شناسه خبر : 45848 لینک کوتاه
تاریخ انتشار:

تطهیرناپذیر

آیا دستگاه امنیتی پهلوی، در سرکوب مخالفان کوتاهی کرد؟

 

شادی معرفتی / نویسنده نشریه 

این گزارش با همکاری مجله تجارت فردا و مرکز اسناد انقلاب اسلامی منتشر شده است.

 انقلاب اسلامی ایران در شرایطی به پیروزی رسید که رژیم پهلوی در ابعاد سیاسی، اقتصادی، نظامی و حمایت‌های بین‌المللی در بهترین شرایط خود به سر می‌برد. کشور نه دچار قحطی و ورشکستگی اقتصادی بود و نه درگیر جنگی که قدرت بلامنازع آن را نابود کند. ارتش مجهز به مدرن‌ترین سلاح‌ها به همراه وفاداری کامل نسبت به محمدرضا پهلوی بود. حمایت‌های همه‌جانبه آمریکا، انگلیس و حتی شوروی و چین از شاه و افزایش درآمد کشور بر اثر بالا رفتن قیمت نفت همه از وضعیت مساعد رژیم پهلوی خبر می‌داد. اما این «جزیره ثبات» خیلی زود در هم شکست و متلاطم شد و هنوز بسیاری از حامیان رژیم پهلوی این پرسش را از خود می‌پرسند که چرا مردم انقلاب کردند؟ چرا با وجود موقعیت بسیار مساعد رژیم پهلوی از نظر اقتصادی، سیاسی و نظامی، از مقابله با انقلاب عاجز ماند؟ آیا به راستی رژیم پهلوی در مقابل مخالفان خود سکوت کرد و نرمش به خرج داد؟ آیا اگر سرکوب بیشتری صورت می‌گرفت و مردم بیشتری کشته می‌شدند، رژیم پهلوی باقی می‌ماند؟ آیا دستگاه امنیتی و نظامی پهلوی، در سرکوب مخالفان خود کوتاهی کرد؟

دستگاه اطلاعاتی-امنیتی ساواک

روند استبداد رژیم پهلوی، از کودتای 28 مرداد 32 آغاز شد و از نخستین سال‌های دهه 40 و به‌خصوص پس از قیام 15 خرداد 42 رو به فزونی گذاشت و در نیمه نخست دهه 50 به اوج خود رسید. ساواک را مهم‌ترین و در عین ‌حال مخوف‌ترین دستگاه اطلاعاتی-امنیتی رژیم پهلوی طی سال‌های 1357-1336 می‌شناسیم که در تعقیب، سرکوب و از میان برداشتن مخالفان سیاسی از هیچ اقدام ضد بشری و غیرقانونی فروگذار نمی‌کرد. این روند پس از قیام 15 خرداد 42 و با ریاست سپهبد نعمت‌الله نصیری گسترش یافت و اواخر دوره پهلوی به اوج خود رسید. رژیم پهلوی آشکارا از هر عنصری که آن را با مردم پیوند دهد، فاصله گرفته بود و برای بقا و تداوم حیات سیاسی‌اش جز بهره‌گیری از سیاست سرکوب و نادیده گرفتن حقوق مخالفان مشی دیگری را پیش‌روی خود نمی‌دید. قیام 15 خرداد 1342 یک نقطه عطف برای سیاست‌های سرکوب رژیم بود و پس از آن یک فاصله عمیق پرناشدنی میان مردم و حکومت ایجاد شد و شاه و حامیانش را به این باور رساند که دیگر امکان هرگونه مصالحه و سازش احتمالی با مخالفان از بین رفته است و فقط از طریق اقدامات حکومت‌محور و سرکوب‌های پایان‌ناپذیر ساواک، رژیم قادر خواهد شد به حیات خود تداوم بخشد.1

شاه در تمام سال‌های دهه‌های 1340 و 1350 محوری‌ترین نقطه اتکای حکومتش را ساواک و روش‌های خشونت‌آمیز و سرکوبگر آن قرار داده بود و هیچ‌گاه درصدد برنیامد جهت فائق آمدن بر مشکلات تمام‌ناشدنی سیاسی و بحرانی که در روندی تدریجی ولی مداوم بنیاد سلطنتش را در هم می‌شکست راه‌حل دیگری را مورد توجه قرار دهد. او بارها در طول دوران سلطنت خود دموکراسی غربی را که مستلزم بهره‌گیری از روش‌های مسالمت‌آمیز در قبال منتقدان و مخالفان حکومت بود، نکوهش می‌کرد و تصریح می‌نمود که برای پیشبرد طرح‌های اصلاحی خود در اقصی نقاط کشور راهی جز اعمال قدرت را کارآمد نمی‌داند.2 به همین دلیل هم بود که مکرراً طی مصاحبه‌های خود با خبرنگاران و گزارشگران خارجی از اقدامات ساواک در سرکوب و از میان برداشتن مخالفان گوناگونش دفاع می‌کرد و خشم خود را از هرگونه سوالی در مورد جنایات انکارناشدنی ساواک پنهان نمی‌کرد.3 او معترف بود که برای حفظ و گسترش روش استبدادی و خودکامه حکومت خود چاره‌ای جز افسارگسیختگی‌های سرکوبگرانه ساواک ندارد.

اما مهم‌ترین عاملی که در گرایش مهارناشدنی رژیم پهلوی به روش‌های استبدادی و نادیده گرفتن حقوق مردم سخت موثر افتاد، افزایش چشمگیر و یکباره قیمت نفت طی سال‌های نخست دهه 1350 بود. اکثر قریب به اتفاق پژوهشگران و آگاهان به امور، افزایش قیمت نفت را عامل اصلی افسارگسیختگی سیاسی حکومت و، به‌تبع آن، دهشت‌آفرینی‌های باز هم بیشتر ساواک برشمرده‌اند.4 این روند با انحلال احزاب سیاسی ساخته حکومت و تاسیس حزب واحد رستاخیز در اسفند 1353 به اوج خود رسید و به این ترتیب فشار حکومت و ساواک بر مخالفان چنان فزونی یافت5 که فقط قهر انقلابی مردم ایران می‌توانست پایان‌بخش آن روزگار سخت تاسف‌بار باشد.

29

شاه خداوندگار ساواک

فعالان و مخالفان سیاسی رژیم پهلوی تصریح کرده‌اند که شاه حرکت شتاب‌آلود به سوی استبداد توام با سرکوب را وامدار ساواک بود و برای سرکوب مخالفان قدرتی بلامنازع در اختیار آن سازمان قرار داده بود و در فضای خفه کردن هر صدای انتقادی، افسارگسیختگی این سازمان در برخورد دلخواه با مخالفان حد و مرز نمی‌شناخت. در پی همین دهشت‌آفرینی و رفتارهای خشونت‌زای کمتر کنترل‌شونده بود که فضای اجتماعی کشور به سوی بهره‌گیری هرچه بیشتر از روش‌های کمتر مسالمت‌آمیز در مخالفت با حکومت به سرعت تغییر مسیر داد و مخالفت سیاسی علنی با حکومت رنگ باخت. چنان‌که دلخواه شاه بود، ساواک فاصله حکومت با فعالان سیاسی و علاقه‌مندان به سرنوشت کشور را در روندی تدریجی و مداوم به مسیری بازگشت‌ناپذیر سوق داد؛ و با تمهیدات این سازمان، شاه آشکارا در موجودی فرازمینی و فوق‌انسانی نمود پیدا کرد تا جایی که واژه شاه فقط اندکی می‌توانست فروتر از خدا قرار گیرد.6

فضای امنیتی

ساواک جهت کنترل و تعقیب مخالفان سیاسی رژیم پهلوی، از اختیارات گسترده‌ای برخوردار بود و جهت کنترل و تعقیب مخالفان سیاسی از اختیارات، امکانات مالی و بودجه سرسام‌آوری که به‌طور محرمانه و خارج از ردیف بودجه‌ای کشور به آن اختصاص می‌یافت،‌ برخوردار بود.7 همچنین جهت مراقبت و کنترل مخالفان سیاسی حکومت از یاری دیگر نیروهای امنیتی-انتظامی و سایر دوایر دولتی و حکومتی که هر یک به اقتضای موقعیت‌هایی که پیش می‌آمد به انحای گوناگون در خدمت اهداف و خواسته‌های ساواک قرار می‌گرفتند، استفاده می‌کرد. تقریباً تمامی متهمان و مخالفان سیاسی حکومت در ساواک پرونده‌های طبقه‌بندی‌شده‌ای داشتند که در مقاطع مختلف و به انحای گوناگون درباره پیشینه خانوادگی و علمی، فعالیت‌های سیاسی، اجتماعی و اقتصادی آنها اطلاعاتی در اختیار ساواک قرار می‌داد.

ساواک در هر مکانی که احتمال می‌رفت محل تجمع و شناسایی مخالفان و مظنونان سیاسی حکومت باشد، مامورانی را در پوشش‌های مختلف گسیل می‌داشت. در مراکز حساس و مکان‌های پرجمعیت و پرآمدوشد عموم مردم، حضوری فعال و در عین ‌حال نامحسوس داشت. رستوران‌ها و کافه‌ها، ایستگاه‌های قطار و ترمینال‌های اتوبوسرانی، حوزه‌های علمیه و دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی، فرودگاه‌ها، سینماها و مراکز تفریحی و ده‌ها مکان عمومی دیگر از جمله مراکزی بود که ساواک برای مراقبت از رفتار سیاسی همه افراد ملت در آنجا حضور داشت. تمام تشکل‌های فرهنگی و علمی، اصناف، جامعه ورزشکاران، اجتماعات کارگری، بازاریان و حتی دانش‌آموزان و آموزگاران همواره تحت کنترل ساواک قرار داشتند.8 گفته می‌شد که ساواک صدها دستگاه تاکسی و تاکسی سرویس در تهران و سایر شهرهای کشور در اختیار دارد که وظایف آنان عمدتاً خبرچینی برای ساواک بود. در همان حال ماموران، جاسوسان و خبرچینان ساواک در بسیاری از مراکز علمی و فرهنگی و آموزشی رفتار سیاسی افراد ملت را تحت کنترل و مراقبت دائمی داشتند. دایره مراقبت‌های ساواک چنان تنگ و اقدامات آن چنان به افراط کشیده شده بود که بسیاری از مردم عمدتاً بی‌توجه به مسائل سیاسی کشور نیز، که به انحای گوناگون تحت تعقیب و آزاررسانی‌های تمام‌ناشدنی ساواک قرار می‌گرفتند، پس از مدتی در سلک مخالفان سیاسی حکومت درمی‌آمدند. منابع موجود نمونه‌های متعددی از این‌گونه مخالف‌سازی‌های ساواک در میان مردم کشور ثبت کرده‌اند. سوءظن‌های عمدتاً بی‌پایه ساواک که در بسیاری از موارد موجب دستگیری و شکنجه‌های مرگبار افراد مختلف می‌شد شمار مخالفان سیاسی حکومت را روزافزون می‌کرد.9

ساواک و مخالفان رژیم

ساواک جهت مراقبت و تعقیب مخالفان سیاسی حکومت برنامه‌های گسترده‌ای تنظیم می‌کرد و برای هر یک از گروه‌های مخالف بخش ویژه‌ای را در نظر می‌گرفت. برای تعقیب و مراقبت از اعضای جبهه ملی طرح خاصی را دنبال می‌کرد و برای مراقبت از روحانیون یا اعضای نهضت آزادی ایران طرح‌های عملیاتی دیگری را مورد توجه قرار می‌داد. ضمن اینکه ساواک با گروه‌هایی که مشی چریکی و نظامی را برای مخالفت با رژیم پهلوی برگزیده بودند راهکار دیگری را به مورد اجرا می‌گذاشت. 

ده‌ها نفر از متهمان زیر شکنجه ساواک به قتل رسیدند. از همه فجیع‌تر قتل‌هایی بودند که بدون محاکمه و تنها با انگیزه انتقام رخ می‌دادند. تهرانی، شکنجه‌گر ساواک در بازجویی‌هایش پس از انقلاب می‌گوید: روز پنجشنبه 29 /1 /1354 یک عملیات کاملاً سری به دستور ثابتی طراحی شد. در این عملیات سری، به گونه‌ای به زندانیان وانمود شد که قرار است آزاد شوند. مشهورترین این زندانیان بیژن جزنی بود و هشت زندانی دیگر. آنها را سوار مینی‌بوس کردیم و به بالای ارتفاعات اوین رفتیم. در حالی که چشمان زندانیان بسته بود، از مینی‌بوس پیاده شدند، عطارپور، یکی از ماموران ساواک، برای آنها شروع به سخنرانی کرد و گفت: همان‌طور که شما بدون محاکمه، رفقای ما را در دادگاه‌های خود به اعدام محکوم می‌کنید و می‌کشید، ما شما را در دادگاه‌های خود به اعدام محکوم کرده‌ایم. زندانیان شروع به اعتراض کردند و عطارپور دستور شلیک داد و مسلسل‌ها به سوی 9 زندانی نشانه رفتند.

چشم‌بندها و طناب‌ها را سوزاندیم و اجساد بی‌جان را به مینی‌بوس منتقل کردیم و به بیمارستان 501 ارتش تحویل دادیم. رژیم شاه بلافاصله بعد از جنایت، اطلاعیه صادر کرد و اعلام کرد که هنگام فرار تعدادی از زندانیان، در اثر درگیری با ماموران به قتل رسیده‌اند.10 البته ثابتی در خاطراتش این ادعا را رد می‌کند و مدعی است که روایت درست، همان روایت رسمی است.11

اعضای جبهه ملی ایران و احزاب وابسته همواره تحت مراقبت کامل قرار داشتند. به‌طور مثال ثابتی در نامه‌ای به تاریخ 23 /6 /1356 به ساواک تهران دستور می‌دهد که عوامل جبهه ملی را شناسایی کنند.12

ساواک روحانیون را نیز تحت نظارت شدید داشت. بسیاری از آنان از اوایل دهه 40 تبعید شدند. از جمله مشهورترین کسانی که تبعید شدند می‌توان به کسانی نظیر آیت‌الله خمینی، طالقانی، قاضی طباطبایی و بسیاری دیگر از علما اشاره کرد.

برای برخی دیگر نیز با پرونده‌سازی سعی در ترور شخصیت داشت. از جمله در مورد آیت‌الله فلسفی، پس از سخنرانی‌های ایشان در ماجرای قیام 15 خرداد و مخالفت با دستگیری آیت‌الله خمینی، ایشان را دستگیر کردند، اما سخنرانی‌های افشاگرانه آیت‌الله فلسفی در دهه 50 و پس از جشن‌های دو هزار و 500ساله نیز ادامه یافت.13 وی در سخنرانی‌های متعدد به شرایط فساد و اوضاع اقتصادی جامعه انتقادات تندی کرد. بنابر گزارش ساواک، فلسفی قوانین موجود را برای جلوگیری از فساد و فحشا ناکارآمد دانست.14 ادامه این روند و گسترش فعالیت‌ها و مبارزات فلسفی رژیم را بر آن داشت که درصدد هتک حرمت و ترور شخصیت وی برآید و برای رسیدن به این مقصود به انتشار عکس و اعلامیه و ساخت برنامه‌ای جهت تقلید صدای وی پرداختند. به گونه‌ای که در مکاتبه ساواک با اداره دوم اطلاعات و ضداطلاعات ستاد بزرگ ارتشتاران در مورد توزیع و چاپ عکس‌های مبتذل از ایشان آمده است.15 واکنش فلسفی در برابر این اقدام ساواک بی‌تفاوتی بود و گفت: «این تازگی ندارد و مال دیروز و مربوط به گندکاری دولت است.»16

ثابتی در خاطراتش به صراحت به این رفتار ساواک و نیز رضایت شاه برای سرکوب مخالفان از طریق اعمال شیوه‌های غیرانسانی اعتراف می‌کند و بیان می‌دارد: در غالب سرویس‌های اطلاعاتی، تهیه مدارک علیه مخالفان حاکمیت، برای ترساندن و جلب همکاری آنان مرسوم است. 17

سازمانی مدرن با شکنجه‌هایی قرون وسطایی

یکی دیگر از شیوه‌های برخورد ساواک با مخالفان و زندانیان، شکنجه بود. هرچند ساواک در گزارش‌های خود به صراحت از اعمال شکنجه کمتر سخن به میان آورده، اما می‌توان اعمال شکنجه و آزار مخالفان را در گزارش‌های ساواک دید. شکنجه‌گران بدون توجه به معیارهای انسانی قربانیان خود را شکنجه می‌کردند و شکنجه‌های آنها تنها به داخل زندان محدود نمی‌شد و برای خانواده زندانیان مشکلات اقتصادی، اجتماعی و کار و خانوادگی ایجاد می‌کردند.18 البته ثابتی منکر شکنجه در زمان ریاستش در اداره سوم است و مدعی است: من با شکنجه و هرگونه اقدام غیرقانونی مخالف بودم و تا آنجا که در توان داشتم از آن جلوگیری می‌کردم. خودم هیچ‌گاه ندیدم که فردی مورد شکنجه قرار گیرد. در مجموع می‌توان گفت در زمینه اتهام شکنجه بسیار اغراق‌گویی شده است.19 در حالی که در خاطرات تمام کسانی که سابقه زندان در دوران پهلوی داشته‌اند، شواهد مبرهنی خلاف این ادعا موجود است.

ساواک در برخورد با زنان نیز رفتارهایی قرون وسطایی از خود نشان می‌داد. بخش قابل توجهی از مخالفان سیاسی رژیم زنان بودند که تعداد قابل توجهی از آنان توسط ساواک دستگیر و در معرض شکنجه‌های جسمی و روحی قرار می‌گرفتند. اما ثابتی ادعای تجاوز به زنان را نیز به‌کلی بی‌اساس می‌داند و می‌گوید: من با اطمینان می‌توانم بگویم در تمام مدت 20 سال که در ساواک بودم، هیچ‌وقت حتی نشنیدم که یک زندانی چنین ادعایی را کرده باشد. اشرف دهقانی چنین ادعایی را پس از فرار از زندان و خروج از کشور کرده بود، که بعداً گفت 70 درصد نوشته‌هایش برای بدنام کردن رژیم بوده است. او در بخشی از خاطراتش نیز می‌گوید: اوایل سال 1357 تشنجاتی در دانشگاه‌ها وجود داشت. تعدادی از استادان چپ‌گرا نیز در تظاهرات شرکت داشتند. عده‌ای از اساتید و دانشجویان از دانشگاه‌های مختلف جلوی دانشگاه آریامهر اجتماع و تظاهرات کردند. ماموران به متفرق کردن آنها پرداختند و چند نفر را دستگیر کردند. هما ناطق، استاد دانشکده ادبیات و همسر سابق ناصر پاکدامن نیز در این تظاهرات شرکت داشت. او مدعی شده که مامورین او را دستگیر کرده و به داخل ساختمان مخروبه‌ای برده و به وی تجاوز کرده و سپس آزاد کرده‌اند. من هما ناطق را ندیده‌ام، ولی شنیده‌ام در همان زمان هم زن جذابی نبوده است. و وقیحانه مدعی می‌شود که فردای آن روز گزارشی از دانشگاه تهران رسید که چند نفر از همکارانش گفته بودند: «باید دید این ماموران چه کسانی بوده‌اند که رغبت کرده‌اند به خانم ناطق تجاوز کرده، تند باید به آنها جایزه داد.»20

ساواک برای کنترل رفتار سیاسی ایرانیان مقیم کشورهای خارجی نیز راهکارهای عملیاتی و طرح‌های مراقبتی ویژه‌ای را به مورد اجرا می‌گذاشت. از جمله اقدامات کنترلی ساواک درباره مخالفان سیاسی حکومت ممنوع‌الخروج کردن آنان که در داخل کشور اقامت داشتند و نیز جلوگیری از تهیه و صدور گذرنامه برای مخالفانی بود که در کشورهای خارجی زندگی می‌کردند.

30

پرونده‌سازی‌ها

ساواک در امور دیگر نهادهای امنیتی، قضایی و نظامی نیز دخالت می‌کرد و به‌خصوص بر امور قوه قضائیه نظارت مستقیم داشت و در تمام مراحل بازجویی، تشکیل پرونده و محاکمات بدوی و تجدید نظر، حضوری سنگین و سخت مداخله‌جویانه پیدا کرد تا جایی که حتی در جلسات دادگاه‌ها علاوه بر متهمان و کسانی که مورد محاکمه قرار می‌گرفتند، قضات، وکلا و دیگر دست‌اندرکاران برگزاری دادگاه نیز سایه سنگین ماموران ساواک را در کنار خود احساس می‌کردند و درک می‌کردند که هرگونه اعلام رای قضایی و موضعی که هر یک از طرفین در قبال پرونده‌های مطرح‌شده اتخاذ می‌کردند، نمی‌توانست از نظر ساواک و تبعاتی که می‌توانست برای آنان به دنبال داشته باشد، پنهان بمانند. گاه احکام قضایی بدون پایه و سنگینی برای افراد صادر می‌شد که ساواک نقش درجه اول در آنها داشت.

آگاهان به امور از تشکیل دادگاه‌های فرمایشی بسیاری سخن به میان آورده‌اند که در سال‌های دهه 1340‌ و 1350‌ و تحت نفوذ و کنترل ساواک برای محاکمه و در واقع محکوم کردن متهمان و مخالفان سیاسی به مجازات‌های دلخواه تشکیل می‌شد. ساواک به‌طور پیدا و پنهان در تعیین میزان و نوع حکم مداخله می‌کرد.21 ناظران امور تصریح می‌کنند دادگاه‌هایی که کار محاکمه متهمان و مخالفان حکومت را بر عهده داشتند، هیچ‌گونه توجهی به قوانین دادرسی در محاکم قضایی نمی‌کردند و «همین قانون [هم] توسط ساواک و با همکاری مستقیم دادگاه‌های نظامی عملاً زیر پا گذاشته» می‌شد.

بسیاری از کسانی که در آن روزگار گوشه‌هایی از عنایات عدل پهلوی! را چشیده‌اند در خاطرات خود به نقش قاطع ساواک در پرونده‌سازی‌های جعلی قضایی و اعمال قدرتی که این سازمان در کنترل دادگاه‌های فرمایشی و سپس صدور احکام دلخواه می‌کرد اشارات جالب توجه و مبسوطی کرده‌اند.

موارد متعددی پیش می‌آمد که ساواک، به‌رغم تمام مراقبت‌های کنترلی خود، چنان‌که باید نمی‌توانست مدارک به اصطلاح محکمه‌پسند از مظنونان سیاسی به دست بیاورد؛ اما از این‌گونه سوژه‌ها دست‌بردار نبود و با صغری و کبری چیدن‌های اساساً غیرمنطقی به استنتاجات دلخواه می‌رسید و هرگاه تمام این موارد کفایت نمی‌کرد اعتراف‌گیری‌های ویژه تحت شکنجه‌های گوناگون می‌توانست مقصود مورد نظر ساواک را برآورده سازد. پرونده‌سازی و جرم‌تراشی برای مظنونان و مخالفان سیاسی حکومت تا جایی رسید که برخی از مخالفان مذهبی و اسلام‌گرای حکومت بر اساس پرونده‌های تنظیمی ساواک متهم به حمایت و عضویت در حزب توده می‌شدند.22

ساواک حتی در یورش به منازل و محل کار و زندگی متهمان و مخالفان سیاسی حکومت اسباب و لوازم متعددی را که گمان می‌کرد در جریان بازجویی، پرونده‌سازی و محاکمه می‌تواند از آنها بر ضد دستگیرشدگان استفاده کند ضبط می‌کرد. از جمله مهم‌ترین این مدارک کتب و نشریاتی بود که تصور می‌رفت مطالب برخی از آنها می‌تواند نگرشی برخلاف روش سیاسی حاکم بر کشور را در خود داشته باشد. هدف نهایی ساواک یافتن سرنخ‌هایی هرچند، بی‌پایه، بود تا بتواند پرونده اتهامی مخالفان را هرچه سنگین‌تر و محکمه‌پسندتر کند.

زندان‌های کشور نیز با همکاری و هماهنگی ساواک و شهربانی اداره می‌شدند، شهربانی عمدتاً مسوولیت امور اداری، نگهبانی و حفاظت فیزیکی زندان‌ها را بر عهده داشت، ولی درباره مسائل حساس امنیتی و نیز ترکیب و بافت کلی زندانیان از اقشار و گروه‌های مختلف سیاسی، مذهبی و چریکی ساواک تصمیم می‌گرفت. اعضای شهربانی به‌طور کلی نسبت به ساواک رفتار معقول‌تری با زندانیان داشتند و ماموران ساواک رفتار خشن و عمدتاً خلاف قاعده‌ای با زندانیان اعمال می‌کردند. گاه اتفاق می‌افتاد که ساواک جهت تحت فشار قرار دادن زندانیان سیاسی مدتی برخی از آنان را در جمع زندانیان غیرسیاسی (نظیر قاچاقچیان، چاقوکشان، اراذل و اوباش و...) محبوس می‌کرد.

طی سال‌های پایانی دهه 1340 و اوایل دهه 1350‌ چند زندان جدید و بزرگ در نقاط مختلف کشور ساخته شد و مورد بهره‌برداری قرار گرفت. که حاکی از حرکت سراسر شتابان رژیم پهلوی به سوی «دروازه‌های تمدن بزرگ» بود.23 با ساخته شدن و بهره‌برداری از زندان‌های جدید و بزرگ که با امکانات و تجهیزات محدودکننده مدرن آراسته شده بود، شمار زندانیان سیاسی از مرز چند ده هزار تن گذشت.

روایت‌های بیرونی از ساواک

گزارش‌های برجای‌مانده از کمیته‌های تحقیق سازمان‌های حقوق بشری نشان می‌دهد که ساواک طی سال‌های دهه‌های 1340 و 1350 نسبت به زندانیان سیاسی به اقدامات سخت خشونت‌آمیزی دست یازیده است. اما این‌گونه فشارهای دهشت‌آفرین و غیرانسانی طی سال‌های منتهی به سقوط رژیم پهلوی تا حد قابل توجهی کاهش یافت. چنان‌که از گزارش کمیته صلیب سرخ بین‌الملل نیز برمی‌آید ماموران این کمیته در بازدید از زندان‌های آن روزگار با تعداد بسیاری از زندانیان سیاسی برخورد و مصاحبه کرده بودند که آثار و علائم شدیدی ناشی از شکنجه‌های مرگبار در نقاط مختلف بدن آنها دیده می‌شد و زخم‌های این زندانیان حاکی از بدرفتاری‌های شدید و شکنجه‌های غیرانسانی ساواک بود. کمیته بین‌المللی صلیب سرخ تاکید کرد که در طول سال‌های حکمرانی بدون رادع و مانع ساواک در زندان‌های کشور، بسیاری از زندانیان سیاسی به انحای گوناگون مجبور به نوشتن ندامت‌نامه شده بودند و ساواک در تدوین و تنظیم این ندامت‌نامه‌ها نقش درجه اولی داشته است. صلیب سرخ جهانی همچنین تایید کرد که برخی از زندانیان سیاسی بر اثر شکنجه‌های مرگبار ساواک در زندان یا بیرون از زندان جان خود را از دست داده و به قتل رسیده‌اند و تصریح کردند که ماموران ساواک به‌طور پیدا‌ و پنهان زندانیان سیاسی را تحت فشار قرار می‌دادند تا در هنگام ملاقات با نمایندگان صلیب سرخ سخنی در مخالفت با حکومت و شکنجه‌هایی را که متحمل شده‌اند بر زبان نیاورند و نمایندگان صلیب سرخ نیز از سوی ماموران ساواک به زودباوری متهم شده‌اند. نمایندگان صلیب سرخ تاکید کرده‌اند که تقریباً تمام کسانی که به جرم اتهامات سیاسی سال‌هایی از عمر خود را در زندان‌های رژیم پهلوی سپری کرده‌اند بارها از سوی ساواک تحت شکنجه‌های غیرانسانی جسمی و روحی قرار گرفته‌اند و زندانیان سیاسی در تمام دوران حضور در زندان نسبت به جان خود همواره در حالت ناامنی و ترس به سر می‌برده‌اند. صلیب سرخ جهانی تاکید کرد که بسیاری از زندانیان سیاسی پس از پایان دوران محکومیت هنوز آزادی خود را باز نیافته بودند. نمایندگان صلیب سرخ اذعان داشتند که در طول سال‌های دهه 1340 و 1350 از سرنوشت بسیاری از زندانیان سیاسی اطلاع دقیقی به دست نیامده و آشکار نشده است که این افراد در کدام مناطق زندانی هستند. صلیب سرخ همچنین از بازداشت‌های عمدتاً غیرقانونی کمتر کنترل‌شونده‌ای خبر می‌دهد که در تمام سال‌های ریاست نصیری بر ساواک در اقصی نقاط کشور و از سوی ساواک شهرهای مختلف اعمال می‌شد؛ بازجویی‌های خلاف قاعده‌ای از آنها صورت گرفته و تحت شکنجه‌های مرگبار جسمی و روحی پرونده‌های دور از واقعیت برای آنان تشکیل شده بود. همچنین در گزارش فوق به وجود ده‌ها سلول و زندان غیرقانونی و ناشناخته اشاره شده که تحت سیطره ساواک و به دور از چشم ناظران بین‌المللی و حتی مراجع دولتی و حکومتی در شهرهای مختلف ساخته شده بود و جهت بازداشت، بازجویی، شکنجه، پرونده‌سازی و حبس مخالفان سیاسی حکومت مورد بهره‌برداری قرار می‌گرفت و برخلاف تمام اصول و قوانین بین‌المللی بازداشت موقت متهمان سیاسی معمولاً ماه‌های طولانی ادامه می‌یافته است. شاه در گفت‌وگویی با تلویزیون آمریکا در سال 1355 در پاسخ به پرسش «اگر لزومی به شکنجه دادن احساس کردید، آیا آن را به کار می‌برید؟» می‌گوید: «...البته شکنجه با متدهای قدیمی ... انجام نخواهیم داد، در حال حاضر روش‌های هوشمندانه‌تری برای وادار کردن زندانی سیاسی به پاسخگویی وجود دارد.»

شاه در روزهای پایانی خود در سال 57، به این ستم‌ها اعتراف کرد و گفت: «شما ملت ایران علیه ظلم و ستم به پا خاستید، من از آن آگاهم... تضمین می‌کنم در آینده حکومت ایران بر اساس قانون اساسی، عدالت اجتماعی و اراده ملی و به دور از استبداد و ظلم و فساد خواهد بود.»24 جالب اینجاست که حتی شاه نیز مسوولیت اعمال ساواک را نمی‌پذیرد و در کتاب خود می‌نویسد: «من در کارهای ساواک کاره‌ای نبودم و ساواک زیر نظر نخست‌وزیر فعالیت داشت.» و باز اعتراف می‌کند: «به حکم تجربه تاریخ، ارعاب، وحشت و اختناق و تفتیش عقاید و آرا هرگز روش درست رهبری کشور نبوده و نمی‌تواند باشد.»25

یکی از مزدوران شاه به نام تهرانی در اعترافات خود گفته: «کارهایی که من در ساواک کرده‌ام شمر نکرده است، من جلاد بودم، می‌دانی یعنی چه؟ بچه‌هایی که پاهایشان باد کرده می‌دانند...»26

بسیاری از رجال عصر پهلوی در خاطرات خود و مصاحبه با تاریخ شفاهی هاروارد، انتقاداتی جدی به سیستم سرکوب ساواک اظهار داشته‌اند. 

ساواک با به‌کارگیری شکنجه‌ها و وحشیگری‌های بی‌سابقه به یکی از مخوف‌ترین سازمان‌های اطلاعاتی جهان تبدیل شده بود. این خشونت‌ها بدان حد بود که سازمان‌های حقوق بشر در اوایل دهه 50 ایران را یکی از بزرگ‌ترین نقض‌کنندگان حقوق بشر در جهان نامیدند.27

ساواک و پرویز ثابتی که این روزها چنین به تطهیر خویش برخاسته است، بی‌آبروتر و سیاه‌تر از آن است که بتواند خود را در محکمه تاریخ تبرئه سازد، اما بدترین آسیبی که ظاهر شدن چهره پشت پرده‌ای همچون پرویز ثابتی دارد، ابتذال شر است. تقویت گفتمانی علیه دموکراسی‌خواهی و توجیه نظام سرکوب. همان روندی که طی آن اعمال زشت، تحقیرآمیز، جنایت‌بار و غیرقابل بیان به یک کار عادی تبدیل می‌شوند. عمل کردن به مرّ قانون برای حفظ امنیت ملی! در برابر مستند پرویز ثابتی باید تمام‌قد ایستاد و علیه فراموشی شعار داد که آنچه نظام پهلوی را در اوج جزیره ثبات، به انهدام کشانید، نه کوتاهی در سرکوب که اوج‌گیری فضای خفقان و امنیت است، تسلط دیکتاتوری است، فساد سیستماتیک، بودجه بی‌رویه نهادهای نظامی و امنیتی، عدم برگزاری انتخابات آزاد، ایجاد شکافی پرناشدنی میان مردم و حکومت، تنگ کردن هر روزه دایره خودی‌ها و نگاه امنیتی تمام‌ناشدنی. 

پی‌نوشت‌ها:

  1- هوشنگ شهابی و دیگران، نظام‌های سلطانی، ترجمه منوچهر صبوری، شیرازه،1380، صص 234‌-232.  / 2- محمدعلی سفری، قلم و سیاست، نامک، 1377، ج 3، ص 446 /

 3- مصطفی الموتی، ایران در عصر پهلوی، پکا، ‍1989 م.، ج 4، صص 32-31  / 4- جهانگیر آموزگار، فراز و فرود دودمان پهلوی، ترجمه اردشیر لطفعلیان، مرکز ترجمه و نشر کتاب، 1375، صص 329-327 /  5- شاهرخ وزیری، نفت و قدرت در ایران، ترجمه مرتضی ثاقب‌فر، انتشارات عطایی، 1380، صص 456-451. /  6- منوچهر فرمانفرماییان، خون و نفت، ترجمه مهدی حقیقت‌خواه، ققنوس، 1377، صص 547-546 /

7- پیتر آوری، تاریخ معاصر ایران، ترجمه محمد رفیعی‌مهرآبادی، انتشارات عطایی، 1368، ج 3، ص 130

8- محمد حیدری، فساد و اختناق در ایران، اطلاعات، 1357، صص 58-56  /   9- اسناد متعدد موجود در مرکز اسناد انقلاب اسلامی /  

10- ریچارد کاپوشینسکی، شاهنشاه، ترجمه ولی‌الله ابراهیمی، انتشارات نیک‌پندار، 1378، صص 191-185  /   11- درباره جنایات ساواک، بی‌جا، کنفدراسیون جهانی محصلین و دانشجویان ایرانی، بی‌تا، صص 141-139.  /   12- آرشیو مرکز، شماره بازیابی 2803، صص 56-55 سند شماره 380-381  /   13- عرفان قانعی‌فرد، در دامگه حادثه، شرکت کتاب، 2012، صص 557-555  /   14- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 314، ص 20-19  /   15- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 1023، ص 38  /   16- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 1024، ص 40  /   17- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 1044، ص 79  /   18- آرشیو مرکز اسناد انقلاب اسلامی، شماره بازیابی 1045، ص 78  /   19- قانعی‌فرد، صص 180-174  /   20- مظفر شاهدی، ساواک، صص 649  / 

 21- قانعی فرد، صص 308-307  /   22- قانعی فرد، صص 316-315 /   23- عباس سماکار، من یک شورشی هستم: خاطرات زندان، تهران: مهراندیش، 1381، صص 250-186.  /   24- محمدعلی عمویی، درد زمانه، تهران: آنزان، 1377، ص 464  /   25- اسناد متعدد در مرکز اسناد انقلاب اسلامی  /  26- پاسخ به تاریخ، ص 33  /  27- همان، ص 369  /   28- روزنامه آیندگان، 18 فروردین 1358 / 29- یرواند آبراهامیان، ایران بین دو انقلاب، ترجمه محمدابراهیم فتاحی و احمد گل‌محمدی، نشر نی، ص 615.