شناسه خبر : 40639 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

در معرض خطا

نظریه عقلانیت پوپر چه اثری بر معنای رفتار عقلایی داشته است؟

 

 آیسان تنها / نویسنده نشریه 

مفهوم رفتار عقلایی برای علم اقتصاد و توضیح آن درباره سازوکار (مکانیسم) بازار و تعادل عمومی اهمیت اساسی دارد. از سوی دیگر، بین محدودیت عقلانیت و ایده یادگیری از خطا ارتباط منطقی وجود دارد. در ارتباط با این موضوع پژوهشی با عنوان «مفهوم رفتار عقلایی و مساله یادگیری از خطا در اقتصاد نئوکلاسیک: با نگاهی به نقدهای مکتب اتریشی» صورت گرفته است. این مقاله با توضیح مفهوم رفتار عقلایی در اقتصاد نئوکلاسیک و ارتباط آن با فرضیه انتظارات عقلایی به دو پرسش پاسخ می‌دهد: آیا یادگیری از خطا نقشی در مفهوم نئوکلاسیکی رفتار عقلایی دارد؟ و اگر نه، آیا ایده یادگیری از خطا می‌تواند کمکی به توسعه مفهوم رفتار عقلایی در علم اقتصاد کند؟ نگارنده این مقاله برای پاسخ به این پرسش‌ها، معنای انتخاب عقلایی که در اقتصاد نئوکلاسیک طرح شده و نقدهایی را که بر آن توسط نظریه‌های انتخاب تحت شرایط نااطمینانی و اقتصاد رفتاری وارد شده، مورد بررسی قرار داده است. سپس، استفاده عقلایی از اطلاعات و ارتباط آن با مفهوم رفتار عقلایی را مطرح کرده و مساله یادگیری از خطا را در این چارچوب مورد واکاوی قرار داده است. در نهایت نیز نظریه عقلانیت پوپر به عنوان «باز بودن به نقد» و یادگیری از خطا در قالب حدس و ابطال مطرح ‌شده و از نقدهای دو اقتصاددان اتریشی، یعنی هایک و کریزنز، درباره مفهوم نئوکلاسیکی رفتار عقلایی برای تفهیم این مطلب که نظریه عقلانیت پوپر می‌تواند معنای رفتار عقلایی را در علم اقتصاد توسعه دهد، بهره گرفته شده است. گفتنی است این مقاله به قلم مسعود محمدی الموتی، استادیار گروه اقتصاد و سیستم‌های موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه‌ریزی نوشته شده و در فصلنامه علمی-پژوهشی برنامه‌ریزی و بودجه موسسه عالی آموزش و پژوهش مدیریت و برنامه‌ریزی به انتشار رسیده است. در ادامه مشروح این مقاله را می‌خوانید:

 

تجربیات متفاوت جوامع انسانی

در مقدمه این پژوهش آمده است: «لیونل چارلز رابینز» در اوایل قرن بیستم، اقتصاد را علم تخصیص منابع کمیاب به نیازهای نامحدود تعریف کرد. اقتصاد نئوکلاسیک این تعریف از علم اقتصاد را پذیرفته و اساس تحلیل سازوکار بازار قرار داده است. اگر بخواهیم نگاهی به ارتباط بین مفهوم رفتار عقلایی و تعریف علم اقتصاد داشته باشیم، باید بگوییم که علم اقتصاد فرض می‌کند که ترجیحات انسانی از هر جامعه‌ای به جامعه دیگر می‌تواند متفاوت باشد، اما ترجیح مطلوبیت یا سود بیشتر بر کمتر، اکسیوم (اصل موضوعه) مشترک رفتار عقلایی در همه جوامع است. بنابراین، اهداف غایی برای تحلیل اقتصادی پارامتری برون‌زاست و تمرکز تحلیل اقتصادی باید به حل مساله تخصیص منابع کمیاب به اهداف داده‌شده معطوف شود. دو پرسش اصلی این پژوهش عبارت‌اند از: الف- آیا ایده عقلانیت، به عنوان «باز بودن به نقد» و یادگیری از خطا نقشی در شکل‌گیری معنای رفتار عقلایی در اقتصاد کلاسیکی داشته است؟ اگر نه، ب- آیا ایده عقلانیت به عنوان باز بودن به نقد می‌تواند باعث بهبود معنای رفتار عقلایی در علم اقتصاد شود؟

 

مفهوم نئوکلاسیک رفتار عقلایی و سازوکار بازار رقابتی

در پاسخ به پرسش نخست، پژوهش حاضر دو استدلال اصلی را ارائه می‌کند: اول، توضیح اینکه چرا معنای نئوکلاسیک رفتار عقلایی مستقل از ایده یادگیری از خطا شکل گرفته و چگونه تحلیل نئوکلاسیک سازوکار بازار را تحت تاثیر قرار داده است. دوم، ایده یادگیری از خطا چگونه با فرضیه انتظارات عقلانی، که برای توضیح انتظارات از آینده ارائه شده، ارتباط پیدا می‌کند؟

 

مفهوم نئوکلاسیک رفتار عقلایی و کارکرد سازوکار بازار

در مقاله نظریه اقتصادی و فرضیه عقلانیت، کنث آرو اقتصاددان، می‌گوید: «نظریه اقتصادی همواره بر فرضیه‌ای درباره عقلانیت تکیه داشته است.» برای درک مفهوم رفتار عقلایی در اقتصاد نئوکلاسیک باید از انقلاب مارژینالیستی شروع کرد. اصطلاح نئوکلاسیک توسط تورستن وبلین ابداع شد تا نشان دهد که اقتصاد نئوکلاسیک وجه تمایز مهمی با اقتصاد کلاسیک دارد و انقلاب مارژینالیستی معرف این وجه تمایز است. بررسی انقلاب مارژینالیستی ما را با مفهوم نئوکلاسیک رفتار عقلایی و نقش آن مفهوم در توفیق نئوکلاسیک‌ها برای اثبات وجود یک وضعیت تعادل عمومی در اقتصاد آزاد آشنا می‌کند. بنابراین، با توضیح انقلاب مارژینالیستی می‌توان فرضیه نخست پژوهش، یعنی استقلال مفهوم نئوکلاسیک عقلانیت از ایده یادگیری از خطا را بررسی کرد.

کنث آرو بیان می‌کند که برای اقتصاددانان کلاسیکی مانند آدام اسمیت و دیوید ریکاردو عقلانیت مفهوم محدودی داشت، «ترجیح بیشتر بر کمتر». سرمایه‌داران آن صنایعی را تامین مالی می‌کنند که نرخ بازدهی بیشتری داشته باشد و صاحبان زمین املاک خود را به قیمت‌هایی اجاره می‌دهند که از پرداخت مشابه برای استفاده در تولید بیشتر باشد. فرضیه عقلانیت برای این اقتصاددانان کلاسیک همان بیشینه‌سازی سود توسط بنگاه بود. به گفته آرو در واقع، کلاسیک‌ها فرضیه‌ای برای توضیح رفتار عقلایی مصرف‌کننده نداشتند.

 

ظرفیت شناختی محدود انسان

در بخشی از این پژوهش آمده است: هدف اصلی بحث حاضر آن است که نشان دهد چگونه اقتصاد رفتاری مفهوم نئوکلاسیک رفتار عقلایی را از دیدگاه روانشناختی مورد نقد قرار می‌دهد و ارتباط این نقدها با نقش ایده یادگیری از خطا در مفهوم رفتار عقلایی در علم اقتصاد چه می‌تواند باشد؟

در پژوهشی تحت عنوان اقتصاد رفتاری: گذشته، حال و آینده، ریچارد تالر چنین استدلال می‌کند که اقتصاد رفتاری از ترکیب روانشناسی و اقتصاد شکل گرفته است. اقتصاد رفتاری برداشت نئوکلاسیک رفتار عقلایی را در نقد مفهوم انسان اقتصادی و جایگزینی آن به یک انسان واقعی مورد پرسش قرار می‌دهد. اقتصاد رفتاری می‌گوید که انسان واقعی در تصمیم‌گیری خود با محدودیت شناخت و در نتیجه با نااطمینانی روبه‌روست. به عبارت ساده، انسان واقعی از دانش کاملی برای انتخاب‌های بهینه (عقلانی)‌، آن‌طور که مدل انتخاب عقلایی نئوکلاسیک فرض می‌کند، برخوردار نیست. بنابراین، نقد اقتصاد رفتاری بر مفهوم نئوکلاسیک رفتار عقلایی به‌طور مستقیم این ادعای اصلی را هدف می‌گیرد که انسان اقتصادی دارای ظرفیت شناختی نامحدودی است که او را قادر به تشخیص نقاط بهینه حداکثرکننده مطلوبیت و سود خود ‌کند. به عبارت دیگر، برخلاف مفهوم نئوکلاسیک رفتار عقلانی، انسان واقعی از منظر اقتصاد رفتاری دارای ظرفیت شناختی نامحدود نیست که بتواند مطابق با آن برداشت از رفتار عقلایی عمل کند، انسان واقعی دارای ظرفیت شناختی محدود است. بنابراین، او با عقلانیتی سازگار با آن محدودیت ظرفیت شناختی در دنیای واقعی تصمیم می‌گیرد.

 

قرض مفهوم کنشگر عقلانی

در بخش دیگری از این پژوهش آمده است: اقتصاد رفتاری مفهوم نئوکلاسیک عقلانیت را یک مدل تجویزی، درباره رفتار عقلایی معرفی می‌کند که نمی‌تواند با واقعیت‌های تجربی داوری شود. در مقابل، اقتصاد رفتاری می‌خواهد یک مدل قابل آزمون تجربی، از رفتار عقلایی ارائه کند که اساس آن مدل پذیرش محدودیت ظرفیت شناختی کارگزار اقتصادی در سازگار کردن نیازها و امکانات خود با محدودیت‌های موجود است. مدلی که بتواند با آزمون تجربی مورد ارزیابی قرار گیرد و در صورت مقاومت در مقابل آزمون تجربی با تکیه بر استنتاج قیاسی از اکسیوم‌های بدیهی فرض‌شده مقاومت در مقابل آزمون تجربی، و نه صرفاً درباره رفتار عقلانی، مدلی واقع‌بینانه از رفتار عقلایی کارگزار اقتصادی ارائه کند. اقتصاد رفتاری مفهوم کنشگر عقلایی را از روانشناسی قرض می‌گیرد و آن را به اساسی تازه برای تعریف علم اقتصاد از رفتار عقلایی تبدیل می‌کند. در این رویکرد روانشناختی به کنش عقلانی، محدودیت ظرفیت شناختی و نااطمینانی ناشی از آن به درک واقع‌گرایانه‌ای از رفتار عقلایی رهنمون می‌شود. در این راستا، ایده یادگیری از خطا می‌تواند با محدودیت ظرفیت شناختی کارگزار اقتصادی مرتبط شود. اقتصاددانان رفتاری متوجه شده‌اند که در نظر گرفتن خطای تصادفی به عنوان راهکاری برای مواجهه با چالش‌های ناشی از ظرفیت شناختی محدود کارگزار اقتصادی نمی‌تواند نشان دهد که چرا انسان واقعی دچار خطای سیستماتیک می‌شود و توجه به این نوع خطاست که ما را با واقعیت کنش اقتصادی آشنا می‌کند.

در بخش دیگری از این پژوهش آمده است: اقتصاد رفتاری به موضوع یادگیری در رابطه با رفتار عقلایی توجه دارد. در این رویکرد با استفاده از روانشناسی گفته می‌شود که یادگیری وقتی صورت می‌گیرد که یک بازخورد فوری مفید وجود داشته باشد. اما یادگیری حتی در یک محیط خیلی ساده هم می‌تواند فرآیند سختی باشد. با توجه به این نکات، ظرفیت محدود شناختی کارگزار امکان یادگیری را برای او فراهم می‌آورد، اما هنوز با ادعایی که کارگزار می‌تواند نقاط بهینه حداکثرکننده مطلوبیت یا سود را بدون خطا تشخیص دهد فاصله زیادی دارد. با توجه به ملاحظات فوق، نظریه چشم‌انداز که نظریه انتخاب تحت شرایط محدودیت ظرفیت شناختی و نااطمینانی را مورد بازنگری قرار می‌دهد، در عمل جایگزینی برای مفهوم نئوکلاسیک رفتار عقلایی به‌شمار می‌آید.

در بخش دیگری از این پژوهش با تاکید بر فرضیه انتظارات عقلایی بر این پرسش متمرکز می‌شود که آیا فرضیه انتظارات عقلایی نقشی را برای یادگیری از خطا در مفهوم رفتار عقلایی در نظر می‌گیرد؟ در این پژوهش آمده است: برخی مانند جیمز بولارد معتقدند که فرضیه انتظارات عقلایی حاوی سازوکار مشخصی درباره یادگیری نیست. اما اگر فرضیه مذکور سازوکار یادگیری را مشخص نکرده باشد، چگونه می‌تواند توضیح دهد که کارگزار دانش لازم را برای پیش‌بینی درست آینده به دست می‌آورد؟ چرا که منظور از یادگیری در اینجا نمی‌تواند چیزی جز کسب همان دانش باشد. نظریه‌پردازان انتظارات عقلانی، معتقدند که فرضیه انتظارات عقلایی حاوی سازوکار مشخصی درباره یادگیری نیست. اما اگر فرضیه مذکور سازوکار یادگیری را مشخص نکرده باشد، چگونه می‌تواند توضیح دهد که کارگزار دانش لازم را برای پیش‌بینی درست آینده به دست می‌آورد؟ چرا که منظور از یادگیری در اینجا نمی‌تواند چیزی جز کسب همان دانش باشد.

 

دانش انسانی کامل نیست

در بخش دیگری از این پژوهش آمده است: نظریه عقلانیت به مثابه «باز بودن به نقد»، که کارل پوپر آن را مطرح کرد، می‌تواند به بهبود تعریف رفتار عقلایی در علم اقتصاد کمک کند. پوپر شاید اولین فیلسوف علمی باشد که تفسیر نظام‌مندی از فرآیند یادگیری سازمان‌یافته از خطا با طرح روش حدس‌ها و ابطال‌ها ارائه کرده است.

در مورد تفاوت عمده‌ای که نظریه عقلانیت پوپر با برداشت نئوکلاسیکی عقلانیت و ارتباط آن با ایده یادگیری از خطا دارد باید گفت که پوپر دانش انسانی را کامل نمی‌داند و خطاپذیری آن را نیز به خطای تصادفی محدود نمی‌کند. بلکه، مطابق نظریه عقلانیت پوپر، خطا بیانگر ابطال حدسی است که به‌طور آگاهانه طراحی شده و نادرستی آن را آزمون تجربی آشکار کرده است. در نتیجه، وقتی یک حدس (فرضیه) ابطال می‌شود،‌ پس دچار خطای تصادفی خواهد بود. پوپر معتقد است که باز نگه داشتن فرضیه‌های علمی به نقد باعث کاهش خطای سیستماتیک می‌شود، چرا که با یادگیری از هر فرضیه ابطال‌شده می‌توان فرضیه جدیدی ارائه کرد که خطای قبلی را نداشته باشد.

در مورد تفاوت عمده‌ای که نظریه عقلانیت پوپر با برداشت اتریشی‌ها در رابطه با پیوند بین عقلانیت و یادگیری از خطا دارد نیز باید گفت که پوپر یادگیری از خطا را محصول کشف‌های خودجوش در شرایط غفلت محض نمی‌داند. در حالی که اتریشی‌ها معتقدند وقتی افراد دچار غفلت محض شوند، عقلانیت را باید صرفاً هوشیاری نسبت به کشف فرصت‌های سودآور تلقی کرد. پوپر معتقد است که به لحاظ معرفت‌شناسی نه جهل کامل و نه اطلاعات کامل، بیانگر شناخت انسانی نیست، بلکه افراد دارای دانش و عقلانیت محدودی هستند که تنها با باز نگه داشتن نظام‌یافته حدس‌ها به نقد و یادگیری از خطای آن‌هاست که می‌توان محدودیت دانش و عقلانیت را به تدریج کاهش داد. به‌طور خلاصه، در مقابل رویکردهای نئوکلاسیکی و اتریشی، نظریه دانش پوپر بر اساس این فرض بنیادی شکل گرفته که شناخت انسانی با فروض اطلاع کامل یا جهل مطلق سازگار نیست. اگر بخواهیم از نظریه دانش پوپر به سوی عقلانیت انتقادی وی حرکت کنیم و آن را برای تعریف مفهوم رفتار عقلایی در علم اقتصاد به کار ببریم، باید توجه داشته باشیم که کنشگر عقلایی نه از اطلاع کامل برخوردار است، آن‌طور که فرضیه نئوکلاسیکی عقلانیت مدعی است، و نه در وضعیت جهل کامل یا غفلت محض قرار دارد، آن‌طور که فرضیه اتریشی عقلانیت ادعا می‌کند. به همین دلیل، عقلانیت حدسی-ابطالی پوپر، بهتر از دو فرضیه عقلانیت یادشده می‌تواند پایه معرفت‌شناختی لازم را برای تعریف رفتار عقلایی در علم اقتصاد فراهم آورد.

 

ابطال حدس با شواهد نظری

نظریه دانش پوپر می‌گوید که دانش انسانی از جمله دانش علمی، از طریق فرآیند آگاهانه حدس و ابطال شکل می‌گیرد و رشد می‌کند. در حالی که کسی نمی‌تواند حدس‌های خود را اثبات کند، اما می‌تواند آن حدس‌ها را با شواهد یا دلایل نظری ابطال کند. بر اساس نظریه دانش پوپر، غفلت محض نباید اساس تحلیل دانش انسانی قرار گیرد، چرا که هر معرفتی از مساله شروع می‌شود و شناخت مساله خود بیانگر حداقلی از آگاهی فرد درباره موضوع مورد بررسی است.

اگر در برداشت کلاسیک‌های جدید در مورد فرضیه انتظارات عقلایی فرض بر آن است که کارگزار اقتصاد بر اساس الگوی صحیح اقتصادی پیش‌بینی می‌کند، در این رابطه نظریه دانش علمی پوپر می‌گوید که هر الگوی علمی، ازجمله الگو‌های علم اقتصاد، فرضیه‌هایی هستند که تا وقتی در آزمون‌های تجربی ابطال نشده باشند می‌توانند معتبر و درست تلقی شوند. اما از آنجا که همواره امکان خطا در ارائه الگوهای علمی وجود دارد، برای کشف خطاهای این الگو‌ها باید آنها را به نقد باز نگه داشت. این باز بودن الگو‌های علمی به نقد امکان یادگیری از خطاهای سیستماتیک آنها را فراهم می‌آورد. هر الگویی که با آزمون‌های تجربی جدید ابطال شود، دچار خطایی اساسی است و باید الگویی تازه جایگزین آن شود. بنابراین، رشد دانش علمی از طریق حدس‌های نوآورانه و مواجه کردن آنها با آزمون‌های سازمان‌یافته و یادگیری از خطاها صورت می‌گیرد. فلسفه علم حدسی-ابطالی پوپر به برداشت جدیدی از عقلانیت، به عنوان باز بودن به نقد منتهی شده است که به اعتقاد نویسنده حاضر می‌تواند برای بازسازی فرضیه رفتار عقلایی در علوم اجتماعی و اقتصاد بسیار مهم بوده باشد.

 

ایده یادگیری از خطا

در بخش بحث و نتیجه‌گیری این پژوهش آمده است: این پژوهش در پی پاسخ به دو پرسش است: آیا ایده یادگیری از خطا نقشی در شکل‌گیری مفهوم رفتار عقلایی در اقتصاد نئوکلاسیکی دارد؟ اگر نه، آیا کاربرد نظریه عقلانیت پوپر، به عنوان باز بودن به نقد و یادگیری از خطا، می‌تواند به توسعه مفهوم رفتار عقلایی در علم اقتصاد کمک کند؟ پژوهش برای پاسخ به این دو پرسش، دو فرضیه را طرح و بررسی می‌کند: فرضیه نخست، مفهوم رفتار عقلایی در اقتصاد نئوکلاسیکی مستقل از ایده یادگیری از خطا شکل گرفته است، و فرضیه دوم، با توجه به نقدهای مکتب اتریشی بر فرضیه نئوکلاسیکی رفتار عقلانی، نظریه عقلانیت پوپر کاندیدای خوبی برای کاربرد ایده یادگیری از خطا به منظور بهبود فرضیه رفتار عقلایی در علم اقتصاد است. مقاله با بررسی این دو فرضیه به این نتایج دست یافته است: ۱- فرضیه نئوکلاسیکی رفتار عقلایی تصمیمات اقتصادی افراد را در چارچوب الگو‌هایی توضیح می‌دهد که جایی را برای وقوع خطای سیستماتیک در انتخاب بهینه ترجیحات مصرفی برای بیشینه کردن مطلوبیت یا انتخاب بهینه عوامل تولید برای بیشینه کردن سود نمی‌گذارد. اما الگو‌های ریاضی انتخاب بهینه مصرف‌کننده و تولیدکننده به درک علم اقتصاد از کارکرد سازوکار بازار آزاد و تعادل عمومی در اقتصاد در وضعیت ایده‌آلی که همه کارگزاران از اطلاعات کامل و انتظارات عقلایی از آینده برخوردار باشند، کمک مهمی کرده‌اند.

2- اقتصاددانان اتریشی مانند هایک و کریزنر متوجه شدند که محدودیت و پراکندگی دانش به کارگزاران اقتصادی اجازه نمی‌دهد که مطابق الگوهای نئوکلاسیکی رفتار عقلایی و تعادل عمومی عمل کنند. اما در عین حال این سازوکار بازار آزاد است که راه‌حل مساله اقتصادی جامعه به‌شمار می‌آید. این اقتصاددانان در تفسیر متفاوت خود از فرآیند بازار نقش یادگیری کارآفرینانه-رقابتی را پررنگ کرده و ایده یادگیری از خطا را تا حدی در نظریه فرآیند بازار درون‌زا کرده‌اند. اما این یادگیری تحت تاثیر تاکید بر پدیده غفلت محض است و نمی‌تواند یک یادگیری آگاهانه تلقی شود. این پژوهش پیشنهاد می‌کند که نظریه عقلانیت پوپر به مثابه باز بودن به نقد می‌تواند به بهبود فرضیه رفتار عقلایی در علم اقتصاد کمک موثری کند. بر این اساس، کارگزار اقتصادی برای حل مساله اقتصادی خود حدس‌هایی می‌زند و در فضای بازار رقابتی آنها را آزمون می‌کند. یادگیری از حدس‌های ابطال‌شده، کارگزاران اقتصادی را به کشف فرصت‌های سودآور قادر می‌سازد و بازار را از عدم تعادل به سمت تعادل سوق می‌دهد تا بهتر بتواند منابع کمیاب را به نیازهای متنوع تخصیص دهد. به نظر می‌رسد که بر اساس یک تعریف پوپری از رفتار عقلایی بتوان تحلیل‌های جدیدی درباره کارآفرینی، رقابت، انتظارات عقلانی، سازوکار تسویه بازار و تعادل عمومی ارائه کرد. 

دراین پرونده بخوانید ...

پربیننده ترین اخبار این شماره

پربیننده ترین اخبار تمام شماره ها