دوراهی بهره
«حسن شهرت سیاستمداران» با اقتصاد چه میکند؟
محمدامین خدابخش:مردم هر جامعه متناسب با سلایق و تفکرات مختلفی که دارند دارای دغدغههای متفاوتی نیز هستند. هر گروه و طبقه از آنها سعی میکنند بر اساس محدودیتها و فرصتهای پیشرو تصمیماتی بگیرند و بر اساس این تصمیمات سطح زندگی خود را بهبود بخشند یا شرایط را برای تداوم آن فراهم کنند. همین امر سبب میشود تا وجود سلایق و فرهنگهای مختلف نیتهای متفاوتی را نیز در میان آحاد مردم به وجود آورد. میتوان گفت این تفاوتها و اختلافنظرها از ابتدای تاریخ بودند و احتمالاً تا زمانی که نوع بشر بر روی زمین زندگی میکنند نیز وجود خواهند داشت. با این حال مسائل محدودی نظیر امنیت یا دغدغه اقتصادی وجود دارند که مردم را با وجود همین تفاوتها در بسیاری از مقاطع تاریخ به هم نزدیکتر کرده و آنها را حول یک هدف واحد یا خواستههای مشترک جمع میکند. بدون شک تورم را میتوان یکی از این مسائل دانست که امروزه دغدغه بسیاری از مردم ایران است و هر کدام از آنها در تلاشاند تا به نوعی از سد موانع و مشکلات ناشی از آن بگذرند و بر عواملی که باعث کوچکتر شدن سفره آنها میشود فائق آیند. مشکل اما از جایی شروع میشود که بیشتر مردم با اقتصاد آشنایی ندارند و برای تحلیل شرایط موجود مجبورند با چشم دوختن به دهان سیاستگذاران، درست و غلط شرایط را از میان وعده و وعیدها و واقعیات موجود که در قالب قیمت بر روی تمامی کالاها درج میشوند، تشخیص بدهند. همین امر سبب میشود شهرت سیاستگذار در میان بیشتر مردم به قاعده بدل شود که بر اساس آن انتظارات تورمی را شکل دهند و در نظر بگیرند که آیا فردی که بر مسندی اقتصادی نشسته در پایان سال یا دورههای بلندمدتتر چگونه عمل خواهد کرد. این مساله به آن معناست که در صورت کاهش اعتماد عمومی مردم تمامی یا حداقل بیشتر وعده و وعیدها را به شکل معکوس در نظر بگیرند و برای مثال زمانی که فردی میگوید تورم در فلان مقدار کنترل شده اندازه را بیشتر تخمین بزنند یا خود را برای تورمی دیگر آماده کنند. دقیقاً به همین دلیل است که مقامی همچون رئیس بانک مرکزی برای اقتصاد ایران اهمیت دارد. چرا که بانک مرکزی وظایف مهمی در اقتصاد ایران ایفا میکند و اظهارنظرهای رئیس آن میتواند بر انتظارات تورمی اثر بگذارد. بهرغم آنکه این بانک از استقلال چندانی برخوردار نیست و تجربه سال 99 نشان داده که نمیتواند مانند بانکهای مرکزی کشورهای پیشرفته به تعیین نرخ بهره و کنترل حجم پول بپردازد با این حال ذهنیت حاکم بر آن اهمیت بسیاری دارد. در مرحله کنونی اما سیاستهای رئیس این بانک بسیار حائز اهمیت است. چرا که کشور چهار سال تقریباً سخت را به دلیل رشد تورم پشت سر گذاشته و کسری بودجه دولت تا حدی در طول این سالها افزایش یافته که احتمال تشدید تورم را بالا برده است. در چنین وضعیتی سیاستهای بانک مرکزی میتواند به رکود یا تورم منجر شود. و از آنجا که درمان رکود و تورم اعمال سیاستهای مغایر نرخ بهره را میطلبد به نظر میآید که وی باید بین رکود و کنترل تورم یکی را انتخاب کند.