سهام سیاسی
چرا سهام بنگاههای سیاسی خواهان دارد؟
محمدامین خدابخش: در سالهای گذشته سرمایهگذاری در ایران یکی از مباحث پرفرازونشیب پیش روی مردم عادی و فعالان اقتصادی بوده است. برای سالهای متمادی ریسک بالای فعالیت در فضای عدم اطمینان موجود سبب شده تا هر شکلی از سرمایهگذاری برای افراد ریسکپذیر دارای مخاطراتی باشد که در کمتر کشوری میتوان نظیر آن را دید.
در واقع وضعیت به گونهای است که اگر یک فرد درصدد ایجاد کارخانه برای تولید کالایی باشد یا اینکه به هر ترتیبی بخواهد خدماتی در سطح کلان ارائه کند باید از هفتخوان رستم بگذرد و پس از طی مراحل اداری متعدد کار خود را برای راهاندازی موضوع سرمایهگذاری خود به سرانجام برساند.
تحلیل چنین وضعیتی در نگاه اول میتواند اینگونه باشد که مساله مربوط به قشر خاصی از جامعه است، با این حال وقتی به ریسکهای موجود نگاه کنیم درخواهیم یافت که سرمایهگذاریهای کوتاهمدت و با ارقام پایینتر نیز هماکنون در شرایطی قرار دارند که نمیتوان به سادگی آنها را انجام داد.
یکی از این حوزهها بازار سرمایه است. در سالهای گذشته تعداد تصمیمگیریها و ایجاد راههای گوناگون در اقتصاد کشور باعث شده تا سرمایهگذاران خرد نیز از شرایطی که پیشتر شرح داده شد تاثیر بسیاری بپذیرند و نتوانند به راحتی و صرفاً بر مبنای موضوع فعالیت یا نحوه آن برای یک شرکت، سرمایه خود را وارد نماد معاملاتی مورد نظر کنند.
در طول این مدت ریسکهای متعدد اعم از سیاسی و قانونگذاری و اظهارنظرهای مختلف سبب شده تا بهخصوص در سالهای اخیر بورس تهران با نوسانهای زیاد و بیهودهای مواجه شود.
به دنبال این امر سرمایهگذاران نیز عموماً نسبت به نمادهایی که مالکیت آنها متعلق به نهادهای نزدیک به دولت یا حاکمیت است خوشبینانهتر رفتار کرده و در مواردی که مدیران عامل افراد دارای نفوذ سیاسی هستند یک شرکت را نسبت به نمادهای دیگر ایمنتر و کمریسکتر تصور میکنند. از سویی دیگر طی سالهای اخیر بارها شاهد آن بودهایم که شرکتهای فعال در حوزههای مختلف که بر شاخص کل اثرگذار بودهاند نیز در بین فعالان بازار از محبوبیت بیشتری برخوردار بودهاند. دلیل این امر آن است که اهمیت سیاسی شاخص بورس در بین مسوولان اقتصادی کشور سبب شده تا در عمل حمایت از بازار سهام به سبب وزن بالای آنها بر شاخص به حمایت از این نوع سهام بدل شود تا از این طریق هم دماسنج بازار تصویر بهتری از رونق را نشان دهد و هم خاطر اهالی بازار بهخصوص مردم عادی نسبت به سرمایه خود جمع باشد.
چنین وضعیتی در کشورهای دیگر دنیا نیز که پیچیدگیهای اقتصاد سیاسی همانند ایران دارند و روابط در آنها پررنگتر از ضوابط است غیرمعمول نیست، با این حال وجود این وضعیت خود حکایت از آن دارد که زمینه فعالیت مناسب و تحلیلگری همراه با تقارن اطلاعاتی در چنین بازارهایی وجود ندارد. این در حالی است که بازارهای سهام هرچه به کارایی نزدیکتر شوند تقارن اطلاعات در آنها بیشتر است و ریسکهای بیهوده در آنها به حداقل میرسد. از اینرو باید سعی شود تا برای بهبود کیفی بازار سهام حالت یادشده به حداقل برسد.