هیاهو برای هیچ
بازتاب «مالیسازی شدن اقتصاد» در بازار رمزارزها در گفتوگو با مهدی حقباعلی
بازار رمزارزها چندسالی است که توجه بسیاری از مردم جهان را به خود جلب کرده است. این بازار با ماهیتی متفاوت و آیندهای نامعلوم در حالی که در بدو شکلگیری از سوی بیشتر تحلیلگران اقتصادی نادیده گرفته میشد، به دلیل استفاده از یک تکنولوژی جدید که امید فعالان دنیای کامپیوتر بود، رفتهرفته پا گرفت و بر سر زبانها افتاد. این فناوری چیزی نبود به جز «بلاک چین» که به گفته طرفداران آن قرار بود شالوده پولهای آینده را تشکیل، و به سبب تمرکززدایی از صحنه سیاستگذاری پولی، به آینده اقتصاد جهان سر و شکلی متفاوت بدهد. با وجود این چنین هدفی نهتنها محقق نشد، بلکه به دلایلی همچون رشد قابل توجه قیمت، به این بازار ماهیتی سفتهبازانه داد؛ ماهیتی که در سایه تورم فزاینده و اوضاع نابسامان اقتصادی در میان ایرانیان نیز رسوخ کرده و پای مردم عادی را نیز به این مهلکه پرریسک کشانده است. در این گفتوگو «مهدی حقباعلی» از چندوچون بازار رمزارزها میگوید.
♦♦♦
در سالهای اخیر توجه به بازارهای مالی داخلی و خارجی بسیار بیشتر شده است و بازارهایی نظیر بورس در طول این مدت شاهد افزایش تعداد فعالان خود بودهاند. در حال حاضر با افول بورس به نظر میآید که این اقبال به سمت بازار رمزارزها افزایش یافته است. فکر میکنید دلیل توجه جلبشده به سمت این بازارها چیست؟
به نظر میآید که طی سالهای اخیر روندی که به آن «مالیسازی شدن» گفته میشود در کشور ما سرعت گرفته است. بخش بزرگتری از مردم در حال حاضر به یکشبه پولدار شدن علاقه پیدا کردهاند، تا اینکه بخواهند به صورت آهسته و پیوسته ثروت انباشت کنند. احتمالاً بتوان دلیل این ذائقه جدید را رشد اقتصادی سرانه صفر در یک دهه اخیر در عین تورم سرسامآور جستوجو کرد. در سالهای گذشته تورم در بخشهایی نظیر مسکن بسیار بالا بوده و وقتی یک فرد تحصیلکرده وارد بازار کار میشود امید بسیار کمی برای خانهدار شدن دارد، چون با دستمزدهای فعلی باید چند دهه کار کند تا به فرضِ پساندازِ تمام درآمد، بتواند برای خود مسکن تهیه کند. مسائلی از این دست سبب میشود تا امید به کسب درآمد و به دست آوردن رفاهی از طریق معمول در دنیا (یعنی درس خواندن، رفتن به دانشگاه و بعد پیدا کردن شغل با درآمد مکفی) کمتر شود. طبیعتاً چنین شرایطی سبب میشود که مطلوبیت حاشیهای کار کردن برای آدمها کمتر شود، و از آن طرف میل بیشتری به کسب درآمدهای یکشبه پولدار شدن و تمایل به سمت ایدههای پرزرقوبرق داشته باشند.
در ادبیات مربوط به پدیده financialization (مالیسازی شدن) گفته میشود که مالی شدن جامعه با چند خصیصه مهم همراه است. یکی از این خصوصیات این است که نسبت بخش مالی اقتصاد به بخش واقعی آن رفتهرفته بزرگتر میشود. شبیه این مساله را در رونق بورس تهران شاهد بودیم؛ به این معنا که ارزش بازار دائماً نسبت به ارزش تولید ناخالص داخلی بیشتر میشد. یک خصوصیت دیگر در برهه مالیسازی شدن جامعه این است که «ادبیات موفقیت» و کسب درآمد از فروش چنین ادبیاتی در جامعه اوج میگیرد، کمااینکه طی چند سال اخیر، در ایران هم ناگهان شاهد اوجگیری کسبوکارهایی مثل «سیگنالفروشی» بودیم که احتمالاً ارزش افزوده آنها برای اقتصاد صفر است. در این شرایط دائماً از راههای کسب موفقیت و ثروتمند شدن سخن گفته میشود. در کنار این دو مشخصه، یک خصیصه دیگر دوره مالیسازی شدن این است که دولتها هم در این میان به نوعی نقش ایفا میکنند و با تشویق مردم به بازارهای مالی این مساله را تقویت میکنند.
در ایران نیز چنین اتفاقی افتاده است. در سالهای گذشته شاهد آن بودیم که به واسطه این تغییرات هم بورس و هم بازار رمزارز بزرگتر شدند. بنابراین از این بُعد اگر بخواهیم نگاه کنیم هجوم مردم به بازار بورس با هجوم به بازار رمزارزها و بازارهای دیگر خیلی تفاوتی ندارد. پشت همه آنها مردمی هستند که در شرایط کنونی مستاصل شدهاند و نمیتوانند با درآمد حاصل از اشتغال معمولی زندگی قابل قبولی داشته باشند، بنابراین به امید پولدار شدن و از سوی دیگر حفظ ارزش داراییهایشان در مقابل تورم به سمت این بازارها میروند. پس افزایش ناگهانی و چشمگیر تعداد کدهای سهامداری در بازار سهام ایران، با وجود آنکه در عرصه عمومی با تحسین و غرور از آن یاد میشد، ممکن است نشانهای از وخامت اوضاع هم باشد.
در حال حاضر گفته میشود که ریزش بورس و به تبع خروج پول از آن سبب ورود سرمایه مردم به بازار رمزارزها شده است. به نظر شما این گزاره تا چه حد صحت دارد و چگونه میتوان آن را تبیین کرد؟
طبیعتاً بخشی از نقدینگی خارجشده از بازار سهام توسط سهامداران حقیقی، به بازارهای دیگر وارد میشود، و بازار رمزارزها هم از این مستثنی نبودهاند. در ماههای اخیر تراکنش صرافیهای داخلی رمزارزها به شکل شگفتآوری بیشتر شده است. بعضی از مسوولان این رقم را از روزانه دو تا پنج هزار میلیارد تومان برآورد کردهاند. برآورد خود من از حجم تراکنشها در صرافیهای داخلی رمزارزها در حدود هزار تا 1500 میلیارد تومان است. بخشی از این افزایش بدون شک محصول روند صعودی تقاضا در دنیاست که به ایران هم سرایت کرده و عملاً یک بازار هماندازه با بازار سهام تولید شده است. پس ضمن اینکه نمیتوان همه هجوم مردم به بازار رمزارزها را ناشی از افول بازار سهام دانست، احتمالاً بخشی از آن را بشود با این افول توجیه کرد.
شرایط کنونی را که برای رمزارزهایی مانند بیتکوین شکل گرفته به نوعی میتوانیم با شرایطی که در سالهای 98 و 99 در بازار بورس سهام اتفاق افتاد مقایسه کنیم. روندی صعودی شکل گرفته که بسیاری نیز ممکن است دلیل آن را ندانند با این حال به دلیل احتمال سود بالا که در ذهن مردم شکل میگیرد، سوار این قطار صعودی میشوند. در عین حال باید توجه داشت که ارزش در معرض خطر (value at risk) در بازار رمزارزها بسیار بالاست و حتی این احتمال وجود دارد که شخص سرمایهگذار در این دارایی حتی 60 تا 70 درصد از سرمایه خود را نیز از دست بدهد.
چه عاملی توانسته ارزهایی نظیر بیتکوین را جذاب کند؟ همانطور که میدانیم حداقل در میان خریداران ایرانی مسائلی نظیر پول خصوصی یا نظام پولی غیرمتمرکز دغدغه مردم نیست. جذابیت این بازار به نظر شما تا چه حد ناشی از احتمال رشد آنهاست؟ آیا رخوت بازارهای موازی در این باره نقشی دارد یا صرفاً افزایش قیمت آنها مساله رمزارزها را جذاب کرده است؟
برای پاسخ به این سوالات میشود چند دلیل را برشمرد. نخست اینکه قیمت بیتکوین طی سالهای گذشته در بازارهای جهانی بسیار بالا رفت و این خود به خود یکی از عوامل جذابیت بیتکوین برای ایرانیان هم است. عامل دوم جذابیت برای سرمایهگذار ایرانی این است که خرید بیتکوین به مثابه پوشش ریسک افزایش قیمت ارز نیز است. به عبارت دیگر خریدار ایرانی با خرید بیتکوین هم افزایش قیمت این دارایی و هم رشد قیمت ارز را در سرمایهگذاری خود لحاظ میکرد. این رویکرد در شرایطی از سوی خریداران اتخاذ شد که در داخل کشور انتظارات بسیار بالایی برای رشد قیمت ارز وجود داشت و طبیعتاً توجیهپذیری چنین سرمایهگذاریهایی را بیشتر میکرد. از طرف دیگر صرافیهای سنتی که در کشور فعال بودهاند و با توجه به محدودیتهای ناشی از تحریم، عمده نقلوانتقال پول به درون و خارج از کشور را به شکل حواله انجام میدادند، دیدند که با ابزاری نظیر «تتر» (Tether) میشود کار نقلوانتقال پول را با هزینه و ریسک کمتری انجام داد. اما عامل مهمی که این حلقه را تکمیل کرد، نوع برخورد حاکمیت با مساله رمزارزها بود. اگر نگاهی به تجربه مشابه سایر کشورها بیندازیم میتوان گفت که ایران با ملایمت بیشتری با مقوله ارزهای مجازی برخورد کرده است. یک دلیل این رویداد احتمالاً شرایط تحریمی حاکم بر اقتصاد کشور بود؛ بنابراین قابل درک است که بیتکوین هم از حیث استخراج و هم مبادله مورد توجه حاکمیت ایران قرار گرفت. قیمت برق هم خیلی پایین بود، و استخراج بیتکوین در ایران به یک شغل بسیار سودآور تبدیل شد. بنابراین همه عوامل برای اینکه اکوسیستم رمزارزها در ایران شکوفا شود وجود داشت، و در نهایت منجر به این استقبال همگانی شد.
همانطور که در روزهای اخیر شاهد بودیم بازار رمزارز نیز در نهایت ریزش قابل توجهی را تجربه کرد. به نظر شما افت شدید قیمت رمزارزها در صورت وقوع میتواند مشکلی نظیر آنچه در بورس شاهد هستیم را به وجود آورد؟
از این جهت که بالاخره بخش زیادی از سرمایه مردم ممکن است از بین برود، بله، این احتمال وجود دارد که یک سقوط-مثلاً شبیه سقوطی که در سال 2018 اتفاق افتاد- برای سرمایهگذاران در رمزارزها مشکلات زیادی به وجود آورد. با اینکه با توجه به تلاطم بالای بازار رمزارزها، به مخاطبان بازار گفته میشود که صرفاً بین 5 تا ۱۰ درصد از داراییهای خود را در آن سرمایهگذاری کنند، با این حال میدانیم که بسیاری از مشارکتکنندگان در خریدوفروش رمزارزها کاری به این حرفها ندارند و تمامی دارایی خود را به این بازار اختصاص دادهاند. به نظر میآید آنچه در بازار سرمایه به عنوان «تکسهم شدن» از آن یاد میشود، و کار خیلی خطرناکی هم هست از نظر ریسک سرمایهگذاری، هماکنون به نوعی دیگر در بازار رمزارزها در جریان است. از اینرو برای بخشی از جامعه خطر از دست رفتن بخش قابل توجهی از ثروت وجود خواهد داشت.با این حال چون مانند بورس برای خرید داراییهای این بازار از نهادهای رسمی تبلیغ و ترویج نشده و دولت در رونق بازار رمزارزها نقش تبلیغاتی نداشته، بنابراین احتمالاً در صورت سقوط، سرمایهگذاران بیشتر خود را مقصر خواهند دانست تا نهادهای رسمی را.اما از جهت کلان اقتصاد، به هر حال بخشی از داراییهای جامعه که باید به پسانداز تبدیل شود و بعد در جریان سرمایهگذاری در صنایع و زیرساختهای ایران باشد، در شرایط کنونی دارد صرفاً به سمت مقاصد سفتهبازانه میرود؛ و این فعالیتی است که اصلاً مشخص نیست در نهایت آورده مثبت مشخصی برای اقتصاد کشور داشته باشد. در مورد بازار سهام، میتوان گفت که بازار سهام به شکل غیرمستقیم در تخصیص بهینه منابع مالی کشور بین صنایع مختلف ارزش افزوده ایجاد میکند، اما حتی همین اثر غیرمستقیم را هم نمیتوانیم برای بازار رمزارزها متصور باشیم. البته ممکن است عامل رمزارزها برای ما در دور زدن تحریمها ارزش اقتصادی داشته باشد با این حال این ارزش افزوده نیز مشخص نیست آنقدر بهینه باشد که بتواند عدمالنفع تحریمها را توجیه کند.
از آنجا که رمزارزها در ایران نیز مانند سایر کشورها با پول نظیر دلار قیمتگذاری میشوند آیا رونق گرفتن معاملات آن میتواند برای کشور طبقات ارزی داشته باشد و موجب خروج ارز شود؟
از یک طرف بله، چون به هر حال بخشی از ریال کشور دارد فعلاً خارج میشود؛ اما در عین حال پاسخ دادن به این سوال چندان راحت نیست. چراکه در این فرآیند ریال به چیزی نظیر بیتکوین تبدیل میشود و بعد از آن خیلی مشخص نیست که چه بر سر آن بیتکوین خواهد آمد. چون مشخص است که این ارز مقصد نهایی نیست و سرمایهگذار بعد از آن، برای تبدیل ثروت به مصرف، باید آن را دوباره در جایی به ارز حقیقی تبدیل کند. الان واقعاً نمیدانیم که ایرانیان دارای رمزارز، میخواهند بعداً ارزشان را دوباره به ریال تبدیل کنند یا به دلار. این نکته بسیار تعیینکننده است چون در نهایت مشخص خواهد کرد که آیا سرمایه از کشور خارج شده، یا اینکه دوباره به کشور بازگشته است. مضاف بر آنکه برای تخمین میزان ارز تولیدشده و اینکه بدانیم چه میزان آن در داخل کشور میماند راه چندان مشخصی وجود ندارد. شنیدهها حاکی از آن است که بانک مرکزی در حال تدوین سازوکاری است تا ارز تولیدشده را در گردش معاملات ارزی داخلی وارد کند. فکر میکنم منظور از این کار این است که ارز بهدستآمده از این طریق را محاسبه و آن را وارد سامانه نیما کنند. این مساله هم عجیب و پردردسر خواهد بود و هم قضاوت نتیجه نهایی را سخت میکند.
جدا از تمامی مسائل گفتهشده در مورد خود رمزارزها پیشفرضهای بسیاری تاکنون به جامعه جهانی تزریق شده که باورهای منشعب از آن بر روی ذهنیت خریداران ایرانی نیز بیتاثیر نبوده است. یکی از اینها تبدیل شدن ارزهایی مانند بیتکوین به پول آینده است. آیا با این گزاره موافق هستید؟
در تئوریهای اقتصادی پول سه کارکرد اساسی دارد. نخست آنکه وسیلهای است برای حفظ ارزش. دیگر اینکه واحد شمارش است و در آخر واسطه مبادله است. اگر بخواهیم این سه مولفه را برای بررسی وضعیت کنونی ارزهایی همانند بیتکوین مورد استفاده قرار دهیم باید بگوییم که شرط اول در آن صادق نیست. ارزهایی نظیر بیتکوین به دلیل نوسان قیمتهای متعددی که دارند نمیتوانند وسیلهای برای حفظ ارزش باشند. در سال ۲۰۱۷ کنفرانسی برای گردهمایی فعالان عرصه بیتکوین در کالیفرنیای آمریکا برگزار شد که حتی برای هزینه ثبتنام در آن نیز بیتکوین مورد استفاده قرار نگرفت و برگزارکنندگان از دلار برای دریافت وجه مربوطه استفاده کردند، چون حاضر نبودند ریسک تلاطم بیتکوین را بپذیرند. از نظر وجه دوم کارکرد پول، البته میتوان از این رمزها به عنوان وسیلهای برای شمارش کمک گرفت با این حال به نظر نمیرسد که این مزیت عمدهای برای رمزارزها باشد. از طرف دیگر بیتکوین به عنوان وسیله برای مبادله تاکنون توفیق چندانی نداشته است. برای مثال شرکت خودروسازی مانند تسلا بهرغم اینکه در ماههای اخیر اعلام کرد که میتواند خودروهای خود را با استفاده از بیتکوین به فروش برساند، با وجود این شاهد آن بودیم که تسلا هم در نهایت با بهانهای از این کار سر باز زد. من فکر میکنم مقبولیت ارزهای مجازی بهنحو کنونی برای آنکه به وسیلهای برای مبادله بدل شوند در هالهای از ابهام قرار دارد و امکان آن اندک است. نکته دیگری که مطرح است اینکه اگرچه انتقادات بسیاری به سیاستگذاران پولی نظیر بانکهای مرکزی وارد شده، با این حال باید بپذیریم که برنامهریزی پولی فواید خود را نیز دارد. برای مثال شاهد آن بودیم که در بحران مالی سال ۲۰۰۸ فدرالرزرو توانست نقشی سازنده برای برونرفت از شرایط موجود در آن دوره ایفا کند. پس صرف اینکه بازار رمزارزها دیگر زیر نظر بانکهای مرکزی دنیا نیست معلوم نیست عمیقاً مثبت باشد و هزینه-فایده خود را دارد.گذشته از این، فعلاً ادعای اینکه بیتکوین ارزی تماماً تمرکززدایی شده است چندان معتبر نیست؛ چراکه در عمل شاهد آن بودیم که بازار آن در نهایت تحت تاثیر بازیگرانی است که شاید بانک مرکزی نباشند، ولی به هرحال یک نهاد ذینفع هستند. در معادله جدید بانکها حذف شدهاند و به جای آن صرافیهایی نظیر باینانس به شدت تعیینکننده شدهاند. یعنی یک نهاد عمومی که تحت نظارت عمومی بوده از بازار حذف شده و یک نهاد خصوصی کمتر شفاف، از نظر قدرت تاثیر جای آن را گرفته است. از اینرو من بر این باورم که تبدیل شدن ارزهای مجازی به ارز مورد قبول خیلی محتمل نیست. احتمال بالاتر این است که بیتکوین مانند طلا و نقره به یک رده دارایی برای سرمایهگذاری ماندگار تبدیل شود.