شناسه خبر : 48060 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

در خدمت تجارت

سمت‌وسوی دیپلماسی و سیاست خارجی در میزگرد محمدمهدی بهکیش و سهراب شهابی

در خدمت تجارت

رضا طهماسبی: سال 1403 با تداوم تنش‌های بین‌المللی و تحریم‌های سخت علیه اقتصاد ایران آغاز شد و در حالی که انتظار می‌رفت دستگاه دیپلماسی برای کاهش آلام اقتصاد کشور بعد از تغییر زودهنگام دولت، مسیر تنش‌زدایی با غرب و کاهش فشار تحریم و حتی احیای برجام  را در پیش بگیرد، شکل تازه‌ای از تنش در قالب نوعی درگیری‌های مستقیم شروع شد که فصل تازه‌ای را برای سیاست‌ورزی ایران در خارج از مرزها گشوده است. در میزگردی با حضور محمدمهدی بهکیش، اقتصاددان، و سهراب شهابی، استاد اقتصاد سیاسی و عضو هیات علمی دانشکده روابط بین‌الملل وزارت خارجه، به بررسی مهم‌ترین رخدادهای هفت ماه نخست سال 1403 در حوزه بین‌الملل و عملکرد دولت چهاردهم در بیش از دو ماهی که از عمر آن گذشته است، پرداخته‌ایم. هر دو صاحب‌نظر با توجه به پیچیدگی‌ها و کار سخت وزارت خارجه در دو ماه اخیر تاکید دارند که سیاست خارجی باید در ادامه راه پشتیبان و همراه اقتصاد باشد و با هدف توسعه روابط تجاری و اقتصادی گام بردارد.

♦♦♦

 در هفت ماهی که از سال 1403 گذشته، اتفاقات زیاد و مهمی در حوزه بین‌الملل رخ داده و به نظر می‌رسد دستگاه دیپلماسی کشور در حال گذران یک سال سخت است. در ماه‌های نخست سال به دلیل تغییر زودهنگام و اجباری دولت، تمرکز نظام حکمرانی روی سیاست داخلی قرار گرفت. اما هنوز دولت جدید به‌طور کامل مستقر نشده و زمام کار را به دست نگرفته بود که تنش‌ها وارد دور تازه‌ای شد و از ترور رئیس سیاسی گروه حماس در تهران تا شهادت دبیرکل حزب‌الله لبنان در بیروت و بعد هم درگیری مستقیم میان ایران و اسرائیل، شرایط سختی را برای دولت و وزارت امور خارجه پدید آورد. تحلیل کلی شما از آنچه در هفت ماه نخست سال 1403 در حوزه روابط بین‌الملل و سیاست خارجی گذشت چیست و عملکرد وزارت خارجه را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

سهراب شهابی: سال 1403 شاید یکی از سخت‌ترین سال‌ها در طول عمر جمهوری اسلامی برای دستگاه دیپلماسی بوده؛ هنوز هم مشخص نیست در آینده چه حوادثی رخ دهد و چه مسیرهایی پیش‌روی ما قرار بگیرد. در واقع، سال 1403 از یک نظر جالب و پرحادثه و از نظر دیگر، بسیار سخت بوده است. حوادثی که از ابتدای سال تاکنون اتفاق افتاده، منحصربه‌فرد است. در اوایل امسال با سقوط بالگرد ریاست‌جمهوری، هم رئیس‌جمهور و هم وزیر امور خارجه را از دست دادیم و نوعی انقطاع در فعالیت‌های سیاسی و تشکیلاتی دولت ایجاد شد. در همین سال پرحادثه، حدود دو ماه هم به برگزاری انتخابات و مستقر شدن دولت جدید گذشت. همچنین در این مدت، دولت موقتی در حال فعالیت بود که مختصات خاص خودش را داشت و نمی‌توانست مثل یک دولت مستقر فعالیت کند. از 31 مرداد 1403 که کابینه دکتر پزشکیان رای موافق گرفت و نخستین جلسه کابینه تشکیل شد، تاکنون حدود 70 روز گذشته و اتفاقاً این 70 روز حتی از پنج ماه اول سال هم سخت‌تر بوده است. چرا که بحران خاورمیانه که همواره به‌شدت بر تمام ابعاد زندگی مردم و مسائل کشور ما سایه انداخته، تشدید شد. این بحران‌ها از ترور اسماعیل هنیه در تهران آغاز شد و بعد با حادثه انفجار پیجرها و بیسیم‌ها در لبنان ادامه داشت که آسیب زیادی به نیروهای حزب‌الله وارد کرد. بعد از آن هم ترور سران عالی‌رتبه حزب‌الله و حماس و شهادت دبیرکل حزب‌الله صورت گرفت و در نهایت، درگیری مستقیم میان ایران و اسرائیل با عملیات وعده صادق 2 و پاسخ اسرائیل رخ داد. در واقع 70 روز نخست دولت چهاردهم بسیار پرحادثه و از جهاتی تعیین‌کننده بود که شرایط ویژه‌ای را برای ایران ایجاد کرد. آقای پزشکیان قبل از اینکه به ریاست‌جمهوری برسد و در زمان برگزاری رقابت‌های انتخاباتی، در کنار طرح سیاست نزدیکی با همسایگان که یکی از تاکیدات عمده سیاست خارجی دولت قبل هم به شمار می‌رفت، موضوع تنش‌زدایی را نیز مطرح و بر آن تاکید کرد. برداشت من از طرح سیاست تنش‌زدایی ایشان، کاهش تنش با غرب بود. چون درست است که ما با همسایگان و کشورهای منطقه روابطی در سطح آنچه مورد انتظار است، نداریم اما کم‌و‌بیش ارتباطات نسبتاً مطلوبی برقرار است. به‌ویژه بعد از اینکه با واسطه‌گری چین، روابط میان ایران و عربستان بهبود پیدا کرد، تنش‌ها در روابط منطقه‌ای ما بسیار کاهش یافت. تصور من این است موضوعی که دکتر پزشکیان در رقابت‌های انتخاباتی مطرح کرد، بیشتر تنش‌زدایی با غرب یعنی با آمریکا و اروپا را در نظر داشت. عاملی که به صورت عمده این تنش‌ را ایجاد کرده بود، فعالیت‌های هسته‌ای ایران بود. همچنین اروپا اعتقاد دارد که ما در جنگ اوکراین، به روسیه کمک کردیم و در نتیجه روابط اروپا با ما وارد فضای مبهمی شده است. بحران خاورمیانه و درگیری‌های غیرمستقیم با اسرائیل هم ادامه داشت. بنابراین زمانی که آقای پزشکیان از تنش‌زدایی صحبت کرد، قاعدتاً منظورش تنش‌زدایی از روابط کشور با اروپا و آمریکا بود. در همین ارتباط دیدیم که آقای عراقچی به عنوان وزیر امور خارجه اعلام کرد ایران موشک‌ دوربرد به روسیه نداده است.

از طرفی برداشت من از صحبت‌های دکتر پزشکیان این بود که در زمینه روابط منطقه‌ای هم ما به دنبال آتش‌بس و صلح و آرامش خواهیم رفت. اما حوادثی رخ داد که روی همه این پیش‌فرض‌ها سایه انداخت و باعث شد مسئله خاورمیانه به اولویت و مشغولیت اصلی و تمام‌وقت وزارت امور خارجه تبدیل شود. با این حال به نظر من دستگاه دیپلماسی در این بازه زمانی کوتاه عملکرد خوبی داشت و چند عامل هم به کمک کشور آمد که بتواند در حوزه سیاست خارجی موفق عمل کند. عامل اول، انتخاب آقای عباس عراقچی به عنوان وزیر امور خارجه بود. دکتر عراقچی سابقه طولانی کار در وزارت خارجه را دارد و در مناصب مختلفی در این وزارتخانه کار کرده است. در درجه اول، ایشان فارغ‌التحصیل دانشکده روابط بین‌الملل است؛ در حالی که اغلب وزرای خارجه پیشین ما، تحصیلات خود را در خارج از کشور گذرانده بودند. آقای عراقچی رئیس دفتر مطالعات وزارت خارجه بوده‌اند، سابقه فعالیت به عنوان سفیر ایران در ژاپن را داشته‌اند، به عنوان معاون بین‌الملل و معاون سیاسی وزارت خارجه نیز کار کرده‌اند. با توجه به این موارد، انتخاب ایشان به عنوان وزیر امور خارجه، مزیت بسیار خوبی داشت و آن هم این بود که ایشان با بدنه وزارت امور خارجه به‌طور کامل آشنا بود و اصلاً زمان فعالیت مفید در این وزارتخانه از دست نرفت. به‌طور عادی بعد از تغییر وزرا، تا زمانی که تغییرات در بدنه وزارتخانه انجام شود، زمان مفیدی از دست می‌رود. انتخاب آقای عراقچی از این نظر یک نکته مثبت و یک عامل کمک‌کننده‌ بود که باعث شد وزارت خارجه بتواند دیپلماسی بسیار فشرده‌ای را در زمان صحیحی که به آن نیاز بود در منطقه پیش ببرد. این نوعی امتیاز بود که در این دوره به دست آوردیم.

عامل دوم این بود که در همین مدت کم، آقای پزشکیان هم به عنوان رئیس‌جمهور در حوزه سیاست خارجی بسیار فعال عمل کرد. البته من حجم فعالیت آقای پزشکیان را با فعالیت‌های انجام‌شده در دو ماه اول روسای‌جمهور قبلی به‌طور دقیق مقایسه نکرده‌ام، اما می‌دانم که او قدم‌های بیشتر و محکم‌تری برداشت. در این زمینه می‌توان به پنج سفر خارجی ایشان اشاره کرد که هر کدام یک دستاورد مشخص داشت. سفر ایشان به نیویورک و سخنرانی در مجمع عمومی سازمان ملل با این کلیدواژه که ایران به دنبال صلح، عدالت و وفاق ملی است، پیامی به جهان مخابره کرد که با آنچه پیش از این روسای جمهور ما ارائه کرده بودند، متفاوت بود. یعنی ایران تلاش می‌کند خود را به‌عنوان کشور صلح‌طلب معرفی ‌کند و می‌خواهد در داخل کشور وفاق ملی ایجاد کند و به دنبال رشد و توسعه اقتصادی است. در مجموع، ملاقات‌های دکتر پزشکیان و بقیه سخنرانی‌ها و برنامه‌های او در سفر به سازمان ملل بسیار نمود پیدا کرد و با زمانی که رئیس‌جمهور ما در سازمان ملل حاضر می‌شد و از مدیریت جهانی و بهبود آن سخن می‌گفت، فرق داشت. به نظر من سخنرانی ایشان مثبت بود. البته ایشان مسائل فلسطین، جنگ در غزه و جنایت‌های اسرائیل را هم مورد اشاره جدی قرار داد. ما دیدیم که شنوندگان در مجمع عمومی سازمان ملل با صحبت‌های رئیس‌جمهور ایران مثبت برخورد کردند و کسی جلسه را ترک نکرد. این‌بار دیدیم که حاضران در زمان سخنرانی نخست‌وزیر اسرائیل جلسه را ترک کردند. دومین سفر مهم آقای پزشکیان، سفر به کازان روسیه و حضور در اجلاس بریکس بود که مفصل به آن خواهیم پرداخت. در آنجا هم ایشان به مسائل اقتصادی توجه ویژه‌ای داشت و دنبال کم کردن سهم دلار در مبادلات بین‌المللی بود که تصور می‌شود در زمان فعلی تحریم، بتواند به ما کمک کند. سفر ایشان به عراق هم بسیار عالی بود. سفر به عراق، نخستین سفر دکتر پزشکیان به عنوان رئیس‌جمهور بود و از آنجا اهمیت پیدا کرد که عراق دومین شریک تجاری ما به شمار می‌رود. حضور ایشان در بصره، که یک بندر شیعه‌نشین است و روابط خوبی با ایران دارد، اهمیت ویژه‌ای داشت. سفر به کردستان عراق هم بسیار مهم بود و آنجا به زبان کردی صحبت کرد که به نوعی فضای مثبتی برای ایران ایجاد کرد. سفر ایشان به ترکمنستان هم سفر خوبی بود و درباره صادرات گاز ترکمنستان به ایران و مسئله ترانزیت و بازارچه‌های مرزی دستاوردهای خوبی داشت. سفر به قطر هم برای گفت‌وگو در زمینه توسعه همکاری‌ها در آسیا انجام شد و روابط ما را با کشورهای حوزه خلیج فارس و شورای همکاری خلیج فارس نزدیک‌تر کرد. بنابراین مجموعه فعالیت‌های ایشان در این 70 روز و با این پنج سفر که در تمام سفرها موضوع توسعه اقتصادی، همکاری، صلح و تنش‌زدایی مطرح بود، فضای به نسبت مثبتی برای کشور ایجاد کرد و من هیچ عکس‌العمل منفی‌ یا حساسیتی در محافل و مجامع جهانی نسبت به این سفرها ندیدم.

 کشور ما در حوزه اقتصاد، با مشکلات و ناترازی‌های متعددی روبه‌رو است و به نظر می‌رسد سیاست خارجی و دستگاه دیپلماسی باید نیروی پشتیبان و کمک‌کننده‌ اقتصاد ما باشد. آنچه امروز می‌تواند به اقتصاد ما کمک کند، سیاست خارجی است. با این تفاسیر آیا شما در سفرهای متعددی که دکتر پزشکیان داشته و برنامه‌هایی که در حوزه دیپلماسی انجام داده، نشانه‌هایی از قدم برداشتن سیاست خارجی برای کمک به اقتصاد دیده‌اید؟ در ادامه مسیر چه انتظاری از سیاست خارجی کشور دارید؟

72محمدمهدی بهکیش: واقعیت این است که مشکلات اقتصادی ما به‌شدت به فضای سیاسی متصل شده است. اقتصاد ما دو دسته گرفتاری دارد؛ یکسری از گرفتاری‌های شدید ناشی از ناترازی‌هاست. یکسری دیگر از مشکلات ما، معطوف به روابط خارجی است. اکثر اقتصاددان‌ها روی این مسئله تفاهم دارند که اگر این دو عامل نتوانند به صورت هماهنگ با هم عمل کنند، یعنی اگر روابط خارجی ما کمک نکند که ما بتوانیم ناترازی‌ها را به تدریج رفع کنیم، برای کشورمان مشکلات بسیار جدی‌تری ایجاد می‌شود. برای رفع ناترازی‌ها، هم به بهبود روابط بین‌الملل و هم به تامین مالی نیاز داریم. برای مثال، فرض کنید بخواهیم قیمت بنزین را که بسیاری می‌گویند از قیمت آب ارزان‌تر است و درست هم می‌گویند، اصلاح کنیم. اگر درآمد مردم افزایش پیدا نکند و در همین سطح از درآمد، قیمت بنزین را تعدیل کنیم، هیچ اصلاحی در اقتصاد صورت نمی‌گیرد. ممکن است از این طریق منابع در اختیار دولت قرار بگیرد و دولت هم بخشی از این درآمد را به گروهی از مردم منتقل کند، ولی مسئله حل نمی‌شود. روابط بین‌الملل چگونه می‌تواند به ما کمک کند؟ این‌گونه که بتوانیم از بازارهای خارجی و از طریق تجارت خارجی برای کشور درآمد ایجاد کنیم و برای این کار، باید اقتصاد را تجاری کنیم. وقتی از تجارت خارجی صحبت می‌کنیم، جمع واردات و صادرات کالا و خدمات را در نظر می‌گیریم. یک شاخص مهم در اقتصاد وجود دارد که نسبت تجارت به تولید ناخالص داخلی را اندازه‌گیری و بیان می‌کند. این شاخص نشان می‌دهد که رابطه‌ حجم تجاری با تولید ناخالص داخلی چقدر است. این نسبت در ترکیه، کشور همسایه خودمان، نزدیک به 7 /0 است. یعنی حجم تجارت خارجی ترکیه به اندازه 70 درصد تولید این کشور است. به عبارتی می‌توان گفت به اندازه 70 درصد تولید ترکیه، کالا و خدمات تجارت می‌شود. این رقم در مالزی 35 /1 است. یعنی مالزی نزدیک یک و نیم برابر تولیدش، با خارج تجارت انجام می‌دهد. در کره جنوبی 8 /1 است. یعنی کره نزدیک به دو برابر حجم تولیدش، تجارت خارجی دارد. روسیه که یک کشور به نسبت بسته محسوب می‌شود، نسبت تجارت به تولیدش 50 درصد است. برای چین 10 سال پیش این رقم نزدیک 5 /0 بود اما چون اقتصاد داخلی خود را تقویت کرد و تقاضای داخلی را افزایش داد، امروز کمی کاهش یافته و به حدود 40 درصد رسیده است. اما نسبت تجارت به تولید در ایران زیر 20 درصد است. دقت داشته باشید که هیچ کشوری را در دنیا نمی‌توان یافت که با نسبت تجارت به تولید کمتر از 20 درصد بتواند رشد کند. یعنی اگر ما برای بهبود تجارت خارجی راهی پیدا نکنیم و آن را گسترش ندهیم، نمی‌توانیم رشد داشته باشیم. در زمینه رابطه همبستگی میان تجارت خارجی و تولید ناخالص داخلی تحقیقات متفاوتی وجود دارد و مطالعات علمی این نسبت و ریشه‌ها و پیامدهای آن را نشان داده است. بنابراین، اگر بخواهیم رشد اقتصادی خودمان را در نظر بگیریم، می‌بینیم که این رشد از نظر عوامل، به تکنولوژی و سرمایه‌گذاری متکی و هر دو عامل هم بسیار مهم است. بهبود این دو عامل هم به روابط خارجی بستگی دارد. از دید کارشناسان اقتصادی روابط خارجی یعنی دسترسی آسان به بازارها. سیاسیون باید شرایطی را ایجاد کنند که دسترسی آسان به بازار وجود داشته باشد. دکتر پزشکیان با درک همین موضوع در انتخابات شرکت کرد. با درک همین عوامل، تاکید کرد که ما تنش‌ها را برطرف خواهیم کرد تا دسترسی به بازارها امکان‌پذیر شود تا سرمایه‌گذاری ایجاد شود و ابهامات در اقتصاد کاهش یابد. البته متاسفانه اتفاقاتی در حال وقوع است که این روند را به‌رغم سفرهایی که دکتر پزشکیان داشته، مثبت جلوه نمی‌دهد. بازار سرمایه، طلا، ارزهای خارجی و دیگر بازارها این موضوع را نشان می‌دهند. چرا این اتفاق می‌افتد؟ از عامل سیاسی وقوع این اتفاق بی‌خبریم اما می‌توانم به عنوان کارشناس اقتصادی بگویم رفع ناترازی‌ها، نیاز به برنامه اجرایی دولت دارد. دولت باید در این 70 روز، یک برنامه اجرایی اعلام می‌کرد که بگوید برای رفع این ناترازی‌ها چه قدم‌هایی را برداشته و در نیمه دوم سال چه قدم‌هایی برخواهد داشت. دولت باید اعلام می‌کرد که برای مثال در زمینه ارز می‌‌خواهد چه کاری انجام دهد. در روابط خارجی هم این موضوع اعلام نشد.

نکته بسیار مهم این است که سیاستمداران ما باید بدانند اگر اقتصاد تقویت نشود، جنگ را هم نمی‌توان پشتیبانی کرد. اگر اقتصاد خانوار تقویت نشود، مردم روحیه پشتیبانی نخواهند داشت. بنابراین حتی با اینکه ممکن است برخی بگویند این شرایط بحرانی است اما باید در همین شرایط راه را پیدا و رابطه اقتصاد و سیاست خارجی را برقرار کنیم. تلاش‌هایی در این زمینه انجام شده ولی هنوز شکل نگرفته است. حضور در اتحادیه‌های اقتصادی بسیار خوب است اما زمانی که نمی‌توان ارتباطی با بانک‌های خارجی برقرار کرد و هنوز در لیست سیاه FATF قرار داریم، طبیعی است که گشایش خوبی هم رخ نمی‌دهد. درست است که چین قدرت اقتصادی بسیار مهمی است. اما تامین مالی همچنان از سوی غرب صورت می‌گیرد. اگر فکر کنیم به بریکس می‌رویم و می‌توانیم آنجا تجارت را بسیار جهش بدهیم، برداشت غلطی داریم؛ اگر فکر می‌کنیم می‌توانیم سرمایه جذب کنیم، برداشت اشتباهی داریم؛ چون نظام تامین مالی در غرب است. متاسفانه ما به شکل نادرست و ظالمانه‌ای تحریم شده‌ایم اما تا زمانی که تحریم هستیم، بازارهای مالی به ما روی خوش نشان نمی‌دهند و روابط خارجی با همسایگان و کشورهای منطقه نیز به سطحی نمی‌رسد که برای ما رشد قابل‌‌توجهی به دنبال داشته باشد. یک نمونه و مصداق قابل توجه سازمان اکو است که دکتر شهابی در مدیریت آن نقش داشته‌اند. اکو از کشورهای پاکستان، ایران و ترکیه تشکیل شد و اعضای آن بعد از فروپاشی شوروی به 10 کشور رسید و برخی کشورهای آسیای میانه را هم دربر گرفت. 20 سال پیش، تجارت درون کشورهای عضو سازمان اکو نسبت به تجارت بیرون آن حدود هفت درصد بود؛ این رقم بعد از گذشت دو دهه نهایتاً به هشت درصد رسیده است. یعنی بعد از 20 سال، کشورهای اکو نتوانسته‌اند حجم تجارت درون خود را افزایش دهند. در صورتی که این رقم بین کشورهای اتحادیه اروپا 60 درصد است. چرا ما نتوانسته‌ایم؟ برای اینکه ابزار گسترش تجارت بین خودمان را که باید مکمل باشد، نداشته‌ایم. اگر نتوانیم ناترازی‌های خود را با روابط بین‌الملل جبران کنیم و نتوانیم دسترسی به بازار و تجاری شدن کشور را گسترش دهیم و ابزار آن را فراهم آوریم، ‌رشد اندک اقتصادی، بیکاری، تورم و مشکلات عظیم اقتصادی که با آن روبه‌رو هستیم، ادامه پیدا می‌کند و دیگر هدف‌هایمان را در حوزه‌های امنیتی و سیاسی و جنگی نیز نمی‌توانیم دنبال کنیم.

در بخش اول میزگرد به سفرهای پرتعداد و کار سخت دستگاه دیپلماسی طی 70 روز ابتدایی دولت دکتر پزشکیان اشاره کردید. به نظر می‌رسد خود دولت هم انتظار نداشت در بدو کارش، با چنین تنش‌هایی در سیاست خارجی روبه‌رو شود. دکتر پزشکیان در انتخابات تنش‌زدایی با غرب را هدف گرفت اما این هدف پس از تنش‌های جدی که اتفاق افتاد، کنار رفت و به ایجاد آرامش و تنش‌زدایی با همسایگان و کشورهای منطقه تبدیل شد. مجموعه سفرهایی را که آقای عراقچی به کشورهای همسایه و حوزه خلیج فارس داشت چگونه تحلیل می‌کنید؟

 شهابی: دولت چهاردهم از این نظر واقعاً بدشانس بود که در ابتدای کار، با چنین بحران‌هایی روبه‌رو شد. در مقابل فرصتی هم ایجاد شد که وزارت خارجه توانست قابلیت خود را نشان دهد. آقای عراقچی در سفرهایش دو هدف عمده را پیگیری می‌کرد؛ یکی اینکه به دنبال مدیریت بحران بود و تلاش می‌کرد جنگ گسترش پیدا نکند؛ و دوم اینکه تلاش می‌کرد به حل بحران غزه و لبنان کمک کند تا شرایط منطقه بهبود پیدا کند. بنابراین تنش‌زدایی در این جهت انجام شد، نه در جهتی که ابتدا متصور بودیم. برداشت ما در دوران انتخابات این بود که تنش‌زدایی‌ها در مرحله اول با محوریت گشایش بازارها، اقتصاد، جذب سرمایه‌گذاری و احیاناً تضعیف تحریم‌ها و در مرحله دوم با محوریت رفع تحریم‌ها صورت بگیرد. اما در مدت کوتاه روی کار آمدن دولت، شرایط به‌گونه دیگری پیش رفت و دولت مجبور شد فعالیت‌های فشرده‌ای انجام دهد که البته چند پیامد داشت. در درجه اول، تا حد زیادی به مدیریت بحران کمک کرد. شاید اینکه به‌رغم تهدیدهای اولیه ما با یک حمله محدود اسرائیل مواجه شدیم، به دلیل فعالیت‌های دیپلماتیکی بود که آقای عراقچی انجام داد. البته موضوع انتخابات آمریکا و فشارهای دولت ایالات‌متحده برای اینکه جنگ گسترده‌ای قبل از انتخابات رخ ندهد هم موثر بود. اما پیامی که دکتر عراقچی برای کشورهای منطقه برد و توضیح داد که اگر جنگ گسترش پیدا کند و برای حمله به ایران، به اسرائیل کمک شود، می‌تواند پیامدهای نامناسبی داشته باشد، موثر بود. ما هم دیدیم که این‌بار اسرائیل از فضای اردن و عربستان سعودی استفاده نکرد. البته بحث‌های زیادی وجود دارد که برای این حمله از حریم هوایی عراق و سوریه استفاده شده که طبیعی است، چون این دو کشور توانمندی زیادی در کنترل حریم هوایی خود ندارند. 

با این حال اتفاقات مثبت دیگری هم افتاده که شاید بشود آن را بعدها برای اقتصاد مورد بهره‌برداری قرار داد. برای مثال، در همین فضای فشرده، یخ ارتباطی ما با چند کشور منطقه آب شد. از آن جمله می‌توان به مصر اشاره کرد که بعد از 17 سال وزیر امور خارجه ما به این کشور سفر کرد و مذاکراتی انجام داد. مصر کشوری بزرگ با تاریخی کهن است و به دنبال همین مذاکرات و ملاقات‌های آقای عراقچی در مصر، دیدیم که رئیس‌جمهور این کشور هم در حاشیه اجلاس بریکس با آقای پزشکیان ملاقات کرد. در حقیقت این اتفاق بعد از سال‌های طولانی رخ می‌دهد. همچنین 14 سال بود که ارتباط ما با بحرین کمرنگ شده بود و آقای عراقچی بعد از 14 سال به این کشور سفر کرد و با امیر بحرین و وزیر امور خارجه این کشور دیدار داشت که دریچه‌هایی را برای روابط بهتر در آینده باز کرد. همچنین آقای عراقچی به عنوان وزیر امور خارجه ایران بعد از 10 سال به اردن سفر کرد و ما نتیجه‌های این سفرها را هم دیدیم. اردن و عربستان سعودی که گفته می‌شد در عملیات وعده صادق 1، حریم هوایی خود را در اختیار اسرائیل قرار دادند، این بار چنین کاری نکردند. این سفرها باعث نزدیکی بیشتر ما و کشورهای حوزه خلیج فارس شد و ارتباطاتی با اروپا و آمریکا به صورت غیرمستقیم ایجاد کرد که شاید بتواند در آینده مورد بهره‌برداری قرار بگیرد. از همین‌رو نیویورک‌تایمز هم تحلیل کرد که ایران بعد از حمله اسرائیل در مقطعی قرار دارد که شاید بتواند ما‌به‌ازای این تنش را در جریان‌های دیگر دیپلماسی برای خود نقد کند. سفرهای فشرده وزیر امور خارجه نه‌تنها در جریان تنش موثر واقع شد، بلکه موجب نزدیکی ما و این کشورها شد. همان‌طور که بعد از عملیات تجاوزکارانه اسرائیل به ایران، محکومیت‌های زیادی از طرف کشورهای اسلامی به‌سرعت و به شکل بسیار قاطع منتشر شد. عربستان، اردن، مالزی، پاکستان و کشورهای دیگر این حمله را محکوم کردند که نشان‌دهنده ارتقای موقعیت ایران در منطقه از نظر دیپلماتیک است. بنابراین اگر ما بتوانیم این روابط را مدیریت کنیم، شاید بتواند ما را در زمینه‌هایی کمک کند. این بسیار مهم است که ارتباطات ما با عربستان به حدی رسیده است که دو کشور برنامه می‌ریزند با یکدیگر مانور مشترک نیروی دریایی انجام ‌دهند. درست است که روابط ما با عربستان در پکن خوب شد، اما هنوز مابه‌ازای اقتصادی نداشته است. اما نزدیک‌تر شدن این روابط در روزهای اخیر می‌تواند با سرعت بیشتری به روابط تجاری منجر شود.

 در دولت گذشته توسعه ارتباط با همسایگان و پیمان‌های منطقه‌ای محور سیاست خارجی بود و بر همین مبنا کشور وارد پیمان‌هایی مثل شانگهای و بریکس شد. با این حال تراز تجاری سال 1402 نزدیک به 17 میلیارد دلار منفی شد که در چند سال گذشته بی‌سابقه بود. یعنی روابطی که برقرار کردیم و سیاستی که در امور بین‌الملل به کار گرفته‌ایم، حداقل در حوزه تجارت به ما کمک نکرد. چرا سیاست خارجی دولت سیزدهم نتوانست از روابط تجاری ما پشتیبانی کند؟

 بهکیش: گسترش روابط تجاری، مبنا و جاده اصلی روابط بین‌الملل است. آقای دکتر شهابی دیدگاه مثبتی دارند و می‌گویند در کنار بحران‌هایی که در 70 روز اخیر اتفاق افتاده، فعالیت‌هایی هم انجام گرفته که بحران را کنترل کند. اما به درستی می‌گویند که این ارتباطات، مابه‌ازای تجاری نداشته است. چرا؟ چون تجارت، علاوه بر محیط مساعد کسب‌وکار در داخل، به ارتباطات بین‌الملل هم متکی است. در حوزه داخلی، برنامه اجرایی مشخصی برای رفع ناترازی‌ها نداریم و تا زمانی که نتوانیم در حوزه بین‌الملل به مبادی رسمی نقل‌وانتقال کالا و پول دسترسی داشته باشیم، در رفع ناترازی‌های داخل هم موفق نخواهیم بود. من 30 سال دبیرکل کمیته ایران اتاق بازرگانی بین‌المللی بودم. ما تلاش کردیم غیر از اینکه روابط را در سطح دنیا برقرار می‌کنیم، مقررات اعتبارات اسنادی را که بانک‌ها باز می‌کنند نیز ترجمه و به نظام بانکی اعلام کنیم. در این روش، مقررات اعتبارات اسنادی را که در ICC تهیه و ابلاغ می‌شد، در اختیار بانک مرکزی می‌گذاشتیم. بانک مرکزی هم شرایط خود را در مقررات جدیدی که مربوط به اعتبارات اسنادی بود، اعلام می‌کرد. اما اعتبارات اسنادی چه می‌کند؟ شما به بانک مراجعه می‌کنید و با شخصی که اصلاً نمی‌شناسید، مثلاً یک شرکت در کره جنوبی یا هندوستان، قرارداد می‌بندید. طرفین قرارداد همدیگر را نمی‌شناسند اما این اعتبار اسنادی، وسیله‌ای است که با آن تمام شروط طرفین مشخص می‌شود و دو بانک، این ارتباط را برقرار می‌کنند و منافع دو طرف هم به صورت کامل حفظ می‌شود. در این روش مشخص است پول چه زمانی منتقل شده و کالا چه زمانی تحویل می‌شود. ما مدتی است که به دلیل عدم حضور در FATF و تحریم‌ها تمام این مزایا را از دست داده‌ایم. یک تاجر یا صنعتگر ایرانی که می‌خواهد در هندوستان، ترکمنستان، قزاقستان یا حتی چین قرارداد ببندد، باید قرارداد قابل استنادی ببندد؛ در این قرارداد باید شرط داوری پیش‌بینی شده باشد؛ باید اعتبار اسنادی آن مشخص باشد. اکنون ما نه قرارداد داریم، نه اعتبار اسنادی داریم و نه انتقال پول به صورت مشخص انجام می‌شود. تاجرها و صنعتگران ما مجبورند پول را از طریق صرافی بفرستند که قرارداد مشخص ندارد؛ حتی اگر قرارداد هم بنویسند، قابل استناد نیست. طرف خارجی حاضر نیست قرارداد ببندد، چون می‌ترسد به دلیل همکاری با طرف ایرانی، مشمول تحریم‌های بین‌المللی شود. در نتیجه این وضع، روابط بانکی به هم خورده و فرصت تامین سرمایه از قدرت مالی که در غرب است، ایجاد نمی‌شود.

تجارت چین، نزدیک به شش هزار میلیارد دلار در سال و تجارت آمریکا هفت هزار میلیارد دلار در سال است. حدود 80 درصد تجارت چین به دلار انجام می‌شود و حدود 60 درصد میزان ذخایر بانک‌های مرکزی در دنیا به دلار است. یوآن چین فقط 5 /4 درصد در تجارت جهان سهم دارد. بنابراین زمانی که ما عضو یک اتحادیه می‌شویم، اتفاقات خوبی می‌افتد و راه باز می‌شود، ولی تا زمانی که ابزار تجارت فراهم نشود، آن رئیس دولت مصر هم که رئیس‌جمهور ما با او ملاقات می‌کند، نمی‌تواند کاری کند؛ نخست‌وزیر هند هم کاری نمی‌تواند بکند. اگر ما ابزار گسترش تجارت را نداشته باشیم موفق نیستیم. تجارت لازمه رشد اقتصاد است. ما تا زمانی که تجارت نکنیم، به رشد نمی‌رسیم. چندی پیش در جلسه‌ای بودم که از یک هنرمند بسیار خوب اصفهانی تقدیر شد. در آن جلسه اکثر اتحادیه‌ها و سندیکاهای هنری حضور داشتند. در کنار آن، صاحبان کسب‌وکار علاقه‌مند به هنر نیز حضور داشتند. همه هنرمندانی که در این جلسه صحبت کردند، تاکید داشتند که تا هنر تجاری‌سازی نشود، راه نمی‌افتد. صنعت هم تا زمانی که تجاری نشود، همین وضع موجود ادامه خواهد داشت. اگر خدمات خودمان را هم تجاری نکنیم، موفق نمی‌شویم. سرمایه‌گذاری رشد نمی‌کند و دولت پول به دست نمی‌آورد. چرا دولت نمی‌تواند پول به دست بیاورد؟ چون نمی‌تواند مالیات بگیرد. باید صادرات و وارداتی وجود داشته باشد که دولت بتواند مالیات بگیرد. تاجران ما نمی‌توانند به بازارها راه پیدا کرده و تجارت کنند، در نتیجه صنعت رشد نمی‌کند. بنابراین تا به بحث تجاری شدن اقتصاد و ارتباطات بین‌الملل فکر نکنیم، به هیچ‌کجا نمی‌رسیم. از اتفاق، به اعتقاد من، بعضی وقت‌ها در بحران و از سر اجبار می‌شود تصمیم‌های جدی گرفت. اکنون که در یک بحران قرار داریم و با تجاوز خارجی مواجه شدیم، باید برگردیم و به اقتصاد نگاه جدی‌تری داشته باشیم. قدرت اهرم بسیار خوبی است، اما مبنای اقتصادی دارد. ما تا زمانی که متوجه نشویم مبنای قدرت، اقتصاد است و بعد از قدرت گرفتن اقتصاد، قدرت‌های دیگر ظاهر می‌شوند، نمی‌توانیم به قدرتی که دوست داریم دست یابیم. اقتصاد ما یک اقتصاد بسته است و تا زمانی که آن را بسته نگه داریم، وضعیت ما بهبود نمی‌یابد. 

 ایران سال گذشته عضو سازمان بریکس شد و بسیاری، آن را یک موفقیت بزرگ تعبیر کردند. بریکس، نهادی است که چند کشور بزرگ و پرجمعیت دنیا مثل چین، هند، روسیه، برزیل و آفریقای جنوبی بنیان‌گذار آن بوده‌اند. این کشورها اگرچه به لحاظ جغرافیایی پراکنده هستند اما قدرت‌های سیاسی و اقتصادی قابل اعتنایی به شمار می‌روند. آیا عضویت در بریکس از نظر سیاسی و از نظر حضور در مجامع بین‌المللی برای ما نتیجه مثبتی دربر دارد؟ چگونه باید از این عضویت بهره‌برداری کنیم؟

 شهابی: بدون شک بریکس یک نهاد قدرتمند است. چرا که کشورهای بزرگی در آن عضو هستند. دو کشور چین و روسیه در شورای امنیت سازمان ملل حق وتو دارند. هند و برزیل اقتصادهای بزرگ و نوظهور هستند و در آینده جایگاه‌های خوبی خواهند داشت. در حال حاضر نزدیک به 30 درصد تولید ناخالص داخلی جهان به وسیله اعضای بریکس تولید می‌شود و پیش‌بینی‌ها می‌گوید که تا سال 2035 این رقم به 50 درصد می‌رسد. حدود نیمی از جمعیت جهان در کشورهای عضو این سازمان زندگی می‌کنند. بنابراین، بریکس، از نظر سیاسی سازمان مهمی است و عضویت ما در این سازمان هم، مهم و مفید است. در اجلاس کازان 35 کشور حضور داشتند. سران و رهبران 9 کشور اصلی عضو نیز در این اجلاس حاضر بودند. هفت یا هشت کشور دیگری که به صورت ناظر حضور داشتند هم در حد ریاست‌جمهوری شرکت کرده بودند. طبیعی است که عضویت در این نهاد، شرایطی ایجاد می‌کند که برای ما مفید واقع شود. البته درست است که برخی می‌گویند روسیه با برگزاری این اجلاس می‌خواست بگوید تنها نیست و کشورهای زیادی هم همراهش هستند اما استفاده از این سازمان‌ها و حضور سیاسی در آنها بسیار مهم است. ما هم می‌توانیم ادعا کنیم که در این سازمان‌ها حضور داریم. ما یکی از 9 عضو رسمی بریکس هستیم و این نهاد، حتماً در آینده مهم و اثرگذار خواهد بود. اما سوال‌ها و ابهاماتی هم در مورد سازوکارها و بهره‌برداری ما از آن مطرح است که باید به آن پاسخ داده شود. ما از قبل از انقلاب در اکو حضور داشتیم و امروز هم حضور داریم اما هنوز ما‌به‌ازای اقتصادی قابل توجهی به دست نیاورده‌ایم. مدتی پیش مقاله‌ای نوشتم که آیا اکو موفق بوده یا خیر؟ همان‌طور که آقای دکتر بهکیش گفتند، یکی از معیارهایی که موفقیت یا عدم موفقیت یک سازمان را اندازه‌گیری می‌کند، مقدار تجارت درونی آن است. اگر آن معیار را در نظر بگیریم، اکو تغییری نداشته و پیشرفتی به دست نیاورده است. البته با توجه به مشکلاتی که داشته، همین که این سازمان زنده مانده و گسترش پیدا کرده، یک موفقیت حساب می‌شود. اما مقایسه کنید با بریکس که یکی از توفیقاتش این است که امروز نسبت به زمانی که تاسیس شد، تجارت درون آن 40 درصد بیشتر شده است. اما این 40 درصد رشد توزیع همگنی نداشته و عمده آن بین چین، روسیه و برزیل بوده است. پیام اصلی دکتر پزشکیان در این نهاد، این بود که سازوکار‌های مالی که می‌خواهد در بریکس ایجاد شود، بتواند جای سوئیفت را بگیرد و از ارزهای محلی استفاده کند تا به ایران هم کمک کند. البته ما باز هم با مشکلاتی روبه‌رو خواهیم بود. بریکس هنوز آینده مشخصی ندارد. برخی می‌گویند یک برتون وودز جدید است و برخی می‌گویند گروه هفت (G7) است. ولی در حقیقت هیچ‌کدام نیست. گروه هفت یا هفت کشور ثروتمند، دارای ایدئولوژی و ارزش‌های مشترک هستند. از نظر اقتصادی هم اشتراکات زیاد و سابقه تاریخی مشخصی دارند. اما در میان همین 9 عضو بریکس، سه عضو یعنی ایران، روسیه و چین با غرب زاویه دارند و این اختلاف را بیشتر در قالب چندجانبه‌گرایی می‌بینند. در مقابل امارات و مصر اعضایی هستند که با غرب روابط خوبی دارند و این را به عنوان یک تنوع‌گرایی در عضویت خودشان تلقی می‌کنند. هند و برزیل کشورهایی هستند که خودشان را به عنوان کشورهای غیرمتعهد می‌بینند. پس کشورهایی در بریکس جمع شده‌اند که سیستم‌ها و علایق مختلف سیاسی و ظرفیت‌های مختلفی دارند. همین‌طور ما می‌بینیم سه کشور دیگری که می‌خواهند عضو شوند، شامل ترکیه، مالزی و فلسطین، شرایط کاملاً متفاوتی دارند. قرار بود دو هدف از مجموعه اهداف این سازمان، چندجانبه‌گرایی باشد. در واقع کشورهای عضو بریکس می‌خواستند چندجانبه‌گرایی را تقویت کنند. قرار بود اقتصادهایی که نوظهور هستند و اقتصادهایی که به چند‌جانبه‌گرایی اعتقاد دارند مثل برزیل و چین در این سازمان عضو باشند. اما فلسطین در این رده‌بندی قرار نمی‌گیرد. ایران را هم نمی‌توان اقتصاد نوظهور در نظر گرفت. یا اینکه ترکیه عضو ناتو است اما می‌خواهد وارد بریکس هم بشود. بنابراین به این نتیجه می‌رسیم که این سازمان هنوز بیشتر با روحیات سیاسی عمل می‌کند تا روحیات اقتصادی؛ یعنی نوع عضوگیری آن سیاسی است. نزدیک به 40 کشور دیگر درخواست عضویت در آن را دارند و افزایش تعداد اعضا مشکلات جدیدی برای این سازمان ایجاد می‌کند. این نکته به‌ویژه در سازمان‌هایی که با اجماع تصمیم‌گیری می‌کنند بیشتر است. برای مثال در شانگهای، ایران می‌تواند عضویت کشورهای دیگر را وتو کند. این سازمان‌ها، سازمان‌هایی هستند که با اجماع کار می‌کنند. نه در بانک جهانی و نه در صندوق بین‌المللی پول چنین رویکردی وجود ندارد. البته در WTO این‌طور است اما وقتی کشورها عضو می‌شوند، اصول زیادی را می‌پذیرند و برنامه‌های تجاری خود را ارائه می‌دهند؛ بعد هم توافق می‌کنند و در مجموع همه موارد برنامه‌ریزی ‌شده است. 

 بهکیش: بریکس از نظر سیاسی چه کمکی به ما می‌کند؟ زمانی که ما گرفتاری‌های خودمان را داریم، عضویت در این سازمان چه کمکی به ما می‌کند؟

 شهابی: من اعتقاد دارم بیشتر مسائل تجاری را به صورت دوجانبه بهتر می‌توانیم حل کنیم. یعنی ورود ما به بریکس نیست که می‌تواند موضوع را حل کند، بلکه ارتباط دوجانبه بهتر تاثیر دارد. برای مثال، چین یکی از خریداران نفتی ماست. بدون بریکس یا با بریکس ما می‌توانیم به چین نفت بفروشیم.

 بهکیش: یعنی اعتقاد دارید حضور در این سازمان‌ها کمک می‌کند که ملاقات‌های سیاسی شکل بگیرد ولی کمک اقتصادی نمی‌کند؟

 شهابی: بله، من اعتقاد دارم فعلاً کمک اقتصادی ندارد. اگر ما به دنبال حل یکسری مسائل دیگری هستیم، می‌توانیم از این سازمان‌ها بهره‌برداری کنیم. در بریکس دو کشور از بزرگ‌ترین مصرف‌کنندگان انرژی جهان، که چین و هند هستند، حضور دارند. همچنین دو کشور از تولیدکنندگان و صادرکنندگان بزرگ انرژی که ایران و روسیه هستند نیز حضور دارند. اگر اینها بتوانند مبادلاتی را خارج از سازوکار سیستم‌های غربی انجام دهند، می‌تواند راه‌هایی را باز کند. اما این اقدامات، مشکلات خودش را دارد و سوالات زیادی در ارتباط با آن مطرح می‌شود. برای مثال، ما بریکس‌پی را داریم. حتی روسیه به تمام کشورهایی که در اجلاس اخیر بریکس حضور داشته‌اند، کارتی داده که می‌توانند با ارز محلی خودشان خرید کنند و آن ارز به روبل روسیه تبدیل شود. اما هنوز 80 تا 90 درصد مبادلات دنیا با دلار انجام می‌شود. درست است که ذخایر ارزی کشورها به دلار در حال کاهش است؛ یا برای مثال، این ذخایر در سال 2000 نزدیک به 70 درصد بوده اما اکنون 60 درصد است؛ ولی هنوز به دلار محاسبه می‌شود. این برنامه بلندمدت است و در صورتی که بتواند موفق شود و ابهامات موجود را حل کند، در بلندمدت می‌تواند موفق باشد. اما اقتصاد ما هم در کوتاه‌مدت، هم در میان‌مدت و هم در بلندمدت، باید برنامه داشته باشد. اقتصاد ما در دو یا پنج سال آینده باید بتواند خیلی از ناترازی‌ها را برطرف کند. بنابراین نمی‌توانیم با حضور در این سازمان‌ها چالش‌های فوری و مسائل اورژانسی را حل کنیم.

من اعتقاد دارم بریکس می‌تواند ارتباطات ما را شکل بدهد و وجهه عمومی ما را بهتر کند. برای مثال روسای جمهوری که کمتر به کشورهای دیگر می‌روند، می‌توانند در این سازمان‌ها، ارتباطات و ملاقات‌هایی انجام دهند. ما باید قابلیتی در سیاست خارجی خودمان به وجود بیاوریم که بتواند از این سازمان‌ها و از این دیدارها، منافع اقتصادی استخراج کند. اگر بتوانیم این کار را انجام دهیم، حضور مثبتی خواهیم داشت. برای مثال، اگر در اجلاس بریکس افرادی دکتر پزشکیان را همراهی می‌کردند که می‌توانستند از این ملاقات‌ها بهره‌برداری اقتصادی کنند، نتیجه نهایی بهتر بود. سیاست خارجی ما باید این قابلیت را در خود شکل دهد که در این سازمان‌ها و در این ارتباطات، بتواند کمک‌های اقتصادی برای ما جذب کند. در چنین صورتی موفق می‌شویم. فرض کنید ما ارتباط خوبی با عربستان برقرار کنیم، اگر بتوانیم سرمایه‌گذاری از عربستان جذب کنیم، بسیار مثبت خواهد بود. ما یک قرارداد 20ساله با روسیه داریم. یک قرارداد 25ساله با چین داریم که قرار بود 450 میلیارد دلار سرمایه‌گذاری به همراه داشته باشد اما هیچ‌کدام از این قراردادها به نظر نمی‌رسد اجرایی شده باشد. حتی گفته می‌شد قرارداد 20ساله در اجلاس بریکس بین‌ روسیه و ایران به امضا می‌رسد، اما نشد و مشخص نیست چرا عقب افتاد. ما باید هم در سیاست داخلی و هم در سیاست خارجی فعالیت کنیم تا این دو را به هم وصل کنیم و این، بدون متقابل‌سازی داخلی و خارجی صورت نمی‌گیرد. فرض کنید امروز عربستان سعودی اعلام کرد حاضر است تا 100 میلیارد یا 50 میلیارد دلار در ایران سرمایه‌گذاری کند. ما باید پروژه‌هایی داشته باشیم و سازوکاری برای انتقال مشخص کنیم که تعیین کند این سرمایه‌گذاری با چه ابزاری می‌خواهد صورت بگیرد. نمی‌توانیم انتظار داشته باشیم عربستان این پول را به صورت چمدانی یا صرافی به ایران منتقل کند. اینها باید حل شود.

 به نظر می‌رسد بریکس راهی طولانی داشته باشد تا بتواند ابزارهایی مثل بریکس‌پی یا ارز بریکس را به کار بگیرد. اما حضور در این سازمان ممکن است بتواند برای ما مناسب و مفید باشد. نظر شما چیست؟

 بهکیش: چین کشوری است که ما بیش از کشورهای دیگر با آن ارتباط داریم. این کشور 30 درصد تولید کارخانه‌ای دنیا را در اختیار دارد. این عدد بسیار بزرگ است. چین حدود 13 یا 14 درصد تجارت دنیا را در اختیار دارد. این رقم هم بسیار بزرگ است. جمعیت چین هم زیاد است. ولی همین چین، با این قدرت اقتصادی، 15 سال پیش وارد تامین مالی بین‌المللی شد و تلاش کرد یوآن را جزو ارزهای بین‌المللی قرار دهد تا در مبادلات بتواند از یوآن استفاده کند اما موفق نشد. الان ذخایر بانک‌های مرکزی دنیا، کمتر از پنج درصد یوآن در اختیار دارند. خود چین هم 80 درصد مبادلات خود را با دلار انجام می‌دهد. تنها کشوری که به یوآن تجارت می‌کند، روسیه است؛ آن هم از زمانی که تحریم شد، چنین کاری را انجام داد. ما حجم مبادلات دلاری روسیه را نمی‌دانیم ولی 50 درصد مبادلاتش را به یوآن انجام می‌دهد و در نتیجه مصرف یوآن را در دنیا افزایش داده است. به وجود آوردن ارز غالبی که موسسه‌های مالی و بازرگانان، حتی تجار چینی آن را بپذیرند، سخت است. تاجران چینی اکنون در تجارت‌های بین‌المللی دلار را مدنظر قرار داده‌اند. پس اینکه فکر کنیم به صورت ناگهانی می‌توانیم ارز جدیدی ایجاد کنیم، به این خاطر است که اطلاعات کمی از بازارهای بین‌المللی داریم. نکته دوم این است که هنوز تسلط غرب بر بازارهای مالی بسیار زیاد است. تولید کالای کارخانه‌ای با تسلط چین انجام می‌شود اما تولید و مدیریت بازارهای مالی دنیا در اختیار غرب است. زمانی که این مدیریت در اختیار غرب است، در نتیجه بریکس را هم غرب کنترل می‌کند؛ شانگهای را هم غرب کنترل می‌کند. چرا؟ چون ارز و مبادلات و فاینانس و تامین مالی در اختیار غرب است. در همه سرمایه‌گذاری‌ها، 15 تا 20 و حداکثر 25 درصد را سرمایه‌گذاران انجام می‌دهند و بقیه را تامین مالی می‌کنند. این تامین مالی از طریق سیستم‌های بانکی انجام می‌شود که تحت مدیریت غرب است. مقررات آنها تحت مدیریت غرب است. بنابراین ما با غرب ممکن است مشکل داشته باشیم، ولی باید بتوانیم اقتصاد خودمان را جدا کنیم. همان‌طور که چین این کار را انجام داده است. چین با غرب تعارض دارد ولی بیش از 600 میلیارد دلار در سال با آمریکا مبادله تجاری انجام می‌دهد که عدد بسیار بزرگی است. صادرات چین به آمریکا حدود 500 میلیارد دلار و واردات این کشور از آمریکا بالای 150 میلیارد دلار است. یعنی چین با آمریکا تراز مثبت تجاری بین350 تا 400 میلیارددلاری دارد. یعنی در خانه هر آمریکایی، کالای چینی پیدا می‌شود. ما متاسفانه کالای چینی را به عنوان کالای بنجل می‌شناسیم. در حالی که چین، کالاهایی با درجه‌بندی متفاوت دارد. کالای درجه یک به آمریکا می‌رود و کالای درجه دو و پایین‌تر به کشورهای دیگر صادر می‌شود. با این تفاسیر اینکه فکر کنیم ارز جدیدی به وجود می‌آید و روش فاینانس جدید و راه‌های جدیدی ایجاد می‌شود، اشتباه است. تمام سرنوشت مملکت را به دست این مسیر دادن و اینکه می‌خواهیم یک ارز واحد ایجاد کنیم، اشتباه است. سیستم‌های تهاتری هم در دنیا وجود دارد ولی حجم آن بسیار محدود است. بنابراین ما تا زمانی که این ابزارها را در اتحادیه‌ها ایجاد نکنیم، موفق نیستیم. حضور در اتحادیه‌هایی مثل شانگهای و بریکس عالی است، اما باید ابزارها را ایجاد کنیم. هند یکی از شرکای نزدیک ما در منطقه است. من بارها گفته‌ام هند شاید یکی از معدود اقتصادهای اطراف ماست که مکمل کشور ما خواهد بود. علت اینکه تجارت در اکو رشد نکرد این بود که اقتصادها مکمل نبودند. مکمل یعنی اینکه یک کالایی را بتواند گران‌تر بفروشد و ارزان‌تر وارد کند. این مکمل بودن در اروپا وجود دارد. بنابراین 70 درصد مراودات تجاری در اروپا، داخل این قاره انجام می‌شود. ما در اکو و شانگهای نتوانسته‌ایم این مکمل را ایجاد کنیم. در بریکس هم نمی‌توانیم. در سازمان همکاری کشورهای اسلامی (OIC) 58 کشور مسلمان داریم که تجارت داخلی خودشان نسبت به کل تجارت اعضا، رشد چندانی نکرده است. فقط عربستان و مالزی و ترکیه توانسته‌اند رشد تجاری داشته باشند. بنابراین اگر اقتصادها مکمل یکدیگر نباشند و مزیت‌های یکدیگر را کشف نکنند، ناموفق خواهند بود. ما می‌توانیم با اقتصاد هند مکمل باشیم اما باز هم به دلیل همین مشکلاتی که در مورد ابزارهای روا‌ن‌سازی تجارت به آن توجه نکرده‌ایم، موفق نبوده‌ایم. همه از تجارت و صنعتی کردن خوششان می‌آید؛ حتی عموم مردم هم آن را مبنای رشد می‌دانند؛ در حالی که مبنای رشد، بر اساس تجاری شدن ایجاد می‌شود. صنعت وابسته به تجاری شدن است. صنعت در صورتی رشد می‌کند که شما تجاری شوید. در مفهوم تجاری شدن هم مملکت ما کار نکرده است. رسانه‌ها هم به آن نپرداخته‌اند. ما تا زمانی که به طرف این موضوع حرکت نکنیم و سیاسیون با این مفاهیم آشنا نشوند، اتفاق چندانی در این زمینه رخ نخواهد داد.