مشت رئیسکل
بازارها به انتظار انتخاب سکاندار پولی آینده نشستهاند
ضربالمثل عامیانهای وجود دارد که میگوید «مشت طرف برام باز شده (است)». برای بازارها مشت رئیسکل، اهمیت زیادی دارد. در حقیقت بازارها، از تیپ رئیسکل بانک مرکزی و حرفهایی که میزند، برای خود برداشت میکنند. در این خصوص، روایتی از جلسه سخنرانی جنت یلن در سالهای گذشته وجود دارد. زمانی که یلن سکاندار فدرالرزرو بود، قرار بود درباره سیاستگذاری پولی تصمیمی اتخاذ شود، اما معلوم نبود در این هفته این تصمیم اتخاذ میشود یا به هفته دیگر موکول شده است. فعالان بازار از حجم کیف جنت یلن و احتمالاً متنهای سخنرانی آن، پیشبینی کردند که تصمیم پولی در این هفته اتخاذ میشود و از این یک برداشت، جهت بازارها بلافاصله تغییر کرد.
شاید به همین دلیل است که در دنیا زیاد مرسوم نیست که روسای بانک مرکزی حرف بزنند، زیرا از هر حرف رئیسکل، تعبیری میشود و سمتوسوی بازارها را تغییر میدهد. نمونه داخلی آن هم بسیار است. در زمان نوسان ارزی، میتوان گروههای شبکه اجتماعی را رصد کرد. اصولاً هر حرفی از رئیسکل، در این زمان تعبیر خاص خود را دارد. معمولاً بازارها در انتظار این هستند که ببینند رئیسکل بانک مرکزی چه چیزی در مشت خود دارد. آیا تحصیلات او مرتبط با موضوعات پولی است. آیا یک سیاستگذار ضدتورمی است؟ آیا به دنبال حمایت از دولت، در جهت تامین منابع بودجهای و اشتغالزایی با منابع بانک مرکزی است؟ آیا از ابزارهای جدید اطلاع دارد و اولویت خود را مهار تورم خواهد گذاشت؟
شاید اگر فردی که به عنوان رئیسکل بانک مرکزی انتخاب میشود سابقه فعالیت در بورس را داشته باشد، این خبر برای فعالان بازار سرمایه خبر خوبی باشد. زیرا این انتظار وجود دارد که سیاستهای پولیای در جهت قوتبخشی به بازارهای مالی اتخاذ کند. اما شاید این خبر برای فعالان اقتصادی بخش واقعی خبر خوبی نباشد. فعالان اقتصادی دوست دارند که در فضای باثبات اقتصادی فعالیت کنند. بنابراین هر فردی که به عنوان سکاندار پولی روی کار بیاید، گزینه مطلوب گروهی خواهد بود و شاید گروه دیگر، از انتخاب این گزینه خوشحال نشوند. بنابراین با توجه به اینکه هنوز گزینه اصلی رئیسکل بانک مرکزی در دولت جدید انتخاب نشده است، فعالان بازار در حال گمانهزنی و حتی معرفی گزینه مطلوب خود هستند. اما سوال مشخص این است که گزینه مناسب برای اقتصاد کشور و همه بازارها در شرایط کنونی چه ویژگیهایی باید داشته باشد؟ به بیان دیگر، چه گزینههایی مورد ارزیابی بازارها قرار میگیرد.
ابزار مهم رئیسکل
مهمترین موضوعی که روسای بانک مرکزی باید به آن توجه کنند، بحث هدفگذاری تورمی و سیاستگذاری پولی است. در حقیقت هدفگذاری تورمی، میتواند سمتوسوی بازارها را تعیین کند. اگر هدفگذاری تورمی منطبق با واقعیات اقتصاد باشد و رئیسکل بتواند گفته خود را برای یک دوره محقق کند، از دوره بعدی، بازارها دنبالهرو این هدف خواهند شد. به هر میزان که رئیسکل در تحقق هدفگذاری موفق باشد، اعتبار او نزد فعالان اقتصادی و فعالان بازار بالاتر خواهد رفت و در نتیجه انتظارات در بازارها نیز مطابق این هدفگذاری تغییر خواهد کرد. در حال حاضر آمارها نشان میدهد که متغیرهای پولی در شرایط ملتهبی قرار دارد. اخیراً روزنامه «دنیای اقتصاد» در مطلبی با عنوان «رکورد ۱۰ساله چاپ پول» این موضوع را تشریح کرده است. براساس آمارهای بانک مرکزی، نرخ رشد نقطه به نقطه پایه پولی در تیرماه سال جاری به رقم
۶ /۴۲ درصد رسیده است. این میزان رشد پول پرقدرت، در یک دهه اخیر بیسابقه بوده است. آمارها نشان میدهد برای تامین بخش عمدهای از هزینههای بودجه در سال جاری از بانک مرکزی قرض گرفته شده است. دولت تنها در فصل اول سال، ۵۶ هزار میلیارد تومان از هزینههای خود را از طریق تنخواه تامین کرده است که اثر آن در افزایش پایه پولی مشاهده میشود. در نتیجه، افزایش رشد پایه پولی در تیرماه 1400 نسبت به پایان سال 1399 عمدتاً به دلیل استفاده از وجوه مربوط به تنخواهگردان خزانه و افزایش سقف مجاز استفاده از آن از 3 به 4 درصد و همچنین پرداخت تنخواه به سازمان هدفمندسازی یارانهها برای پرداخت به شرکت مادرتخصصی بازرگانی دولتی ایران برای خرید تضمینی گندم بوده است. چندی قبل رئیس سابق بانک مرکزی اعلام کرده بود که در اردیبهشتماه دولت برای پرداخت حقوق کارکنانش از پایه پولی استفاده کرده است. البته در انتهای این بخش از این گزارش ذکر شده است که بخشی از آثار انبساط پولی مذکور با استفاده از ابزار توافق بازخرید معکوس خنثی شده است. حال انتظار بر این است که رئیسکل بانک مرکزی با بهرهگیری از ابزار خود، این روند را تغییر دهد. اما چگونه؟ از نگاه کارشناسان قدم اول، جمعبندی با سازمان برنامه و وزارت اقتصاد در مورد میزان کسری بودجه محتمل در سناریوهای کاهش صادرات نفت و سپس، تامین غیرپولی کسری بودجه سال جاری از طریق انتشار اوراق بدهی دولت است. مهمترین کمک بانک مرکزی آن است که اوراق را از طریق بانکها بازارپذیر کند. برای این کار لازم است بانکها به نگهداری اوراق به عنوان دارایی باکیفیت در ترازنامه تشویق و به توثیق اوراق در مبادلات بینبانکی و درخواست نقدینگی از بانک مرکزی ملزم شوند. این تدابیر تقاضای بانکها برای اوراق را در بازار اولیه بالا میبرد. اگر تامین مالی کسری بودجه از طریق سیستم بانکی متوقف شود و صرفاً از طریق انتشار اوراق اجازه یابد؛ اگر اضافه برداشت بانکها بیملاحظه کنترل شود؛ اگر مبادلات بازار بینبانکی به توثیق اوراق دولت منوط شود؛ و اگر بانک مرکزی در بازار بینبانکی برای خرید و فروش ثانویه اوراق مداخله کند؛ نرخ سود واقعی سپرده بانکی به تدریج کاهش خواهد یافت. بنابراین لازم است بازار بینبانکی به بازار ثانویه مبادله اوراق بهادار دولت تبدیل و تغییرات مدنظر در نرخ بهره صرفاً از طریق خرید و فروش اوراق در بازار بینبانکی محقق شود. همچنین تسهیلات نقدینگی شبانه به بانکها به توثیق اوراق مشروط شود تا سهم تسهیلات غیرایمن (فاقد وثیقه) بانک مرکزی به بانکها به تدریج به صفر برسد. البته تلاشهایی در این خصوص صورت گرفته است، اما ناکافی بوده است. در این خصوص مهمترین گام رئیسکل، میتواند بهرهگیری از ابزارهای کنونی باشد.
در نهایت انتخاب رئیسکل، روی دیگری دارد که شاید برخی از نوسانگیران بازار ترجیح میدهند که گزینه آینده، به شکل پولپاشی برای حمایت از اقتصاد و بازارها باشد. در حقیقت گزینه مطلوب برخی از فعالان بازارها، این است که رئیسکل را به نظرات خود نزدیک کنند. نمونه آن را میتوان در سالهای اخیر نیز پیدا کرد. اگر رئیسکلی مخالف پولپاشی یا اعطای تسهیلات ارزان برای حمایت از بازارها باشد، بسیاری از این گروهها به طرق مختلف سعی میکنند این فرد را یک گزینه نامناسب برای اقتصاد نشان دهند. بنابراین دام و تله بزرگی که باید رئیسکل آینده مراقب آن باشد، تصمیمگیری بر اساس درخواست و مطالبات گروهی خاص است. گروهی که به دنبال باد کردن بازارها، سودگیریهای یکشبه و در نهایت خروج از بازارها هستند. اتفاقی که در سال گذشته نیز رخ داد و بسیاری از سرمایهگذاران ناآشنا در بازار سرمایه با ضرر روبهرو شدند، تا تنها گروه کمی از این ابرنوسان بزرگ سود ببرند. باید منتظر ماند و دید که رئیسکل آینده چه چیزی در مشت خود دارد و چه زمان مشت رئیسکل برای فعالان بازار و فعالان اقتصاد کشور باز خواهد شد.