدم به جلو رفتیم، چون رانت کمتری توزیع میشود، همین. دیگر بیش از این نمیتوان انتظار داشت و باید صبر کرد.