شهر تاریک
داستان شهر محصور کاولون چه بود؟
محلیها به آن میگفتند «هاک نام» یا «شهر تاریک» اما نام رسمی آن «شهر محصور کاولون» بود. کاولون یک شهرک خودمختار و با تراکم جمعیتی بسیار بالا در چین بود که بین محدوده شهر کاولون و هنگکنگ بریتانیایی قرار داشت؛ شهری که از سال 1898 تا 1994 پابرجا بود. جمعیت این شهرک پس از اشغال هنگکنگ از سوی ژاپنیها در حین جنگ جهانی دوم بهشدت افزایش یافت. بهصورتی که در سال 1990، 50 هزار نفر در محدوده 6 /2 هکتاری این منطقه زندگی میکردند. در سالهای دهه 1950 تا 1970، این منطقه دارای نرخ بسیار بالای روسپیگری، قماربازی و مصرف مواد مخدر بود. در سال 1987، دولت هنگکنگ دستور تخریب شهرک را داد و در نهایت این کار در سال 1993 شروع شد و در سال 1994 به اتمام رسید. سپس پارک شهرک کاولون در محل کاولون سابق احداث شد. برخی آثار مانند ساختمان دولتی و همچنین بقایای دروازه جنوبی همچنان در آنجا باقی ماندهاند.
تاریخچه شهرک کاولون برمیگردد به زمان سانگ داینستی، وقتی که یک پایگاه مرزی برای مدیریت تجارت نمک تشکیل شد. در حالی که تنها 30 نگهبان در سال 1668 در این محل ساکن بودند ولی برای صدها سال اتفاقهای بسیار اندکی در منطقه رخ داد. در سال 1810 یک قلعه ساحلی در آنجا بنا شد و در سال 1842، جزیره هنگکنگ تسلیم بریتانیاییها شد. بنابراین حکومت مجبور شد قدرت قلعه را بیشتر کند تا بتواند در منطقه قانونگذاری کرده و تاثیرات انگلیسیها را کنترل کند. مراحل بهبود شهرک در سال 1847 به اتمام رسید. در سال 1898، قسمتهای بیشتری از هنگکنگ برای مدت 99 سال به بریتانیا واگذار شد؛ به جز این شهرک که در آن زمان جمعیتی حدود 700 نفر داشت. چین اجازه داد ساختمانها دولتی شوند و مردم تا زمانی که در مقابل هنگکنگ بریتانیایی قرار نگیرند، در آنجا بمانند. سال بعد، هنری بلیک، دولتمرد منطقه شک کرد که در این محل از گروههای موجود استفاده میشود تا فرم جدیدی به نوع اقامت داده شود. در نتیجه در سال 1899، نیروهای بریتانیایی به شهرک حمله کردند تا مسببان را دستگیر کنند و در نهایت فقط ماموران عالیرتبه و 150 شهروند در کاولون باقی ماندند. در سال 1912، شهرک به بریتانیا واگذار شد. بهرغم اینکه بریتانیا ادعای مالکیت بر شهرک را داشت ولی در طول دهها سال بعد از آن اقدامات بسیار ناچیزی در آنجا انجام داد. دو ساختمان دولتی سابق تبدیل به کلیسای پروتستان و یک مدرسه شدند. دیگر ساختمانهای دولتی نیز به گداخانه تبدیل شدند. جدا از این مراکز، شهرک تبدیل به یک منطقه مرموز برای استعمارگران و توریستها شده بود. در نقشه و در سال 1915 کاولون بهنام شهرک چینی نامگذاری شده بود. در سال 1933، دولت هنگکنگ اعلام کرد قصد تخریب بیشتر ساختمانهای اداری را دارد. ولی در همان سال دولت ملیگرای چین علیه این برنامه اعتراض کرد و خواستار بررسی قضایی در شهر شد. این دولت تا سال 1937 روی خواسته خود پافشاری کرد تا اینکه جنگ بین چین و ژاپن شروع شد. تا سال 1940، از شهر، تنها ساختمانهای دولتی، مدرسه و یک خانه باقی ماند. در طول جنگ جهانی دوم و انحصار هنگکنگ، نیروهای ژاپنی دیوارهای شهر را خراب کردند و از سنگهای آن برای ساخت یک فرودگاه در نزدیکی آن منطقه استفاده کردند.
پس از احاطه شهر به وسیله ژاپنیها در سال 1945، چین اعلام کرد قصد دارد شهر را پس بگیرد. در سال 1946، مقامات ملیگرای چینی برنامهای برای دوباره به دست گرفتن اداره منطقه ترتیب دادند. این برنامه شامل احداث ساختمانهای دولتی، مدارس، مرکز پلیس و مراکز دیگر میشد. پناهجویان چینی که از جنگ داخلی چین در سال 1945 بهجا مانده بودند و حدود دو هزار نفر میشدند، شهر را در سال 1947 اشغال کردند. پس از آنکه بریتانیا بسیار تلاش کرد تا آنها را از شهر بیرون کند، در سال 1948 یکسری قانون جدید وضع کرد که تقریباً تمام امور شهر را شامل میشد.
در سال 1950، یک آتشسوزی عظیم 2500 خانه را نابود کرد و باعث آواره شدن 3500 خانوار یا به عبارتی 17 هزار نفر شد. این فاجعه به دلیل کمبود امکانات اطفای حریق در منطقهای که غالب خانهها چوبی بودند و همچنین نبودن ارتباط سیاسی مناسب بین استعمارگران و دولتهای چینی رخ داد. به دلیل نبود نظارت نهاد دولتی و پلیس، نه از جانب دولت چین و نه از جانب بریتانیا، شهر خیلی زود تبدیل به بهشتی برای ارتکاب جرم و قاچاق مواد مخدر شد. این وضعیت ادامه داشت تا در سالهای 1973 و 1974، تعداد 3500 نیروی پلیس در شهر شروع به بازرسی کرده و 2500 نفر را دستگیر کردند. نتیجه این دستگیریها جمعآوری 1800 کیلوگرم مواد مخدر بود. در نهایت در سال 1983، پلیس محلی اعلام کرد جرم و جنایت در شهر تحت کنترل قرار دارد. علاوه بر این در دهه 1960، ساختوساز در شهر بسیار رواج یافت و باعث شد تراکم جمعیتی بسیار زیاد شود و به عبارتی «یک جهان در یک شهر» قرار گیرد. کار به جایی رسید که بیش از 33 هزار نفر در تنها 300 ساختمان ساکن شدند که این ساختمانها تنها در هفت آکرس جای داده شده بود.
کاولون در اواخر دهه 1970 و اوایل 1980 به بیشترین اندازه خود رسید. به خاطر اینکه ساختمانها برای پروازها خطرآفرینی نکنند، محدودیت ارتفاع 13 تا 14طبقهای روی ساختمانسازی گذاشته شد. کل آب کاولون را هشت لوله تامین میکردند. در تعداد کمی از خیابانها نیز لامپهای فلئورسنت وجود داشت و شبهای کاولون اندکی روشن میشد. با اینکه جرم و جنایت در کاولون که در دهههای 1970 و 1980 در اوج خود بود، در سالهای بعدی کاهش یافت، اما در کاولون، شهر محصور، هنوز هم تعداد زیادی پزشک و دندانپزشک بدون مدرک وجود داشت که مورد پیگرد قانونی قرار نمیگرفتند. همچنین باید گفت اگرچه شهر محصور کاولون برای سالهای طولانی درگیر فعالیتهای مجرمانه بود، اما بیشتر ساکنان آن در هیچگونه جرم و جنایتی درگیر نبودند و درون دیوارها در صلح زندگی میکردند. تعدادی کارخانه کوچک و کسبوکار کوچک توانسته بودند به داخل شهر محصور راه پیدا کنند. بعضی از ساکنان کاولون نیز گروههایی را برای سازماندهی و بهبود زندگی روزمره خود تشکیل داده بودند. تلاش دولت در سال 1963 با هدف تخریب خانههایی که در گوشههای شهر محصور وجود داشتند باعث شد که کمیتهای به نام «کمیته ضدتخریب» شکل گیرد. خیریهها، گروههای مذهبی و دیگر گروههای رفاهی نهایتاً در شهر محصور شروع به کار کردند. در حالی که همچنان هیچ مقرراتی روی عملکرد کلینیکهای پزشکی و مدارس اعمال نشده بود، اما دولت هنگکنگ خدماتی همچون عرضه آب و پست را به مردم شهر محصور ارائه میکرد.
فرهنگ کاولون
در پاسخ به وضعیت سخت زندگی، مردم کاولون یک انجمن کوچک تشکیل دادند تا با استفاده از آن به هم کمک کنند. در خانهها معمولاً زنان وظیفه رسیدگی به امور خانهداری را بر عهده داشتند و مادربزرگها هم از نوهها مراقبت میکردند. پشتبامها محل گردهماییهای مهم افراد بهخصوص کسانی بود که در طبقههای بالایی ساختمانها زندگی میکردند. ساختمان دولتی در وسط شهر نیز یکی از مراکز اصلی اجتماع برای افراد بود تا باهم صحبت کنند، تلویزیون تماشا کنند و چای بنوشند؛ همچنین محلی برای افراد سالخورده تا گردهماییهای مذهبی خود را در آنجا برگزار کنند.
نبودن یک اداره دولتی موثر و جدا بودن این شهر از نظر فیزیکی و روانی از حکومت بزرگتر هنگکنگ فضای فرهنگی مناسبی را برای پرورش جرم و جنایت در شهر ایجاد کرد. شیوع جنایت و قاچاق تنها به وسیله مجرمان صورت نمیگرفت بلکه پلیس محلی هم در این مبادلات شرکت میکرد تا از کنار دادوستد قاچاقی که اتفاق میافتد نفع ببرد. هم پلیس و هم شهروندان از فسادی که در شهر شایع بود صحبت میکردند تا در نهایت در دهه 1970، گروه پلیس بزرگتری دخالت و به کاهش نرخ جرم و جنایت کمک کرد. در این زمان شهر به بهشتی برای افرادی که میخواهند کسبوکار بدون قانونگذاری و پرداخت مالیات داشته باشند تبدیل شد. در نتیجه در شهر نوعی هرجومرج به وجود آمد. نزدیکی و فشردگی فیزیکی در شهر محصور کاولون نوعی اعتماد و همبستگی فرهنگی در میان شهروندان ایجاد کرد.
در حالی که در ابتدا این شهر نادیده گرفته میشد، ولی در این زمان به نقطه افتخاری برای شهروندان هنگکنگی تبدیل شده بود. با افزایش شهرت شهر در اطراف هنگکنگ، منافع عمومی مردم شهر کاولون و ناپدید شدن آن دوباره ظهور پیدا کرد و یادگارهای فرهنگی آن فارغ از پیشزمینههای فساد و جرم و جنایتی که داشت به یاد آورده میشود. در عصر مدرن، شهر با یک هویت رمانتیک که در دورهای زندگی بسیار دشوار و ناعادلانهای را پشتسر گذاشته به تصور کشیده شد و بسیاری از رسانههای مدرن، از فرهنگ موجود در شهر برای استفاده در آثار خودشان وام گرفتند. بسیاری از رسانههای معروف، شهر کاولون را بهصورت یک شهر خیلی نوستالژیک و رمانتیک بهتصویر کشیدند و این امر موجب شد کاولون یک زندگی دوباره را تجربه کند.
شکوه از بین رفته
جیمز کرافورد در کتاب «شکوه از بین رفته» یا Fallen Glory که در سال 2015 به چاپ رسید، داستان شهر محصور کاولون را به زیبایی نقل میکند. او در این کتاب مینویسد: پرتراکمترین شهر روی زمین فقط یک پستچی داشت. محل خدمت این پستچی، به سختی به 100 مایلمربع میرسید؛ اما در همین مساحت، حدود 350 ساختمان وجود داشت. ساختمانهایی که همگی 10 تا 14 طبقه داشتند. ساختمانهای شهر محصور کاولون به سختی کنار یکدیگر جای گرفته بودند و در میان آنها جای سوزن انداختن نبود! بهطوری که کل شهر همچون یک ساختمان بزرگ به نظر میرسید. البته ساختمانهای شهر محصور کاولون متحدالشکل نبودند و ساختمانهای با قدمت مختلف، با ارتفاع متفاوت و معماری متمایز در کنار یکدیگر جای گرفته بودند. سیمهای برق و کابلهای ارتباطی در همه سطوح دیده میشدند. ساختمانها آنقدر بلند و کنار هم بودند که ورود به شهر، به معنی خداحافظی با روز بود چرا که در ساختمانها و در خیابانهای تنگ شهر، نور وجود نداشت. هزاران لوله پلاستیکی و فلزی در دیوارها و سقف خانهها به چشم میخوردند که اکثر آنها یا نشتی داشتند یا خراب بودند.
در کل شهر محصور کاولون تنها دو آسانسور وجود داشت. در موارد زیادی صندوقهای پست در طبقه همکف به دیوارها چسبیده بودند اما بعضی اوقات تنها راه پستچی برای رساندن نامهها این بود که 10 طبقه بالا برود. بعضی اوقات پستچی مجبور بود بعد از اینکه به آخرین طبقه رسید، به پشتبام برود. ساختمانها آنقدر به هم چسبیده بودند که پستچی میتوانست از طریق نردبانهای فلزی زنگزدهای که بهطور افقی روی دو ساختمان قرار داده شده بود، از یک ساختمان به ساختمان دیگر برود. بعضی از کوچهها ساکت و خالی از مردم بودند و در بعضی از کوچهها، حیات دیده میشد. صدها کارخانه در شهر محصور کاولون وجود داشت که از شیر مرغ تا جان آدمیزاد را تولید میکردند و میفروختند. در کوچههای تنگ و تاریک شهر محصور کاولون که نزدیک به کارخانههای تولید فلز و پلاستیک بودند، بوی مواد شیمیایی همیشه به مشام میرسید. پزشکان و دندانپزشکان بدون مدرک در کنار یکدیگر مشغول به کار بودند و تابلوهای الکتریکی فراوانی روی دیوارها نصب شده بود و برایشان تبلیغ میکرد. جالب است که بسیاری از بیمارانی که به پزشکان و دندانپزشکان شهر محصور کاولون مراجعه میکردند، از خارج از شهر میآمدند و بسیار خوشحال بودند که میتوانستند روی هزینه ویزیت و درمان چانهزنی کنند. سه خیابان بزرگ شهر محصور کاولون، خیابان «بیگول»، خیابان «برایت» و خیابان «شهر اژدها» بود که اکثر رستورانها و مراکز غذایی کاولون در این خیابانها قرار داشتند. برای کسانی که از شهر محصور کاولون دیدن میکردند، گوشت سگ و گوشت مار از جمله پیشنهادهای سرآشپزها بود! در شهر محصور کاولون هیچ قانونی وجود نداشت. کاولون یک شهر هرجومرجطلب بود که خود شهر، مقررات را تعیین میکرد. اسم رسمی شهر، کاولون بود؛ اما محلیها آن را «هاک نام» یا «شهر تاریک» خطاب میکردند. این بخشی از روایتی بود که جیمز کرافورد از شهر محصور کاولون تعریف میکند. رابرت لودلام، نویسنده آمریکایی مینویسد: «شهر محصور کاولون هیچ دیوار قابل مشاهدهای در اطراف خود ندارد. اما وضعیت شهر به گونهای است که انگار یک دیوار بزرگ سخت و فلزی دور آن کشیده شده است.» کاولون شهری بود که داستان آن درسهای زیادی، هم برای مردم و هم برای سیاستگذاران دارد. فیلمسازان و نویسندگان بسیاری نیز از شهر محصور کاولون برای خلق آثار خود بهره بردهاند.